#part_963
- تازه گفت بچم پسره.
مامان متعجب لیوان چایی نصفشو روی میز گذاشت و درحالی که شیشه شیر ارمغانو توی دهنش میزاشت گفت:
- یعنی چی؟ ماه دوم از کجا به این نتیجه رسیده؟نکنه پیشرفت کرده؟
شونه ای بالا انداختم پرسیده بودم از دکتره اما جوابی بهم نداده بود.
- چی بگم والا.
- حالا کی بریم خرید سیسمونی؟
- زوده حالا بزار جنسیتش مشخص بشه باید یه اتاقم بهش بدین.
- گفت دیگه پسره.
- الان زوده حالا محض احتیاط فعلا لباس هایی رو بخریم که رنگش هم به پسر بخوره و هم به دختر.
اوهومی گفتم برای چند دقیقه سکوت حکم فرما شد و زنگ تلفن خاله سکوت رو شکست
- جانم اقا؟ اره.... نه بابا ... باشه میایم ببینیم بعد
با سر به مامان اشاره زدم که جریان چیه؟
مامان هم اشاره زد که صبر کنم تا تلفن خاله تموم بشه.
-بخواب زیرم خیره سر خشتکم ترکید!
با دستای کوچولوم عضلات سینشو لمس کردم و تخس گفتم
-نمی خوام! کی گفته مردا همیشه باید رو باشن، یه بارم تو زیر من باش!
پوزخندی زد
-نکنه تو میخوای منو بکنی؟
بوسه ی خیسی به لبش زدم
-نخیرم میخوام بشینم روش
چشاش گشاد شد و من نشستم رو بدنش که صورتم از درد جمع شد
-دردت می گیره احمق پاشو
با اولین حرکت روی بدنش آهی کشیدم که غرشی کرد و....
https://t.me/+LQAvTU8-wU5iNDI0