🌿🌿🌿🌿🌿🌿
شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - قصه خلیفه که در کَرَم در زمان خود از حاتمِ طایی گذشته بود و نظیرِ خود نداشت
قسمت قبلی
(2622) عقل، خود زین فکرها آگاه نیست
در دِمـــــاغش جُـــــز غـــــمِ الله نیست
ولی عقل، نیک و بد را به گونه ای دیگر باز می شناسد، زیرا در فکر و ذهن او بجز تکاپو به سوی پیشگاه الهی، غم دیگری نیست.
(2623) گرچه سِرّ قصه این دانه است و دام
صـــــورتِ قصّه شِـــــنو اکـــــنون تـــــمام
اگرچه راز این قصه، بیان ارتباط عقل و نفس است که همچون دانه و دام است که به یکدیگر مربوط اند. ولی اکنون تو صورت ظاهری داستان را به طور کامل بشنو، زیرا صورت و معنا، لازم و ملزوم هم هستند.
(2624) گر بیانِ معنوی، کافی شدی
خــــلقِ عــــالَم، باطل و عاطل بُدى
اگر بیان معنوی کافی میشد، یعنی اگر ایمان مجرّد و عرفان و اعتقاد تنها برای مؤمن شدن کفایت میکرد، مردم جهان عاطل و باطل می شدند، یعنی کسی در جهت عبادات و طاعات و اعمال حسنه نمی کوشید. زیرا این اعمال، جهت انگیختن تلاش در آدمی است.
(2625) گر محبّت فکرت و معنیستی
صـــــورتِ روزه و نـــــمازت نیستی
مثلاً اگر محبّت خدا، فقط عبارت بود از فکر و معنا، دیگر نماز و روزه تو صورت پیدا نمی کرد و لازم نمیشد که به عبادات ظاهری توجه کنی.
(2626) هدیه هایِ دوستان با همدگر
نیست انـــــدر دوســـــتى اِلاّ صُوَر
مثلاً ارمغان هایی که دوستان به یکدیگر می دهند، پایۀ دوستی نیست، بلکه آن پیشکش ها جنبهٔ ظاهری و صوری دارد، ولی بر دوستی های درونی دلالت دارد.
(2627) تا گواهی داده باشد هَدیه ها
بر مـــحبّت هایِ مُـــضْمَر در خَـــفا
تا اینکه آن ارمغان های ظاهری، گواهی دهد بر مهربانی های نهفته در درون آدمیان.
(2628) ز آنکه احسان هایِ ظاهر شاهدند
بر مـــــحبّت هایِ ســـــر، ای ارجـــــمند
زیرا که ای مرد بزرگوار، احسان ها و نکوکاری های ظاهری، دلیل بر محبّت های درونی است.
(2629) شاهدت گه راست باشد، گه دروغ
مَست، گـــــاهی از مَی و، گـــــاهی زدوغ
گواه تو گاهی راست در میآید و گاهی دروغ، یعنی اعمال ظاهرت، گاهی خالص است و گاه ریایی و دروغین. چنانکه ممکن است فردی بر اثر نوشیدن دوغ، مست شود، یعنی تظاهر به مستی کند، ولی اگر از بادۀ حقیقی نوشیده باشد در مستی خود صادق است.
(2630) دوغ خورده مستی ای پیدا کند
هــــای و هــــو و سَرگِــــرانی ها کند
مثلاً کسی که اهل تظاهر باشد دوغ هم که بنوشد، خود را به مستی میزند وهای و هُوی و داد و فریاد راه میاندازد و مانند مستان واقعی تظاهر به مستی میکند، در حالی که ذرّه ای از مستی در او نیست.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - قصه خلیفه که در کَرَم در زمان خود از حاتمِ طایی گذشته بود و نظیرِ خود نداشت
قسمت قبلی
(2622) عقل، خود زین فکرها آگاه نیست
در دِمـــــاغش جُـــــز غـــــمِ الله نیست
ولی عقل، نیک و بد را به گونه ای دیگر باز می شناسد، زیرا در فکر و ذهن او بجز تکاپو به سوی پیشگاه الهی، غم دیگری نیست.
(2623) گرچه سِرّ قصه این دانه است و دام
صـــــورتِ قصّه شِـــــنو اکـــــنون تـــــمام
اگرچه راز این قصه، بیان ارتباط عقل و نفس است که همچون دانه و دام است که به یکدیگر مربوط اند. ولی اکنون تو صورت ظاهری داستان را به طور کامل بشنو، زیرا صورت و معنا، لازم و ملزوم هم هستند.
(2624) گر بیانِ معنوی، کافی شدی
خــــلقِ عــــالَم، باطل و عاطل بُدى
اگر بیان معنوی کافی میشد، یعنی اگر ایمان مجرّد و عرفان و اعتقاد تنها برای مؤمن شدن کفایت میکرد، مردم جهان عاطل و باطل می شدند، یعنی کسی در جهت عبادات و طاعات و اعمال حسنه نمی کوشید. زیرا این اعمال، جهت انگیختن تلاش در آدمی است.
(2625) گر محبّت فکرت و معنیستی
صـــــورتِ روزه و نـــــمازت نیستی
مثلاً اگر محبّت خدا، فقط عبارت بود از فکر و معنا، دیگر نماز و روزه تو صورت پیدا نمی کرد و لازم نمیشد که به عبادات ظاهری توجه کنی.
(2626) هدیه هایِ دوستان با همدگر
نیست انـــــدر دوســـــتى اِلاّ صُوَر
مثلاً ارمغان هایی که دوستان به یکدیگر می دهند، پایۀ دوستی نیست، بلکه آن پیشکش ها جنبهٔ ظاهری و صوری دارد، ولی بر دوستی های درونی دلالت دارد.
(2627) تا گواهی داده باشد هَدیه ها
بر مـــحبّت هایِ مُـــضْمَر در خَـــفا
تا اینکه آن ارمغان های ظاهری، گواهی دهد بر مهربانی های نهفته در درون آدمیان.
(2628) ز آنکه احسان هایِ ظاهر شاهدند
بر مـــــحبّت هایِ ســـــر، ای ارجـــــمند
زیرا که ای مرد بزرگوار، احسان ها و نکوکاری های ظاهری، دلیل بر محبّت های درونی است.
(2629) شاهدت گه راست باشد، گه دروغ
مَست، گـــــاهی از مَی و، گـــــاهی زدوغ
گواه تو گاهی راست در میآید و گاهی دروغ، یعنی اعمال ظاهرت، گاهی خالص است و گاه ریایی و دروغین. چنانکه ممکن است فردی بر اثر نوشیدن دوغ، مست شود، یعنی تظاهر به مستی کند، ولی اگر از بادۀ حقیقی نوشیده باشد در مستی خود صادق است.
(2630) دوغ خورده مستی ای پیدا کند
هــــای و هــــو و سَرگِــــرانی ها کند
مثلاً کسی که اهل تظاهر باشد دوغ هم که بنوشد، خود را به مستی میزند وهای و هُوی و داد و فریاد راه میاندازد و مانند مستان واقعی تظاهر به مستی میکند، در حالی که ذرّه ای از مستی در او نیست.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