داستانسرای سکسی


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha


داستان های سکسی کوتاه😋🔞
و داستان های سکسی بلند هرروز یک پارت🙈🇮🇷
چالش ویس آه و ناله دختر و پسر😂😈
فیلم های +18😁💃
کانالو حمایت کنید تا سکسی ترین داستان هارو براتون بزاریم😈😈

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri




بود و بوی کصش تا ته مغزم میرفت
کص و کونش حسابی خیس شده بود و ناله هاش بلند شده بود
بلند شدم موهاشو گرفتم و گفتم زانو بزنه.کیرمو دراوردم و گذاشتم جلو دهنش و تف کردم رو صورتش
با کیرم تفو به همه جای صورتش مالیدم و چندبار رو صورتش زدم
اونم میخندید و و همکاری میکرد معلوم بود خیلی دوس داره.کیرمو گذاشتم تو دهنش اول گذاشتم خودش ساک بزنه بعد گردنشو گرفتم و شروع کردم تلمبه زدن تف از همه جای کیرم داشت میریخت.بلندش کردم رو مبل به پشت خوابید.انگشتامو کردم تو دهنشو باز شروع کردم به خوردن کصش
اونم فقط ناله میکرد یهو گفت بکن تو کصم دیگه مردم
اینو که گفت حشرم بالا زد و کیرمو تا ته هول دادم تو کصش.خواست جیغ بکشه ک دهنشو گرفتم.چشماش داشت از حدقه بیرون میزد و منم فقط تو کصش وحشیانه تلمبه میزدم.یخورده که کیرمو ثابت گذاشتم اونم دردش کم شد و دستمو از رو دهنش ورداشتم نفس نفس زد و گفت پاره کردی کصمو وحشی.اون عموی کونیت هیچوقت اینطوری منو نکرده بود
دیدم داره حال میکنه کیرمو کشیدم بیرون و چهارتا انگشتمو کردم تو کصش و شروع کردم تند تند تلمبه زدن آب داشت از کصش میپاشید بیرون اونم هی داد میزد اوووووووف جر بده کصمووووو.کص زن عموتو پاره کن
دوباره کیرمو کردم ت کصش و اینبار چشمم به جوراباش افتاد همزمان که تلمبه میزدم انگشتای پاشو گذاشتم دهنم و شروع کردم مکیدن و بو کردنشون وای که چه بویی داشت اون جورابای عرق کردش.با ناز و درد گفت جووووون بخور پاهامو لیسشون بزن
چند دقیقه تو این حالت کردمش که هوس سوراخ کونش به سرم زد
کیرمو بیرون کشیدم و جورابشو کردم تو دهنش.خودمم رفتم رو مبل نشستم گفتم بیاد رو صورتم و شروع کردم خوردن سوراخ کونش
حسابی که لیس زدم رو کیرم نشوندمش و یه جا همه کیرمو کردم تو کونش که داد زد آخخخخخخخ کونمممم
ترسیدم که غش کنه ولی از سوراخش معلوم بود قبلنم داده
یخورده وایسادم که خودش شروع کرد بالا پایین کردن رو کیرم و حرفای شهوتی کننده
همش میگفت بکن کون زن عموتو.جنده توام من پاره کن کونمو
منم حشری تر میشدم و تندتر تلمبه میزدم تو کونش
تو همین حالت بودیم که صدای ماشینمون از تو کوچه اومد
سریع بلند شدیم لباسامونو پوشیدیم من رفتم تو اتاق و اونم سریع رفت تو دسشویی که خودشو مرتب کنه
این اولین سکس من با زن عمو الهامم بود ولی آخریش نبود. دوس داشته باشین خاطرات سکسای بعدیمونم مینویسم
نوشته: سعید


از لیس زدن پا تا گاییدن کص و کون زن عمو
1400/08/29

#فتیش #سکس_خشن #زن_عمو

سلام بچه ها من سعید هستم 21 سالمه.کشتی گیرم قدم 187 و 75 کیلو هستم.این داستان که مینویسم کاملا واقعیه مربوط به سه سال پیشه که 18سالم بود اینم بگم که من کلا دیر انزالم و خیلی دیر آبم میاد
من یه زن عمو دارم که از همون دوران بلوغ تو کفش بودم همیشه دوس داشتم کص و کونشو بخورم.پاهاشو لیس بزنم مخصوصا وقتی جورابای رنگ پا میپوشید.از زن عموم براتون بگم که اسمش الهامه حدود 35 سالشه قدشم حدود 175 وزنشم حدود 80 کیلوه یه کص گوشتی و فوق سفیده واقعا هرکی روش شق نکنه مرد نیس.
این زن عموی ما همیشه لباسای تنگ و نازک میپوشه منم که از بچگی رو این جور تیپا فتیش داشتم
بریم سراغ داستان.من تو خانواده استاد کارای کامپیوتریم هرکی گوشی یا کامپیوترش خراب میشه به من میگه که برم درستش کنم
یکی ازشون همین زن عمومه که هر هفته بهم میگفت برم خونشون گوشیشو درست کنم یا چیزی یادش بدم
عموم تو اداره برق کار میکنه و بیشتر وقتا خونه نیست چون هی باید برن به برقای قطع شده روستا های اطراف شهرمون رسیدگی کنن
یه شب که من خونشون بودم واسه تعمیر گوشیه الهام یهو عموم گفت بهم زنگ زدن باید برم فلان روستا برق قطع شده بعد رفت
الهام رفت تو آشپزخونه و داشت ظرفارو میشست منم رو مبل داشتم با گوشیش ور میرفتم و از پشت کونشو دید میزدم
وااااای یه شلوار سفید تنگ و نازک پوشیده بود شرت صورتیش از زیرش داد میزد
با خودم گفتم کاش الان کیرم تو کونش بود یهو به سرم زد هیستوری مرورگر گوشیشو چک کنم دیدم بلههههه خانوم فتیش هاردکور داره و کلی فیلمای هاردکور و گنگ بنگ نگا کرده
منم حشری شدم و واسه اینکه یه حالی کرده باشم چندتا از عکسای نیمه بازشو واسه خودم فرستادم و از تو اتاقش یه لنگ جورابشو ورداشتم رفتم تو دسشویی جورابشو بو کردم و جق زدم وای چ حالی داد
جورابشو همونجوری که تف مالی کرده بودم گذاشتم سر جاش و بعد از تعمیر گوشیش برگشتم خونه خودمون
تا چند شب تو کفش بودم ولی بخاطر باشگاه کشتی که میرفتم جق نمیزدم کیرم داشت منفجر میشد وقتی عکساشو میدیدم
چند شب گذشت و یه شب ساعت 1 و اینا زنگ خونمونو زدن رفتم باز کردم دیدم زن عموم با یه حالت عصبی اومد داخل و بعد از اینکه اروم شد گفت با عموم دعواش شده و جریانو تعریف کرد.بعدش بابام گفت من میرم باهاش حرف میزنم که مامانمم گفت منم میام ولی نذاشتن الهام بره گفتن ممکنه باز عصبی بشین دعوا بگیره اینجا بمون تا فردا
اونا رفتن و باز من و الهام تنها شدیم من هی چشمم به جورابای مشکی پاش بود که معلوم بود کلی عرق کردن و الان خوردن دارن
یهو گفت چیه هی نگا میکنی پسره هیز.منم بدجور جا خوردم گفتم چی؟؟؟ گفت خودتو به اون راه نزن میدونم اون شب با جورابم چکار کردی
تا یه هفته بوی تف تورو میداد
من قلبم داشت تو دهنم میومد نمیدونستم چی بگم که گفت:نگاش کن فقط بلده هیزی کنه.تو که دوس داری بیا اینارو از پام درار
بازم شوکه شده بودم ایندفه داد زد بیا دیگه و همزمان شلوارشو دراورد
وای چشمم به تپلی کصش از رو اون شرت قرمزش افتاد برق از سرم پرید نفهمیدم چی شد رفتم جلوش خواستم سرمو ببرم بین پاهاش که جلومو گرفت و گفت اول جورابام.از این حرفش خیلی بدم اومد دوس نداشتم نقش ارباب بازی کنه.گفتم ساکت شو جنده
مچ دستاشو گرفتم و دهنمو گذاشتم رو کصش اوووووووف چ بویی میداد
از رو شرتش شروع کردم به مکیدن و خیس کردنش اونم همش ناله میکرد
بدنش شل شد پاهاشو دادم بالا و شرتشو درآوردم دادم بکنه تو حلش
باورم نمیشد کص و کونی که چندسال دنبالش بودم جلوم بود وای عجب سوراخ قرمز و تنگی داشت
دهنمو گذاشتم رو کونش و شروع کردم لیس زدن دماغم رو کصش افتاده




