کانال شعر معصومه اپروز


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Kitoblar


چه میشد آب و رنگ خواب باشی؟
تو هم در خانه مهتاب باشی
زبان دستهایم زخم برداشت
چرا آتش ؟!چه میشد آب باشی!
🌷🌸🌹🌻
امه آسونداری ریشه کو ایزم
سبی تیجره اندیشه کو ایزم
.ایدنیا خاکی بن چال به چه به دوم
هنی سنگ آنبم شیشه کو ایزم
.
🎶کانال اشعار معصومه اپروز

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


مجید نعمتی سیاهمزگی dan repost
هر روز یک مطلب در مورد تالشان
وضعیت تالشان در جمهوری آذربایجان از منظر حقوق بین‌الملل
قسمت دوازدهم

علاوه براین، در سال 2019، سازمان‌های تالش با صدور بیانیه‌ای، سرشماری جمعیت در جمهوری آذربایجان را فرایندی مملو از تقلب دانستند. سازمان‌های تالش در بیانیه‌ای مشترک با اشاره به سرشماری جمعیت، طی روزهای اول تا دهم اکتبر 2019 در جمهوری آذربایجان و با صرف 23 میلیون و دویست هزار منات، از بودجه مردم جمهوری آذربایجان، برای این سرشماری، افزوده شده است: 
«فعالان اجتماعی – سیاسی تالش با توجه به تجارب گذشته، پیش‌بینی کرده بودند که برای ده سال دیگر با این سرشماری، در ثبت و اعلام آمار جمعیت جمهوری آذربایجان تقلب خواهد شد. براساس تحقیقات اندک رسانه‌هایی که کمابیش توانسته‌اند استقلال عمل خود را حفظ کنند، آمارگیران جمعیت فقط به 13 تا 15 درصد از منازل مراجعه کرده‌اند و عامدانه مرتکب سهل‌انگاری‌های زیادی در روند این سرشماری شده‌اند. آمارگیران، همچنین بدون سوال درباره تعلق قومی پاسخ‌دهندگان، تعلق قومی آنها را «آذربایجانی» قید کرده‌اند و به کسانی هم که خواستار قید شدن «تالش» در بخش تعلق قومی فرم‌های سرشماری شده‌اند، هشدار داده‌اند که از قید «تالش» در تعلق قومی خودداری کنند، زیرا با معلوم‌شدن تالش‌بودن آنها، شغلی را که دارند از دست خواهند داد. مأموران سرشماری، همچنین به جای بردن فُرم‌های ویژه سرشماری به منازل، با دفاتر دانش‌آموزی به منازل مراجعه کرده‌اند یا با مداد، فرم‌ها را تکمیل کرده‌اند تا بعداً اطلاعات سرشماری را تغییر دهند. در موارد زیادی نیز آمارگیران، به جای مراجعه به درب منازل، از اطلاعات و آمار تقلبی موجود در بلدیه‌ها استفاده و فرم‌ها را پر کرده‌اند». در ادامه این بیانیه آمده است: «این بار نیز به دستور مقامات کشور، همانند سرشماری سال 2009، آمار تالش‌ها، ده بار کمتر از شمار واقعی تالشان، اعلام خواهد شد. تداوم این سنت، در جمهوری آذربایجان همانند روز روشن است. سازمان‌های تالش این آمار را به هیچ وجه نمی‌پذیرند و خواهان سرشماری مجدد با نظارت سازمان‌های بین‌المللی هستند».
  رؤسای سازمان‌های «جمهوری خودمختار تالش مغان»، «شورای ریش‌سفیدان تالش»، «حزب دموکراتیک خلق‌های آذربایجان»، «اتحادیه جوانان تالش»، «کمیته دفاع از حقوق تالشان»، «جنبش ملی تالش»، «اتحادیه اجتماعی آذری – تالش» و شمار دیگری از فعالان سیاسی و مدنی تالش‌های جمهوری آذربایجان و تالشان مهاجر این بیانیه را امضاء کرده‌اند.
تأکید تالشان، بر نقض حقوق خود توسط حزب رفاه اقوام جمهوری آذربایجان  که در سال 2019 تشکیل شد، نیز تکرار شده است. در هیئت مؤسسان این حزب، سیدامیر محمدوف، صابر حسین‌اف، علیمردان شکوروف، المان محمدوف، مهدی‌بیگ صفروف، میرتقی نصیروف و رافیق جلیل‌اف، عضویت دارند. رافیق جلیل‌اف، سردبیر نشریه «صدای تالش» (تولیشون صدو) و مهدی‌بیگ صفروف نیز رئیس اتحادیه اجتماعی «آذری – تالش» هستند.
علاوه بر انجمن‌ها، احزاب و مؤسسه‌های تالشی که هیچ‌کدام به ثبت رسمی در جمهوری آذربایجان نرسیده‌اند، چهره‌ها و روشنفکران تالش نیز تضییع حقوق تالشان را مورد اشاره قرار داده‌اند. الدنیز قلی‌اف، رهبر «جنبش روشنفکران» جمهوری آذربایجان، در مارس 2019، در مصاحبه با پایگاه اینترنتی «آبزاس»  پیشنهاد کرد برای جلوگیری از سربرآوردن تمایلات تجزیه‌طلبانه در میان تالش‌های این کشور، حقوق و امتیازاتی که به جامعه روس‌ها و یهودی‌ها در جمهوری آذربایجان داده شده است، به تالش‌ها نیز داده شود. الدنیز قلی‌اف گفت: «برای مثال، جامعه روس‌ها، مرکز فرهنگی دارند، دفتر دارند، کلیسا دارند و همچنین یهودیان این قبیل امکانات را دارند. اما، تالش‌ها ندارند. برای لزگی‌ها، اجازه محدود پخش رادیو به زبان لزگی و انتشار نشریه و روزنامه داده می‌شود. اما، درباره تالش‌ها در این مسائل ناعادلانه رفتار می‌شود. مرکز فرهنگی تالش حتی  پنج تا ده متر مربع هم مکان ندارد که در آنجا فعالیت کند. در لنکران، شبکه تلویزیونی «جنوب تی.وی» گشایش یافته است. اما در این تلویزیون، اجازه داده نمی‌شود یک کلمه هم به زبان قوم تالش، سخن گفته شود. حال آنکه مقامات ما، در زمان دیدار با مقامات سازمان‌های بین‌المللی می‌گویند که این شبکه تلویزیونی برای تالش‌ها تأسیس شده است.

