🌿🌿🌿🌿🌿🌿
شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - قصه خلیفه که در کَرَم در زمان خود از حاتمِ طایی گذشته بود و نظیرِ خود نداشت
قسمت قبلی
(2595) این شنیدی، مو به مویت گوش باد
آبِ حـــــیوان است، خـــــوردی، نوش باداین سخنِ مربوط به اسرار و حکمت خدایی را که شنیدی باید مو به مو گوش کنی، زیرا این سخنی که میشنوی آب حیات معنوی است. اگر آن را خوردی نوش جانت باشد.
(2596) آبِ حیوان خوان، مخوان این را سُخُن
روحِ نـــــو بـــــین در تـــــنِ حـــــرفِ کُـــــهُناین کلام و این حقیقت ژرف را تو سخنی عادی به شما میاور بلکه این، آب حیات است، زیرا این سخن، روح تازه ای است در کالبد حرف کهنه.
(2597) نکته ای دیگر تو بشنو ای رفیق
همچو جـــان، او سخت پیدا و دقـــیقای رفیق، نکته دیگری را بشنو که آن نکته مانند جان، نهان و بسیار دقیق است.
(2597) در مقامی هست هم، این زهرِمار
از تصاريفِ خـــــدایی، خـــــوش گوارآن نکته این است که در مقامی و مرتبه ای، امری حرام و کشنده است مانند شرنگ. ولی همین امر، بر اثر تصرفات الهی، به شهدی گوارا مبدّل می گردد.
(2599) در مقامی زهر و، در جایی دوا
در مـــــقامی کـــــفر و، در جایی روااین امر، در مقامی به منزلهٔ زهرمار است و در مقامی دیگر مانند دارو و شفاست. در مقامی، کفر و خطاست و در مقامی دیگر جایز و روا.
(2600) گرچه آنجا او گزندِ جان بُوَد
چون بدینجا در رسد، درمـــــان شوداگرچه در آن مقام یعنی در وجود مبتدی، امری ممکن است مانند زهرمار، جان گزا باشد، ولی همین امر وقتی در نسبت با سالک منتهی قرار بگیرد، جنبۀ درمان پیدا می کند.
(2601) آب در غوره، تُرُش باشد ولیک
چون به انگوری رسد، شیرین و نیکبه عنوان مثال، آب غوره تا زمانی که انگور نشده، ترش است، ولی همینکه غوره به انگور مبدّل شد شیرین و گوارا می گردد.
(2602) باز در خُم او شود تلخ و حرام
در مـــــقام سِـــــرکگی نِـــــعْمَ الاِدامآن غوره که در حالت انگوری، شیرین و حلال شده بود وقتی که داخل خُم ریخته شود دوباره تلخ و حرام می گردد. اما همان ماده شیرین وقتی تخمیر شود به سرکه مبدل می گردد و در این حالت، نانخورش لطیفی می شود.
در معنیِ آنکه آنچه ولی کند، مُرید را نشاید گستاخی کردن و همان فعل کردن که حلوا طبیب را زیان ندارد، اما بیمار را زبان دارد
و سرما و برف انگور رسیده را زیان ندارد، اما غوره را زیان دارد که در راه است که لِيَغْفِرَ لَكَ اللهُ ماتَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ نشده استمولانا در این فصل جلیل مضمون ابیات پیشین را بسط داده است.
(2603) گر ولی زهری خورد نوشی شود
ور خـــــورد طالب، سیه هـــــوشی شودفرضاً اگر یک ولی یا یک انسان کامل، زهری بخورد، آن زهر برایش در حکم انگبین و شهد است، ولی اگر مرید مبتدی، آن زهر را بخورد دلش تیره میشود و هوش و فکرش تباه می گردد.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