Фильтр публикаций




Репост из: Vahid Online وحید آنلاین
پرستو احمدی، خواننده و آهنگساز، در یکی از کاروانسراهای ایران کنسرتی را بدون حجاب اجباری با نام «کنسرت کاروانسرا» اجرا و آن را از یوتیوب پخش کرد.

پرستو احمدی در جریان خیزش انقلابی، قطعه «از خون جوانان وطن» را اجرا کرده بود که با استقبال گسترده‌ای روبه‌رو شد و در مهرماه ۱۴۰۲ هم پرونده‌ای برای او در قوه قضاییه تشکیل شده بود.
در این ویدیو اجرای قطعه «مرا ببوس» را از او در اجرای «کنسرت کاروانسرا» می‌بینید که احسان بیرقدار، سهیل فقیه‌نصیری، امین طاهری و امیرعلی پیرنیا هم به عنوان نوازنده او را همراهی کردند.
@VahidOOnLine
طرح ایران به گردنش انداخته و اول ویدیوی اجراش نوشته، نمی‌خواد از حق آواز خوندنش بگذره.
-#پرستو_احمدی احتمالا بعد این کنسرت ویدیویی امشب به دردسر بیافته، اما شجاعانه و بدون حجاب از حقش نگذشت.
#زن_زندگی_آزادی
MaryamMoqaddam
#پرستو_احمدی تو ایران کنسرت بی‌تماشاچی برگزار کرده و گذاشته یوتیوب. وقتی هر قطعه تموم میشه به وجد میای و همون لحظه که همه باید تشویق کنن صدای سکوت میاد. خیلی غم‌انگیزه.
mosh_tabaa

دوستان اگه میتونید برید 📱 صفحه پرستو احمدی در یوتیوب و ازش حمایت کنید. حداقل اینکه میتونید ویدیوهاش رو لایک کنید و سابسکرایب کنید.
Amooamirkhan

📡 @VahidOnline


Репост из: دلنوشته ها - رحیم قمیشی
هشدار جدی ۱۰ فعال سیاسی و اجتماعی
در مورد عواقب اجرای طرح حجاب و عفاف


ده چهره فعال سیاسی و اجتماعی داخلی، به حاکمیت هشدار جدی دادند؛
با اجرای طرح حجاب و عفاف حاکمیت باید خود را برای برخوردهای دائمی و فرسایشی با شهروندان آماده کند، و بدون شک اراده مردم قوی‌تر از ماموران حکومتی است.
آنها تاکید کردند این مصوبه بدلایل متعددی ارزش قانونی نداشته و اکثریت دینداران، حقوقدانان و مردم کشور موافق آن نیستند.
ده فعال سیاسی در بیانیه‌ مشترک خود، به دولت و پلیس کشور هشدار دادند هرگز خود را وارد درگیری با نسل جدید و دختران نجیب ایران نکنند که کاسه صبر مردم ایران به اندازه کافی لبریز از نارضایتی و خشم شده و عواقب آن بر عهده تصویب کنندگان و مجریانش خواهد بود!

