مدرسه


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


AlinejatGholami.yek.link

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


برگی از الهیاتِ تاریکی
عذاب الهی در لس‌آنجلس

بسیجی قشنگ! در همین کانتکست دین و آئین خودت هم حرف بزنیم، بدان و آگاه باش که اون زئوسه که در جنگِ انسان‌ها شرکت می‌کنه و اون‌ور رو می‌زنه این‌ور براش هورا می‌کشند! این الله است، اگر یک ور رو بزنه بقیه‌ی طرف‌ها باید ماست‌ها را کیسه کنند. توی این سکانس – نظر به آموزه‌های متن اصلی‌ات - الان تو به چه شادی؟! تو باید به حال خودت خون گریه کنی که وقتی آدم‌های ناز و ملوس و باکلاس و فرشته‌باز را اون‌جوری زد کَر کرد، چه بلایی می‌خواد سر منی بیاره که از وعده‌شدگانِ پرسش‌شونده‌ام «از آن دختر دفن شده! که به کدامین گناه کشته شد؟». این پدر و مادر نداره چه برسه به اولاد! فک و فامیلی نداره که نسبت نامه رو کنی! و خیلی قویه! و از قرار معلوم صدتا پتک نیچه رو این کار نمی‌کنه!
راستش همچین هم فاز پیغمبری‌چی‌گری برنداشته‌ام که شما خود خودی‌پندارها را انذار دهم از آتش خشم‌اش، که من خودم از گرخیدگان‌ام و دینی ندارم و به آزادی دچار! اما به هر حال تاجاییکه شبگردِ کوچه‌های متن‌ام، این اتفاق در لس‌آنجلس همچین هم کار باد و باران و تگرگ نبود به گمانِ تفسیرناکم. چون نظر به آیات خود قرآن تاجاییکه می‌گویم و گفته‌ام بارها، گناهانی مثل "اسراف" و "علو"، عذابِ درجهانی دارند که فرعون عال و مسرف بود. و اینها ولو عال و مستکبر هم نبوده باشند و اینها درباره‌‌ی‌شان فرافکنی باشد، اما مسرف که قطعاً در مقیاس وسیع بودند. و همه شاهد بودند. باز به نظرم همینکه مال‌شان رفته نه جان‌شان به نظرم خدا رحم کرد و الحمدلله به خیر گذشت. عیسی مسیح کمک‌شان کند که خانه‌های مناسبی بازسازی کنند در خور میهمانیِ عیسی.
..........
اینکه عزیزانی هم می‌گویند عذاب چرا باید دامن مردم عادی را بگیرد؟ عرضم این است که ما انسان‌ایم و در مقیاس انسانی‌مان عدالت را می‌فهمیم. مثلاً بنده قاضی پرونده‌ای باشم مجرم عامل و مباشر را مجازات می‌کنم و همین هم عین عدالت در سطح انسانیت است اما طبعاً می‌دانم که این مجرم عملاً فقط ته سلسله‌ و زنجیره‌ای از عواملی بود که کل شهر و کل جامعه و کل جهان و کل تاریخ در آن دخیل‌اند و این بدبختی که الان محاکمه شد فقط حلقه‌ی آخر یک زنجیره بود! اما من متناهی‌ام و عدل‌ام در سپهر تناهی است و همین هم درست است. او که نامتناهی است عدل برای او معنایی نه فقط پیچیده‌تر بلکه نوعاً متفاوت دارد. بنابراین، در چنین رخدادی، دو سطح نگاه را باید همزمان داشته باشم که متناقض نیستند. در سطح انسانی‌ام وظیفه‌ام این است که اینی که در لس‌آنجلس رفت را یک فاجعه بدانم و با قربانیان‌اش همدردی‌ کنم. و در سطح بندگی‌ام، این را عذاب بفهمم و نه اینکه انتقام من از آنها فهم‌اش کنم و شاد شوم بلکه هشدار به خودم بفهم‌ام و بترسم. این بسیجی که امروز به دلیل جهل‌اش عذاب لس‌آنجس را انتقام غزه می‌فهمد متوجه نیست که در خود غزه نیز همان عذابی بود که بر لس‌آنجلس رفت. همان کسی که آنجا آتش گشود اینجا آتش افروخت. «که گفت ار نه سلطان اشارت کند/ که را زهره باشد که غارت کند؟!». آیا از مردمان همین غزه نبودند که در کشوری دیگر، تجاوز کردند و دختران و پسران را کور کردند و مقتول و خاندان‌هایی را عزادار و ملتی را مغموم که فقط اندکی آزادی می‌خواستند و لقمه نانی که رزق‌شان بود؟ آیا آن خون کودکانِ غزه در پیشگاه پروردگار از خون جوانان ایران رنگین‌تر بود؟ پس چشم در مقابل چشم، کودک در مقابل کودک، اشک در برابر اشک، بیگناه در بر‌ابر بیگناه! اما فقط از منظرگاه آنکس که نامتناهی است و همه‌ی زنجیره را می‌بیند و قضاوت می‌کند نه منظرگاه متناهیِ منِ انسان که محکوم به انسانیت‌ام. و دم علی ثباتی‌ها گرم که ثابت قدم بر کودکان غزه اشک ریختند، چون از حد انسانی خود تجاوز نکردند و جای خدا قضاوت نکردند. پس باید بر غم‌های لس‌آنجلس هم اشک بریزد نه وسوسه سقوط کاپیتالیسم دلشادش کند از غم انسان بیگناهی که خانه‌اش سوخته است.
اما در منظرگاه خدا، کدام بیگناه؟ چیست آدمی جز گناهان‌اش؟
بودا فریب‌ات داد رفیق که حقیقت را در مهر و آرامش می‌جویی! آنکس که خدا را در تاریکی نبیند در روشنایی هم نخواهد دید، آنکس که خشم خدا را قضاوت اخلاقی کند مهر خدا را نیز در هیچ روایتی از هیچ ملتی نخواهد شناخت. آنکس که جهنم را منکر است، بهشت هم انکارش خواهد کرد! که به زبان درخت می‌گفت: مرا فقط در نور نبین در تاریکی هم هستم.

