-زنت ناراحت نمیشه میخوای منو حامله کنی؟
با نیشخند جواب داد : تو فقط نقش یه رحم رو داری بچهجون! شیرین خودش خواست بکنمت!
باز کن پاهاتو
تن بزرگش روی بدنم سایه انداخت و با خشونت خودشو بهم کوبید که جیغم بلند شد
صدای گریه ی شیرین رو از پشت در شنیدم و شهریار کنار گوشم زمزمه کرد : به جهنم شهریار خوش اومدی!
از شدت درد ناله میکردم و وقتی ازم فاصله گرفت، قسم خوردم از پا درش بیارم
کاری میکردم شیرین رو طلاق بده و التماسم کنه واسه موندن....‼️
https://t.me/+Hw9rYVIsAuM0MTc0
بابام پرونده ی مهم دادستان بزرگ رو دزدید و توی تصادف مُرد
میخواست از من انتقام بگیره ولی من شــیــفــتهام
با نیشخند جواب داد : تو فقط نقش یه رحم رو داری بچهجون! شیرین خودش خواست بکنمت!
باز کن پاهاتو
تن بزرگش روی بدنم سایه انداخت و با خشونت خودشو بهم کوبید که جیغم بلند شد
صدای گریه ی شیرین رو از پشت در شنیدم و شهریار کنار گوشم زمزمه کرد : به جهنم شهریار خوش اومدی!
از شدت درد ناله میکردم و وقتی ازم فاصله گرفت، قسم خوردم از پا درش بیارم
کاری میکردم شیرین رو طلاق بده و التماسم کنه واسه موندن....‼️
https://t.me/+Hw9rYVIsAuM0MTc0
بابام پرونده ی مهم دادستان بزرگ رو دزدید و توی تصادف مُرد
میخواست از من انتقام بگیره ولی من شــیــفــتهام