حت داد نشست رو تخت کنارم و کونمو میمالید گاهی هم یه سیلی میزد به کونم کمر بندشو آورد سر و ته کمر بند رو بهم چسبوند و گرفت دستش اینجوری دولایه میشد اولی رو که زد دلم ضعف کرد این بار یه نواخت میزد اول چند ثانیه یک بار میزد و هر چه پیش میرفت سریع ترش میکرد من که طاقتم طاق شده بود گریه ام گرفته بود ولی کونمو تکون نمیدادم فقط از شدت درد کونمو جمع کرده بودم اونم هی داد میزد قمبل کن قمبل کن کمربند که تموم شد کونم قرمز مایل به کبود شده بود فهیمده بود حالم داره بد میشه یه لیوان آب برام آورد و یه آبنبات بهم داد از شدت درد نمیتونستم بشینم به کیرش که نگاه کردم انقدر شق شده بود که داشت میترکید رگاش زده بود بیرون و مثل یه تیکه چون سفت شده بود گفت بخواب نوبت چوب اسپنک بود
چوب اسپنک انواع مختلفی داره بعضیاش چوبیه بعضیاش چرمیه بعضیا هم پلاستکی اشکان یه دونه پلاستیکی خریده بود که یه طرفش خاردار بود بهم گفت بخواب میدونستم التماس فایده ندارد خوابیدم اول روی رونام میزد احساس میکردم خاراش داره پوستمو میکنه چند تایی زد و یهو خاراشو مالوند روی کونم فهمیدم کارم ساخته اس محکم میزد روی کونم دیگه طاقت نداشتم کونمو اینور اونور میبردم که کمتر بخوره روی کونم داد میزد تکون نده وقتی دید فایده نداره نشست رو رونم و دیگه نمیتونستم تکون بخورم بیست تا هم اضافه تر زد به خاطر تکون خوردنم و بلند شد .رفت یه کیسه یخ آورد گذاشت روی لپ های کونم و خودشم دو تا قرص خورد بعدا فهمیدم قرص تاخیری خورده . کم کم درد کونم آروم شده بود و اشکانم ازم لب میگرفت ولی هیچ حرفی نمیزد منم هیچی نمیگفتم و ترسیده بودم و هر کاری میخواست براش میکردم کیسه یخ ها رو از روی کونم برداشت و شروع کرد به مالیدن گفت میسوزه؟ گفتم خیلیییییی گفت حالا اصل کار مونده .
یه بالش دیگه آورد و گذاشت رو بالش قبلی گفت بخواب روش منم من هاج و واج مونده بودم گفت نترس شلاق تموم شد یه ذره وازلین برداشت و مالید سر کیرش گفتم یکم بزن رو سوراخ من گفت من چرب و چیلی دوست ندارم اینم چون بار اولته زدم دیدم نمیشه باهاش حرف زد هیچی نگفتم از فاز ارباب و برده اومده بود بیرون و اشکان صداش میکردم ولی هنوز خیلی جدی بود قبلم تند تند میزد از ترسم رونام میلرزد و کونمو منقبض کرده بود یه شال محکم بست دور کمرم کف دستشو گذاشت روی کونم و با شست دستش لای کونمو باز کرد سر کیرشو فشار داد تو ولی نمیرفت فهمید ترسیدم و خودمو منقبض کردم خوابید روم و دهنش نزدیک گوشم کرد و گفت نترس هواتو دارم یکم آروم تر شدم گفتم اشکان تا ته نکن تو گفت نترس تا هر جا شد میکنمش توی کونت .با دستاش آروم زد به بغلای کونم و گفت شل کن و سر کیرشون میمالید رو کوسم و با زبونش با بالای کونمو لیس میزد منم کم کم عضلاتم شل شد .سر کیرشو دوباره گذاشت در کونم یه فشار محکم داد و سرش رفت تو یکم احساس سوزش کردم ولی قابل تحمل بود با دستاش کونمو باز کرد و شروع کرد به فشار دادم کم کم دردش بیشتر میشد هر چی بیشتر فشار میداد بیشتر درد میگرفت منم آه و ناله ام بلند شده بود گفتم اشکان تا کجا رفته تو ؟ گفت تا نصفه اینو که گفت یه لحظه نیم خیز شد و کیرش عمود شد رو سوراخ کون من و یه فشار داد و بعدش تخماش چشبید به سوراخ کونم یه لحظه جلوی چشمام سیاهی رفت و یه آه بلند کشیدم چند ثانیه خوابید و بعدش شروع کرد تلمبه زد صدای شلپ وشلپ تلمبه زدنش و آه ناله من تمام اتاقو پر کرده بود یهو کیرشو کشید بیرون و گفت پاشو بعدش گفت کف دستاتو بچسبون به دیوار و پاهاتو از دیوار فاصله بده و کونتو قمبل کن رفت پشت سرم و دوباره تا دسته کرد تو کونم و با دستاش سینه ها مو میمالوند این بار سوزشش بیشتر بود چند دقیقه ای تلمبه زد و این باز گفت خم شو و دستاتو بزار رو میز توالت و کیرشو کرد تو کونم و گوشیشو گرفت دستش و تو آینه فیلم میگرفت و موهامو میکشید که سرمو بیارم بالا انقدر درد کونم زیاد و بود که بی حس شده بودم و نمیدونم چقدر طول کشید ولی بازم ارضا نشد و گفت داگی استایل شو منم لنگان لنگان رفتم رو تخت و چهار دست و پا شدم و کونمو دادم بالا یه دستی به کونم کشید و کیرشو کرد تو کونم و شروع کرد به تلمبه زدن تقریبا یک ریع میشد که تلمبه میزد بعدا فهمیدم هم دیر انزالی داره هم اون قرصای تاخیر باعث شده بوده بتونه یک ساعت تو کون به اون تنگی تلمبه بزنه همین جور که داشت محکم تلمبه میزدو تخماش میخورد به کسم کونم دادم عقب و شروع کردم مالوندم کونم به تخماش که نتونست طاقت بیاره وآبش پاشید تو کونم .


پایان


اولین س.ک.س خشن با شوهرم


آنال

 
شوهر

25 سالم بود و تازه با اشکان عقد کرده بودم اون همدان زندگی میکرد و ما تهران زندگی میکردیم و از هم دور بودیم اشکان 30 سالش بود و قبل از من با کسی رابطه نداشت و فقط بهم گفته بود که سکس خشن دوست داره و چند تا فیلم سکسی برام فرستاده بود که منم بدونم چه انتظاراتی ازم داره راستش من قبل از اونا از مرحله پرت بودم .
یه روز اشکان بهم زنگ زد و طبق معمول حرف میزدیم که گفت این آخر هفته خانواده اش دارن میرن سفر و خونه شون خالیه و ازم خواست که برم اونجا اولش گفتم نمیشه و مامانم نمیزاره و این حرفا ولی اشکان خیلی اصرار کرد و منم با هزار ترفند مامانمو راضی کردم و البته نگفتم خانواده اشکان خونه نیستن گفتم میرم بهشون سر میزنم مامانم هم خیلی گیر نداد و من راهی شدم شب قبل از این که برم اونجا با اشکان صحبت کردم و بهش گفتم که نمیشه از کس رابطه داشته باشیم و من دخترم و بکارتمو تا شب عروسی نگه میدارم اونم گفت باشه ولی باید کون بدی اولش مخالفت کردم ولی بعدش بهم اطمینان داد که مراقبمه و بهم آسیب نمیزنه منم قبول کردم .
فردا صبح زود راه افتادم ساعت پنج سوار اتوبوس شدم و حوالی 9 اونجا بودم پنج شنبه بود و اشکان سر کار نمیرفت رسیدم دم در خونشون و با اولین زنگ در رو باز کرد به محض اینکه وارد شدم بغلم کرد و بوسیدم حسابی به خودش رسیده بود بعد از عقدمون این اولین بار بود که تنها میشیدیم چون ما خیلی خانواده های مذهبی داریم و سنتی ازدواج کردیم ولی اشکان فیلم های پورن دیده بود و خیلی حرفه ای عمل میکرد .
برام یه نوشیدنی آورد و بعد بهم گفت که باید آماده شم اولش یکم خجالت کشیدم و گفتم چه آمادگی گفت بیا بهت میگم با هم رفتیم تو حمام و گفت لباساتو دربیار یکم لحنش دستوری شده بود منم ترسیده و خجالت میکشیدم و هر کار میگفت میکردم پشتم رو بهش کردم و لباسم رو درآوردم به محض اینکه لباسمو درآوردم از پشت بغلم کرد و یکم کونمو مالید و یهو آبش اومد و ریخت رو کونم هر دومون هول شدم بودیم ولی اون سریع خودشو جمع کرد و اومد ازم یه لب گرفت . بعدش یه وسیله آورد که شکل یه بطری پلاستیکی بود و یه نی ازش اومده بود بیرون بهم گفت که این مقعد شوره و خودش پر از آبش کرد و بهم گفت خم شو سر نی رو داخل سوراخ کونم گذاشت و گفت اینجوری اگه فشارش بدی داخل کونتو تمیز میکنه فقط واسه اینکه من خجالت نکشم گفت من میرم بیرون و خودت حسابی داخل کونتو تمیز کن منم حسابی داخل سوراخمو تمیز کردم و انقدر ادامه دادم که آب تمیز از سوراخ کونم بیرون میزد و یه دوش هم گرفتم و نیازی به اپیلاسیون نداشتم و رفتم بیرون .
وقتی رفتم بیرون اول اومد بغلم کردو موهامو خشک کرد و یکم با هم ور رفتیم و حال کردیم ولی کم کم رفتارش عوض میشد و دستور میداد گفت زانو بزن جلو و کیرمو بخور. زانو زدم و شروع کردم به مکیدن کیرش که دندونام خورد به کیرش و دردش گرفت یه کشیده زد تو صورتم گفت درست بخور بعد با دوتا دستاش موهامو کشید و سرمو آورد بالا و کیرشو تا ته فشار داد تو حلقم داشتم بالا میاوردم ولی اون کیرشو فشار میداد ته حلقم یهو آبش اومد و همشو ریخت تو دهنم میخواستم تف کنم دو تا کشیده زد تو صورتم و گفت بخورش خیلی ترسیده بود هر کار میگفت میکردم .
فیلم هایی که برام فرستاده بود بیشترش spank بود یعنی در کونی زدن و چند بار بهم گفته بود دوست داره با منم این کارو بکنه بهم گفت بلند شو خودش نشست لبه تخت و گفت بخوابم روی پاهاش طوری که یه پاش زیر شکمم بود و یه پاش رو هم گذاشت روی رونم و کونم قلمبه شده بود بالا و تکون نمیتونستم بخورم هنوز یه شرت لامبدا پام بود شرتم رو درآورد و شروع کرد سیلی زدن به کونم اولش آروم میزد ولی بعد شدید شد کونم میسوخت ولی قابل تحمل بود شمردم حدود صد تا سیلی زد و گفت بلند شو کمربندشو باز کرد و یه ترکه و یه چوب اسپنک آورد یه بالش گذاشت رو تخت و گفت دراز بکش روی تخت و بالش رو بزار زیر کست طوری که کونت بیاد بالا گریه ام گرفته بود کونم میسوخت و ترسیدم بودم گفتم اشکان تو رو خدا خیلی درد داره گفت الان با هر کدوم صد تا میزنم هر چی التماس کنی بیشتر میشه گفتم تو رو خدا درد داره گفت 150 گفتم نه نه تو رو خدا گفت 200تا میری یا نه ؟بدون اینکه چیزی بگم رفتم بالای تخت و خوابیدم رو بالشت گفت این دفعه چون بار اولته همون صد تا رو میزنم ولی اگه صدات دربیاد یا کونتو تکون بدی یا دستتو بزاری رو کونت بیشتر میزنم .اول با ترکه شروع کردم یه دستمال خیس کشید روی کونم که دردش بیشتر باشه و بهم گفت باید بهش بگم ارباب اگه بگم اشکان ده تا اضافه میشه ترکه رو محکم میزد رو ی کونم از ترسم جرات نداشتم تکون بخورم هنوز دردش برام قابل تحمل بود ترکه رو میمالید رو کونم بعد یهو شروع میکرد به زدن ده تا یا بیست تا پشت هم میزد دوباره ترکه رو میمالید رو کونم گاهی هم نوک ترکه رو می کرد تو سوراخ کونم .
ترکه که تموم شد یکم بهم استرا