و خشم‌اش کی یاوری انسانی خواست و انسان و اراده‌اش را دخیل کرد؟! کِی مجوز داد به آدمی که عذاب نسلی از جانب او دهد؟ به سوره‌ی هود بنگر که فقط به آنکس که هشدار را داده بود و نه خودش که حرف‌اش را جدی نگرفته بودند گفت: «برو! و مرا با آنکس که به تنهایی آفریدم تنها بگذار!»

علی‌نجات غلامی


🎧 آیا چپ ایرانی نسبتی با عرفان دارد؟ (+)

🎙#علی‌نجات_غلامی

🔸چیزی که در این لایو می‌خواهم بگویم نسبت خودآگاهِ چپِ ایرانی با تاریخ نیست، بلکه ناخودآگاه تاریخی اوست. آن انگیزه و تکانه‌ای که سائق به سوی چپ شد.

🔸همچنین امروزه، فضایی از ملی‌گرایی در حال رشد است که چپ را در کنار دیگر جریانات، مسبب ویرانیِ پسا پنجاه و هفت می‌داند. کمی هم در این باب سخن خواهم گفت که خود این تفکر چه خطراتی می‌تواند داشته‌باشد.

@madrasefalsafe

🗄پست مرتبط
📻 بحرانِ آزادی در ایران
📻 تقابل فردوسی با پان‌ایرانیسم
📻 پایان «رویای اقتدار»، شرط رسیدن ایران به «دموکراسی»
📻 در ستایش سلحشوری
📕زیست‌جهان یا برگشت به غار افلاطون؟
📕عبدالکریمی را چه شده‌است؟!

.


