Postlar filtri


آزادی ای که در پی آن هستیم، آزادی خود بودن و ابراز خودمان است. با این حال‌، اگر به زندگی مان نگاه کنیم، خواهیم دید که بسیاری از اوقات، ما به جای این که برای خشنودی خود زندگی کنیم، کاری را انجام می دهیم که دیگران را از خودمان خشنود سازیم و صرفاً توسط آنها پذیرفته شویم. این همان اتفاقی ست که برای آزادی مان افتاده است.
ما در جامعه خود و همچنین در کل جوامع سراسر دنیا میبینیم که از هر هزار نفر، نهصد و نود و نه نفر کاملاً اهلی شده اند.
بدترین بخش این موضوع آن است که بسیاری از ما اصلاً نمی دانیم آزاد نیستیم. چیزی درون ما به نجوا میگوید آزاد نیستیم، اما نمی فهمیم آن نجوا چیست و چرا آزاد نیستیم.
مشکل بسیاری از مردم این است که زندگیشان را میکنند و هرگز پی نمی برند که قاضی و قربانی، ذهن شان را اداره میکنند و از این رو، امکان آزاد بودن را نمی یابند. نخستین گام به سوی آزادی شخصی، آگاهی ست. ما نخست باید از آزاد نبودنمان آگاه شویم تا بتوانیم آزاد شویم. برای حل یک مشکل، نخست باید بدانیم مشکلی وجود دارد.



دُن میگل روییز
چهار پیمان
ص 90

1k 0 17 1 27



🔈 فایل صوتی

📁 حکمت‌های زندگی (دفتر پنجم مثنوی)

📂 1) جاه‌طلبی 2) ناز و نیاز 3) مسألۀ اصلی انسان؛ خودشناسی

👤 دكتر ایرج شهبازی

🔟 قسمت دهم

↪️ قسمت قبلی اینجا

⏱ مدت زمان 77 دقیقه

@Khodshenasivo
@irajshahbazi
🆑 کانال عرفان و خودشناسی




سلام دوستان عزیزم

این ماه تصمیم داریم به ۴ خانواده کمک کنیم که با شرایط بسیار سختی روبه‌رو هستند. یکی از این خانواده‌ها (خانم ۳۸ ساله) فردی با بیماری قلبی دارد که متأسفانه توان خرید داروهای ضروری خود را ندارد. دو خانواده دیگر نیز، که سرپرست آن‌ها بانوانی زحمتکش هستند، با مشکلات مالی شدیدی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و حتی در تأمین نیازهای اولیه مانند خوراک و مایحتاج روزانه دچار بحران شده‌اند.
خانواده دیگر یک پسر ۲۱ ساله دارد که طی ۱ ساله گذشته برای ۴ بار عمل جراحی چشم رفته و مشکلات بسیاری دارند. و خانواده دیگر توان پرداخت هزینه بیمار را ندارد

دوستان عزیز هر کمک کوچک شما، نوری در تاریکی زندگی این عزیزان خواهد بود. با هم می‌توانیم امید و آرامش را به دل‌هایی بازگردانیم که مدت‌هاست با سختی‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

6104 3375 4205 0339
حسین اکبرلو
بانک ملت

سپاس از قلب‌های مهربانتان که همیشه روشنی‌بخش این مسیر عشق و همدلی بوده‌اید.


🌿 موسیقی بیکلام Serenade Of Hope اثری از Dan Gibson's Solitudes 🌿


وقتی کسی شما را می آزارد، بی درنگ به درگاه خداوند دعا کنید


دعا به درگاه خدا، ما را تشویق میکند تا همان گونه که انتظار داریم خداوند ما را ببخشد، دیگران را ببخشیم.

«خدایا! گناهان ما را ببخش؛ چنان که ما آنهایی را که نسبت به ما خطایی می کنند می بخشیم.»