با زندایی بعد که دایی اومد دیگه رفتن تهران دیگه بعد اون نشد بکنمش ولی اگه یبار فرصت بشه میکنمش.

نوشته : بهنام


بیام
هوا سردپاییزی بود رفتم متکا گذاشتم جلو تلویزیون یه پتو هم برداشتم که دراز بکشم فیلم ببینم چون این کار برام لذت بخش بود زندایی اومد نشست کنارم چای آورد خوردیم
زندایی اومد به منم جا بده کنارم دراز کشید روش پتو کشید نزدیکش شدمو بوسیدمش چیزی نگفت داشتیم فیلم میدیدم سریال ترکیه ای من دستمو گذاشتم رو کمر زندایی داشتم کیف میکردم کم کم به خودم جراعت دادم دستمو گذاشتم رو رونش چیزی نگفت آروم آروم رفتم رو باسنش باز حرفی نزد
دستمو نزدیک چاک کونش که شد
گفت اااا نکن
منم خودمو چسبوندم بهش و بغلش کردم

گفتم چرا
گفت نکن گفتم
اینجوری بمون فیلموتو بببین
باز من شیطنت کردمو کیرمو به کونش چسبیده بودمو میمایدم
اعتراضی نکرد که یهویی دیدم بدنش داغ شده دستم گذاشتم رو سینش
گفت نکن بشر
گفتم دوس دارم خب
گفت بی خود فیلمتو ببین
نفساش تند شده بود زیر بار نمیرفت
فیلم تموم شد گفت خاموش کن من برم بخوابم از جا که بلند شد بوی عجیبی میداد آره کوسش خیس شده بود
رفت اتاق خودشون منم رفتم دنبالش
گفتم کجا بخوابم
گفت پزیرایی
گفتم پیشت بخوابم
گفت اذیت میکنی نه برو
گفتم نه
گفت باشه اذیت کنی من میرم پزیرایی بخوابم
گفت گوشیمو بده
رفتم اوردم زود بهش پیام دادم میشه موقع خواب بوست کنم بغلت کنم بخوابیم
گفت باشه ولی اذیت نکن
گفتم برم دسشوی بیام
گفت باشه
رفتم روبرو بغلش کردم وقتی چسبیدم بهش فهمیدم سوتینشو در اورده زیر پتو بوسش میکردم و دستم رو باسنش باسنشو ماساژ میدادم
گفت بخواب
گفتم زندایی میدونی که دوستت دارم
گفت اره
گفتم میشه امشب راحت باشیم
گفت مگه الان ناراحتی
گفتم نه
گفت پس چی
گفتم مثل زنوشوهرا باشیم
پریدم وسط حرفش گفتم زیاد اذیتت نمیکنم گفت باشه
گفت من کاری نمیکنم گفته باشم
گفتم باشه لبمو گذاشتم رو لبشو لبشو خوردم
دستم گذاشتم رو سینش میمالیدم
5دقیقه فقط همین کار بود دیدم چشاشو بسته بولیزشو دادم بالا سینشو خوردم چیزی نمیگفت خیلی خوشمزه بود
همینطور داشتم میخوردم که دستمو رسوندم به کوسش پاشو قفل کرد
دهنمو از رو سینش برداشتم رفتم در گوشش گفتم خیلی دوستت دارم نگران نباش به کسی چیزی نمیگم مطمعن باش بین خودمون می مونه دیدم پاشو شل کردو دست رفت تو شورتش جوووون داغ داغ خیس خیس شده بود داشتم دیونه میدشم کوسشو تند تند میمالیدم انگشتمو کردم تو کوسش یه آه کوتاهی کشید و لبشو گاز گرفت
فهمیدم وقتشه رفتم پایین شلوارشو در اوردم ولی چشاش بسته بود خودمم زود لخت کردم گفتم بولیزتو دربیار
چشم بسته بولیزشو در آورد رفتم لای پاشو شروع کردم به خوردن کوس تمیز و کلوچه ای براقش همینجوری گرم خوردن بودم که یهویی دیدم دستش لای موهامو و داره سرمو به کوسش فشار میده منم تا جون داشتم خوردم بعد چند دقیق لرزیدو دستاش شل شد منم فهمیدم شد رفتم لای پاش و کیرمو تنظیم کردمو اروم گذاشتم تو کوسش شروع کردم به تند تند تلمبه کردن که یهویی پاشو دور من قفل کرد و با حرکات دست و پاش فهموند که اروم تلبمه بزنم منم همین کارو کردم تو اوج لذت بود که یهوی پاهاشو شل کردو دستشم برداشت منم تند تند تلمبه زدم اعتراضی نکرد فقط صدای آه و نالش بیشتر میشد یه کوچولو لرزید کیرمو در اوردم و ریختم رو شکمش با شورتش پاک کردم و بوسیدمش از پشت بغلش کردم و خوابیدیم
صبح بیدار شدم دیدم تنها تو اتاقم لباس پوشیدم رفتم پذیرایی سلام دادم
زندایی سلام داد ولی جوری رفتار کرد که انگار اتفاقی نیوفتاده گفت برو دوش بگیر بیا صبحونه بخوریم
رفتم حموم اومدم صبحونه خوردم باز بغلش کردم و بوسیدمش
گفتم دیشب خوش گذشت
گفت خواب دیدی خیر باشه
دامن پاش بود باشلوارکو بولیز
گفتم لباساتو سبک کن یکم دیدت بزنم چیزی نگفت و رفت اتاق اومد رفت آشپزخونه به فکر ناهار بود خوب دیدش میزدم دامن لای کونش بود معلوم بود چیزی اون زیر نپوشیده
تلفن زنگ خورد زندایی برداشت سلام علیک گرمی کردن بعد گفت متین . مامان پدرام زنگ زده میری خونشون بازی کنی متین مثل موشک از خونه زد بیرون بعد زندایی گفت اومد فقط مراقبش باش قطع کردم رفت سر اجاق گاز منم رفتم پشتش و بغل و بوس یع تابو دامن تا زانو پوشیده بود گفتم چطوری خانم
گفت مرسی
گفتم میتونم بخورمش( دستمو کشیدم رو کوسش)
گفت من کاری نمیکنم
دامن و دادم بالا رفتم لای پاش تا میتونستم خوردم خیس خیس بود راحت آه و ناله میکرد پاشدمو از پشت کوسشو گاییدمو آبمو ریختم رو دامنش برگشت که بگه کجا ریختی چشم تو چشم شدیم لبمو گذاشتم رو لبشو چند دقیقه ای لب رفتیم دامن و تابشو در اوردم انداختم تو لباس شوی داشت میرفت اتاق که
گفتم کجا
گفت برم لباس بپوشم خب
گفتم باشه باز بپوشیا
گفت بازم بیای بکنی اره
خندیدم رفت با شورت سوتین اومد گفتم این خوبه
گفت زهرمار
متین بیاد باید شلوار و بولیزم بپوشم
گفتم باشه
دیگه حرفامون باز شد و درد ودل زندایی شروع شد که زنداییت سرده باهام دوسم داره دوسش دارم ولی وقتی خودش خالی میشه دیگه به فکر خالی شدن من نیست
دیگه این دو یه روزی کلی سکس داشتم


