زیر سقف آسمان


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Telegram


زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه
تماس:
@Ziresagfeasman2017

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Telegram
Статистика
Фильтр публикаций




Репост из: 📚نقدآگین
📘سرافرازی یا سرافکندگی؟ مسئله این است!
— نقدی بر دو متن از رضا نساجی و دکتر حسن محدثی

✍🏻 #راتین_مهراسپند


#نقد_روشنفکران #نقد_چپ #ایران #اسطوره‌شناسی #چپ_ایرانی

➖➖➖

🌾 @Naqdagin


♦️نسبت دین و عشق؟! تبدیل بحث کلاسی به جمله‌ی قصار!

✍ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۹ فروردین ۱۴۰۳

از دوست و برادر عزیز ام آقای قربانی بابت ارایه‌ی گزارشی از این واکنش‌ها و مواجهات قدردانی می‌کنم!

https://t.me/NewHasanMohaddesi/10440

آن‌چه از من در باره‌ی نسبت دین و عشق نقل شده، جزئی از بحثی کلاسی در باره‌ی دشواری‌ی حفظ بی‌طرفی در نگریستن به دین و سخن گفتن در باره‌ی دین بوده است و احتمالا مربوط است به جلسات آغازین درس جامعه‌شناسی‌ی دین:

"دین مانند عشق و مانند خانواده است. آدمیان نمی‌توانند در باره‌ی آن‌ها بی‌تفاوت باشند."

تاکید من در چنین بحثی این است که حفظ بی‌طرفی در باب آن دسته از اموری که ما با آن‌ها درگیری‌های شخصی‌ داریم و عواطف و علایق ما را برمی‌انگیزانند، بسیار دشوار است.

در واقع، هر بار در ابتدای درس جامعه‌شناسی‌ی دین می‌گویم که دین مثل موضوعاتی چون عشق و خانواده است. آدمیان در این موضوعات درگیری‌ی عاطفی دارند و نمی‌توانند در باره‌ی آن‌ها بی‌طرف باشند و عواطف‌شان را کنترل کنند. آدمیان معمولا یا به دین تعلق دارند یا از آن متنفر اند؛ درست مثل عشق و مثل خانواده. در نتیجه‌، برای آن‌ها حفظ بی‌طرفی در باره‌ی موضوعاتی چون دین و عشق و خانواده خیلی سخت است.

اما محقق دین‌پژوه باید بتواند به‌تدریج بر تعلقات عاطفی‌ی خود غلبه کند و حب و بغض‌ها را مهار کند و در باره‌ی دین بدون سوگیری و جانب‌داری نظر بدهد و به آن‌چه از دل فرآیند تحقیق می‌رسد، اقرار کند و تا اطلاع ثانوی آن را بپذیرد. این کاری است که معمولا دو گروه از انجام آن ناتوان‌ اند: دین‌داران جزم‌اندیش و مخالفان جزم‌اندیش دین.

محقق با مبلغ فرق دارد. محقق دین‌پژوه، حقیقت را در اختیار ندارد و در جست‌وجوی آن است و به آن‌چه از پی‌ی فرآیند تحقیق می‌رسد، اقرار می‌کند. اما مبلغ دین، گمان می‌کند حقیقت در چنگ او است و می‌خواهد آن را به دیگران ابلاغ کند.

از این رو، بسیاری از دین‌داران نمی‌توانند در باره‌ی دین بی‌طرف باشند، هم‌چنان‌که آنان که درگیر عشق اند یا درگیر خانواده اند، و یا درگیر برخی دیگر از موضوعات انسانی اند و در باره‌ی آن‌ها گرفتار عواطفی مثبت یا منفی اند، نمی‌توانند بی‌طرفی را در باره‌ی این‌گونه موضوعات رعایت کنند و بدون جانب‌داری در باره‌ی آن‌ها سخن بگویند.

بنابراین، از نظر درگیری‌ی عاطفی‌ای که دین و عشق برای آدمیان ایجاد می‌کنند، دین و عشق مانند هم اند.

به این ترتیب، با آن‌چه از قول من به‌طور ناقص نقل شده، سخن من از یک بحث تفصیلی در باره‌ی اثر تعلقات عاطفی در بحث از دین، به یک جمله‌ی قصار گم‌راه کننده بدل شده هست.

