عرفان و خودشناسی


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


✔️ کپی مطالب فقط با ذکر منبع مجاز هست
Admin
@hossein_mysticosm

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


اگر چیزی تغییر نکند، آن گاه هیچ چیز تغییر نمی کند


شـمـا بـه انـدازه کافی برای تغییر او صبـر کرده اید. از دعـا کـردن و انتظار کشیدن بـرای معجزه دست بکشید و خودتان معجزه آفریـن شـويد. احساس بی چارگی را رهـا سـازید و اقدام کنید. یادتان باشید تنها کاری که برای تغییر رابطه باید انجام دهید، این است که شیوه ارتباط تان را تغییر دهید.
افراد بسیار زیادی سال های ارزشمندی را در انتظار رسیدن به آرامش و شادی از دست می دهند. لازم نیست منتظر بمانیم، می توانیم آرامش و شادی را به وجود آوریم، می توانیم از تحمـل کـردن و پاداش دادن به رفتارهای منفی دست بکشیم و کارهای درست را انجام دهیم، می توانیم ببینیم کوتاه آمدن، تسـليـم شـدن و فروخوردن احساس هایمان هیـچ کـس، حتی خودمان را آرام نکرده است.
تعریف دیوانگی ایـن اسـت؛ تکرار پی در پی یک رفتار با این امید که این بار، نتیجه دیگری حاصـل شـود. چند نفر از ما به اصطلاح صلح طلب هـا، بارها و بارها سعی کردیم با افراد مشکل ساز خیلی خیلی خوب باشیم، بلکه تغییر کنند؟ هر چه تلاش کردیم، به نتیجه ای نرسیدیم، اما باز هـم توانمـان را جمع کردیم و راه دیگری را آزمودیـم تـا شـاید تغییر دلخواهمـان ایجـاد شـود. مـا بـا امـیـد بـه برقراری آرامـش سرسختانه کوشیدیم شخصیت فرد دیگر را تغییر دهیـم. هیـچ چیـز عوض نشـد؛ تا آن کـه تـسـلـيـم شـدیـم، از تلاش برای تأثیر گذاشـتـن بـر افـراد دیگر دست کشیدیم و به طور کامل بر مراقبت از خودمان متمركـز شـدیم. آن گاه به نتایجی دست یافتیم. نتایج دقیقاً همان هایی نبودند که انتظار داشتیم؛ بعضی حتی از حد انتظار مـا بالاتر بودند، امـا هـمـه آنها موجب شـدند احساس بهتری در باره خودمـان پیـدا کنیم.
اگـر مـا بـا خـودمـان واقعـاً صـادق باشیم، می پذیریـم کـه تـرس - بدتریـن كـلـمـه سه حرفی - نیروی پنهانی ست که نمی گذارد رفتارمان را با فرد مشکل ساز تغييـر دهیم. ما فکر می کنیم اگر از فـرد مشکل ساز اطاعت نکنیـم، وضعمان بدتر می شـود. دسـت کـم تـرس به ما چنین می گوید. برخی از مـا هـرگـز راه دیگری را نیازموده ایم، بنابراین، چیزی در ایـن بـاره نمی دانیم.
ما آدمهای اهـل «راضی کردن»، فلسفه نادرست خود را در کودکی آموختیم. بیشتـر مـا بـا والـدی پیش بینی ناپذیر و خشمگین بـزرگ شـدیـم. فکر می کردیم بقـای مـا در گروی این است که پدر یا مادرمان را که شبیه بـه غولی بـود، ناراحت نکنیم و هـر چـه را او با فریاد کشیدن، کتک زدن، اخـم کـردن، انتقاد کردن، طعنه زدن، کـم صبـر بـودن و رنجیـدن می خواست، در اختیارش می گذاشتیم. بـه طـور طبیعی، از او می ترسيديم. مـا احـمـق نبوديم، بلكـه فقـط کوچک بودیم.
سال ها پیش از آن که به سـن عقـل و منطق برسیم، تجربه های پرتنشی که داشتیم به ما آموخت برای آرامش، بیش از هر چیز دیگری ارزش قایل باشیم، تا وقتی کسی عصبانی نمی شـد، هیـچ کـس آزار نمی دید. ناخودآگاه مـا ایـن مـوضـوع را یاد گرفت و اکنون که بزرگ شده ایم، همیـن بخـش متأثر از عـادت، فاقد قوه تخیـل و قدرتمند ذهـن مـا که می تواند رانندگی کند، موسیقی بنوازد یا ورزش کنـد، مـا را بر می انگیزاند تا همان کاری را بکنیم که همیشه کرده ایم؛ یعنی آرامش را حفظ کنیم. حتی وقتی در واکنش به رفتار یا گفتـار فـرد مشکل ساز دل درد می گیریم، دستمان می لرزد و عرق سـرد بـر پیشـانی مـا می نشیند، بـاز هـم فـکـر می کنیـم بـا بسته نگه داشتن دهانمان، آرامش را حفظ کنیم. اگر چه در درون به هیچ رو آرام نیستیم، اما باز هـم همان کاری را انجام می دهیـم کـه همیشه کرده ایم.