زندایی شکوفه


زندایی

سلام
داستان برمیگرده واسه چندسال پیش اون زمان من 20 سالم بود گوشی تازه خریده بودم همه فامیل شمارمو داشتن و زنگ میزدن اذیتم میک
ردن و میخواستن منو امتحان کنن یا سربه سرم بزارن و میگفتن بیا باهم دوست بشیم و فلان من بعد دوبار سوتی دادن دیگه فهمیدم قضیه همش سرکاریه تا وقتی که خودم به کسی شماره ندم نباید باهاش صمیمی بشم اون زمون هنوز تلفن های لمسی نیومده بود و گوشی من n73 بودخلاصه مدتها گذشت باز یکی بهم پیام داد خواست سر به سرم بزاره ولی من پا ندادم گفتم یکی از فامیلای اذیت نکن اونم اول زیر بار نمیرفت ولی بعدش گفت زنداییتم کم کم پیام دادیم حال احوال کردیم دیگه اس ام اس جک وطنز میفرستادیم بهم کم کم اس ام اس ها بی ادب تر میشد
با زنداییم دیگه صمیمی شده بودم دیگه راحت پیام میدادم ولی بیشتر مواقع دیر جواب پیام هارو میداد به جز عصر ها که داییم سرکار بود منم عادت کرده بودم بیشتر عصر ها پیام میدادم تا اینکه زندایی و دایی دعواشون شدو زندایی آمار دایی رو از من میگرفت منم آمار میدادم ولی خداییش چیزی به دایی نمیگفت تو این ماجراها که حرفای گذشته پیش اومد من به زندایی گفتم از بچگی دوس داشتم بغلت کنم و بوست کنم اونم میگفت الان بزرگ شدی ولی عید اومدنی میبوسمت منم گفتم نه الان میخوام و فلان گفت نمیشه بعدش زنگ زد باهاش حرف زدم و گفت باشه بمونه یه روزی دیدم راحت حرف میزنه گفتم تنهایی گفت نه با متین ام گفتم علی کجاست گفت مدرسه گفتم الان بیام گفت خونه داییت هر وقت میخوای بیای ولی اگه داییت بفهمه بد میشه من اصرار کردم اونم قبول کرد و گفت بیا گفت ولی من کاری نمیکنم
ماشین و برداشتم راه افتادم رسیدم خونشون متین که 4 سالش بود درو باز کرد سلام کردم گفتم مامان کجاست گفت اتاق بلند سلام دادمو گفت بشین میام کار دارم منم یکم منتظر شدم دیدم خبری نیست دیدم میخواد دس به سرم کنه بهش اس دادم گفتم نمیای گفت میخوای خودت بیا منکه گفتم کاری نمیکنم گفتم حداقل متین رو بفرست پایین
زنداییم یه زن 34 ساله بود ولی همه چیش عالی بود خوشگل سفید قد معمولی با اندام معمولی
زندایی متین رو صدا زد و بعد متین از اتاق در اومد رفت بیرون تو پارکینگ منم رفتم سمت اتاق قلبم داشت از دهنم بیرون می اومد رفتم و صداش کردم برگشت خندیدیم گفت تو چی میخوای ازم منم گفتم فقط بغلت کنم و ببوسمت اونم گفت زیادیت نشه گفتم آرزو بچگیمه گفت باشه ولی من کاری نمیکنم بغلش کردم بوسش کردم اونم میخندید بعد یکم تو بغل هم حرف زدیم گفت تموم شد گفتم اره خلاصه رفت سمت آشپز خونه سماورو روشن کنه رفتم از پشت بغل کردم بوسش کردم که متین درو زد رفتم باز کردم نمیتونستم زیاد پیش برم چون به زنداییم اعتباری نبود ممکن بود به داییم بگه
بعد خوردن چایی برگشتم خونه بهش پیام دادم
گفتم بین خودمون می مونه
گفت حتما

پیام هامون باز شروع شد راحتر بودم باهاش چند باری هم خونش رفتم ولی در حد بوس و بغل دس زن به کمر و دستش بود میترسیدم دس بزنم به جاهای دیگه
بعد مدتی دایی قرار بود پسردایی بزرگمو که 14 سالش بود ببره دکتر تهران . دایی شب اومد خونمون منم استرس گرفته بودم که بو برده اومده به مامان بگه
تو اتاق بودم مامانم صدام زد بهنام بیا ببین داییت چی میگه دیگه ریده بودم
من من کنان گفتم بله مامان گفت میتونی بری خونه دایی چند روزی بمونی زنداییت تنها نمونه منم به ترس و استرس گفتم باشه دایی گفت فردا ظهر وسایلاتو آماده کن فردا ظهر میام دنبالت گفتم باشه فرداش رفتم حموم اصلاح کردم خودمو لباس و وسایل برداشتم که هی خونه نیام داییم زنگ زد تو راهم آماده ای گفتم اره بیا
با دایی رسیدم خونه ساکمو گذاشتم دایی و علی رو برداشتم بردم ترمینال اتوبوس حرکت کرد خداحافظی کردم اومدم ماشین و کردم تو پارکینگ رفتم خونه
سلام دادم به زندایی گفت خوش اومدی داشتم دیونه میشدم دیدم به زندایی عوض شده بود همش تو فکر دید زدن و دستمالی کردنش بودم
همش چشمم دنبالش بود متین داشت کارتون میدید که خوابش برد زندایی تو آشپزخونه مشغول بود رفتم از پشت بغلش کردمو بوسش کردم گفت برو اونور متین خونه است گفتم خوبه گفت حالا باشه چون خوابه باید بیای پیش من برو بردار بزار رو تختش بخوابه
منم برداشتمو بردم گذاشتم رو تخت برگشتم پیش زندایی که گفت بزن ماهواره فیلم ببینیم منم زدم ولی باز چشمم تو آشپز خونه بود گفت چیه اینجا چیزی گم کردی
گفتم اره
گفت چی
گفتم تورو
گفت کوفت من به این بزرگی گم میشم مگه
دیدم نمیتونم حرفمو رک بگم بهش اس دادم
اس دادم گفتم زندایی میشه بیام بغلت کنم و بوست کنم
اس داد گفت نه
اس دادم گفتم چرا
گفت اس نده حرف بزن
بلند گفتم چرا
گفت باشه بیا ولی اذیتم نکن
فکر کنم زندایی فکر میکرد من حسم بهش دوس داشتنه نه شهوت که قبول میکرد
خلاصه از پشت بغلش کردمو بوسیدمش اونم کارشو میکرد منم دستم دور کمرش بود که یهویی اومد عقب کونش خورد به کونم فهمید سیخم گفت برو بشین منم




نوکشون رو میکشیدم و رامین هم تو کونش تلمبه میزد. سحر یه بار دیگه رو کیرم ارضا شد و خیسی و گرماش باعث شد آب من هم بیاد و ریختم داخل. سحر خم شد روم و داشت بدنم رو لبس میزد. رامین هم که این صحنه رو دید مثل اینکه خیلی خوشش اومد و با فریاد آب کیرشو خالی کرد تو کون سحر. پا شدیم با هم رفتیم حموم و اونجا هم سحر رو یکم مالیدیم و انگشت کردیم و یه بار دیگه هم تو حموم وسط دوتامون ارضا شد. بعد در اومدیم و سحر شامپو فرش آورد جاهایی که سکس کرده بودیم و آبش ریخته بود تمیز کرد و بعد رفتیم رو تخت دو نفره سه تایی خوابیدیم و سحر بینمون بود و هر سه لخت بودیم. صبح پا شدیم صبحونه خوردیم. هر سه سردرد داشتیم اما می ارزید. رامین رفت سر کار و سحر هم یه ژلوفن خورد و گفت بچه ها خونه تنهان من برم باز هم هروقت شد خبر میدم قبلش بهت میایم اینجا. پایان… امیدوارم خوشتون اومده باشه از داستان.
نوشته: PichPichak