پابان قسمت دوازدهم

منبع کتاب وضعیت اقلیت ها در جمهوری آذربایجان از منظر حقوق بین‌الملل ص ۱۰۸،۱۰۹

نوشته آقای دکتر احمدکاظمی رئیس مرکز پژوهشي حقوق اقلیت ها و استاد حقوق دانشگاه

انتخاب متن گروه تالشه خله مجید نعمتی سیاهمزگی


زبان شناسی تاریخی - شادی داوری dan repost
چرا در فارسی «تهرون» داریم ولی «دبیرستون» نداریم؟

یکی از ویژگی‌های آوایی پر بسامد در فارسی گفتاری معاصر، تبدیل â قبل از صامت غنه به u است.

استاد عالیقدر دکتر علی اشرف صادقی در مقاله‌ای عالمانه با عنوان«تبدیل آن و آم به اون و اوم در فارسی گفتاری و سابقۀ تاریخی آن» که در سال ۱۳۶۳ و در اولین شمارۀ مجلۀ زبان‌شناسی منتشر شده‌است، به حضور این ویژگی آوایی قابل تأمل در فارسی گفتاری معاصر پرداخته‌اند.

استاد در این باره برآنند که کلمات واژگانی فارسی گفتاری در تحقق این تغییر، دارای وضعیتی دوگانه‌اند. یعنی در دسته‌ای از آنها این تبدیل صورت می‌گیرد و در دسته‌ای دیگر نه. مثلاً در کلماتی مانند خانه، نان، زبان، ران، خندان، خواندن و تمام تبدیل متداول است، در حالی که در کلمات پروانه، دبیرستان، گیلان و حامله تبدیل غیرممکن است.

در اینجا این پرسش پیش می‌آید که تفاوت لغات دستۀ اول با کلمات دستۀ دوم در پیدایش این تغییر چیست؟

استاد علی اشرف صادقی نشان می‌دهند که تبدیل âN به uN تبدیلی است بسیار قدیمی که سابقۀ آن به دوران قبل از اسلام و زبان پهلوی می‌رسد. از آنجا که قدیمی‌ترین نمونه‌هایی که از لهجه‌های محلی بازمانده نیز این تحول را نشان می‌دهند به سبب فقدان مدارک لازم، به درستی نمی‌دانیم که تحول ابتدا در فارسی گفتاری ظاهر شده یا به عکس، ابتدا تحول در لهجه‌ها ظاهر شده و فارسی گفتاری تحت تأثیر آنها قرار گرفته‌است. آنچه منطقی‌تر به نظر می‌رسد این است که فارسی گفتاری منشأ این تحول بوده‌است نه لهجه‌های محلی. زیرا هیچ یک از لهجه‌های محلی آنچنان نفوذ و اهمیتی نداشته‌اند تا زبان فارسی را تحت تأثیر قرار بدهند.