دبورا دی پور
آرامش به هر قیمتی
ص 17 و 18

🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی




🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - داستانِ آن پادشاهِ جُهود که نصرانیان می کُشت از بهرِ تعصّب

قسمت قبلی

(448) ظاهرش میگفت: در ره چُست شو
وز اثـــــر می گفت جـــــان را: سُست شو


وزیر ظاهراً به عیسویان میگفت که در طریق دین خود چابک و چالاک باشید. اما فحوای کلام و عمق مقصودش، روح و جان مستمعان را سست میکرد و آنان را در سلوک آیین خود درمانده میساخت.

(449) ظاهرِ نُقره گر اِسپیدست و نُو
دست و جـــــامه می سِیَه گـــردد ازو


به عنوان مثال، اگرچه ظاهر نقره سفید و پُر رونق است، ولی دست و لباس را سیاه می کند. زیرا خاصیت نقره این چنین است.

(450) آتش ار چه سُرخ رویی است از شَرَر
تـــــو ز فـــــعلِ او سِـــــیَه کـــــاری نـــــگر


مثال دیگر، اگرچه ،آتش سرخ و پرشعله است، اما اصولاً آتش این خاصیت را نیز دارد که به جان هر چیز افتد آنرا سیاه و تباه سازد.

(451) برق اگر نوری نماید در نظر
لیک هست از خــــاصیت، دزدِ بصر


مثال دیگر اگرچه صاعقه به ،نظر درخشان و نورانی میرسد ولی این خاصیت را نیز دارد که بینایی چشم را از بین میبرد

(452) هر که جز آگاه و صاحب ذوق بود
گـــــفتِ او در گـــــردنِ او، طَـــــوق بــود


هر یک از عیسویان که آگاهی نداشت و صاحب ذوق و معرفت نبود، سخنان آراسته وزیر، همچون قلاده ای بر گردن او می افتاد و روح و جانش را مفتون میکرد.

(453) مدّتی، شش سال در هِجرانِ شاه
شـــــد وزیـــــر اَتباعِ عیسی را پـــــناه


آن وزیر مکار، مدت شش سال به دور از شاه، پناهگاه و مأوای عیسویان بود.

(454) دین و دل را کُل بدو بسپرد خلق
پیشِ امـــــر و حـــــکمِ او مـی مُرد خلق


عیسویان، جملگی دل و دین خود را به آن وزیر مکار تسلیم کردند و در برابر فرمان و حكم او کاملاً به اطاعت در آمدند و در برابر حکم او جان میدادند.

پیغامِ شاه، پنهان مر وزیر را

(455) در میان شاه و او پیغام ها
شـــــاه را پـــــنهان بـــــدو آرام ها


میان شاه و وزیر پیغام هایی ردّ و بدل میشد. و شاه، نهانی وعده های دلپذیر و آرامبخشی به وزیر می داد.

(456) پیشِ او بنوشت شَه، کِای مُقْبِلَم
وقت آمـــــد، زود فـــــارِغ کُن دلـــــم


شاه نامه ای به وزیر نوشت که ای وزیر نیکبختم! وقتِ انجام آن وعده رسیده است. دلم را زود از اندوه و تشویش آزاد کن.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿


🌿 موسیقی بیکلام Hot Sun اثری از Dan Gibson's Solitudes 🌿


به خانه حقیقت بروید تا از هیچ رابطه ای، رنجور نشوید. در مقابل، هر جنبه از روابط تان به سود خواهد رسید و فرقی هم ندارد که رابطه شما به همکاران، دوستان، همسر یا خانواده مربوط باشد. در خانه حقیقت، همه چیز را نور، خرد و حس فراخی فراگرفته است.
بعضی از انسانها میدانند که ذات بشریت تھی است؛ البته ذهن و روان هیچگاه تهی نیست، بلکه احساسات ناب و پاک انسانی، همیشه تهی هستند. وقتی از ذهن دور باشیم، تهی بودن را حس می کنیم. این حس زیبای بی طرفی، انسان های متعددی را هم به سمت خودش جذب می کند.
انسان های اندکی، خالی اند؛ بقیه، پر هستند! زندگیهای ما پر شده است از حس محبوس بودن، شلختگی و هر آنچه شما اسمش را فشار بگذارید. پس این پیشنهاد را برای شما دارم: روابط را از حقیقت جدا نکنید. در غیر این صورت، رابطه شما برابر خواهد بود با قدم های آهسته ای به سمت گورستان. فقط یک «رابطه نداشته باشید»؛ با شما و خودم هستم، با زنان و مردان، با تارزان و جین. یک رابطه سرزنده اینگونه نیست. در فضای حقیقت، رابطه یعنی یک خودآگاهی که به ما کمک می کند حقیقت را کشف کنیم و به سر مقصد غایی برسیم.
چه در روابط خانوادگی و چه در روابط عاشقانه، تمام تنش ها فعل و انفعالات طولانی، موارد عدم حقیقت را به اثبات می رسانند. پس هر چه پیشامد این روابط بود، بپذیرید. ببینید اشکال کار از کجاست. مسئولیت پذیر باشید. از هرچه شما را در رسیدن به یگانگی دور می کند، رها شوید. انسان تھی، می تواند به رضایت خاطر در یک رابطه برسد، چون چنین انسانی، عشق را به معنای داشتن یک رابطه نمیبیند. آنها دم از یگانگی وجود می زنند. این، عظمت خودآگاهی و ذات وجودی انسان است.


موجی
وسیع تر از آسمان عظیم تر از فضا
ص 245 و 246




بدون تعهد، هستی نمی تواند رویدادهایی را که برای تحقق آرزوهایمـان نـیـاز داریم، پیش آورد اما متأسفانه بیشتر ما خود را به خواسته حقیقی مان متعهد نمی کنیم.
شب ها در تخت دراز می کشیم و برای بدن سالم تر و کار و زندگی بهتر دست به دعا بر می داریم، اما هیچ تغییری پدید نمی آید، زیرا به خودمان دروغ می گوییم و بیشتر اوقات برای چیزهایی دعا می کنیم که کاملاً با آنچه بدان متعهد هستیم تفاوت دارند. ما برای زندگی سالم تری دعا می کنیم، اما به بی عملی و دست روی دست گذاشتن متعهدیم. ما برای رابطه ای رضایت بخش دست به دعا بر می داریم، اما تعهدمان به آن است که از منزل بیرون نرویم. ما دوست نداریم کاری برای تغییر وضع موجود انجام دهیم، اما آن هنگام که متوجه شویم کسی به نجات ما نمی آید و کاری برای ما انجام نمی دهد و خواه ناخواه زخم های قدیمی مان هنوز وجود دارند، درک خواهیم کرد که این خود ما هستیم که باید از توانایی هایمان بهره جوییم.
البته همواره ساده تر است که تقصیر را به گردن دیگران بیندازیم تا خود، مسؤولیت بپذیریم: «اگر شکست بخورم چه؟ اگر دچار رنج شوم چه؟ مردم درباره من چه فکر خواهند کرد؟»


دبی فورد
نیمه تاریک وجود
ص 190




🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - داستانِ آن پادشاهِ جُهود که نصرانیان می کُشت از بهرِ تعصّب

قسمت قبلی

(439) هر کسی کو از حسد بینی كَنَد
خویشتن بی گـــــوش و بی بینی کُند


هرکس از روی حسادت بینی خود را بکَنَد، یعنی هرکس از روی حسادت به خود صدمه زند، بدین امید که به دیگری صدمه زند در واقع خود را بیبینی و بیگوش کرده است. یعنی دشمنی حسودانه باعث میشود که آدمی قوه تمییز و تشخیص خود را از دست بدهد.

(440) بینی آن باشد که او، بویی بَرَد
بـــــوی، او را جـــــانبِ کـــــویی بــرد


بینی حقیقی آن عضوی است که بویی را بشنود و آن بو او را به جایی بکشد.