#فلسفیدن #سیاست #آینه_تاریخ #چپ_ایرانی #نقد_چپ #اپوزیشنقد #اندیشه_سیاسی #اندیشه #علوم_سیاسی #سیاست_مدرن

➖➖➖

🌾 @Naqdagin


لایو اینستاگرام
آیا چپ ایرانی نسبتی با عرفان دارد؟! مرادم از منش والا در پست قبلی در میان چپ‌های قدیمی چه بود؟!
امشب ساعت نه و نیم شب
ارائه: علی‌نجات غلامی

پست قبلی ابهامی برای دوستان ایجاد کرد که واقعاً مرادم از "منش والا" در میان چپ‌های قدیمی چیست؟ این چه تعبیر ظاهراً عجیبی بود که به کار بردم که رنگ و بوی عرفانی به خود گرفت. قطعاً برای خود چپ‌ها هم سئوال است که این چه نسبتی است که دارم برقرار می‌کنم؟!
علت این حیرت، نشناختن ماهیت واقعی عرفانِ ایرانی-اسلامی در قلب اجتماع است، نه طبعاً عرفان و زهد خانقاهی. درواقع منش‌های پهلوانی، عیاری و مفاهیم "فقر و غنا" در دل جامعه‌ی زیسته پس‌زمینه‌ی تاریخی قابل تأملی برای فهم رانه‌های تاریخی ایرانیان به سوی چپ بوده‌اند. چیزی که در این لایو می‌خواهم بگویم نسبت خودآگاهِ چپِ ایرانی با تاریخ نیست، بلکه ناخودآگاه تاریخی اوست. آن انگیزه و تکانه‌ای که سائق به سوی چپ شد.
همچنین امروزه، فضایی از ملی‌گرایی در حال رشد است که چپ را در کنار دیگر جریانات مسبب ویرانیِ پسا پنجاه و هفتی می‌داند. کمی هم در این باب سخن خواهم گفت که خود این تفکر چه خطراتی می‌تواند داشته باشد.


منش والا
هفت هشت سال پیش دوستی داشتم بریان مگی‌طوری بود و اهل مصاحبه و مصاحبت با نسل‌های قدیمی و از طیف‌ها و جریانات مختلف آدم زیاد می‌شناخت. سئوال خاصی از او پرسیدم. «از میان این طیف‌ها آدم حسابی‌ها که منش والایی داشته باشند کدام بودند؟» متوجه حرفم شد و گفت «ملی-‌مذهبی‌ها». حرفش را باور کردم. اما در طول سالیان هر چه که بیشتر گذشت و خودم با آدم‌های قدیمی مواجهاتی داشتم، اتفاقاً آنچه مرادم از منش والا بود را در طیفی دیدم که انتظارش را نداشتم: چپ‌ها. منظورم نسل‌های جدیدشان نیست که قالِ بی‌حال‌اند، آن نسل قدیمی که الان دیگر دارند می‌میرند و هفتاد هشتاد سال سن دارند آدم‌هایی در میان‌شان دیدم که خود شمس تبریزی به دورشان هیچ هشیار نیست! درویش به معنای شیدای کلمه. انصافاً اگر در شهرتان از این جنس پیروپاتال‌ها، یکی دوتا هنوز زنده است و گوشه‌ی کارگاهی به تکه چوبی دچار است، علی‌نجات ملی‌نجات را ول کنید بچسبید به اینها. اینها واقعاً فیک نیستند و آنی دارند.

علی‌نجات غلامی


Репост из: مدرسه


Репост из: مدرسه
سمینار دو روزه:
عشق در عصر نهیلیسم

ضمن نگاهی به ابله داستایوفسکی، ترس و لرز کیرکگارد، خسرو و شیرین نظامی و اسطوره‌ی یونانی تئا و هایپریون

ارائه: علی‌نجات غلامی
ارائه به صورت انلاین، پلت‌فورم گوگل‌میت
هزینه‌ی ثبت نام: 700 هزار تومان
برای نام‌نویسی و راهنمایی بیشتر به گروه زیر بپیوندید:
https://t.me/+8eWOeyIq4vAwOTU0

این سمینار کارشده، در شش جلسه در پنج‌شنبه و جمعه، 20 و 21 دی ماه برگزار خواهد شد.
ساعات: 14 الی 16، 17 الی 19 و 20 الی 22
فایل‌های آفلاین نیز در گروه مربوطه قرار خواهند گرفت.