متن کامل این بیانیه مهم و هشدار دهنده به شرح زیر می‌باشد؛

به نام خدا

ما امضا کنندگان این بیانیه، به‌طور جدی هشدار می‌دهیم؛

اجرای آنچه با نام قانون حجاب و عفاف مطرح گردیده، ضمن سلب آزادی‌های مسلم و حقوق اولیه شهروندان کشور، موجب بوجود آمدن دودستگی خطرناک در جامعه و ایجاد فشار مضاعف بر اقشار به تنگ آمده از نابسامانی‌های اقتصادی گردیده، و ممکن است کشور را با بحران عمیقی مواجه نماید.
قانون تنها در صورتی قابل احترام و اجراست که حقوق اصلی شهروندان در آن زیر پا گذارده نشده باشد.
هرگز اکثریت سفیدپوست، حق اعمال زور  بر سیاهپوستان و تضییع حقوق آنها را با نام قانون ندارد. اکثریت مسلمانان در هیچ کشوری حق ندارند حقوق سایر اقلیت‌ها را با نام قانون مصوب اکثریت، زیر پا بگذارند.
حال آنکه هم اینک در کشور ایران، اقلیتی ناچیز در صددند نظر خویش را با تمسک به ابزاری با ظاهر قانون، بر اکثریت تحمیل نمایند!
آنچه به عنوان قانون حجاب و عفاف مطرح گردیده، از نظر اکثر حقوقدانان کشور، دینداران واقعی، و مردم متعهد و متمدن ایران، به عنوان قانون، پذیرفته نگردیده و تحت هیچ شرایطی تن به آن نخواهند داد.
مردم ایران از دیرباز خود حافظ پوشش متعارف بوده‌اند و هرگز نیازی به دخالت حکومت‌ها در این زمینه وجود نداشته است.
در صورتی که حاکمیت در پیگیری این مصوبه اشتباه، قصد لجاجت داشته باشد، ناگزیر است عواقب قطعی آن را نیز به جان بخرد.
مردم مسلما برابر تصریح قانون اساسی، حق اعتراضات مدنی را دارا خواهند بود و مسبب اقدامات مردمی، تنها حاکمیتی خواهد بود که بدون درک شرایط روز و حقوق مردم، اقدام به عمل اورده است.
دولت مستقر هرگز نباید زیر بار اجرای چنین مصوبه غیرقانونی برود.
نیروهای انتظامی حق برخورد با زنان پاکدامن و بافرهنگ کشور را ندارند.
هیچ بیگانه‌ای حق تذکر حجاب به دختران ما را ندارد.
مردم ایران در پاسداری از ارزش‌ها، اصول و کرامت خویش و حفظ حریم خانواده از دخالت حاکمیتی که از عهده وظایف اولیه خود بر نمی‌آید، با هیچکس سر شوخی و مجامله ندارند.
امیدواریم این هشدار دلسوزانه، جدی گرفته شده و از نابسامانی‌های اجتماعی بیشتر و نفرت بیش از پیش مردم و خروج سرمایه‌های مادی و معنوی از کشور عزیزمان ایران جلوگیری به عمل آید.

محمد تقی اکبرنژاد
مژگان ایلانلو
حسین جعفری
شهاب‌الدین حائری‌شیرازی
اکبر دانش‌سرارودی
ناصر دانشفر
پروانه سلحشوری
رحیم قمیشی
فخرالسادات محتشمی‌پور
علی مرادی


@ghomeishi3


Репост из: مؤسسه‌ فرهنگی‌هنری سروش مولانا
📌 سروش مولانا برگزار می‌کند:

قصه‌ها ما را نجات می‌دهند
آشنایی با نویسندگان جریان‌ساز جهان

آشنایی با نویسندگانی که  پنجره‌ای جدید به روی جهان پر از تکرار  گشودند و سخنی تازه گفتند.
در این دوره پاسخ به پرسش‌های زیر را جستجو می‌کنیم:

◽️چرا رجوع به ادبیات در دوران بحران‌های اجتماعی و سیاسی اهمیت دارد؟
◽️چرا قصه‌هایی که برای خود انتخاب می‌کنیم، می‌توانند سرنوشت ما و جامعه‌مان را تغییر دهند؟
◽️صد سال داستان‌نویسی در ایران معاصر چه مسیری را طی کرده است؟
◽️سرنوشت داستان‌نویسی در سرزمین‌های بحران‌زده‌ای مانند عراق، مصر، افغانستان، سوریه، پاکستان، فلسطین و جهان عرب پس از بهار عربی چگونه بوده است؟
◽️از ادبیات مهاجرت چه می‌دانیم؟ داستان آدم‌هایی که خانه و سرزمینشان را ترک می‌کنند و قصه‌هایشان را در سرزمینی غریب می‌آفرینند.
◽️ادبیات تنهایی چیست؟ تنهایی در محاصره سونامی کلمات مجازی چه معنایی دارد؟


📌شناسه ی ثبت‌نام و اطلاعات بیشتر:
@sorooshemowlana

#سروش_مولانا
#قصه‌ها_ما_را_نجات_می‌دهند.