ظاهراً این گرایش آوایی که در زبان‌های ایرانی â قبل از n کوتاه‌تر و کمی بسته‌تر از معمول تلفظ می‌گردد، مستقلاً و به طور طبیعی عمل کرده و â را به u مبدل ساخته‌است.

مسلماً در این تحول â ابتدا به o و سپس به u تبدیل شده است. گرایش به کوتاه‌تر تلفظ شدن â قبل از n که عروض‌دانان در تقطیع شعر فارسی آن را ملحوظ می‌دارند،  در پاره‌ای از لهجه‌ها از جمله کازرونی قدیم گاهی â را به a بدل کرده، اما گرد بودن تلفظ â در اکثر موارد موجب تبدیل آن به o و u شده است.

داده‌ها حاکی از آنند که تبدیل â به u در فارسی امروز کاملاً متوقف شده و کلمات جدید واجد شرایط را تغییر نمی‌دهد.

زمان این توقف در حال حاضر معین نیست. ممکن است آن را در دورۀ قبل از مغول و احتمالاً حدود قرن ششم قرار داد. زیرا کلمات مغولی و ترکی که در فارسی به کار می‌روند مشمول تبدیل نشده‌اند. کلیۀ کلماتی که پس از متوقف شدن این تحول از زبان نوشتار یا از زبان‌های دیگر وارد فارسی گفتاری شده‌اند از تبدیل مصون مانده‌اند.

به دیگر بیان، راز دوگانگی تغییر در کلمات با جزءِ âN، تنها به قدمت حضورشان در  فارسی مرتبط است و شرایط آوایی و هجایی و وضع تکیه در تبدیل âN به uN هیچ تأثیری نداشته است.

اکنون نگاهی به کلماتی که در فارسی گفتاری مشمول تبدیل شده‌اند و کلماتی که تبدیل در آنها انجام نگرفته‌است می‌اندازیم.

کلیۀ کلمات دستوری زبان یعنی کلماتی که دارای فهرست بسته اند و در فارسی گفتاری به کار می‌روند مشمول تبدیل می شوند.

کلمۀ اشارۀ آن و ترکیبات آن ( همان، چنان و غیره )، ضمایر متصل مفعولی و ملکی ( -مان، -تان، -شان ... )، علامت جمع –ان در چند موردی که در گفتار مستعمل است ( آقایون، مردمون، دیگرون و غیره ) و علامت متعدی و سببی کردن افعال یعنی ân- ( کشاندن، پیچاندن و غیره) از این مقوله اند.

کلیۀ کلمات عربی که قبل از متوقف شدن این تبدیل در گفتار به کار می‌رفته‌اند مشمول تبدیل شده‌اند. برعکس، کلماتی که بعد از توقف تبدیل از نوشتار وارد گفتار شده‌اند از تبدیل مصون مانده‌اند. کلمات تموم، حموم، قربون، حیوون از کلمات دستۀ اول و کلمات امکان، مقام،‌ انعام، اقدام، مکان، خیانت، اقامت و غیره از دستۀ دوم‌ اند. احتمالاً بسیاری از این کلمات از قرن ششم به بعد وارد فارسی گفتاری شده‌اند.

کلماتی که از ترکی و مغولی وارد فارسی شده‌اند مشمول تبدیل نشده‌اند. از این قبیل است کلمات ارسلان، ارمغان، خاقان، خان و خانم.

کلمات فارسی که در دوره‌های اخیر ساخته شده یا از نوشتار به گفتار راه یافته‌اند مشمول تبدیل نشده‌اند. کلمات دبستان، دبیرستان، دانشگاه، راننده، خواننده، میزبان و غیره از این نوع است.

اسم‌های خاص اشخاص که در دوره‌های اخیر از واژگان فارسی اقتباس شده‌اند مانند: افسانه، پروانه، مهران، کامران، پژمان و نیز اسم‌های جغرافیایی که در زمان‌های جدید از نوشتار به گفتار راه یافته‌اند مانند: لهستان، مجارستان، انگلستان و لبنان و اسم‌های محل‌هایی که جدیداً ساخته شده‌اند از قبیل آبادان، زاهدان و غیره نیز مشمول تبدیل نمی‌گردند.