#دین
#عشق
#بازاندیشی
#جزم‌اندیشی
#انتقادی‌اندیشی
#درگیری_عاطفی

@NewHasanMohaddesi

957 0 18 45 20

♦️نسبت دین و عشق؟! تبدیل بحث کلاسی به جمله‌ی قصار!

✍ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۹ فروردین ۱۴۰۳
👇👇👇

#دین
#عشق

@NewHasanMohaddesi


جناب آقای دکتر محدثی عزیز

پس از انتشار این جمله که «دین مانند عشق است. نمی‌شود آدمها درباره اش بی تفاوت باشند....» برخی از دوستان، دانشجویان و ... که با اندیشه‌ها و افکار جنابعالی تا حدودی آشنایی داشتند، طی تماس‌های تلفنی و حتی امشب با دعوت بنده به یه جلسه‌ی حضوری قضاوت‌ها و برداشت‌هایی به این شرح داشتند که مراتب به حضورتان تقدیم می‌گردد:

- فکر کنم دکتر محدثی با روزه گرفتن به مغز و مخچه اش فشار اومد چنین حرفی زده.
- نکنه بچه‌های بالا به محدثی فشار آوردند!
- دکتر محدثی مثل اینکه غش کرده به این سمت!
- دوست شما هم تو زرد از آب در اومد و یا شاید زده به سیم آخر.
- آقای .....خبر داری، فیوز دکتر محدثی پریده.
- به نظرم این عاقبت افرادیه که زیاد مطالعه می‌کنند. مراقب خودت باش....
- محدثی با این حرف اش فاتحه‌ی عشق را خوندن.
- واقعاً این حرف از دکتر محدثی است؟!
- شاید چیزی زده، فاز گرفته. چطور میشه دین مانند عشق باشه!!!!


[من هم هر بار در پاسخ گفتم:] «من در این خصوص تا با آقای دکتر صحبت نکنم هیچ پاسخی برای گفتن ندارم ولی با توجه به شناختی که از ایشان دارم حتماً دلیل علمی موجهی برای حرف‌هایش دارد».

تازه به یاد حرف‌هایتان افتادم که همیشه در کلاس می‌گفتی: «مید هم شاگرد داشت، ما هم شاگرد داریم!»

غلامعلی‌ی قربانی
دانش‌جوی دکترای جامعه‌شناسی
۹ فروردین ۱۴۰۳

#دین
#عشق
#غلامعلی_قربانی

@NewHasanMohaddesi


♦️ذهن اندیشه‌ورز و ذهن کش‌کولی: از لمحات احساس عجز ام در دانش‌گاه /۲

✍ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۹ فروردین ۱۴۰۳


ذهن اندیشه‌ورز تماما خصوصیاتی مقابل خصوصیات ذهن کش‌کولی دارد. تو خالی نیست بل‌که چیزهایی دارد که از خود آن تراویده و شکل گرفته است. توان از آن خودسازی‌ی انتقادی دارد و صرفا مصرف‌کننده‌ی متون و افکار دیگران نیست و در مصرف کردن متون و افکار دیگران نیز درست‌تر عمل می‌کند، زیرا دست‌کم تا حدی توان نقد و سنجش دارد. قدرت تشخیص و تمیز دارد و بین ایده و اندیشه‌ها دنبال پیوند می‌گردد و مصرف‌کننده‌ی صرف نیست بل‌که جسارت ایده‌پردازی و اندیشه‌ورزی دارد. بدل به ظرف جمع‌کننده‌ی محض افکار و اندیشه‌های دیگران نمی‌شود بل‌که خود نیز در پردازش آن‌ها و نحوه‌ی به‌کار گرفتن‌شان مداخله می‌کند.

من در دوران ۲۳ سال تدریس در برخی دانش‌گاه‌های کشور، بارها احساس عجز کرده ام، زیرا در بسیاری موارد با اذهان کش‌کولی مواجه بوده ام و تیر و تلاش ام برای تبدیل اذهان کش‌کولی به اذهان اندیشه‌ورز به سنگ خورده است. دلیل آن هم این است که ذهن اندیشه‌ورز می‌بایست در دوران کودکی و در طی‌ی سال‌های خردسالی و نوجوانی و جوانی شکل بگیرد، در حالی که بسیاری از دانش‌جویان در سنین بالا دانش‌جوی ما شده اند و دیگر نمی‌توان ذهن کش‌کولی را به ذهن اندیشه‌ورز بدل کرد یا دست‌کم به این آسانی نیست که بتوان در یکی دو ترم چنین تحولی در چنین فردی پدید آورد.