@sorooshemewlana




Репост из: Ethno.Anthro
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
سفرنامه‌های دیروز، گوگل‌ارث امروز
نوید پورمحمدرضا

بیست‌وپنجمین جلسهٔ عصر دوشنبه‌های بخارا در تاریخ نهم مهرماه به مناسبت انتشار چاپ پنجم کتاب «و کسی نمی‌داند در کدام زمین می‌میرد» در مرکز مطالعات خاورمیانه، به میزبانی علی دهباشی و با حضور مهزاد الیاسی، نویسندهٔ کتاب، نوید پورمحمدرضا و شادی گنجی در جمعی از اهالی و دوستان مشترک اطراف و بخارا برگزار شد.

[تماشای فایل کامل]

| اِتــنـو |

منبع: صفحۀ اینستاگرام نشر اطراف




Репост из: فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
📝📝📝 و كسي نمي‌داند در كدام زمين مي‌ميرد

✍🏻اسدالله امرایی

✅مهزاد الياسي‌بختياري كتاب «و كسي نمي‌داند در كدام زمين مي‌ميرد» را در نشر اطراف منتشر كرده. اين كتاب بيش از هر چيز، روايت سفر است. زني جوان كه به دلايلي از همه‌ چيز و همه ‌كس خسته شده، تصميم مي‌گيرد قيد همه‌ چيز را بزند و با كوله‌پشتي‌اش سفر كند.

✅مسير سفر - از البرز و هرمزگان و فارس و چهارمحال‌ و بختياري گرفته تا افغانستان و گرجستان و ايتاليا تا نپال - در هر پيچ‌وخمش قصه‌اي تازه سر راه او مي‌گذارد؛ قصه‌هايي كه مهزاد الياسي‌بختياري در كتابش روايت كرده است. اما اين كتاب با سفرنامه‌هاي معمولي سنتي فرق دارد و تصويري نو از سفرنگاري معاصر پيش چشم ما مي‌گذارد.

✅نويسنده، به جاي اينكه قصه سفر و كوله‌گردي‌اش را در قالب خطي و متعارف سفرنامه‌ها بازگو كند، تجربه‌هاي گوناگون سفر را در قالب روايت‌هايي جستارگونه وصف مي‌كند و از دل اين تجربه‌هاي منفرد و بيروني به احوال دروني انسان و اوضاع كلي جوامع انساني پل مي‌زند. اين كتاب هم سفرنامه است و هم سفرنامه نيست. سفرنامه است، چون سفر و وقايع سفر را روايت مي‌كند و سفرنامه نيست

متن کامل :






Репост из: پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد
روایت فریدون جم درباره وضعیت رضاشاه پس از استعفا از سلطنت

حوالی بیست‌ویک، بیست‌ودوم شهریور بود که از رادیو شنیدیم که اعلی‌حضرت [رضا شاه] از تهران حرکت کرده‌اند به طرف اصفهان و از سلطنت استعفا کرده‌اند به نفع ولیعهد. با وجودی که تب داشتم، سوار ماشین شدم و به استقبال رفتم. تقریباً یک پنجاه شصت کیلومتر من با آن حالت تب در حالی‌که سرم دَوَران داشت، ماشین راندم و بعد رسیدم به یک جایی، کنار جاده ماشین را نگه داشتم و به‌قدری حالم بد بود که پیاده شده و جلوی اتومبیل روی زمین دراز کشیده بودم.