هنگامی که دردمند و مضطرب هستیم، به اصطلاح در هماهنگی و همسویی با سرچشمۀ عشق و رحمت مطلق قرار نداریم‌‌. در این وضعیت، انگیزه ما آزردن، حمله کردن به طرف مقابل و ایجاد همان دردی در اوست که در ما به وجود آورده است‌. بنابراین، درد و آزردگی تبدیل به دوری باطل در زندگی ما میشود.
فقط از طریق قدرت شفابخش عشق خداوند است که میتوان بر چنین موقعیت نامناسبی پیروز شد. از این رو من دوستانم را تشویق میکنم تا با این دعا به سوی خداوند رو کنند: «خدایا کمکم کن این آزردگی را فراموش کنم تا به قلبم راه نیابد و به جراحتی چرک آلود تبدیل نشود».
لطف الهی، عواطف منفی و ویرانگر شما را به عشق تبدیل می کند. هنگامی که نمی توانید نگرش یا احساسات طرف مقابل را نسبت به خودتان کنترل کنید، می توانید برخورد خودتان را انتخاب کنید. میتوانید آنچه را میخواهید تجربه کنید، برگزینید.
وقتی ارتباطمان را با خدا قوی تر میکنیم، خودمان را به لطف و رحمت بی کران او پیوند می دهیم‌. آنگاه بی تردید بخشی از این لطف و رحمت، درون قلب ما جاری میشود و قادر خواهیم شد تا با همدلی، بخشایش و درک نسبت به کسانی که دربارۀ ما خطا کرده اند، رفتار کنیم.
برای بسیاری از ما طبیعی ست که وقتی کسی به ما ظلم میکند، با خشم واکنش نشان دهیم. حتی ممکن است بگوییم: «چه طور میتوانم کاری را که او با من کرد، ببخشم؟!»
پیشنهاد من این است که منیت خود را کنار بگذارید و اجازه دهید بخشایش خداوند از طریق شما جریان یابد‌. به خاطر خدا ببخشید و بگذارید بخشایش او از طریق شما جاری شود.
هنگامی که به خودتان اجازه میدهید ابزار عشق و بخشایش الهی شوید، زندگی درونی تان دگرگون می گردد. قلب شما نرم میشود و از همه عواطف منفی ای که پیشتر پنهان کرده بودید، پاک میگردد‌‌. با رهایی از تأثیرات ویرانگر خشم، نفرت، رنجش و ناخشنودی، احساس رهایی شگفت آوری در شما به وجود می آید.
خودتان به تنهایی نمیتوانید از این عواطف منفی رهایی یابید، بلکه این خداست که میتواند راه را به شما نشان دهد. خداوند میتواند به شما بیاموزد دیگران را ببخشید؛ درست همان گونه که او، شما را می بخشد.
اینجاست که نویسنده ای سرشناس می گوید: «بخشایش، زندگی ها را دگرگون می کند. با انتخاب کردن بخشایش، دروازه بهبود و تندرستی، کام یابی و فراوانی، شادی و خوشبختی و آرامش درونی گشوده میشود».
«دوره معجزات»، کتابی سه جلدی دربارۀ موضوعات معنوی و زندگی همراه با آرامش است. این کتابها نشان میدهند چگونه بخشایش میتواند ذهن ما را بهبود ببخشد، دردهای ما را بر طرف کند و ما را از قید و بند احساس گناه و رنجش رها سازد. همچنین بخشایش، دوباره ما را به خدا پیوند میدهد و از این طريق، معجزات رخ میدهند.
«پاسخ خداوند به شکل هایی از آرامش جلوه میکن: همه دردها التیام می یابند، تمامی بدبختی ها با شعف جایگزین میشوند، در همۀ زندانها گشوده میشود و همه گناهان صرفاً به عنوان یک اشتباه در نظر گرفته میشوند.»