نکته‌ی مهم این است که اکنون در صفحات مجازی متاسفانه ما با انبوهی از افراد مواجه هستیم که دارای ذهن کش‌کولی اند. آن‌ها کارشان فقط یک چیز است:
فوروارد کردن. به‌عبارت دقیق‌تر، در دنیای مجازی‌ی فارسی زبان اکنون ما با انبوهی از افراد مواجه هستیم که به‌طور شبانه‌روزی در حال فوروارد کردن هستند.

یکی از لطیفه‌هایی که معمولا در کلاس‌ها به دانش‌جویانم می‌گویم این است که جرج هربرت مید هم دانش‌جو داشت، ما هم دانش‌جو داریم! معروف است که مید متفکری شفاهی بود و چندان اهل نوشتن نبود، یک کتاب از او مانده و با همان هم بسیار معروف و جهانی شده است که آن را هم دانش‌جویان اش جمع کرده و منتشر کرده اند: "ذهن، خود، جامعه". حالا شما چیزهایی از ما نقل می‌کنید که هر بار باید بگوییم: من غلط کرده باشم چنین چیزی گفته باشم! من شکر خورده باشم ...!


#کش‌کول
#ذهن_کش‌کولی
#ذهن_اندیشه‌ورز

@NewHasanMohaddesi

1.4k 0 25 13 31

♦️ذهن اندیشه‌ورز و ذهن کش‌کولی: از لمحات احساس عجز ام در دانش‌گاه /۱

✍ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۹ فروردین ۱۴۰۳


بسیاری گمان می‌کنند که فارغ‌التحصیلان دانش‌گاه تماما محصول تربیت دانش‌گاهی هستند. اما می‌توانم با قاطعیت عرض کنم که در ایران تا حد زیادی این‌گونه نیست. دلیل اش هم این است که ما در ایران فروش آموزش‌ داریم. این پدیده را در مقاله‌ی دانش‌گاه به‌مثابه بازار به‌دقت توضیح داده ام. این فرآیند سبب می‌شود کسانی وارد دانش‌گاه شوند که ذهن کشکولی دارند، در حالی‌که فقط باید کسانی وارد دانش‌گاه بشوند که ذهن اندیشه‌ورز دارند.

از سوی دیگر، آموزش و پرورش ما در ایران و اغلب افرادی با ذهن کشکولی تربیت می‌کند نه افرادی با ذهن اندیشه‌ورز. از این رو است که من شخصا بارها در دانش‌گاه احساس عجز کرده ام؛ زیرا باید تلاش می‌کردن فردی با ذهن کشکولی را به فردی با ذهن اندیشه‌ورز بدل کنم و این متاسفانه از یک سنی به بعد اصلا قابل تحقق نیست و تمام تلاش یک مدرس دانش‌گاه به هدر می‌رود و احساس عجز در انتهای این تلاش‌ها در او پدیدار می‌شود.

اجازه بدهید نخست این اصطلاحات را توضیح بدهم. قبل از چیز به‌تر است ببینیم کشکول چیست. فرهنگ دهخدا در توضیح کشکول نوشته است:

"کشکول . [ ک َ ] (اِ) گدا باشد یعنی شخصی که گدایی می‌کند. (برهان ). || کجلول . (انیس الطالبین بخاری). کاسه گونه‌ای باشد که درویشان و صوفیان بکار برند و در آن مایحتاج خود از خوراکی و مالیات مال صدقات ریزند. خچکول. در برهان آمده معنی آن کشیدن بدوش است چه کش به معنی کشیدن و کول دوش و کتف را گویند. در حاشیه ٔ برهان قاطع به نقل از تفسیر الفاظ الدخیله ٔ بستانی گوید: از آرامی «کنش کل » (بضم اول و کسر دوم و ضم چهارم) یعنی جامع کل شیئی و مراد محفظه‌ای است که درویشان و گدایان هر چه از مردم ستانند در آن نهند. کشکول پوست نارجیل دریائی است که در جزایر نزدیک به خط استواء عمل می‌آید و شبیه به کشتیی است با رنگ سیاه دو طرف لبه ٔ آن را سوراخ کنند و زنجیر یا ریسمان بندند تا بتوان بدست آویخت و آن کاسه ٔ گدائی درویشان است و آنگاه که بر درخت است دو کشکول بهم چسبیده است و در میان آن مغز نارجیل است" (