توضیح مختصر: در این سمینار پس از نقد رویکردهای تقلیل‌گرایانه به فهم مفهوم عشق در روش‌شناسی ناتورالیستی و حتی روانپزشکی و روانکاوی، وارد لایه‌های اگزیستانسیالستی-پدیدارشناختی در فهم عشق چونان پدیداری "تقلیل‌ناپذیر شده" و آنگاه به ماجرای جدال کهن عقل و عشق خواهیم پرداخت و نسبت زن-حقیقت-عشق را در یونان و مسیحیت و مدرن بحث کرده تا مختصات عشق در زمانه‌ی نهیلیسم را نظر به ابله داستایوفسکی و مباحث کیرکگاردی روشن سازیم، ضمن فهم تفاوت‌ها با عشق کهن خسرو و شیرینی. بحث نهایی برای فهم رازی بزرگ در تاریخ فلسفه است: تئا [=خدای‌بانوی حقیقت] که هدایتگر جنگ فلاسفه علیه شاعران و فرمانده‌ی لشکر عقل علیه لشکر عشق است، خود معشوقه‌ و همسر کسی است! هدف نهایی این سمینار رمزگشایی از مرموزترین عاشق تاریخ نوشتار است: هایپریون (معنای لغوی: «کسی که از ارتفاعات بالا‌ می‌رود»، «کسی که پیشاپیش خورشید حرکت می‌کند»، و نیز پدر خورشید و ماه و طلوع و رکن شرقیِ چهار ستونِ نگه‌دارنده/جداکننده‌ی زمین و آسمان).
در نهایت تفاوت هنر هایپریونی و هنر آفرودیتی و معنای رهایی‌بخشی هنر طرح خواهد شد.
نیچه باور داشت که امروز حقیقت [یعنی تئا]، در میان غربیان همچون خواهرش هنر [یعنی آفرودیت] در میان شرقیان غریبه‌ای بیش نیست.
اما آیا نیچه اشتباه نکرد؟ کسی که با حافظ و مولوی حرف می‌زد واقعاً آفرودیت بود یا کسی دیگر؟! آفرودیتِ فرمالیستِ گرافیستِ درگیر طراحی لباسِ کلمات با «کمربند آفرودیت [="دال مرکزیِ" تاریخ زیباشناسی]» در این جهان نمایشیِ مصرف‌زده، چطور می‌تواند بگوید «مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا/ پوست بود پوست بود در خور مغز شعرا»؟!
(تمامی کدهای فوق در سیمنار رمزگشایی خواهند شد، زبان ارائه استعاری نخواهد بود).


خاکِ محبوبِ سرزمین‌ام بار دیگر لذت و اندوه به من بخشید. اکنون بیدارم هر صبحگاه بر ارتفاعاتِ تنگه‌ی کورنیت، همچون زنبور عسلی از گلی به گلی، روح‌ام به چپ و راست مابین دریاها در آمد و شد است که پایِ کوهستانیِ درخشانم را خنک می‌کنند. یکی از آن دو خلیج خاصه مشعوف‌ام می‌کرد، اگر اینجا بوده‌ باشم، بازهم، هزاران سال پیش!
پس به سان یک نیمه‌خدایِ فاتح در بیابانِ برهوتِ باشکوهِ هلیکون و پارناسوس، آنجاکه نور گلگون سپیده‌دم بر صدها قله‌ی برف‌پوش در بازی است و بر دشت بهشتیِ سیلیکون و خلیج درخشانی که به سوی شهرِ لذت جاری می‌شود. کورنیتِ جوانی که نعمت انباشه‌شده از گوشه گوشه‌ی زمین‌اش، سرزیر می‌کند. اما این همه برای من چه دارد؟ زوزه‌ی شغالی که در میان آوارهای باستانی نعره‌ی وحشیِ خود را سر می‌دهد و رویاهایم را می‌آزارد.