کلماتی که از زبان‌های اروپایی گرفته شده‌اند نیز از تبدیل بر کنار اند. کلمات مامان، لیسانس، و بانک از این قبیل‌ اند.


سپاس از خانم دکتر مینو امیر عزیز که با صدای گرمشان غزلی از کارهای ناقابلم در برنامه چهارشنبه خاتون دیماه اجرا کردند و با قرائت زیبایشان در کالبد کارم جانی دوباره دمیدند
🙏🌹🙏🌹


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


‍ Dıli Sədo,Aytən Eyvazon

رمان دِلی صَدو (صدای دل)،اولین رمان چاپ شده تماما تالشی در تالش شمالی،اثر خانم آیتان عیوضون،که در سال 93 خورشیدی منتشرگردیده است.

در پشت کتاب پس از ذکر جملاتی از پیامبر اکرم(ص) و زرتشت پیامبر،به نقل از مادری تالش به فرزندش می گوید:

چِمِه زِونی یادو بِکَش،اِشتَه شِتی بَتِ حلال اَکَنیم! (اگر زبان من (تالشی)را از یاد ببری (و به آن صحبت نکنی)،شیر خود راحلالت نمیکنم!

تهیه و ترجمه متن ؛ امین قدرتی


سهند ایرانمهر dan repost
✔️به یاد عارف
✍️سهند ایرانمهر

🔸"سعید نفیسی" در کتاب خاطرات ادبی و سیاسی می‌نویسد:
"اگر مجلس از اغیار تهی بود به بانگ بلند زاری می‌کرد و خدا می‌داند که من چند بار این های‌های گریستن وی را دیده‌ام. یک قوطی از چوب رگه دار و گره دار کار کردستان داشت . آن را می‌گشود. یک ورق کاغذ سیگار را از بسته ای که در آن بود جدا می‌کرد. با دو انگشت قدری توتون از قوطی بیرون می‌آورد و درون کاغذ می‌غلطاند و کاغذ را به شکل مخروط منظمی دور آن می‌پیچید. لبه بیرون کاغذ را با آب دهن تر می‌کرد و به هم می‌چسباند و سیگار خود را آتش می‌زد. در این حال پی در پی سیگار می‌کشید. ناخن ها و سرانگشتان دوم و سوم دست راست وی همیشه دود زده بود و رنگ قهوه‌ای داشت... هر تصنیفی که می ساخت، در محضر دوستان با صدای گرم، بسیار موثر و خوش آهنگ تغنی می‌کرد. روی زمین می‌نشست. زانوی راست خود را بلند می‌کرد. قوطی کبریت را روی کنده زانو می‌گذاشت و با ناخن‌های دست راست بر روی آن قوطی کبریت، ضرب می‌گرفت و تصنیف خود را می‌خواند...

🔸عارف همواره دغدغه های اجتماعی داشت و در مورد مسایل مهم اجتماعی و سیاسی در شعرهایش اظهار نظر می‌کرد از شعر «از خون جوانان وطن لاله دمیده » تا شعری که پس از اولتیماتوم روسیه برای اخراج مورگان شوستر سرود وقتی دید که شوستر با سیاست های درست و مشاوره های علمی چه نقشی در اصلاحات مالی و اقتصادی دارد:
گر رود «شوستر» از ایران رود ایران بر باد
ای جوانان مگذارید که ایران برود

با همه این توصیف ها او فردی تنها و درونگرا و منزوی بود.

🔸"دکتر سید شرف الـــدین خراســـانی" در جایی (خاطرات عارف قــزوینی، ص 492 و 493)مي‌نویسد:" روزی بارانی بود. من و پدرم و عارف... نزدیکِ دکان قصابی که رسیدیم، دو سه سگِ باران خورده آنجا بودند. من ناگهان دیدم که «عارف» دست کرد در جیبش و رفت به دکان قصابی، چند لحظه بعد بیرون آمد. مقداری گوشت و چربی خریده بود و گویا فراموش کرده بود که همراهانی هم دارد. نشست و سگ ها را دور خود جمع کرد و گوشت و چربی را یکی یکی در دهان سگ ها می گذاشت و آنها می خوردند و همچنان اشک از گونه های عارف جاری بود".