نیم‌ساعت سه‌ربعی که گذشت دیدم یک اتومبیل خیلی قراضه و لکنته‌ای آمد و ایستاد و درش باز شد. دیدم اعلی‌حضرت تک‌وتنها با یک کیف‌دستی از ماشین پیاده شدند. گویا در راه ماشین‌شان خراب شده و اعلی‌حضرت و عده‌ای مسافر که اعلی‌حضرت را شناخته بودند پیاده شده بودند و اتومبیلشان را داده بودند به اعلی‌حضرت. اعلیحضرت هم گفته بود که «خیلی خوب این ماشین را که تعمیر کردید آن‌ها را سوار کنید و بیاورید»، با آن ماشین آمده بودند بدون اسکورت و کاملاً تنها با یک کیف‌دستی و عصا.

من که دراز کشیده بودم دیدم یک کسی با عصا به من می‌زند که «پسر بلند شو تو اینجا چرا خوابیده‌ای، روی زمین چرا خوابیده‌ای؟» من تب خیلی شدیدی داشتم بلند شدم و وقتی اعلی‌حضرت را دیدم البته خیلی به من تأثیر کرد. دیگر به این وضع که اعلی‌حضرت را دیدم اصلاً نمی‌توانستم خودم را نگه دارم. شروع کردم به گریه کردم. هم مریض بودم و اعلی‌حضرت با آن دم‌ودستگاه و با آن شخصیت را با این وضع دیدم آمده‌اند. اعلی‌حضرت گفتند که یعنی چه؟ پاشو و بنشین اتومبیل مرا ببر خانه. سؤال فرمودند کجا هستید و گفتم در اصفهان در خانه‌ای هستیم. عقب اتومبیل سوار شدند و من راندم و بردمشان خانه.

دو سه روزی آنجا بودند، صحبت‌هایی شد که کجا بروند، بنا بود از ایران خارج شوند، ایشان می‌گفتند برای من فرقی نمی‌کند. من مایل به خارج شدن از ایران نیستم. مردن در ایران را به زندگی در خارج ترجیح می‌دهند. می‌گفتند زندگی ایشان دیگر تمام است... پیشنهاد شد که برویم شیلی یا آرژانتین و اقداماتی هم بعداً در تهران شد، حتی انگلیسی‌ها هم شنیدم موافقت کرده بودند که حاضرند ایشان بروند به آمریکای جنوبی و قرار بر این شده بود که حرکت کنند بروند به بمبئی، در بمبئی ده یا بیست روز بمانند و بعد یک کشتی جنگی بیاید و ایشان را بردارد و ببرد مثلاً به طرف سواحل شیلی...

کشتی راه افتاد و ما رفتیم... از دور پس از دو سه روز ساحل بمبئی پیدا شد و ما با دوربین نگاه می‌کردیم. یک هتلی بود هتل تاج‌محل معروف است. از راه دوربین این را می‌دیدیم و نگاه می‌کردیم و لباس پوشیده بودیم و چمدان‎‌ها را بسته بودیم و حاضر شده بودیم که برویم آنجا پایین. بعد از مدتی که آنجا ایستاده بودیم در صحنه کشتی ما دیدیم که چندتا از این ام‌تی‌بی‌ها (موتور توربیدو بوت) می‌آید. تویش هم سربازهایی که لباس سفید پوشیده بودند و تفنگ دستشان هست. به‌سرعت به طرف کشتی می‌آیند. کشتی ما هم وسط دریا ایستاد... پرسیدم موضوع چیست؟ گفتند که «بله دولت پادشاه انگلستان تصمیم گرفته است و از طرف وایس روی (نایب‌السلطنه) به ما دستور داده شده که من بیایم اینجا و به اعلی‌حضرت ابلاغ کنم که دریاها ناامن است و خطر دارد. کشتی‌های ژاپنی در دریا هستند و از این حرف‌ها و مدتی حالا لازم است بروند جزیره موریس...»