...
ای طبعیت سعید! نمی‌توانم بگویم چشم که بالا می‌آورم برابر زیبایی تو بر من چه می‌رود، اما تمام شعف آسمان در اشک‌های من است که در مقابل‌ات می‌ریزم، عاشقی در برابر معشوق.
...
آه، انسان یک خداست هنگامی که رویا می‌بافد، یک گداست هنگامی که می‌اندیشد و آنگاه که الهام قطع می‌شود چونان پسری ناخلف برجای می‌ماند که پدر از خانه بیرون‌اش کرده است و خیره به پول‌های رقت‌انگیزی است که صدقه‌اش داده‌اند.

هایپریون، [خطاب به هولدرلین]
(از کتاب هایپریون، خرابات‌نشینی یونان، اثر هولدرلین، ترجمه از من - علی‌نجات غلامی - است).


توضیح جلسات:
در این سمینار در جلسه‌ی نخست، مباحثی در فهم و نقد صور تحلیلِ روانشناسی‌انگارانه مفاهیمی همچون عشق از روانپزشکی تا روانکاوی مطرح خواهد شد، اینکه چرا پدیدارشناسی و اگزیستانسیالیسم قانع به چنین تحلیلات تقلیل‌انگارانه‌ای نشدند و مفهوم عشق را تقلیل‌ناپذیر و پدیداری مستقل دیدند.
در جلسه‌ی دوم از روانشناسی، یعنی پسیکولوژی به خود اسطوره‌ی پسوخه و معشوقه‌اش اروس دختر/پسرِ آفرودیت پل خواهیم زد تا دلایل فهم اروتیکی که در اقتصاد لیبیدو در حاق روانکاوی قرار می‌گیرد را فهم کنیم و اینکه چرا ذات روانکاوی نهیلیستی است.
در جلسه‌ی سوم وارد فهم خود آفرودیت خواهیم شد و دنیای پسانیچه‌ای را بررسی خواهیم کرد. دنیایی از زیباشناسی فرمالیستی که می‌خواست درمان نهیلیسم باشد اما خود بخشی از آن در یک جهان نمایشی شد. دعاوی هنر و زیباشناسی در ناحقیقت و نسبی‌انگاری پسامدرن ضمن کدشکافی «کمربند آفرودیت» که آن را «دال مرکزی تاریخ هنر و زیباشناسی» می‌دانم، بررسی خواهند شد و اینکه چرا هنر نتوانست برخلاف تصور آدرنوها رهایی‌بخش باشد. طبعاً جلسات با تحلیلی از رمان ابله داستایوفسکی پیش خواهد رفت.
جلسه‌ی چهارم به تاریخ حقیقت، یعنی تئا خدای‌بانوی حقیقت، بزرگ‌ترین دشمن هنر و زیباشناسی و مرشد فلاسفه از پارمنیدس و هراکلیتوس تا افلاطون و ارسطو و تا بوئتیوس و تا هوسرل خواهیم پرداخت که جنگ بر سر چه بود و نیچه چرا به میدان آمد و اینکه چرا حقیقت به بن‌بست یا بحران رسید؟!
در جلسه‌ی پنجم دو سر خط جدال عقل و عشق 1) درون اروپا و مسئله ظهور مسیحیت و 2) در جدال ادبیات فارسی با فلسفه‌ی یونانی دنبال خواهد شد. سرخط اگوستینی در مرد شدن حقیقت چونان مسیح و حذف زن از عشق و نیز حقیقت تا کیرکگارد و فهم مسیحی او از عشق و درک مسیحی او از ابراهیم و نقد شدیدم بر عشق مسیحی چون اصلی‌ترین عامل سرکوب زن پی گرفته خواهد شد. و از آن سو نشان داده خواهد شد که عشق در ادبیات فارسی از رودکی تا بیدل، آفرودیتی نیست.
جلسه پنجم، نظر به هرآنچه گفته شده است خصایص عشق در زمانه‌ی نهیلیسم در مقایسه‌ی با عشق کلاسیک نظر به خسرو و شیرین نظامی بررسی خواهد شد. اینکه چرا عشق نهیلیستی "سلوک" ندارد.
جلسه ششم، به فهم عشقِ فراپسوخه‌ای/اروسی، یعنی فراسوی درک روانشناختی-ناتورالیستی با کشف رمز خود تئا [=خدای‌بانوی حقیقت] در مقام معشوقه و کشف ماهیت هایپریون، خواهیم پرداخت. هایپریون چونان نماد "عقلِ مست" و "شیداییِ عقلانی"، چونان خودِ راه و خود سلوک، از دید من شاه‌کلیدِ عبور از عصر نهیلیسم خواهد بود. سلوکی که برخلاف پیشنهاد بودیستی-مسیحی برای عبور از نهیلیسم «زن‌زدا» و زاهدانه نیست، بلکه به عبارت نیچه «در-زن» حرکت می‌کند.