پس "کشکولی" صفتی است که از اسم کش‌کول ساخته شده است؛ جسمی تو خالی و کشتی‌مانند که در آن چیزهای مختلفی برای مصرف آتی می‌اندازند و بر دوش می‌کشند. پس این صفت چند معنا را در بردارد:

۱. تو خالی بودن،
۲. گدایی و مصرف‌کننده‌گی و غیر مولد بودن،
۳. حمالی و نقل کردن و بر دوش کشیدن،
۴. کنار هم قرار دادن چیزهایی که الزاما ربط و پیوندی با هم ندارند،
۵. عاریتی بودن و از آن دیگران بودن چیزهای موجود در داخل آن.


ذهن کش‌کولی دقیقا چنین چیزی است و تمام این صفات را دارد. مدام از این‌جا و آن‌‌جا و از این و آن چیزی می‌گیرد و آن را در گوشه‌ای از خود نگه می‌دارد؛ بدون این‌که توان وارسی‌ و ارزیابی و نقد و سنجش آن‌ها را داشته باشد.

آن‌ها را همه جا با خود حمل می‌کند و چون اندیشه و افکار و متون برگرفته شده از خاطر می‌روند، ذهن کش‌کولی ناگزیر هست تمام نیروی خود را جمع کند تا بتواند آن‌ها را در خاطر داشته باشد و از یاد نبرد. این است که ذهن کش‌کولی در یک فرآیند دائمی قرار می‌گیرد: کش‌کولی‌تر شدن مداوم و هر چه بیش‌تر دور شدن از اندیشه‌ورزی.

لاجرم، ذهن کش‌کولی هرگز نمی‌تواند در مسیر مولد شدن حرکت کند و دائما می‌شود مصرف‌کننده‌ی جملات و متون و افکار این و آن. تنها وظیفه اش می‌شود حمالی‌ی متون و اندیشه‌ها و افکار این و آن. از خود چیزی ندارد. از ذهن کش‌کولی چیزی بیرون نمی‌تراود، جز نقل افکار و اندیشه‌های دیگران که چه بسا به‌خاطر فقدان اندیشه‌ورزی و سنجش‌گری همان‌ها نیز به‌جا و به‌موقع و درست بیان نمی‌شوند و متناسب نقل نمی‌شوند. هر آن‌چه در ذهن کش‌کولی موجود است، عاریتی هست چون ذهن کش‌کولی توان از آنِ خودسازی‌ی انتقادی (critical appropriation) ندارد. ذهن کش‌کولی فاقد ساختار مناسبی از اندیشه‌ورزی است، زیرا چنین ذهنی از آغاز معطوف به جمع کردن قطعاتی از متون و افکار شده است؛ درست مثل خانه‌ای که تازه اسباب‌کشی شده است و انبوه اثاثیه و وسایل روی هم بی‌هیچ ترتیب و نظمی ریخته شده است.


