🌿🌿🌿🌿🌿🌿
شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - داستانِ آن پادشاهِ جُهود که نصرانیان می کُشت از بهرِ تعصّب
قسمت قبلی
(619) گر نبودی اختیار این شرم چیست؟
ویـــــن دریـــــغ و خجلت و آزرم چیست؟اگر تو برای انجام عمل زشت، اختیار نداشته باشی، پس برای چه از آن شرمگین می شوی؟! و اصلاً این همه افسوس و شرمساری و خجلت بهر چیست؟!
(620) زَجرِ استادان و شاگردان چراست؟
خـــــاطر از تـــــدبیرها گَـــــردان چراست؟همچنین چرا معلمان، شاگردان مقصِّرِ خود را تنبیه میکنند؟ زیرا اگر شاگردی دچار تقصیر شود معلم میداند که این تقصیر بطور جبری و فطری از او سر نزده است، بلکه ناشی از اختیار اوست. پس به تنبیه و سرزنش او می پردازد. و گذشته از این اصلاً چرا ذهن آدمی از اندیشه ای به اندیشه ای دیگر منتقل میشود؟ یعنی هر انسانی قبل از انجام هرکاری دربارۀ سود و زیان احتمالی آن میاندیشد و آنرا در حد فهم و شعور خود ارزیابی میکند و سپس بدان اقدام می کند. پس این هم دلیلی دیگر بر مختار آدمی بودن است.
(621) وَر تو گویی غافل است از جبر، او
مـــــاهِ حـــــق، پـــــنهان شد اندر ابـــــرِ اوحالا اگر تو که طرفدار جبر هستی به این مطلب اعتراض کنی و بگویی: آن کسی که بر فعل بد خود تضرع و و زاری میکند، بدین سبب است که از جبری بودن امور غافل است و خیال میکند که اختیار دارد و ماه جباریت خدا در پندار ابر گونه او پنهان شده است.
(622) هست این را خوش جواب، ار بشنوی
بـــــگذری از کـــــفر و در دیـــــن بِـــــگرَویاین اعتراض جبریان، پاسخی دلنشین دارد. اگر بدان حقیقتاً گوش دهی از کفر و حقیقت ستیزی دست میداری و حقیقت دین را تصدیق میکنی.
(623) حسرت و زاری، گَهِ بیماری است
وقـــــتِ بیـــــماری، همه بـــــیداری استای معترض، این حسرت و زاری که به هنگام بیماری از انسان بر می خیزد حاکی از آن است که او از خواب غفلت بیدار شده است.
(624) آن زمان که می شوی بیمار، تو
مـــــی کُنی از جـــــرم، اســـــتغفار تومثلاً وقتی که تو دچار بیماری میشوی از گناهان گذشته ات طلب آمرزش میکنی
(625) می نماید بر تو زشتیّ گُنَه
مـــــی کُنی نیّت که باز آیم به رَهوقتی که بیمار هستی، زشتی گناهان در نظرت مجسّم می شود. از اینرو تصمیم می گیری که دیگر راه کژ نپویی
(626) عهد و پیمان می کُنی که بعد از این
جـــــز که طــــاعت نـــــبودم کـــــار گـــــزینو از آن پس با خود عهد و پیمان می بندی که زین پس در راه طاعت حضرت حق گام بر خواهم داشت.
(627) پس یقین گشت این که بیماری، تو را
مـــــی ببخشد هـــــوش و بـــــیداری، تو راپس با این مقدمات آدمی یقین میکند که این بیماری، به تو هوشیاری و بیداری می دهد.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