سمینار دو روزه:
عشق در عصر نهیلیسم

ضمن نگاهی به ابله داستایوفسکی، ترس و لرز کیرکگارد، خسرو و شیرین نظامی و اسطوره‌ی یونانی تئا و هایپریون

ارائه: علی‌نجات غلامی
ارائه به صورت انلاین، پلت‌فورم گوگل‌میت
هزینه‌ی ثبت نام: 700 هزار تومان
برای نام‌نویسی و راهنمایی بیشتر به گروه زیر بپیوندید:
https://t.me/+8eWOeyIq4vAwOTU0

این سمینار کارشده، در شش جلسه در پنج‌شنبه و جمعه، 20 و 21 دی ماه برگزار خواهد شد.
ساعات: 14 الی 16، 17 الی 19 و 20 الی 22
فایل‌های آفلاین نیز در گروه مربوطه قرار خواهند گرفت.

توضیح مختصر: در این سمینار پس از نقد رویکردهای تقلیل‌گرایانه به فهم مفهوم عشق در روش‌شناسی ناتورالیستی و حتی روانپزشکی و روانکاوی، وارد لایه‌های اگزیستانسیالستی-پدیدارشناختی در فهم عشق چونان پدیداری "تقلیل‌ناپذیر شده" و آنگاه به ماجرای جدال کهن عقل و عشق خواهیم پرداخت و نسبت زن-حقیقت-عشق را در یونان و مسیحیت و مدرن بحث کرده تا مختصات عشق در زمانه‌ی نهیلیسم را نظر به ابله داستایوفسکی و مباحث کیرکگاردی روشن سازیم، ضمن فهم تفاوت‌ها با عشق کهن خسرو و شیرینی. بحث نهایی برای فهم رازی بزرگ در تاریخ فلسفه است: تئا [=خدای‌بانوی حقیقت] که هدایتگر جنگ فلاسفه علیه شاعران و فرمانده‌ی لشکر عقل علیه لشکر عشق است، خود معشوقه‌ و همسر کسی است! هدف نهایی این سمینار رمزگشایی از مرموزترین عاشق تاریخ نوشتار است: هایپریون (معنای لغوی: «کسی که از ارتفاعات بالا‌ می‌رود»، «کسی که پیشاپیش خورشید حرکت می‌کند»، و نیز پدر خورشید و ماه و طلوع و رکن شرقیِ چهار ستونِ نگه‌دارنده/جداکننده‌ی زمین و آسمان).
در نهایت تفاوت هنر هایپریونی و هنر آفرودیتی و معنای رهایی‌بخشی هنر طرح خواهد شد.
نیچه باور داشت که امروز حقیقت [یعنی تئا]، در میان غربیان همچون خواهرش هنر [یعنی آفرودیت] در میان شرقیان غریبه‌ای بیش نیست.
اما آیا نیچه اشتباه نکرد؟ کسی که با حافظ و مولوی حرف می‌زد واقعاً آفرودیت بود یا کسی دیگر؟! آفرودیتِ فرمالیستِ گرافیستِ درگیر طراحی لباسِ کلمات با «کمربند آفرودیت [="دال مرکزیِ" تاریخ زیباشناسی]» در این جهان نمایشیِ مصرف‌زده، چطور می‌تواند بگوید «مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا/ پوست بود پوست بود در خور مغز شعرا»؟!
(تمامی کدهای فوق در سیمنار رمزگشایی خواهند شد، زبان ارائه استعاری نخواهد بود).