جی. پی‌. واسوانی
باران بخشایش
ص 99 و 100 و 101

🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی




چرا شما عصبانی میشوید؟ زیرا نمی خواهید اذیت شوید و این خواست طبیعی انسان برای بقا است. احساس میکنید که نباید فردی یا دولتی یا اجتماعی از شما استفاده کند، شما را آزار دهد و از شما بهره برداری نماید‌. وقتی کسی به شما سیلی بزند شما اذیت و تحقیر می شوید و این احساس خوش آیندی نیست. اگر شخصی که به شما آزار رسانده قدرتمند باشد و شما نتوانید عمل او را تلافی کنید شخص دیگری را آزار خواهید داد و تلافی آن را سر برادر، خواهر و یا خدمت کارتان درخواهید آورد. پس بازی عصبانیت همینطور ادامه خواهد یافت.
در وهله اول اجتناب از آزار دیدن عکس العمل طبیعی هرانسان است. پس شما به این منظور و برای حفظ خود شروع به بالا بردن قوای دفاعی و مقاومت خود میکنید و حصاری به دور خود میکشید. در نتیجه چون برون گرا و آماده پذیرفتن تازه ها نیستید قادر به کشف و درک صریح نخواهید بود. میگوئید عصبانیت بسیار بد است و آنرا مانند سایر احساس ها محکوم می کنید پس بتدریج تبدیل به آدمی خشک و توخالی می شوید که هیچ احساسی ندارد.


کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 80

2.8k 0 52 10 54

🌿 موسیقی بیکلام Laguna Indigo اثری از Liquid Mind 🌿


وقتی انرژی هایتان آزاد شده اند، نیازی به انرژی هیچ شخص دیگری ندارید. شما آنقدر انرژی در درونتان دارید که دور از فهم است. مطمئناً، هر از گاهی تجربه کرده اید که اگر چیزی که واقعاً دوست دارید رخ بدهد، ناگهان انفجار انرژی درونی رخ می دهد. چقدر طول میکشد؟ یک میلیاردم ثانیه.
تصور کنید احساس افسردگی می کنید و حالتان خوب نیست. ناگهان، اتفاقی رخ می دهد. شاید تماس تلفنی ای دریافت میکنید که شما را به صحبت و لبخند وامیدارد - انرژی تان را به جریان در می آورد. انرژی، همیشه آنجا بود اما چون تماس تلفنی منطبق با چیزی بود که دوست داشتید، شما باز شدید. انسدادی موقتاً از مسب برداشته شد و تمام این انرژی به جریان افتاد. حقیقت این است که اگر آن انسداد در مسیر نبود، نیازی نبود تماس تلفنی شما را باز کند. به همین دلیل، کار درونی رها کردن انسدادها را انجام می دهید


مایکل ای سینگر
رها زیستن
ص 230




🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - قصه خلیفه که در کَرَم در زمان خود از حاتمِ طایی گذشته بود و نظیرِ خود نداشت

قسمت قبلی

(2694) قُلْ تَعَالَوْا گفت حق ما را بدآن
تا بود شـــــرم اِشکنی، ما را نـــــشان


خداوند از آنرو به ما فرمود «بیایید» که شرم ما را فرو ریزد و بتوانیم به وصال او رسیم.

(2695) شب پَران را گر نظر و آلت بُدی
روزشان جَـــــولان و خوش حالت بُدی


به عنوان مثال، شب پره ها اگر استعداد و ابزار نگاه کردن داشتند، مانند سایر پرندگان، پرواز در روز برای آنها خوشایند بود.

(2696) گفت: چون شاه گرم میدان رود
عـــــینِ هـــــر بی آلـــــتی، آلت شود


زن به شوهرش گفت: هرگاه شاه کرم و آفریدگار همه موجودات به میدان عطا و احسان رود و بر بندگانش لطف کند، هر چیزی که برحسب ظاهر، سبب و ابزاری نداشته باشد، خود، عین سبب و ابزار می گردد.

(2697) ز آنکه آلت دعوی است و هستی است
کـــــار، در بی آلـــــتی و پســـــتی است


زیرا سبب و ابزار خود نوعاً دعوی و اثبات وجودِ مجازی برای شخص مدعی است. بلکه عمل درست و گوهر راستین عرفان در نزد حضرت سبحان، بی آلتی و کمال فقر و خاکساری است.