ین یه جور خاصی داشت نگاه میکرد. گفتم رامین هرچی تو دلته بریز بیرون. گفت امیر چقدر بزرگه لامصب تو فیلم مشخص نبود یکم دور بودین از دوربین. سحر با خنده گفت واسه تو هم بزرگه آقا رامین حسود. گفتم چه حسی داری؟ رامین گفت والا خودم هم نمیدونم شاید بخاطر مستیه ولی اون حس بده خیلی کمتر شده و بیشتر هیجان دارم. یهو گفت سحر بیا اینجا. سحر رفت جلوش یهو تاپ نازک سحر رو گرفت از پایین پارش کرد و پستونای سحر افتاد بیرون. سحر خندید گفت وحشی مگه نگفتی خشونت نباشه. رامین همونطور که کلشو کرده بود تو پستونای سحر گفت ببخشید عزیزم ولی خیلی سکسی شدی. سحر خندید کله رامینو بین سینه هاش فشار داد رامین هم مثل گشنه ها داشت زبون میزد و میخورد سینه هاشو. پیش خودم گفتم پس اونیکی روی رامین هم اینجوریه. سحر رامین رو ول کرد و شلورک خودش رو کشید پایین. زیرش شورت نداشت. حالا لخت لخت بود. رفت رو زمین قمبل کرد گفت خوب حالا کدومتون میخواین شروع کنین؟ با خنده گفتم آبجی میخوای دعوا بندازی؟
به رامین گفتم داداش من جسارت نمیکنم کار خودته. رامین گفت تعارف نمیکنم حس بدی میده باشه. تیشرتشو کند و رفت پشت سحر یواش یواش کرد تو کوسش. سحر با خنده گفت محکم بکن رامین مگه نون نخوردی؟ رامین گفت خودت خواستیا. شروع کرد تلمبه زدن و سحر گفت داداشی بیا اینجا بیکار نباشی. من هم تیشرتم رو در آوردم و رفتم رو به سحر جلوش دراز کشیدم و سحر واسم کیرمو داشت میخورد. سحر یه بار ارگاسم شد و از شدت ارگاسم کیر منو گاز گرفت ولی نه زیاد محکم. رامین گفت امیر بیا جاتو با من عوض کن. سحر گفت نه بریز تو قرص میخورم بعدا میخورمش برات وقت زیاده. رامین هم چندتا تلمبه زد و آبش اومد. سحر گفت حالا عوض کنید جا رو. کردم تو کوس سحر از پشت و یکم عقب جلو کردم. دیدم خیلی لیز شده چون آب رامین ریخته توش. گفتم آبجی از پشت هم مجازیم؟ سحر گفت آره تمیزش کردم. فقط از زیر کوس منم بمال. انگشت اشارم رو کردم داخل سوراخ کون سحر که یکم جا باز کنه. سحر گفت نمیخواد انگشت کنی با زور کیرتو بچپون تو سوراخ کونم. بعد خندید گفت اگه خشونت علیه زنان حساب نمیشه. رامین پرید به شوخی یه گاز از پستون سحر گرفت گفت حالا منو مسخره میکنی؟ معذرت بخواه. سحر گفت معذرت نمیخوام محکمتر گاز بگیر. رامین ول کرد خندید گفت تنبیهم رو تو جواب نمیده. منم کیرمو با اینکه گفته بود یه دفعه بچپون یکم آرومتر کردم تو ولی از همون اول شروع کردم تلمبه زدن و از زیر کوس خیس و تپل سحر رو مشت کردم و شروع کردم مالیدن از بیرون. بعد دوتا انگشتمو کردم تو کوسش و عقب جلو میکردم تا یهو ارضا شد و دستم خیس شد. سوراخ کونش مثل گیره داشت کیرمو فشار میداد یکم که جا باز کرد سرعتم رو بیشتر کردم و آبم که داشت میومد گفتم آبجی داره میاد. گفت بریز تو. ریختم تو کونش آبم رو و دراز کشیدم. سحر پاشد رفت کوس و کونش رو شست و ما هم همونجوری ولو شده بودیم کف پذیرایی. دیدم سحر با سینی شربت اومد گفت پاشید تنبلا واستون تقویتی آوردم. نشستیم شربت رو خوردیم و سحر گفت میخوام دوتایی باهم بکنیدم. رامین تو بیا از پشت بکن تو کونم و امیر هم از زیر میکنه تو کوسم. موافقت کردیم . من رفتم دوباره دراز کشیدم و سحر اومد رو کیرم و تنظیمش کرد و نشست روش با کوس. میخواستم تلمبه بزنم که گفت نه خودم بالا پایین میشم. رامین رفت از پشت کرد تو کونش و سحر گفت تلمبه هات رو با بالا پایین شدن من تنظیم کن. سحر داشت رو کیرم بالا پایین میشد و سینه ها تو دستام بود. در گوشم گفت داداشی نوک پستونامو بکش و نیشگون بگیر. من هم سینه های سحر رو گرفته بودم و بازی میدادم و


ره. گفتم رامین جان شلوار بدم عوض کنی راحت باشی؟ گفت نه خودم آوردم مرسی. خواهرم گفت شام خوردی؟ گفتم آره اگه نخوردید بگم بیارن یه چیزی. گفت نه ما هم زود خوردیم شامو امروز. یکم نشستیم خواهرم رفت اتاق خواب لباساشو عوض کرد با یه تاپ و شلوارک اومد. گفت امیر لیوان کوچیکات کجاست بیارم. رامین تو هم برو لباستو عوض کن راحت باش تا من آماده کنم بخوریم. رفت آشپزخونه من هم پشت سرش رفتم مزه ها رو آماده کنم. به سحر گفتم آبجی رامین خیلی استرس داره نه؟ گفت آره از قیافه تو هم معلومه استرس داری. گفتم وای دارم میمیرم از استرس سحر. گفت نگران نباشید بسپرید به من. الان هم برو پیش رامین من همه چیزو میارم. رفتم دیدم رامین لباس راحتیاش رو پوشیده و نشسته زل زده به تلویزیون. گفتم خوب رامین جان خوبی؟ گفت تو هم استرس داری؟ گفتم شدید. گفت امیر چی شد که اینجوری شد؟ گفتم رامین داداش اگه ناراضی هستی همه چیزو فراموش میکنم. گفت نه امیر یکم فقط دو دلم آخه من کسی نیستم که بخوام زنمو بدم دست کس دیگه خودت هم میدونی. خواستم بگم دستت درد نکنه من کسی دیگه هستم؟ ولی درکش میکردم یه جورایی. گفت نه اینکه فکر کنی از تو ناراحتم ها ولی از اون روزی که ویدیوتون رو دیدم یه حالت خاصی شدم. نمیدونم نگرانم یا عصبی ام یا ناراحت. نمیدونم چجوری توصیفش کنم ولی دلشوره دارم. از یه طرف خیالم از طرف تو و سحر راحته ولی یه ترس بدی وجودمو گرفته. گفتم سحر چیزی در مورد تحقیقاتی که من تو اینترنت برای بیماریش کردم گفته؟ گفت نه چه بیماری ای. دیدم بد پرسیدم بنده خدا ترسید. گفتم نه بیماری اونجوری نیست بیماری جنسیه. گفت یعنی چی؟ قضیه نیمفومنیاک و مازوخیست رو واسش توضیح دادم و گفتم فکر دیگه ای درباره سحر نکن اینا ریشه جنسی و روانشناختی داره که من نه روانشناسم و نه دکتر اما میدونم مازوخیسم بدون دلیل پیش نمیاد و ریشه عمیق تری داره ولی بخاطر اینکه ناراحت نشه از سحر نپرسیدم که اتفاقی تو بچگیش یا نوجوونیش افتاده یا نه حالا خودت تو فرصت مناسب ته و توش رو دربیار بعدا. دیدم رامین حالا شاید بخاطر حرفای من یا شاید بخاطر اینکه حرفاش رو زده یکم آروم تر شده. سحر اومد و یکی یکی وسایل رو آورد. خواستم کمکش کنم که نذاشت و خلاصه اومد نشستیم و مشروب رو خوردیم و سرمون که داغ شد رامین گفت سحر یه لحظه بریم اتاق خواب کارت دارم. رفتن و اونجور که بعدش فهمیدم رامین به سحر گفته بود این سری معمولی باشه و بدون خشونت و سحر هم قبول کرده بود. خلاصه رامین اومد و نشست. سحر یه آرایش خوشگل کرد و موهاش رو دم اسبی بست و اومد. من و رامین نشستیم رو کاناپه اول سحر اومد نشست جلوی پای رامین و یکم کیر رامین رو از روی شلوارک مالید و با چشمای خمارش یکم عشوه اومد تا کیر رامین راست شد. شلوارک رامین رو در آورد و کیرشو گرفت از پایین یه لیس به تخمای رامین زد و کیر رامین رو کرد دهنش و براش ساک میزد و چشماش رو به چشمای من دوخته بود. رامین هم با اینکه مست بود ولی هنوز استرس داشت و به من نگاه کرد و من هم یه لبخند زدم و گفتم بهت حسودیم میشه رامین با این زنی که داری. راستش من هم خودم یه حسی بهم دست داده بود و واقعا نمیتونم توصیفش کنم. تاحالا فکرش هم نکرده بودم که خواهرام هم با شوهرشون سکس میکنن. ولی با این فکر که شوهرشه و میدونستم که خیلی هم همدیگه رو دوست دارن و رامین با این وجهه از شخصیت سحر کنار اومده خودم رو آروم کردم. خلاصه واسه رامین ساک زد و اومد سراغ من. من که کیرم راست راست بود. شلوارکمو کشید پایین و کمکش کردم و همونجوری که واسه رامین شروع کرد برای من هم داشت میخورد. رام