ای برتر از خودت
بشنو مرا
که کمتر از من‌ام
مرا از خودت دور کن و در من نگاه دار!

علی‌نجات غلامی


خطاب به عزیزانی که رأی دادند!

از خصایص انسان فلک‌زده که با رنج‌های عظیم در هم کوفته شده است تزریق امیدهای بزرگ به حقیرانه‌ترین امور است مانند کسی که از بیماری سرطان خویش مطلع شده و از سر استیصال دل به خواص معجزه‌آسای عرق بادرنجبویه بسته است و در ستایش این گیاه خطابه‌ی بلیغ سر می‌دهد. آن جماعتی که با ما هم‌رنج بودند رفتند سر صندوق‌های رأی از انسانی معلوم‌‌الماضی و المضارع و المستقبل در خیالات‌شان ناجی ساختند حالِ همان سرطانی را داشتند. اکنون این بیانیه‌ی رفع فیلترینگ را ببینید. چقدر کوچک. چقدر بی‌مایه. چقدر دور. خاصیت بادرنجبویه از این رئیس‌جمهور به ظاهر منتخب بیشتر است، حداقل تأثیری ندارد.
در مسیر آزادی اولین شکست جست‌وجوی راه میانبر است. هیچ میانبری وجود ندارد. هیچ راه کوتاهی وجود ندارد. راه‌حل‌های حقیر، خود مسئله را تحقیر می‌کنند.

علی‌نجات غلامی


جناب بالو، دانشیار ادبیات دانشگاه مازندران و از اهالی فیروزکوه می‌باشند. اثر پرمشقت ایشان یک نمونه کار آکادمیک و بسیار ضروری است که یکی از محوری‌ترین مناقشات تاریخ روشنفکری معاصر را در قالب یک متن مرجع آکادمیک رصد کرده‌اند. وجود چنین متنی میدان بسیاری از مناقشات جاری روشن‌فکرانه را عمقی دیگر خواهد بخشید. اشراف بر حرکت و فراز و فرود دیدگاه‌ها نسبت به مسیله زبان و خط که موضوعی است از هزار وجه مبتلابه، امری ضروری برای همه روشنفکران و خاصه جامعه‌شناسان است که مواضع خود را با گزارش‌های تاریخی معاصر از هرگونه خامیت و سطحیت برهانند. این کتاب حقیقتا قابل توصیه است.