(2698) گفت: کی بی آلتی سودا کنم
تا نه مـــــن بی آلـــــتی پیدا کنم؟


مرد به زن گفت: من باید چنین حالی را در خود پدید آورم، فقیری و بی آلتی برای رسیدن به قرب حق برترین هدیه است، ولی کی میتوانم با هستی مجازی خود بدان مقام رسم؟ مادام که به مرتبۀ فقر نرسیده ام، نمی توانم به مقام قرب برسم.

(2699) پس گواهی بایدم بر مُفلِسی
تا مـــــرا رحـــــمی کند در مُفلسی


پس باید، شاهد و گواهی بر فقر و افلاس خود داشته باشم تا شاه حقیقت به خاطر افلاس من بر من رحم و شفقتی آورد.

(2700) تو گواهی غیر گفت وگو و رنگ
وانـــــما، تا رحـــــم آرد شـــــاهِ شَنگ


ای زن، تو برای من شاهد و گواهی نشان بده که نیازی به گفتن و رنگ و شکل نداشته باشد زیرا هیچکس با ظاهر فقر و رنگ ظاهری به مرتبۀ فقر نمیرسد، چه این ظواهر نمی تواند دلیل بر فقر حقیقی باشد. بنابراین برای اثبات فقر حقیقی باید شاهدی حقیقی نشان دهی تا شاه خوش منش؛ ما را مورد مرحمت قرار دهد‌.

(2701) کین گواهی که ز گفت و رنگ بُد
نزدِ آن قــــاضِی الْقُضاة آن، جَــــرْح شد


زیرا اگر شاهد تو در اثبات فقر، همین رنگ و بو و قیل و قال باشد، این گواهی های ظاهری در نزد آن داور حقیقی مردود میگردد. مقام فقر، با ادعا و الفاظ پرطمطراق، حاصل نمی شود بلکه باید از هرچه هست دل کند. چنانکه میرزا حسن اصفهانی (صفیعلیشاه) گوید:

گر تو خواهی کز طریقت دم زنی
پـــــای باید بر ســــر عــالم زنی

(2702) صدق میخواهد گواه حالِ او
تا بـــــتابد نـــــورِ او بی قـــــالِ او


گواه حال او، صدق و راستی در دعوی است، و گرنه اینکه فقط پیرایه فقر را به خود ببندم و رنگ فقر به خود بگیرم، کافی نیست بلکه باید نور باطن فقیر، بی هیچ قیل و قالی نمایان شود.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿


🔈 فایل صوتی

📁 حکمت‌های زندگی (دفتر پنجم مثنوی)

📂 1) مسألۀ گریه در جامعۀ ایرانی 2) گریه در آیات و روایات 3) مولانا و گریه 4) نگاهی انتقادی به کارکردهای گریه