دراز کشید زمین گفت امیر انگشت پاتو بکن تو کونم. به کمر خوابید لای کونشو باز کرد منم انگشت شصتم رو کردم توش خیلی لیز و باز بود سوراخ کونش. گفت اونیکی انگشتت رو هم بکن تو. انگشت شصتم با دوتا کناری هاش توی کونش جا شد. میگفت فشار بده تو لگدم کن. بعد اومد نشست رو انگشتم منم کوسشو چک میزدم و میمالیدم دیدم خیلی داره داد میزنه یکم کشوندمش رو خودم و یکم کمرشو دادم بالاتر تا آبش رو فرش نریزه. ریخت رو من آبشو بعد دستمال آورد پاک کردم. دوربینو خودش خاموش کرد. دوربینو وصل کردم و فیلمو کپی کردم تو کامپیوتر. آبجیم گفت پلی کن یه ذره ببینیم بعد بریم حموم خودمونو بشوریم. زدم پلی شد، دیدم سحر داره نگاه میکنه و خودشو میماله بهم گفت میخوای بعدا با اینا جق بزنی؟ گفتم آره بهترین فیلم سوپر دنیاست. کیفیتش عالی بود با کیفیت فورکی داشتیم سکس خودمونو میدیدم اونهم چه سکسی. دیدم حشری شده. اومد نشست بقلم. کیرم لای پاش چسبید به کوسش راست راست شد. گفت نگاه کن از بالا انگار کیر دارم. دیدم از بالا خندم گرفت. گفت دستتو بنداز پستونامو بگیر منم کیرتو میمالم به کوسم. با لبای کوسش داشت با کیرم بازی میکرد. کوسش اونقدر پف داره انگار کرده بودم تو کوس کیرمو. گفت همینجوری برم دار بریم حموم. از مچ پاهاش گرفتم ببرم حموم. پشیمون شدم وزنش افتاد رو کیرم. یکم با دستام وزنشو مهار کردم و پاهاشو جمع کردم تو شکمش و از ساق هاش گرفتم رفتیم حموم. گفت داداشی جیش بگیر منو. گرفتم دوتا کوبید رو کوسش آبش و جیشش باهم اومد همش میریخت رو کیر من. گفت تو جیش نداری؟ گفتم چرا. گفت بیا بکن تو سوراخ کونم بشاش. میخوام ببینم آبت گرمتره یا شاشت. همون مدل که از کون میکردمش خوابید کف حموم کیرمو کردم لیز خورد رفت تو کونش اما دیواره هاش کیرمو فشار میداد و به زور شاشیدم.داد زد وای چقدر داغه از آب کیرت هم داغ تره. صداش تو حموم میپیچید. آبو باز کردم همدیگه رو شستیم و در اومدیم. داشتم خشکش میکردم گفت امیر یه وقت فکر نکنی آبجیت جندستا. گفتم سحر ناراحت میشما این چه حرفیه. گفت آخه این کارایی که من میکنم جنده ها هم نمیکنن. ولی من نمیتونم خودمو کنترل کنم تا الان هم فقط با شوهرم بوده و تو که داداشمی. به هیچکس حتی نگاهم نمیکنم یه وقت فکر نکنی چون با تو اینجوری هستم امکان داره با کس دیگه هم باشم. گفتم نه آبجی گلم من فکر بدی دربارت نمیکنم اینا رو هم که میگی من تحقیق کردم و میدونم چیه. یکی اینکه احتمالا نیمفومانیاک داری که سیر نمیشی. دومی هم که دوست داری کتک بخوری تو سکس اسمش مازوخیسمه. تو اینترنت این دوتا واژه رو سرچ کن بخون و نگران نباش. تازه تو آبجی منی کسی بخواد به تو چپ نگاه کنه یا بهت بگه جنده من خودم یجور میزنمش دیگه نتونه کلمه ج رو بزبون بیاره. بقلم کرد ازم لب گرفت گفت داداش دکتر خودمی آمپولتو بخورم منم خندیدم گفتم منم جای آمپولتو بخورم لباساشو داشت میپوشید گفتم جای کبودی رو کونتو میبینم دلم ریش ریش میشه آبجی. گفت ریش ریش نشه من دوست دارم تازه کارای باحالتری هم در نظر دارم. گفتم خدا بخیر کنه بیار بوسش کنم دردش بره خم شد بوسیدمش و با هم خندیدیم.
چند روز گذشت و شب بود که دیدم خواهرم اس ام اس داد که تو خونه مشروب داری؟ گفتم نه. گفت من و رامین میخوایم بیایم اونجا شب اونجا بمونیم. گفتم همونیه که فکر میکنم؟ گفت آره. گفتم بیاید قدمتون روی چشم. رفتم یکم وسایل گرفتم اومدم خونه. نشستته بودم و ماهواره میدیدم که دیدم در حیاط باز شد. خیلی استرس داشتم. در اتاق رو باز کردم اومدن داخل. احوالپرسی و روبوسی کردیم نشستن. دیدم رامین هم خیلی استرس دا


لین باره. گفتم آره آبجی نازم میخوام جرت بدم.
کیرمو تنظیم کرد کوسش خیس خیس بود رفت تو ولی تنگ بود. یکم تلنبه زدم گفتم حالا خودت بالا پایین شو رو کیرم. پستوناشو کرده بودم تو دهنم نوکشو گاز میگرفتم و با چک میزدم در کونش اون هم بالا پایین میشد و وحشی شده بود. انگشت وسطیمو کردم تو کونشو باهاش بازی میکردم . گفتم پاشو پشت به من دستاتو بزار رو زمین. پاشد قمبل کرد کردم تو کوسش و میزدم در کونش و کمرش و کونشو که باز شده بود انگشت میکردم. آبم داشت میومد برش گردوندم کردم دهنش کیرمو آبمو خالی کردم. گفت داداش از کون بکن جرم بده. گفتم الان آبم اومد بزار آماده بشه بعد. گفت پس کمربندتو بیارم. رفت کمربند رو آورد یکی از صندلی میزبان هارو برداشت قمبل کرد طرف دوربین پستوناشو از رو پشت صدلی انداخت بیرون. گرفتم پستوناشو کشیدم نوکشو چندتا چک به پستونش زدم دیدم صورتشو آورد . دوتا سیلی هم به صورتش زدم و بعد رفتم کنارش سمت چپ. کمربندو داد دستم گفت داداش کبودم کن هرچی زور داری بزن. کمربندو گرفتم شروع کردم چندتا یواش زدم بعد محکمش کردم. لای کونش رو هی باز میکرد که کمربند به سوراخ کون و کوسش هم بخوره. رفتم یه لیس از سوراخاش زدم که خیس تر بشه. دوباره شروع کردم. هی داد میزد محکمتر بزن داداش. شانس آوردیم ساختمون خالی بود وگرنه همه میفهمیدن دارم آبجیمو میکنم البته دیوارا ضد صدا بودن. دیدم قلادش رو باز کرد گفت با این بزن. جنس بند قلادش ورنی بود و نازک بود یکم. گفتم این جاش بد میمونه ها گفت عیبی نداره. میکشیدم رو کونش صدای ترکه میداد. کونشو یه دست کشیدم دیدم جاهایی که با بند قلاده زدم زیادی صدمه میزنه گفتم با این نمیزنم دیگه. چند تا با دست زدم در کونش و بعد کوسو کونشو لیسیدم حسابی تا یهو آبش پاشید بیرون رو پارچه صندلی. تاحالا از نزدیک ندیده بودم آب زن بپاشه. گفت وای همه جا رو به گند کشیدم. گفتم عیبی نداره میشورم. رفتم جلو دید کیرم راست شده گفت جوووون داداش کیرتو راست کردم؟ گفتم آره آبجی خوشگلم بیا بخور. کرد تو دهنش یکم بازی کرد گفت امیر کونمو بکن جرش بده. خوابوندمش زمین. شصت و نه شدیم. پاهاشو گرفتم بالا چندتا زدم رو سوراخ کونش. دیدم هلم داد جلو لای کونمو باز کرده بود داشت سوراخ کونمو میلیسید و زبونشو میکرد توش و با کیر و تخمام هم بازی میکرد یکم بهم حس بدی داد نمیدونم چطوری توصیفش کنم. ولی دیدم داره لذت میبره چیزی نگفتم. منم سوراخ کونشو لیسیدم و انگشتمو دوتایی کردم توش. کونش تنگ بود ولی با زور میکردم تو میاوردم بیرون یکم روون که شد بلندش کردم. نشست پشت به دوربین روی زمین پستوناشو چسبوند به زمین کونش اومد بالا. لازم نبود بازش کنم کامل لای کونش باز بود و کوسش هم زده بود بیرون از لای پاش. پاهامو گذاشتم دو طرفش و کیرمو کردم تو کونش. یکم از اینکه لای کون خودم هم سمت دوربین باز شده بود معذب بودم اما نمیشد دستمو بگیرم پشتم. خلاصه محکم تلمبه میزدم و موهاشو از پشت میکشیدم و با سیلی میزدم رو کمرش. آبجیم هم داد میزد بکن کونمو پارم کن داداش خیلی حال میده محکمتر بزن منو. منم ادامه دادم. گفت پاتو بیار جلو دهنم. منم پامو بردم جلو تر. خم شد انگشتای پامو میلیشید میکرد تو دهنش. یه بار بیشتر انگشتای پامو باهم کرد تو دهنش و هل داد تو حلقش. تعجب کردم چطور اون لبای کوچیک و خوشگل به این بزرگی باز شدن. البته پای من هم بزرگ نیست چهل و یکه اما باز هم جای تعجب داشت. خلاصه تلمبه میزدم از پشت هم دستمو میاوردم میکشیدم به رونو کوسش تا آبم اومد و ریختم تو کونش داد زد مرسی داداش آب کیرت خیلی داغه کونم آتیش گرفت. بعد