بخشی از مصاحبه فریدون جم (۱۲۹۳-۱۳۷۸) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول و دوم
تاریخ مصاحبه: ۳ آذر ۱۳۶۰
مصاحبه‌کننده: حبیب لاجوردی
#تکه_مصاحبه
https://t.me/tarikh_shafahi_iran_project






Репост из: نشر اطراف
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
▪️برشی از کتاب «و کسی نمی‌داند در کدام زمین می‌میرد» که این روزها به چاپ پنجم رسیده است

«جنگیدن برای زندگی لحظه‌ها را واقعی می‌کند. وضوح تصویر بالا می‌رود. تو تماما هستی و این تماما بودن قدرتی فشرده دارد که با لذتی دردناک همراه است. تقلا برای بودن، لحظات را به اندازه‌ی ابدیت کش می‌دهد و می‌گذارد اندکی در افسون زندگی شناور باشی‌. در چنین لحظاتی، دریاهای مرگ و زندگی به یکدیگر چسبیده‌اند اما انگار برزخی میان‌شان هست که نمی‌گذارد با هم بیامیزند.
وقتی در دماوند با مرگ می‌جنگیدم، ناخرسندی‌های بی‌اهمیت زندگی‌ای که بر من گذشته بود، حقیر و خفیف به نظر می‌رسیدند. پیش از آن، چطور می‌توانستم به چیزی غیر از خود زندگی اهمیت بدهم؟»

📚اطلاعات کتاب
▫️و کسی نمی‌داند در کدام زمین می‌میرد
▫️نویسنده: مهزاد الیاسی
▫️تعداد صفحات: ۱۵۲ صفحه
▫️خرید از کتابفروشی‌ها و atraf.ir

@atrafpublication


Репост из: ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)
مژگان ایلانلو

سیاهپوش حسین و گدایی کاهی از گندم ری

در سال ۸۷ ، روز تاسوعا ، به رادیو فرهنگ دعوت شده بودم تا در یک برنامه رادیویی پر مخاطب ، از منظر تاریخی ،  برای مردمی که آن سالها هنوز ذره ای ایمان در اعماق قلبشان باقی مانده بود ،  از "حسین بن علی " و عاشورایش بگویم .

برنامه زنده بود و من به سوال های شنوندگان و دو مجری با سابقه و حرفه ای  زن و مرد پاسخ می دادم .

مجری زن در حالیکه دستش را روی شانه من گذاشته بود گفت : می خواهم یک سوال سخت بپرسم ، سوالی که سالهاست ذهن مرا مشغول کرده
و بعد با آن صدای پخته و عمیقش پرسید : خانم ایلانلو همه اینها حرفهایی که گفتید قبول ولی شما فکر می کنید راز ماندگاری عاشورا بعد از هزار و اندی سال چیست ؟ به زبانی بگویید که حتی اگر کسی  اعتقاد هم نداشت ، بفهمد .

گفتم بگذارید آن را با یک سکانس سینمایی برایتان توصیف کنم ، تصور کنید یک بیابان پر از خاک ، در یک غروب نارنجی ، چند سر بریده شده بر نیزه ، چند زن و کودک پریشان حال بالای جسد همسران و برادران و فرزندانشان پریشان به این سو و آن سو می دوند ، عده ای هلهله کنان سوار بر اسب می تازند ..صداها در هم آمیخته ، خون و جسد و بی پناهی و هلهله و صدای شمشیر و غریو بدمستی یزیدیان.
من ایمان دارم صدای آن زنها در حافظه تاریخ گم نمی شود ، حتی اگر از فرط رنج از حنجره بیرون نیاید ، رسم دنیا این نیست .

جهان اینگونه نمی ماند ، خورشید دارد می بیند .قانون زمین است ، صدای مظلوم را می شنود ، تکان می خورد ، اگر چنین بود که دنیا همیشه به کام ظالم می ماند ، همان نخستین ظالمان تاریخ تا ابد ماندگار شده بودند.یک جایی ، یک جوری ، آن صدا شنیده می شود ،ظالم رسوا می شود .

خانم مجری عینکش را از چشم برداشت ، نم اشک صورتش را پاک کرد و دستان مرا فشرد و کارگردان موسیقی پایان برنامه را بلند کرد.