👤 دكتر ایرج شهبازی

9️⃣ قسمت نهم

↪️ قسمت قبلی اینجا

⏱️ مدت زمان 78 دقیقه

@Khodshenasivo
@irajshahbazi
🆑 کانال عرفان و خودشناسی




🌿 موسیقی بیکلام Journey اثری از Fridrik Karlsson 🌿


چند بار خوب این مطلب را بخونید


نماز و غیبت اندیشه


نماز ماهیت نوعی پیام را دارد. نماز پیام حضرت حق تعالی است به انسان، از طریق وحی و الهام به پیام آوری که هستی مبارکش استعداد و شایستگی دریافت پیام را داشته است. من میخواهم از طریق نماز، «من» را - که حاصل اندیشه و گفتمان است - به عدم بسپارم. پس باید زبان خود را به کیفیت سکوت و تسلیم و دریافت واگذارم!
نماز پیام دین، فطرت و حقیقت از زبان کسی است که خود در تجربه واقعی فطرت و حقیقت بوده است. و پیام چیزی نیست که من انسان آن را بگویم یا بیندیشم. پیام را باید دریافت کرد! و در کیفیت سکوت باطن است که امکان دریافت هست (توجه داشته باش که میگویم در سکوت باطن نه ظاهر!)
یا این طور بگوییم: در ادای آیه های نماز، من انسان زبان خودم نیستم؛ بلکه زبان پیام آورم. ببین، خداوند - از روی رحمت ـ به انسان می فرماید: حال که به علت حجاب «نفس» نمیتوانی در ارتباط با مثلاً عظمت من باشی و آن عظمت را درک کنی، مرا با زبانی بخوان که شایستگی این ادراک را داشته باشد، که گناه آلود نباشد. با زبان اولیا و پاکان به حمد و ستایش من بپرداز.
معنای محتوایی این دستور چیست؟ این معنایی فوق العاده ظریف و قابل تأمل دارد‌. نمیفرماید از دیگری که گناه آلود نیست بخواه تا با زبان خودش مرا به جای تو بخواند، ستایش کند! اگر چنین باشد پس نقش و تکلیف منِ ناپاک از لحاظ دعا، نماز و نیایش چه میشود؟
وقتی می فرماید مرا نیایش کن، منظور با همین زبان فیزیکی ای است که من دارم. (نمی دانم در کتب فقهی چه توضیحی برای این گونه مسایل وجود دارد) اگر بگوییم منظور این است که دیگری که پاک و مبرا از گناه است، برای من و به جای من ناپاک دعا و نیایش کند، این سؤال مطرح میشود که چرا خداوند رحمان، دعای خود مرا نپذیرد، ولی آن را توسط دیگری بپذیرد؟
خوب، من در چه صورت و شرایطی میتوانم - در نیایش - هم از زبان فیزیکی استفاده کنم و هم در عین حال نیایشم گناه آلود نباشد!؟ در صورتی که با «من» - و در واقع با اندیشه - قطع رابطه کنم. و قطع رابطه با اندیشه مرا در کیفیت شنیداری و دریافت پیام قرار می دهد!
نماز یک پیام ما ورایی است. منظورم از «ماورایی» این است که جوهر و محتوای آن برون از حیطۀ شناختگی، اندیشه و تعین است. این پیام حقیقت است. و حقیقت در حیطهٔ ذهن، دانستگی و تعیّن نیست. حال آنکه کیفیت هایی که هم اکنون حاکم بر من است و تشکیل «من» مرا می دهد، عین دانستگی و تعین است.
من انسانی که به وسیلۀ «من» - و در واقع به وسیله اندیشه ـ تجزیه شده، دوگانه و چندگانه شده ام، چگونه در عین تجزیه شدگی میتوانم به وحدانیت خداوند شهادت بدهم؟ منِ تجزیه شده و چندگانه در شرایط تجربه وحدت نیستم. یا من انسانی که در یک قالب محدود، حقیرانه و کوچک محصور شده ام و به وسیلۀ توهم خود را متعین نموده ام واقعاً چه ادراکی از بزرگی و عظمت ذات حق دارم؟
از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: چون تکبیر گفتی، آن چه را مابین آسمان و زمین است در مقابل کبریایی خدا کوچک و ناچیز شمار - که اگر خداوند بر قلب بنده بنگرد و در دل او چیزی باشد که از حقیقت معنای تکبیر بازش می دارد، به او میگوید «ای دروغ گو آیا مرا فریب می دهی؟» (یعنی داری از متن و موضع یک هستی کوچک و حقیر به عظمت خداوند گواهی می دهی؟ یعنی آیا میدانی که داری دروغ میگویی؟؟)
من زمانی می توانم در ادای کلمات نماز دروغ نگویم که شنونده و دریافت کننده پیام باشم؛ نه گوینده و اندیشه گر.
اندیشه ماهیت جدا کنندگی دارد؛ زیرا عامل تعین است. و تعين عين دوئیت و جدایی است! حال آنکه من در کاری هستم که قصدم اتصال به وحدت و تجربه یگانگی است! پس تنها در کیفیت دریافت و غیبت اندیشه است که اتصال و مرتبط بودن تحقق پیدا می کند. مرتبط بودن همان کیفیتی است که مرا در بستر و نهر دین، حقیقت و فطرت جاری می سازد‌. و اندیشه عاملی است که مرا در بیرون نهر قرار میدهد! انسانی که در هفتاد سالگی همان است که در بیست سالگی بوده، در بیرون از نهر ثابت ایستاده است.
روایت هست که اگر دو روز تو - حتی دو روز - با هم متفاوت نباشد دچار خسران شده ای. حال در نظر بگیر که من تمام عمر بیرون از نهر دین و حقیقت و فطرت به طور ثابت ایستاده ام. در این صورت ببین خسران با چه عمق و وسعتی زندگی مرا در خود گرفته؛ چگونه هستی و زندگی من در بطالت گذشته - بطالت به خاطر تماشاگر توهمات خویش بودن ـ و نتیجتاً جدا افتادن از حقیقت!