(441) هر که بویش نیست، بی بینی بُوَد
بـــــوی، آن بـــــویی است کــآن دینی بُوَد


هر کس رايحه حقیقت را نشنود، در واقع شامه باطنی ندارد. رایحه حقیقی، رایحه ای است که بوی دین و عرفان و ایقان دهد.

(442) چونکه بُویی بُرد و شُکرِ آن نکرد
كـــــفرِ نعمت آمـــــد و بینیاش خَـــــورد


هر کس رایحه ای از حقیقت بشنود و شکرِ آن را بجای نیاورد، چنین کسی به خاطر این ناشکری، شامّۀ حقیقت یابش را از دست بدهد.

(443) شُکر کن مر شاکران را بنده باش
پیشِ ایشان مُـــــرده شو، پـــــاینده باش


شکرگزار باش و تسلیم شکرگزاران حقیقی باش و در برابر آنان بمیر تا به حیات جاودانه رسی.

(444) چون وزیر، از ره زنی مایه مساز
خـــــلق را تـــــو بر مـــــیاور از نـــــماز


تو مانند آن وزیر پُر تزویر مباش که گمراه کردن دیگران را سرمایه خود کرد و مردم را از عبادت باز مدار. اگر تو خود گمراهی دیگران را گمراه مساز.

(445) ناصح دین گشته آن کافر وزیر
کـــــرده او از مَـــــکر در لوزینه، سير


أن وزیر نیرنگباز که باطناً کافر و حق ستیز بود و بظاهر اظهار خیرخواهی در دین و ایمان مردم میکرد، در مثل به کسی ماند که سیر را درون باقلوا قرار دهد.

فهم کردنِ حاذقانِ نصارا، مکر وزیر را


(446) هر که صاحب ذوق بود از گفتِ او
لـــــذّتی مـــــیدید و تـــــلخی جُــــفتِ او


هر یک از عیسویان که ذوق و معرفتی داشت و اهل تمییز بود ابتدا سخنان آراسته و اندرزگونه وزیر را که میشنید لذت میبرد ولی بعداً متوجه تلخی و ناگواری آن میشد و به شرارت آن وزیر پی می برد.

(447) نکته ها می گفت او آمیخته
در جُـــــلابِ قند زهـــــری ریــــخته


آن وزیر، ضمن نصیحت، نکته هایی آمیخته با اغراض نفسانی میگفت. درست مثل این بود که قند زهرآگین را داخل شربتِ گلاب میکرد.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿


🔈 فایل صوتی

📁 مولانا و مواجهه با مرگ

👤 دکتر محمدجواد اعتمادی

⏱ مدت زمان 38 دقیقه

@Khodshenasivo
@hozoormolana
🆑 کانال عرفان و خودشناسی




سلام روز خوش دوستان عزیز

لطفا از کانال حمایت بکنید این حجم از بی توجهی انصاف نیست واقعا


دوستان عزیز آدم پولکی نیستم ولی کانال هزینه دارد همین کتاب های که الان در کانال هست و دارید رایگان ازش استفاده می کنید هزینه دارد تایپش هزینه دارد خرید خود کتاب هزینه دارد.

شاید عده ای فکر کنند زرنگی می کنند که در جایی عضو شدند رایگان از همه چیز استفاده می کنند ولی این زرنگی نیست این اوج بی انصافی هست. وقتی این چیزها را میگم عده ای حمله می کنند شما روی عرفان قیمت میزارید نه عزیز روی عرفان قیمت نمیزارم من برای اینکه حداقل خود محتوا را آماده کنم، باید خرید کتاب و هزینه های تایپش را بپردازم تا این مطالب دست شما برسد.

دوستان مگر من اینجا پول پارو می کنم فوقش ماهی زیاد پرداخت بشود ۲ الی ۳ میلیون هست اونم اکثرا شامل هزینه های خود کانال می شود البته این حق را دارم واسه خودمم بگیرم چون زحمت می کشم ولی حمایت ها اونقدر کم هست که فعلا جا به اونجاها نرسیده که واسه خودم چیزی بخوام.

وضیعت آنقدر بد شده برای تبلیغ کانال از دوستان قرض می گیرم تا کانال را تبلیغ بدم که اعضای جدید بگیریم.

مطمئن باشید چون به این مسیر علاقمند هستم این کانال حفظ شده هست.