در نامه به میرزا ابراهیم خان ناهید، مدیر روزنامه ناهید(برگرفته از کتاب نامه های عارف قزوینی به کوشش مهدی به خیال)نوشت:

🔸اغلب بستری افتاده، در تمام این پنج شش ماه سه مرتبه آن هم برای رفتن به حمام و رفع کثافت بیرون رفتم...یک مرتبه هنوز داخل حمام نشده دچار لرز و نوبه شده و با نهایت سختی و بدبختی خود را به پایه کرسی رساندم و چنان افتادم که توان برخاستن نبود. خدا تمام کند. زندگی تمامم کرد!..."
🔸بدیع الحکماء ماه هاست روزانه از جیب خود یک چارک گوشت می خرد و به منزل من می فرستد. کلفتم جیران آن را بار می کند، آبش را من و او ترید می کنیم و می خوریم و گوشت و استخوانش را به سگ ها می دهیم!..."

وقتی جمالزاده به اتفاق همسر اروپایی اش به دیدار عارف به همدان می آید اما او بخاطر چهره تکیده عارف او را به جا نمی آورد و وقتی عارف خود را معرفی میکند جمالزاده های های گریه می کند):گفتم، آقا جان خود من هم انتظار این که خودم را به این روز ببینم، نداشتم. ولی روزگار از این شیرین کاری ها زیاد دارد..آن وقت فهمیدم که در این ده پانزده سال چه قدر باید فرق کرده باشم..."
گفت: مادر ایران قرن ها مانند من پسری به وجود نخواهد آورد. زیرا طبیعت چهار پنج چیز تنها به من داده. خیلی به ندرت واقع می شود که یک نفر هم استاد موسیقی باشد، هم خواننده بی نظیر، هم اول آهنگساز یعنی مبتکر در آهنگ، هم شعر ساز و هم گذشته از این ها به قدری علاقمند به وطنش باشد که جان خود را این طور در راه آن تمام کند...!"

🔸بدیع الحکماء (پزشک و دوست عارف در همدان) در نامه به محمد رضا هزار، دوست عارف می‌نویسد:
"در معالجه اش دریغ و غفلتی نشد...اما درمان دردهای او غیر ممکن بود...بیماری، ضعف، ناتوانی، افکار پریشان و آزردگی های مادی و معنوی دست به دست هم داده او را از پای درآورد...پس از دفن او اثاثیه اش را که متعلق به دوستان بود کسی پس نگرفت. همه را فروختیم. صد تومانی شد به جیران کلفت او دادیم... "

🔸امروز سالگرد درگذشت عارف قزوینی است.
@sahandiranmehr






درود و سپاس از همه عزیزانی که در مراسم سالگرد و یادبود مادر و برادر عزیزم به ما افتخار دادند و با حضور پر از مهرشان شرمنده ام فرمودند امیدوارم بتوانم در شادیهایشان جبران کنم جهت شادی روح تمامی اموات عزیزان همراهم و بنده حقیر با نذر فاتحه و صلوات در غروب پر فیض جمعه از درگاه خداوند قادر آمرزش و مغفرت میطلبم
اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّڪَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّڪَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّڪَ عَلَے ڪُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ     

🙏 التماس دعا🙏

https://t.me/Masomehaprooz




دستهای گلت پرِ قو بود سینه‌ی تو صفای آرامش
قلب ایوان که میتپید از تو باغ مست از صدای آرامش
مینشستی برابر چشمم قاب در قاب آینه با هم
چشمهایت نوازش شبنم در نگاهت دعای آرامش
لایلایت چقدر شیرین بود قصه ات عطر زندگی میداد
خنده هایت مسکن اعصاب بهتر از هر دوای آرامش
واژه‌ واژه شکسته در من شعر پای دردت نشسته درمن شعر
دفترم هم سیاه پوشیده، با غزل در عزای آرامش
دردهایت چقدر نامردند ناگهانی تو را کجا بردند؟ 
مانده آهی به جا در این جاده، داده‌ای جان برای آرامش
دستهامان چه خالی و سردند ضجه‌هامان چه بیکس و کارند 
خانه جانش چه بی نفس مانده بی تو  آه ای خدای  آرامش
جانه روجان* چرا نیامد آه! ماه جانم رسیده ام از راه
کاش میشد دوباره می چرخید توی گوشم نوای آرامش