محمد جعفر مصفا
نامه ای به ندیده ام
ص 237 و 238 و 239 و 240

🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی

3.1k 0 61 22 34



🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - قصه خلیفه که در کَرَم در زمان خود از حاتمِ طایی گذشته بود و نظیرِ خود نداشت

قسمت قبلی

(2685) نایبِ رحمان، خلیفه کردگار
شهرِ بغداد است از وَی چون بهار


شاهان، نایب و خلیفهٔ پروردگارند. چنانکه شهر بغداد از وجود آن خلیفه و از کرم و احسانش همچون بهار، با نشاط و زیبا شده است.

(2686) گر بپیوندی بدان شه، شه شوی
ســـــویِ هر اِدبیر تا کی مـــــی روی؟


اگر به آن شاه، نزدیک شوی و تقرب بجویی، شاه میشوی، تاکی با مردم بدبخت و بدکار همنشینی خواهی کرد؟

(2687) همنشینی مقبلان، چون کیمیاست
چون نظرشان کیمیایی، خود کجاست؟


مصاحبت با سعادتمندان و نیک بختانِ حقیقی، حُکم کیمیا دارد. و آیا کیمیایی نگاه آنان یافت می شود؟

(2688) چشمِ احمد بر ابوبکری زده
او ز یک تـــــصدیق، صِدّیقی شده


مثلاً حضرت ختمی مرتبت با چشم مبارک خود به ابوبکر، اشارتی فرمود، و او آن جناب را تصدیق نمود و به واسطهٔ همین یک تصدیق، به لقب «صدیق» ملقب شد.

(2689) گفت: من شه را پذیرا چون شوم؟
بی بـــــهانه، سویِ او من چـــــون روم؟


اعرابی گفت: من چگونه شاه را پذیرا شوم؟ به چه عنوان، شایستگی رسیدن به محضرش را پیدا کنم؟ بی سبب و دستاویز چگونه نزد شاه روم؟

(2690) نسبتی باید مرا یا حیلتی
هیچ پیشه راست شد بی آلتی؟


باید دستاویز و تمهیدی داشته باشم که به محضر شاه نزدیک شوم، آیا هیچ پیشه و صنعتی بدون ابزار مربوطه شدنی است؟

(2691) همچو آن مجنون که بشنید از یکی
که مـــــرض آمـــــد به لـــــیلی انـــــدکی


مانند آن مجنون که از یکی شنید که لیلی، مختصر کسالتی پیدا کرده است.

(2692) گفت: آوَه بی بهانه چُون روم؟
ور بـــــمانم، از عـــــیادت چون شوم؟


مجنون گفت: ای وای! بی بهانه و دستاویز چگونه میتوانم پیش لیلی بروم؟ و اگر هم به عیادتش نروم چه کار کنم؟ اگر احوالپرسیاش را نکنم پس چه کنم؟

(2693) لَيْتَنِي كُنْتُ طبيباً حاذقاً
كُنْتُ أَمْـــــشِی نَحْوَ لَيْلی سابقاً


ای کاش، پزشکی چیره و ماهر می بودم، و با شتاب و سرعت تمام به سوی لیلی می رفتم.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.