علی‌نجات غلامی


منتشر شد، اثری ارزنده تالیف جناب فرزاد بالو

این کتاب طرح و شرح پنج رویکرد متفاوت روشنفکران ایرانی به مفهوم زبان و زبان فارسی در بازۀ تاریخی ِ دویست‌ساله(از عصر قاجار تا زمانۀ حاضر)  است:
1. رویکرد اصلاح و تغییر خط: نمایندگان آن آخوندزاده، میرزا ملکم خان، طالبوف و آقاخان کرمانی هستند؛
2. رویکرد ناسیونالیستی به زبان فارسی: نمایندگان آن محمدعلی فروغی، سید‌حسن تقی زاده، احمد کسروی، کاظم¬زاده ایران شهر، جمال زاده و صادق هدایت هستند؛
3. رویکرد مارکسیستی به زبان فارسی: نمایندگان آن ابوالقاسم ذره، تقی ارانی و احسان طبری هستند؛
4. رویکرد بازگشت به خویشتنی به زبان (حفظ زبان و خط موجود): نمایندگان آن فخرالدین شادمان، جلال آل احمد، علی شریعتی و سید‌حسین نصر هستند؛
5. رویکرد فلسفی به زبان فارسی: نمایندگان آن سید‌احمد فردید، رضا داوری، آرامش دوستدار، سید‌جواد طباطبایی، عبدالکریم سروش و داریوش آشوری هستند.
  دغدغۀ اصلی این پژوهش، نشان دادن سیر تطور و دگردیسیِ نوع تلقی از زبان در بزنگاهای تاریخی در هندسۀ معرفتیِ روشنفکران ایرانی است. به بیان دیگر، بررسی چرایی و چگونگیِ به تعبیر رورتی چرخش تأملات زبانی روشنفکران ایرانی از وجهی زبان‌شناختی و ابزار‌اِنگارانه به دیدگاهی هستی‌شناسانه و فلسفی؛ از نگاهی ستایشگرایانه به زبان فارسی تا مواجهه‌ای انتقادی به آن است.  از‌این‌رو، داستانِ بلندِ نظروَرزانۀ روشنفکران ایرانی در مواجهه با زبان، از نگاه صرفاً محدود به بازتابِ نمود عینی زبان در قالب نوشتار و خط (پارول سوسوری) در دورۀ قاجار، به‌مثابه ابزاری برای عقب نماندن از مدینۀ فاضلۀ تمدن جدید تا پیوند زبان با ملیت و ناسیونالیسم زبانی در دورۀ رضاشاهی، از رویکرد مارکسیستی به زبان تا رویکرد بازگشت به خویشتنِ فرهنگی و نگرۀ خودبسندگیِ زبان و خط در دورۀ پهلوی دوم و سرانجام رویکردی فلسفی به زبان تحت تأثیر اندیشه‌های فیلسوفانی چون افلاطون، هگل، نیچه، ویتگنشتاین، هایدگر، دریدا و... با معجونی از دیدگاه های زبان¬شناختی افرادی چون سوسور و چامسکی-که البته بنیادی فلسفی دارند- غالباًدر دورۀ پس از انقلاب 57 مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرند.




فایل صوتی لایو اینستاگرامی استاد #علی‌نجات_غلامی
باعنوان در ستایش سلحشوری
چرا محافظه‌کارانِ منادیِ توهمی به نام گفتمان انقلاب به ترویج روحیه بزدلی روی آورده و اخلاق سلحشوران را تخریب می‌کنند؟


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
لایو اینستاگرامی استاد #علی‌نجات_غلامی
باعنوان در ستایش سلحشوری
چرا محافظه‌کارانِ منادیِ توهمی به نام گفتمان انقلاب به ترویج روحیه بزدلی روی آورده و اخلاق سلحشوران را تخریب می‌کنند؟


لایو اینستاگرام:
در ستایش سلحشوری
امشب ساعت ده شب
ارائه: علی‌نجات غلامی
چرا محافظه‌کارانِ منادیِ توهمی به نام گفتمان انقلاب به ترویج روحیه بزدلی روی آورده و اخلاق سلحشوران را تخریب می‌کنند؟


تأملی درباره‌ی آینده‌ی خاورمیانه
ارائه: علی‌نجات غلامی
لایو اینستاگرام: ساعت 21 ، امروز بیست و ششم
https://www.instagram.com/share/p/BAJAmtoWn-


تأملی درباره‌ی آینده‌ی خاورمیانه
ارائه: علی‌نجات غلامی
لایو اینستاگرام: ساعت 21 ، امروز بیست و ششم

Показано 20 последних публикаций.