هوشیارانه زیستن جمعیزیربنای یک جمع سالم، برخورداری از زندگی روزمره شادمان و لذت بخش است. کودکان در پلام ویلج، مرکز توجه هستند. هر بزرگسال مسئول کمک به کودکان برای شادمان بودن است، زیرا ما در اینجا می دانیم که اگر کودکان شاد باشند، بزرگسالان نیز آسان تر به شادمانی دست می یابند.
در دوره کودکی من، خانواده ها بزرگتر از امروز بودند. پدر و مادرها، عموها، دایی ها، خاله ها، عمه ها، پدر بزرگ ها، مادر بزرگ ها و کودکان همگی در کنار هم زندگی می کردند. دور تا دور خانه ها پوشیده از درختانی بود که می توانستیم به آنها تاب ببندیم و در میانشان دورهمی های دوستانه برگزار کنیم. در گذشته آدم ها با بسیاری از مشکلاتی که امروزه با آنها رویارو هستیم، سر و کار نداشتند.
امروزه خانواده ها بسیار کوچک شده اند و شامل پدر و مادر و شاید یک یا دو فرزند هستند. هنگامی که پدر و مادر دچار مشکل می شوند، تأثیر آن، گریبان همه خانواده را می گیرد. حتی اگر کودکان برای فرار از شرایط به حمام پناه ببرند، باز هم می توانند جو سنگین حاکم بر خانه را احساس کنند. به این ترتیب، ممکن است آنها با بذرهای آزردگی رشد کنند و هرگز رنگ شادمانی راستین را
نبینند. پیشترها، هنگامی که مشکلی میان پدر و مادر به وجود می آمد، کودکان می توانستند به خاله، عمه یا عضوی دیگر از خانواده پناه ببرند. کودکان کسی را داشتند که در شرایط سخت به او پناه ببرند. و در نتیجه جو حاکم بر خانه برایشان چندان تهدید آمیز نبود.
من فکر میکنم هوشیارانه زیستن جمعی - که می توانیم شبکه ای متشکل از «خاله ها، عمه ها، عموها، دایی ها و فرزندان آنها» را در آن ملاقات کنیم - می تواند برای ایجاد خانواده های بزرگ پیشین به ما کمک کند. هر یک از ما باید به چنین مکانی تعلق داشته باشیم؛ جایی که هر چشم انداز آن، صدای زنگ و حتی ساختمان ها، با هدف یادآور شدن بازگشت به آگاهی برای ما طراحی شده باشد. من در این مکان، مرکز تمرین زیبایی را تصور میکنم که محل سازماندهی مراسمی خاص است و مردم و خانواده ها برای آموختن و تمرین هنر زندگی هوشیارانه به آنجا می آیند.
کسانی که در این مکان زندگی می کنند، باید آرامش و سرزندگی حاصل از آگاهانه زیستن را جاری سازند. ساکنین همانند درختانی زیبا هستند و مراجعه کنندگان در پی آرام گرفتن زیر سایه سارشان خواهند بود. حتی هنگامی که مراجعه کنندگان امکان دیدار رو در رو را نمی یابند، کافیست به این مکان بیندیشند و لبخند بزنند. در نتیجه، احساس آرامش و شادمانی خواهند داشت.
ما می توانیم بستگان و اعضای خانه مان را نیز به جمعی تبدیل کنیم که به تمرین هماهنگی و آگاهی می پردازند. ما در کنار همدیگر می توانیم به تمرین تنفس، لبخند، همنشینی و نوشیدن چای همراه با هوشیاری بپردازیم. اگر ما در محل جمع شدن خود از موهبت یک زنگ هم برخوردار باشیم، آن زنگ عضوی از جمعمان خواهد بود، زیرا به تمرین ما کمک میکند. اگر یک زیرانداز مراقبه داشته باشیم، آن نیز عضوی از جمع ماست، زیرا همانند نفس کشیدن که به هوا نیاز دارد، زیرانداز هم به تمرین هوشیاری ما کمک میکند. اگر در نزدیکی یک بوستان یا کناره یک رودخانه زندگی میکنیم، می توانیم در آنجا از مراقبه پیاده روی لذت ببریم. همه این کارها به ما کمک میکنند تا جمعی را در خانه مان پی ریزی کنیم. گه گاه می توانیم از دوستی دعوت کنیم تا به جمع ما بپیوندد. تمرین هوشیاری در یک جمع بسیار آسان تر است.
تیک نات هان
هر گام آرامش
ص 99 و 100 و 101
🆔
@Khodshenasivo🆑 عرفان و خودشناسی