مالید به کیرم کیرم سفت سفت شد. لای کوسشو باز کرد گفت بیا پایینتر بشاشم روش. آرودم پایین با فشار داشت میشاشید رو کیرم. سوراخ شاشش رو میدیدم کامل باز شده بود و از توش جیش داغش میریخت رو کیرم. تموم که شد گفتم نوبت منه. گفت بشاش روم. منم انگار دو روزه نشاشیدم. نشست رو زانوش کیرمو گرفت میچرخوند رو صورتش و هی زبونشو میکرد تو سوراخ کیرم و شاش میپاشید تو دهنشو و صورتش و پستوناش. تموم که شد پاشد گفت بدنتو کفی کن مثل لیف بکش به بدنم. منم کف مالی کردم و خودمو میمالیدم بهش. پستوناش مثل پنبه نرم و نوک پستوناش سیخ سیخ. برش گردوندم . کیرمو گذاشتم لای کونش و سینم رو میمالیدم به کمرشو بوسش میکردم. حسابی کفی شد. بعد برگشت دست انداخت لای پام و تخمام و لای کونم رو حسابی شست و آب کشیدیم در اومدیم. همدیگرو خشک کردیم و رفتیم پذیرایی. کیفشو باز کرد و یه دوربین کوچیک حرفه ای با پایه تاشو درآورد. گفتم این چیه. گفت بزارش یه جا کامل بگیره سکسمونو. هم خودت تو کامپوترت داشته باشی هم میخوام ببرم شوهرم ببینه. گفتم بابا خجالت میکشم این چیه دیگه. گفت لازم نکرده اون از تو مشتاقتره تازه حواست باشه بهش گفتم خیلی حرفه ای هستی گیج بازی در نیاری. گفتم دستت درد نکنه دیگه من گیجم؟ بوسم کرد گفت دیوونه تو سکس نمیگم تو ارباب بودن میگم. گفتم آهان. گفت پس دردت میاد و اینا نداریم دیگه. جوری باید جرم بدی و باهام رفتار کنی که انگار بردتم. گفتم باشه. گفت میخوای یکم تمرین کنیم بری تو نقش؟ گفتم نه اما هرجا زیاده روی کردم بهم بگو. این هم بدون که من خیلی دوستت دارم و نمیخوام بهت صدمه ای برسه. بیرون سکس همون آبجی بزرگمی و احترام و دوستیمون هم سرجاشه. گفتم اینو به شوهرت هم بگو که این فیلمو دیدنی از من بدش نیاد و فکر نکنه کلا اینجوریم. خلاصه که لبخندت یادت نره چون من ببینم یکم شوکه یا ناراحتی کلا حسم میپره و دلم میخواد بگیرم ببوسمت و ازت معذرت خواهی کنم. گفت فدای داداش کوچولوی فهمیدم بشم من باشه عزیزم خیالت راحت. گفتم از اونروز یه سری از این فیلمای خشن و اسلیوینگ و سابمیسیو برداشتم دیدم میدونم چیکار کنم تو فقط لذت ببر. گفت باشه.
خلاصه دوربین رو گذاشتم و چک کردم. ابجیم از کیفش یه قلاده درآورد دیدم مجهز اومده خندم گرفت. قطع کردم دوربینو پاک کردم دوباره اومد. قلاده رو گرفتم ازش بستم به گردنش. کشیدمش جلو و یه لیس به صورتش زدم. گفتم دوست داری؟ گفت آره باهام بدرفتاری کن. بلندش کردم برش گردوندم به پشت . زدم در کونش و یه لیس از گردنش زدم. انگشتمو از پشت کردم تو کوسش و انگشت دست دیگم رو کردم تو دهنش و میچرخوندم. حواسم هم جمع بود که جلوی دوربین نرم که کامل بگیره همه چیزو. یکی دیگه زدم در کونش و کیرمو میکشیدم لای کونش. اومدم جلوش گفتم زانو بزن. زانو زد. گفتم دهنتو باز کن. سرشو آورد بالا توف کردم تو دهنش. کیرمو گرفتم گفتم بخورش. کیرمو کرد تو دهنش کامل هل دادم تو سرشو نگه داشتم دو ثانیه بعد ولش کردم . آرایش خوشگلش ریخته بود بهم یکم. یه نفس عمیق کشید گفتم دوست داشتی؟ گفت آره یه لب گرفتم و زدم در گوشش یدونه. گفتم دوست داری بزنمت؟ گفت آره داداش بزن در گوشم بزن به پستونام دیگه در گوشش نزدم کشیدمش بالا پستوناشو گرفتم نوکشونو کشیدم جلو چندتا چک محکم زدم به پستوناش. ول میکردم و دوباره نوکشو میکشیدم . لبشو آورد ازم لب گرفت زبونمو میکردم تو دهنش و میچرخوندم. زبونمو میگرفت بین لباش و میمکید و ول میکرد. نشستم رو مبل گفتم بیا بشین رو کیرم. اومد پاهاشو باز کرد نشست تو بقلم . کیرمو گرفت در گوشم گفت کوسمو نکرده بودیا اونروز این او


ز تو سوراخ کونم آتیشم بزنه. منم آبمو خالی کردم. تاحالا اینقدر آب نه تو سکس ازم در اومده بود نه تو جق زدن. تموم نمیشد لامصب. گفت بقلم کن ببر تو حموم آبتو خالی کنم فرشت کثیف نشه. بقلش کردم بردم حموم مثل دستشویی نشست شروع کردن زور زدن که آبم بیاد بیرون. گفت بیار کیرتو تمیز کنم. کیرمو میکرد دهنش و میمکید و سر کیرمو زبون میزد بعد تخمامو گرفت و لیسید گفت جیش نداری؟ گفتم نکنه فتیش جیش هم داری؟ گفت آره بدت میاد؟ گفتم نه از ریدن بدم میاد اونو که نداری؟ گفت نه. گفت میشه همینجا تو حموم بشاشم؟ گفتم بشاش آب میگیرم. با دستش لای کوسشو باز کرد شاشید. منم خواستم فکر نکنه بدم میاد. رفتم کیرمو گرفتم جلوش گفتم بشاش رو کیرم. گفت آخ جون بیا جلو. شاشید رو کیرم بعد دوش دستی رو برداشت کیر منو شست و کوس و کون خودشم شست و گفت دیر شده برم تو هم غذاتو بخور جون بگیری اندازه یه سطل ازت آب رفت. نشست رو مبل لباساشو بپوشه. گفت پشیمون که نیستی؟ گفتم نه فقط از اینکه هردومون به رامین خیانت کردیم ناراحتم. گفت کی گفته خیانت کردیم؟ گفتم من. همینکه پشت سرش اینکارو کردیم خیانته.خندید گفت دیواانه به رامین گفتم. گفتم چی رو؟ گفت قضیه اونروزو. گفتم ای بابا آبرومونو نبر دیگه اون رو من حساب دیگه ای میکنه.تازه اونو گفتی نگفتی میخوایم سکس کنیم که. گفت یه چیزی بگم از دستم ناراحت نمیشی؟ گفتم نه بگو. گفت یادته گفتم کسی سکسمو ببینه دیوونه میشم. گفتم آره. گفت اینو به رامین اولین بار گفتم ناراحت شد اما بعدها خودش هم خوشش اومد از فانتزیش. منم تنها تورو تو فکرم میومد تو فانتزیامون و میگفتم کاش امیر اینجا بود میدید. بعدها که جلوتر رفتیم گفت من هم دوست داشتم امیر تو رو میکرد من نگاه میکردم. اونروز بهش گفتم که این اتفاق افتاده ازم پرسید که کیرش چطوری بود خوشت اومد و اینا به شوخی که منم گفتم آره خیلی بزرگ بود و کلفت. پریروز که داشتیم سکس میکردیم حرفشو کشید وسط که دوست داشتی الان امیر اینجا بود نگاه میکرد و کیرشو میمالید؟ که منم حشرم زد بالا و گفتم چرا کیرشو بماله بیاد دوتایی منو بکنید. امروز هم که داشتم میومدم اینجا به شوخی گفت نری کیلید بندازی این سری وسط جق میگیره تو رو هم میکنه ها با خنده. خلاضه امروز رو هم واسش تعریف میکنم اگه راضی باشی. گفتم منکه تازه انگار فهمیدم سکس چیه مگه از تو دست میکشم من. گفت باشه پس. لباسارو پوشید یه لب ازم گرفت و گفت اینسری زیاد توضیح دادم وقت کم اومد سری بعد باید فقط بکنیا گفتم باشه. خلاصه رفت و من موندم و هزار فکر و خیال. باورم نمیشد چه اتفاقی افتاده. فردای اونروز پنجشنبه بود و بالا بودم. دیر میخواستم برم پایین .
سحر اومد بالا گفت چرا نمیای پایین؟ گفتم الان من چطوری تو صورت رامین نگاه کنم؟ گفتی بهش؟ گفت آره خیلی هم حال کرد. ولی نه اون به روی خودش میاره الان و نه تو به روی خودت بیار انگار اتفاقی نیفتاده. گفتم باشه. خلاصه رفتم پایین و سلام و علیک و اینا دیدم رامین عادیه منم راحت شدم. خلاصه شب شد و همه رفتن و من اومدم بالا.
گذشت و روز یکشنبه بود که خواهرم زنگ زد که داره میاد منم گفتم کیلید داری دیگه من میرم حموم. گفت آره میخوای به خودت برسی شیطون؟ گفتم آره باخنده گفت باشه. تو حموم بودم و حسابی کیرمو و موهای شکم و سینم رو زدم و داشتم دوش میگرفتم دربیام که در حمومو زدن. باز کردم دیدم سحر ست لخت شده با اون پستونای گندش تو دستش داره عشوه میاد که بیام تو؟ گفتم بیا دیدم بدنشو کامل برق انداخته اومد زیر آب خیس شد بدنش برق میزد. گفت کیرتو بیار جلو میخوام بشاشم. دید نیمه راسته یکم کوسشو


