_تو با خاله نفس لَفتی حموم؟
ترسیده هینی کشیدم که اروند گفت:
_واسه چی دخترم؟
طلا ذوق زده و با پچ پچ گفت:
_من باهاش لفتم... انقد خوشکل و سفید بودد...
چشمای اروند برقی زد.
_واقعا؟!
طلا ذوق زده گفت:
_آله...تازه جی جی هاشم بزلگ بود...
اروند نگاهی بهم کرد و لب زد.
_برو تو اتاقت بابا منو خاله نفس کار داریم...
تا نفس رفت خواستم فرار کنم که کولم کرد و
همونطور که به طرف حموم می رفت لب زد.
_با طلا رفتی باید با باباشم بری حموم...
https://t.me/+Oa55DWhNAaNiMTk0دختره میاد از اندام پرستارش واسه باباش تعریف میکنه 😂🔥