به هر حال از اندک دوستانی هم که حمایت می کنند ممنونم ازشون ❤️🌹


خدمت همراهان محترم کانال (عرفان و خودشناسی)


در صورتی که همراهان عزیز تمایل دارند می توانند جهت حمایت از کانال ماهانه در حد توان خود از کانال حمایت مالی بکنند (قانون جبران) تا کانال به مسیر خود ادامه دهد (کانال ما هیچ تبلیغاتی ندارد)
حدود 70 درصد از هزینه ها برای خود شما خرج می شود از جمله (خرید کتاب، تولید محتوا، تبلیغات، خرید اشتراک) در صورت واریز به ادمین کانال اطلاع بدید

6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات

پیشاپیش از حمایت و مهر شما سپاسگزارم🌹❤️

همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند
@hossein_mysticosm


🌿 موسیقی بیکلام Chant of the Ancient Ones اثری از Steven Halpern 🌿


داستان جهان


شما فقط وقتی می توانید چیزی را در جهان تان تجربه کنید - یک اتومبیل، یک درخت، درد، ناکامی، یک ساندویچ پنیر، خورشید، یک قاشق - که در یک سطح، به خودتان بگویید که چه چیزی را تجربه می کنید. به منظور تجربه هر چیزی، شما باید یک داستان فکری در مورد اینکه آن چیز چیست، داشته باشید؛ وگرنه، هیچ راهی برای شناخت آن چه تجربه می کنید، ندارید.
بدون داستان، واقعا هیچ راهی ندارید که آن چه را به آن نگاه می کنید، بشناسید. فکر به هر چیزی که پدیدار می شود، برچسب می زند. چگونه می دانید که به خورشید نگاه می کنید مگر اینکه فکر به شما بگوید که آن خورشید است؟ چگونه می دانید چیزی که می خورید یک ساندویچ پنیر است مگر این که این داستان را داشته باشید که «این یک ساندویچ پنیر است؟» چگونه می دانید یک پرنده، پرنده است بدون همه آن تصورات، مفاهیم، باورها و خاطراتی که به شما بگوید که آن یک پرنده است؟ چگونه می توانید نام غذاهای موجود در رستوران زندگی را بدانید بدون این که ابتدا با منوی فکر مشورت کنید؟
حال، برخی از مردم این پیام را به شکل افراطی در نظر گرفته اند. آنها می گویند که بدون فکر هیچ چیزی وجود ندارد. این یک کج فهمی است زیرا «هیچ چیز» فقط یک فکر دیگر است، متضاد چیز است. واقعیت حتی ورای آن است. بدون داستان فکری ای که به شما بگوید چه چیزی را تجربه می کنید. این طور نیست که چیزی به نام « هیچ چیز» وجود دارد، بلکه هیچ راهی وجود ندارد که بدانید چه چیزی را تجربه می کنید. یک ندانستن محض وجود دارد. شما برای اولین بار با دنیا دیدار می کنید. شما در باغ عدن هستید. و هیچ چیز هنوز نام گذاری نشده است. این ورای همه تصورات ما از یک «چیز و هیچ چیز» است.
به منظور تجربه هر چیزی به بیان دیگر، به منظور دانستن آن چه که تجربه می کنید - در یک سطح باید به خودتان بگویید که چه چیزی را تجربه می کنید. به منظور تجربه یک صندلی، برای مثال، باید در یک سطح، به خود بگویید که آن یک صندلی است. شما باید یک داستان درباره صندلی داشته باشید وگرنه هیچ راهی ندارید که بدانید آن چیست. فكر «صندلی» ظاهر می شود و ناگهان من می دانم که یک صندلی را تجربه می کنم. من در مورد صندلی آموخته ام. در گذشته روی صندلی های بسیاری نشسته ام. شاید تاریخ صندلی ها را خوانده باشم. من میدانم صندلی چیست، بنابراین میدانم که که یک صندلی را تجربه می کنم. بدون آن فکر، آیا می توانم بدانم چه چیزی را دارم تجربه می کنم؟ بدون فکر آیا دنیای قابل شناخت می تواند وجود داشته باشد؟


جف فوستر
عمیق ترین پذیریش
ص 97 و 98 و 99

🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی




🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - داستانِ آن پادشاهِ جُهود که نصرانیان می کُشت از بهرِ تعصّب

قسمت قبلی

(430) کو ز آدم ننگ دارد از حسد
با ســـــعادت جـــنگ دارد از حسد


زیرا که شیطان از روی حسادت، ننگ داشت که بر آدم(ع) سجده آرد و با چنین ستیز و حسادتی در واقع با سعادت خود جنگید.