یک سال گذشت ،  چند روز بعد از عاشورای هشتاد و هشت و آن محشر عظما ، در اینترنت فیلمی را دیدم که غروبی خاک آلود و خسته است .
زنی  ویران شده ، مضطر  و در خاک غلتیده در بهشت زهرا  ، زانو زده بر زمین از حنجره ای زخمی فریاد می کشد : خدایااااا می بینی ..پسرم را کشتن...خدایا ...امیرم را کشتن ...امیر ..امیر ..
و خورشید نظاره گر بود ..و آسمان می شنید ..

فیلم را متوقف کردم ، خوب که نگاه کردم ، خودش بود ، همان خانم مجری رادیو ، خانم "شهین مهین فر" که پسرش" امیر ارشد تاجمیر " را در روز عاشورا از پل حافظ به زیر انداخته بودند و با ماشین از روی پیکر نیمه جانش رد شده بودند ...و بر پیکرش هلهله کرده بودند..

از آن سال سوگند خوردم که دیگر تا زنده هستم هر عاشورا یادی از این اتفاق کنم و یادی از دیگر کشتگان که بر خاک و آسفالت افتادند و خونشان بر جوی خیابان جاری شد و مادران و همسران و فرزندانشان بی پناه و مضطر از این خانه به آن خانه دنبال یخ دویدند و شب بر مزار شکسته فرزندشان بر زمین چنگ زدند و تصویر جسد در هم شکسته آنها در سردخانه ،  تا ابد از جلوی چشمانشان محو نخواهد شد ..

و در شگفتم ، از مردمانی که چشم خود بر این کشته ها می بندند ، بر اسیری زندانیان بی گناه و کور شدگان نان آور خانه می بندند ، بر آزار و ظلم به خانواده های داغدار مهر سکوت بر لب زدند و انگار که نیستند و نمی بینند ...
اما بر مظلومیت حسین بن علی و اسیری زینب و بیماری زین العابدین ...خود را سوگوار نشان می دهند .

در شگفتم ،این سرزمین چه روزهایی به خود دید ، چه آدمهایی به خود دید. تاریخ تشیع  همه جور آدم به خود  دیده بود الا آدم های  روزگار ما ، مردمانی که به طمع کاهی از گندم ری، در زمره سپاهیان معین یزید در می آیند و سکوت می کنند،  اما این ایام که می رسد ، خود را سوگوار و سیاهپوش حسین می نمایند ...
عجب روزگاری به خود دید ، این سرزمین ، عجب مردمانی .

محرم ۱۴۰۳
https://t.me/iranazadvaabad


https://soundcloud.com/ali-kianian-official/kahnooj?p=a&c=0&si=14ec7b4137524e61bdf183910dea4d18&utm_source=other&utm_medium=text&utm_campaign=social_sharing
Kahnooj کهنوج
download: http://www.musicema.com/Ali-Kianian-Kahnooj تهیه کنندگان: نامی شفقی، صمد طالقانی میکس: فرشاد حسامی, علی کیانیان مسترینگ: فرشاد حسامی با تشکر از ماکان محمودی Producers: Nami Shafaghi, Sama


Репост из: آرشیو عبدی مدیا
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🔴 فکوهی: مشارکت در انتخابات، لزوما تنها راه مشارکت دموکراتیک نیست.

🔸بی‌تفاوتی مردم نسبت به حوزه‌ی سیاسی، می تواند منجر به بروز بی‌اعتمادی بین افراد جامعه شود.
🔸بزرگ‌ترین آسیبی که یک جامعه می‌تواند متحمل شود، ناامیدی و انفعال افراد است.
🔸بدون شک می‌توانیم بگوییم که از ده سال گذشته تا امروز، به سمت فروپاشی اجتماعی حرکت کرده‌ایم.