*فرزندجانم به تالشی

#معصومه_اپروز
‍‍‍‍❑ شعر
#شعر_ناب #شاعران_معاصر #شاعران_معاصر_ایران
#غزل #رباعی #ترانه #موسیقی#غزلسرایان_معاصر

https://t.me/Masomehaprooz


#محمد_اصفهانی - وصف علی


غزل ۵

تیغ هر آزاده باشد هم قسم با ذوالفقار
میشود عدل تو در عالم علم با ذوالفقار
عاشقانت بر جهانی حکمرانی میکنند
میزند وقتی خدا در تو قدم با ذوالفقار
مزده داده آسمان برچیده خواهد شد شبی
از زمین با سایه ات رنگ ستم با ذوالفقار
عبدودها پشتشان بوسیده وقتی خاک را
قصه‌ دارد پای میدان بیش و کم با ذوالفقار
نغمه عشق تو را  درویش هو هو میکند
جان به جانان میسپارد دم  به دم با ذوالفقار
میدهد جولان تبر در خاطرات هر درخت
ریشه ای خو کرده‌ اما باورم با ذوالفقار
کاشکی می‌آمد از این کوچه های مضطرب
سایه‌ی مردانه ای امروز هم با ذوالفقار


#معصومه_اپروز
#روز_پدر_مبارک
#میلاد_مولای_متقیان_مبارک

https://t.me/Masomehaprooz




با تاسف و غمگینی، استاد *فریدون شهبازیان* موسیقیدان، آهنگساز، رهبر اکستر و سازنده آهنگ های تالشی *ونگاونگ و سیاریحون* در همکاری با *استاد هادی حمیدی*، درگذشت..




Msp dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
ویدیو موزیک دده « مادر »

شعر ، آهنگ و صدا :

ابراهیم عادتی گسکره

تدوین : مصطفی پسندیده

رکورد و تنظیم : نوید انعامی


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
بوسه هایت میدهد عطر گل ریحان رشت
دانه دانه عشق میگیرم من از باران رشت
با هوای خیس چشمم آشناتر بیستون
سبزه میدان محو من، من غرقم و حیران رشت
مثل ابر آسمانش میشوم مجنون تو
زیر چتر شانه ات تا ساغری سازان رشت
چشم در چشم تمام آرزوهایم بخند
تا بریزد بر سرم رنگی ترین آبان رشت
در کنارت دامنم از اطلسی پر میشود
عطر دست مهربانت گرمتر از نان رشت
زندگی گل کرده روی شانه ی مردانه ات
میرسد بوی خدا از خاک سرداران رشت
تا خیابانهای پر شورش نمک گیرم کنند
میخرم زنبیلی از ازگیل و بادمجان رشت
تشنه ام ای چشم هایت شربت ناب تمشک
میدهد یخ در بهشتت طعم تابستان رشت
مبدا تاریخ قلبم را به نامت کرده ای
میدرخشد با غزلها نیمه ی پنهان رشت
هیچ جایی آسمانش اینقدر خوشرنگ نیست
می دیله مِن جاداری تو نازنین میجانه رشت

#معصومه_اپروز
#روز_رشت
#_دیماه۱۲

@Masomehaprooz


‍ .
.
چه می‌فهمند آخر این فقیهانِ حَلَب ، ای عشق
از این دردِ طلب ، این گریه‌هایِ بی‌سبب ، ای عشق

صلاح‌الدینِ ایّوبی ، صلاح‌الدینِ زرکوبی
یکی شمشیر و فتوا دارد و این یک طرَب ، ای عشق

نه درسِ فلسفه ، نه دردِ دین ، نه وِردِ صوفی‌ها
جنون از یاد من بُرده‌ست آيینِ ادب ، ای عشق

گرسنه در حصارِ تلخِ زندان زنده در گورم
چه خواهی کرد با اصحابِ خود یاللعجب ، ای عشق

چنان قرآن بخوان گویی که نازل می‌شود بر تو
رُطب‌خورده چگونه می‌کند منعِ رُطب ، ای عشق

کفن شد بوریایِ کُهنه در مهمانیِ آتش
قدح خم کرده‌ام شاید بیاید جان به لب ، ای عشق

که من عیسی‌ابنِ‌خویشم بر فرازِ جُلجَتا تنها
و هر کس می‌تراشد از تنم اصل و نَسَب ، ای عشق

سلام ای عطرِ کولی ! ای جوانمرگی ! دلم تنگ است
مرا با خود ببر...! من خسته‌ام از روز و شب ، ای عشق



#دکتر_عبدالحمید_ضیایی


https://t.me/Masomehaprooz

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.