(431) عَقبه یی زین صَعْب تر در راه نیست
ای خُـــــنک آن کِش جسد هـــــمراه نیست


در راه سلوک، گردنه ای سخت تر و دشوارتر از حسادت نیست. خوشا به حال کسی که حسود نیست. یا: سعادتمند آن کسی است که از حسادت دور باشد.

(432) این جسد، خانه حسد آمد، بدان
کـــــز حسد آلـــــوده باشد خـــــاندان


بدان که این کالبد بشری، جایگاه حسادت است. حسادت، خاندان تو را می آلاید. از آنجا که کالبد عنصری، محلّ فقر و نیاز است، حسادت نیز صفتی است که از احساس کهتری و حقارت ناشی می شود.

(433) گر جسد خانه حسد باشد، ولیک
آن جـــــسد را پـــــاک کـــــرد الله، نیک


اگرچه کالبد آدمی، جایگاه حسادت است، ولی این کالبد را حق تعالی بخوبی پاک کرده است. نظیر کالبد پیامبران و اولیاء.

(434) طَهِّراً بَیتی بــیانِ پاکـــــی است
گنجِ نور است، اَر طلسمش خاکی است


قسمتی از آیه 125 سوره بقره که می فرماید... و عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَعِيل أَنْ طَهِّراً بَيْتي لِلطَّائفينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ... و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه ام را پاک کنید برای طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان.» اشاره دارد بدین نکته که خانه دل را باید از پلیدی ها پاک کرد کالبد ،عنصری گنجینه انوار الهی است، گرچه طلسم آن، جسمی خاکی است. یعنی اگر با دیدهٔ باطنی نگاه کنی متوجه میشوی که همین کالبد عنصری حاوی گنجینۀ انوار معنوی است. هر چند که بظاهر پیکری خاکی و مادی است.

(435) چون کُنی بر بی حسد مکر و حسد
زآن حـــــسد، دل را سیاهـــــی ها رســـــد


اگر بر آن که درونش از صفات زشتی همچون حسادت پاک است و هیچ غل و غشی ندارد، حسد بورزی و بد و نیرنگ زنی، بر اثر این حسادت، دلت تیره و تار میشود.

(436) خاک شو مردانِ حق را زیرِ پا
خاک، بر سر ركُن حسد را همچو ما


زیر پای اولیاء الله خاک شو و مانند ما خاک بر سر حسد کن. یعنی این صفت را محو و طرد کن و هرگز فرصت مده که حسد در دلت وجود پیدا کند.

بیانِ حسدِ وزیر

(437) آن وزیرک از حسد بودش نژاد
تا به بـــــاطل، گوش و بینی باد داد


آن وزیر پُر تزویر نژاد و سرشتش از حسادت بود. و سرانجام بر اثر حسادت، گوش و بینی خود را بر باد داد.

(438) بر امیدِ آنکه از نیشِ حسد
زهـــــرِ او در جــانِ مسکینان رسد


آن وزیر حسود، گوش و بینی خود را از دست داد به این امید که زهر نیش حسدش را به جان بیچارگان عیسوی وارد کند و آنان را دچار هلاکت و تباهی نماید.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿


🌿 موسیقی بیکلام Echoes & Voices اثری از Kamal 🌿


ذهنی که در کیفیت راستین مدیتیشن است یک ذهن ساکت و آرام است. این سکوت، سکوتی نیست که ذهن و اندیشه متصور شده اند؛ این سکوت، سکوت یک شب ساکت و آرام نیست؛ سکوتی است که در غیبت و توقف فكر وجود دارد ـ توقف فکر با تصاویر آن، بـا الفـاظ آن و با ادراکات و تصورات آن. ذهنی که در کیفیت مدیتیشن است یک ذهن پاک و مذهبی است ـ مذهبی ورای کارهای کلیساها و معابد؛ ورای هرگونه اوراد و شعائر!
و در یک ذهن مذهبی است که عشق شکفته و متبلور می گردد. و این عشق است که با هرگونه جدایی ناآشنا است. برای عشق، هر چیز دور نزدیک است. در ساحت عشق نه وحدت است نه کثرت؛ تنها حالتی هست که در آن هر گونه جدایی و تفرق مفقود است. عشق مانند زیبایی است. زیبایی برون از سنجش کلمات است و تنها از بطن این سکوت است که عمل و حرکت بـه مـعنای واقعی بر می خیزد.


کریشنامورتی
شعله حضور و مدیتیشن
ص 151



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.