📍ویدیوی کامل با دکتر ناصر فکوهی، نویسنده، مترجم، دکترای انسان‌شناسی سیاسی از دانشگاه پاریس و استاد گروه انسان‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران همینک در کانال یوتیوب عبدی مدیا:

🔗 https://www.youtube.com/watch?v=uL9Ruk67dHY

#عبدی_مدیا
🆔 @AbdiMedia


Репост из: فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
📝 که خاموشی به هزارزبان در سخن است*

✍️مریم نصر اصفهانی

از دوست پژوهشگری که در حوزه جنبش‌های زنان در ایران کار و تحقیق کرده بود پرسیدم آیا امکان دسترسی به آمار مشارکت زنان در انتخابات در ادوار مختلف وجود دارد و آیا این راست است که این بار زنان پای کار نیامده‌اند؟ گفت دسترسی به چنین آماری برای عموم ممکن نیست، ولی شواهد و قرائن این حرف را تأیید می‌کند.

نظرش را پرسیدم، درباره اینکه با توجه به رویکردهای سنتی جریان رقیب درمورد زنان، چطور می‌توان زنان کم‌ترسنتی و نوطلب را صدا زد و از آنها کمک خواست؟

گفت: آن‌ها را رها کن! نخواهند آمد، از اقشار دیگر جامعه باید خواست.

گفتم: زنان قشری از اقشار که نیستند، آنها در همه اقشار هستند... مگر می‌شود بدون آن‌ها؟

گفت: نمی‌دانم ولی خودت را خسته نکن. هرچقدر هم که جریان رقیب به زن نگاهی سنتی داشته باشد، باز هم زنان تحول خواه به میدان نخواهند آمد…می‌دانی، زن‌ها همیشه بوده‌اند، همیشه وفا کرده‌اند، از انقلاب علیه شاه و استبداد، تا دفاع مقدس تا جنبش اصلاحات تا... ولی بعد از پیروزی مسایل و مطالباتشان همیشه «خارج از اولویت» قرار گرفته. آنها نخواهند آمد.

گفتم: سخت خواهد شد...دور نیست شکست بدون دختران جوان و بدون زنان!

گفت: چند دهه زنان کاغذ و قلم در دست با زبان فقه و قانون التماس کردند برای قدمی در جهت رفع تبعیض و منع خشونت علیه زنان؟ چند دهه به مجلس التماس کردند برای تغییر قوانین؟ و مسالمت ‌آمیزترین کنش‌هایشان چندبار تبدیل به مسئله امنیتی شد و مجرم دانسته شدند؟

گفتم: به هرحال روی کار بودن یک جریان معتدل به نفع همه کسانیست که دنبال تغییرند، تغییر امری تدریجی است.

گفت: نشانم بده معتدل‌ها و مصلح‌های قبلی کدام قدم موثر قابل توجه و ماندگار را در حوزه رفع تبعیض انجام داده‌اند؟ کجا پای زنان برابری‌خواه ایستادند و نگفتند ارزش درگیر شدن ندارد؟ تغییرات کم، موقتی و پرهزینه دلسردی می‌آورد... خودت دلسرد نیستی؟

گفتم: هستم، ولی نگران هم هستم!

گفت: به هرحال، واقعیت این است که بعید است زنان به درخواست کمک پاسخ بدهند، حتی دیگر مطالبه‌ای هم ندارند که تا امروز به هزار زبان گفته‌اند و شنوایی نیافته‌اند...آن‌ها دارند تغییراتی که می‌خواهند را در خانواده و جامعه محقق می‌کنند، جلوی چشم ما، بهایش را هم می‌دهند...کسی صدایشان را شنید؟ دستی برای کمک به سمتشان دراز شد؟ جایی گذاشتند حرفشان را بزنند؟ رها کن!

گفتم: این حذف خودخواسته درست است؟ من نگرانم که سرمایه‌های کوچکی که با زحمت زیاد بدست آوردیم تباه شود.

گفت: همه نگران هستیم...

*از شاملو

@neocritic
@MostafaTajzadeh


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


Репост из: با تاریخ
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
‏این دو روز خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که نکته‌ای در رای‌دادن و وارد این بازی شدن نیست؛ با رای‌دادن چیزی درست نمی‌شه، حرف پروانه اسکندری درسته.
@batarikh

Показано 20 последних публикаций.

1 040

подписчиков
Статистика канала
Популярное в канале