کشیدم گفت اوه اوه تو هم عشق کونی نه؟ گفتم آره چجورشم. دست لای کوسش کشیدم دیدم خیسه. گفت تموم نشد بازرسیت؟ گفتم آره. چهار دست و پا نشست رو زمین کمربندم رو گرفت دولا تا کرد داد بهم. گفت بزن. گفتم بیخیال سحر. گفت میگم بزن لباسامو میپوشم میرما. گفتم باشه. یواش دوتا زدم در کونش. گفت محکم بزن سوسول نباش. گفتم باشه یکم محکمتر زدم. برگشت نگام کرد گفت ماست خوردی؟ زورت همینه؟ گفتم دیوونه مگه زورآزماییه؟ گفت آره هرچی زورداری بزن اگه سختم بود میگم یواشتر. یه دونه بزن اگه نخواستی نزن دیگه. گفتم کبود میشه ها. گفت عیب نداره تو بزن. منم چپ دستم. کمربندو گرفتم دست چپم گفتم یه دونه رد کنم صدا کمربندو بشنوه شاید بترسه بگه نمیخوام. برگشت نگام کرد گفت مسخره نباش دیگه بزن. همونجوری. منم با اینکه ته زورم نبود ولی محکم یه دونه با کمربند زدم در کونش لرزید کونش. داد زد گفت آهان همینه بزن. پنج شیش تا زدم هی وایمیتادم ببینم میگه بسه یا نه هی میگفت بزن. خلاصه ده تا محکم زدم گفت بیا حالا دست بزن به کوسم. دست زدم دیدم خیسیش اومده روی رون هاش. گفت حالا این یکیشه. گفتم دیگه چیا دوست داری؟ گفت سیلی خوردن دوست دارم، اینکه توف کنن تو دهنم دوست دارم، با دست بزنن در کونم دوست دارم. با سیلی بزنن به پستونام دوست دارم، خفم کنن موهامو بکشن کلا بدرفتاری حشریم میکنه. گفتم دختر دیوونه ای تو. خندید گفت رامین هم همینو میگفت اولش. تازه اینکه یکی سکسمو ببینه هم دیوونم میکنه. گفتم همینا بود؟ گفت حالا گیره نداری اینجا وگرنه نوک پستونم گیره میزنم تا قرمز قرمز شه بعد لیسش بزنی سوزششو دوست دارم. یهو خندید گفت توهم بدت نیومده ها کیرت رگاش داره میترکه. گفتم آره جالبه برام تا وقتی که خودت دوست داشته باشی. گفت بیا اینجا زانو زد جلوم . گفت کیرتو تا آخر بکن تو حلقم. گفتم دیوونه کیر من از پس کلت میزنه بیرون. گفت نه میره پایین تو حلقم نگران نباش. کردم تو دهنش گفت هل بده. از پشت موهامو بگیر بکن دهنمو فکر کن داری کوس میکنی. منم یکم هل دادم دیدم میخواد اوق بزنه خواستم سرشو بکشم عقب دیدم مقاومت میکنه بیخیال شدم. کیرمو در آورد گفت خواستی سرمو بکشی عقب موهامو بکش. خواستی بیشتر بره تو حلقم هم دستتو بزار پشت سرم بکوب رو دستت محکم. منم خیلی داشتم حال میکردم. دهنشو وا کرد گفت توف کن تو دهنم. گفتم چندشت نمیشه؟ گفت از توف تو نه. منم توف کردم تو دهنش قورتش داد. دراز کشید گفت میخوای کوسمو بکنی یا کونمو؟ گفتم کونتو. گفت واویلا پاره نشم خوبه. گفتم میخوای با انگشت بازش کنم؟ گفت نه همینجوریش لیزه دردشم دوست دارم. دراز کشید پاهاشو داد بالا گفت پاهامو بگیر بچسبون به زمین کنار سرم بعد خودم نگهش میدارم. پاهاشو یواش یواش بردم سمت زمین دیدم نه خیلی راحته بدنش نرمه. پاهاشو گرفت گفت چند وقت یه بار گلومو بگیر فشار بده . چک هم بزن محکم. گفتم باشه.
کیرم هنوز لیز بود گذاشتم رو سورراخ کونش یواش یواش داشتم میدادم داخل گفت همشو یهو بکن تو با فشار. منم همینکارو کردم دادش رفت هوا گفت بکن داداش بکن کونمو. منم شروع کردم تلمبه زدن گفتم اذیت نمیشی؟ گفت نه بکن. گلوشو گرفتم یه سه ثانیه نگه داشتم برداشتم. گفت دستتو بکن تو دهنم. دستمو کردم تو دهنش سرشو هی میاورد بالا که بره تو حلقش. بعد در میاوردم یکم سرفه میکرد. گفتم خوشت میاد؟ گفت آره عالیه سیلی بزن بهم. منم یه دونه زدم داد زد محکم تر. منم یدونه محکم زدم در گوشش. کردم آبم داشت میومد شروع کردم کوسشو مالیدن و با چک میزدم روش. وحشی شده بود هی خودشو تاب میداد تا آروم شد منم گفتم بریزم تو؟ گفت آره بری


بیار. شورتمو کشیدم پایین خودش گرفت درش بیاره کیرم رو شونش بود. شورتمو از پام درآورد بعد کیرم و گرفت دستش با دقت نگاه کردن. هی اینور و اونورشو نگاه میکرد تخمامو میداد بالا زیرشو میدید خایمو میمالید دستشم رو کیرم بود. دیدم پا شد مانتوشو در آورد زیرش یه شلوار پارچه ای تنگ و یه تاپ مشکی داشت که بند کورستش از بالا بیرون بود. کورستشم مشکی بود. دوباره نشست. دید سر کیرم یه کم آب اومده با انگشتش کشید روش بعد غلظتشو با دو انگشت چک کرد. گفت خیلی بزرگه واسه رامین نصف اینم نمیشه. گفتم بپوشم؟ گفت نه وایسا چرا عجله داری؟ گفت میخوای واست جق بزنم؟ گفتم نه خوذم میزنم. گفت لوس نشو دستشو که دور کیرم بود بالا و پایین کرد داشتم میلرزیدم از شهوت. نوک زبونشو زد به سوراخ کیرم و آبشو مزه کرد. من هم که روم وا شده بود گفتم خوشمزست؟ گفت آره عالیه. دراز بکش. دراز کشیدم روز زمین دیدم تاپشو درآورد انداخت رو مبل. گفت میخوای ببینیشون؟ گفتم آره.گفت بند کورستمو باز کن. پشت بهم نشست منم بندشو وا کردم یهو برگشت دیدم به به چه پستونایی. گرد و بزرگ با هاله قهوه ای و نوک پستونای درشت که باد کرده زده بیرون. نشست لای پام و نوک پستوناشو میمالید به سوراخ کیرم. کیرم داشت میترکید. گذاشت لای پستوناش کیرمو و توف کرد وسطشون و داشت بالا پایین میکرد. دیدم اینجوری آبم میاد. گفتم سحر نمیخوای شلوارتو در بیاری؟ با مکث و نگرانی گفت نمیشه در نیارم؟ منم فکر کردم ناز میکنه گفتم تو مال منو دیدی ولی من مال تورو ندیدم. گفت باشه.
شلوارشو کشید پایین خم شد شورتشم کشید پایین دیدم رو کونش تمام جای کبودیه. یهو حسم پرید. با عصبانیت گفتم اینا چیه رامین روت دست بلند میکنه؟ خندید گفت به خاطر همین نمیخواستم دربیارم. گفتم میرم خواهرشو میگام مادر نزاییده دست رو خواهر من بلند کنه مگه بی کس و کاری؟ درسته مامان و بابا نیستن ولی من برگ چغندر نیستم کسی بخواد با خواهرم بدرفتاری کنه.گفت نه دیوونه نمیزنه یه چیز دیگست. گفتم چیه؟ گفت اول تو بگو تو سکس از چی خوشت میاد؟ چه فتیشی داری؟ گفتم حرفو نپیچون جواب منو بده. گفت درباره همونه تو بگو؟ گفتم من فتیشا رو اکثرشونو خوشم میاد بجز اونا که میرینن رو هم و فتیش پا. گفت فتیش خشن چی؟ گفتم چطوری یعنی؟ گفت اینا که سکس خشنه و زنه دوست داره کتک بخوره توش؟ منم راستش تاحالا ندیده بودم و اطلاع زیادی از این فتیشا نداشتم. گفتم دیدم تو سوپرا وحشی سکس میکنن اما مثلا یه چک فوقش دیدم بزنن به زنه اون هم یواش. گفت همونه ولی بیشتر. گفت من دوست دارم تو سکس شوهرم کتکم بزنه حشریم میکنه. گفتم آخه لامصب کونت تمام کبود شده. گفت اولین بار که به رامین گفتم گفت تو دیوونه ای دختر. خیلی طول کشید که باهاش کنار بیاد ولی بغیر از سکس تاحالا دست روم بلند نکرده نگران نباش. تو سکس هم تا نخوام نمیزنه. گفتم چه کتکی مثلا؟ گفت برو کمربندتو بیار. گفتم واویلا. گفت اذیت نکن دیگه برو بیار بگم. گفتم من دلم نمیاد تورو بزنما. گفت خودم میخوام تو بیار. رفتم کمبربندمو آوردم. گفتم راستی من عصابم ریخت بهم ندیدم اونجاتو درست حسابی. رو زانوم بودم. اومد جلوم گفت بیا ببین. وایساد جلوم لای کوسشو باز کرد. کوسش خیلی توپول و کولوچه ای بود و لاش صورتی بود. رنگ کوسش هم از بقیه بدنش تیره تر بود. سیاه نبودا بدنش خیلی سفیده. یه زبون لای کوسش کشیدم. خندید گفت خوشمزست؟ گفتم عالیه برگرد. برگشت گفتم لای کونتو باز کن با دستت. لای کونشو باز کرد دیدم چه سوراخ خوشگلی. کوسش هم از پشت زد بیرون. دیدم سوراخ کونش هم همرنگ کوسشه و توپول اومده بالا. یه دستی رو سوراخش

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

47 566

obunachilar
Kanal statistikasi