#کش‌کول
#ذهن_کش‌کولی
#ذهن_اندیشه‌ورز

@NewHasanMohaddesi


درود و ارادت خدمت جناب آقای دکتر محدثی بزرگوار؛ 

شخصا فکر می‌کنم اگر با شخصیت های اسطوره‌ایِ دینی و یا تاریخی مثل کوروش هخامنشی که نزد بسیاری از ایرانیان ارج و منزلت زیادی یافته اند، اظهار مخالفت کنیم و به انتقاد علمی از این اسطوره ها بپردازیم بی شک عده کثیری را با خود دشمن می سازیم. اما به گمانم این سرزنش ها هیچ ایرادی ندارد و نباید پژوهشگرانِ راستین باکی از موج مخالفت ها و واکنش های منفی داشته باشند، چرا که قرار نیست روشنفکران و متفکران علوم انسانی به گونه ای سخن برانند و قلم بزنند که همه از آنها راضی شوند و از تیغ اندیشه ایشان در امان بمانند، اساساً چنین توقعی نادرست و شاید تا حدودی ناممکن باشد. روشنفکر و متفکر حقیقی، هم اسطوره ها و رسوبات ذهنیِ دولتی را به چالش می کشد و هم در صدد است تا علیه اسطوره های ذهنی توده ها قیام کند و در مقام نقد آنها برآید. بدیهی است که این درگیری دوسویه برای متفکر، آزارنده و جانفرسا خواهد بود، اما وقتی رسالت خود که همان آگاه سازی و دل در گرو حقیقت طلبی داشتن است را عملی می کند و به آن وفادار می ماند به مرور از غلظت آن رنج ها کم می گردد و شاید حلاوتی هم در دلش پدید آید....
نکته ها چون تیغ پولادست تیز/ گر نداری تو سپر واپس گریز/ پیش این الماسْ بی اِسپَر میا/ کز بریدنْ تیغ را نبْوَد حیا!

با آرزوی سلامتی و بهروزی برای شما.
ارادتمند؛
✍ محمد جودکی
۸ فروردین ۱۴۰۳

#کورش
#ایران‌گرایی
#دروغ‌گویی
#باستان‌گرایی
#محمد_جودکی

@NewHasanMohaddesi


♦️کوروش کبیر حاجت هم می‌دهد؟

✍ کیاوش حافظی
۸ فروردین ۱۴۰۳

مقاله دکتر حسن محدثی با عنوان «نوروز، جشنی فراملیتی و فراایرانی: یک فریب بزرگ دیگر از ملی‌گرایان باستان‌گرا و غیرباستان‌گرا» که ایشان در این مقاله، نوروز را وام گرفته از فرهنگ بین‌النهرین خوانده، بعضا جنجال‌هایی به دنبال داشته است. به‌رغم برخی انتقادات متین، برخی از آن‌ها به گونه‌ای بود که لازم دیدم من نیز نکاتی را به عرض برسانم.

هنگام خواندن مقاله دکتر محدثی تصویر پیکره لاماسو (یا گاو بالدار) تعبیه شده در دروازه ملل تخت جمشید که نمونه مشابه آن در تمدن بین‌النهرین وجود دارد در ذهنم نقش بست. این شباهت به قدری زیاد است که ذهن فرد نابلدی چون من، جز با دقت کردن به جزئیات اندکی مثل جهت بال پیکره نمی‌تواند تشخیص دهد که کدام پیکره متعلق به تخت جمشید و کدام یک متعلق به بین‌النهرین است. بنابراین وقتی به این میزان الهام‌گیری نگاه می‌کنیم، وام گرفتن فرهنگ و آداب و رسومی مثل نوروز از مردمان بین‌النهرین نمی‌تواند چیز عجیب و غریبی باشد. البته قطعا در این خصوص باید دست به تحقیقات بیشتری زد تا حقیقت ماجرا کشف شود.

دیگر آنکه، دکتر محدثی فردی است که عموما نظراتش را بر اساس نتایج تحقیقاتش بیان می‌کند. احتمالا برای مخالفان مقاله‌ی یادشده نیاز به توضیح نباشد که در تحقیق، اصالت با تحقیق است نه آنچه مخاطب دوست دارد بخواند. لذا نتیجه‌ی یک تحقیق می‌تواند کاملا خلاف میل یا اعتقادات مخاطب باشد. مثلا سال گذشته خبری خواندم که گفته شده بود: «نشریه رسمی دانشگاه هاروارد، گزارش می‌دهد که پژوهشگران برای نخستین بار دریافتند مصرف الکل به مقدار کم تا متوسط آثار طولانی‌مدت استرس در مغز را کاهش می‌دهد.» همانطور که مسلمانان نمی‌توانند به محققان هاروارد فحاشی کنند [ با صرف نظر از درستی یا نادرستی‌ آن]، نوروزدوستان نیز نمی‌توانند، بگویند چرا چنین نتیجه‌ای می‌گیری.

اما گویا در برخی افراد یک قانون پایستگی تعصب وجود دارد که همواره در آن‌ها وجود دارد و از اعتقاد امروزشان به اعتقاد فردایشان منتقل می‌شود. برخی واکنش‌ها تداعی‌کننده‌ی تصاویری در مجموعه پاسارگاد است که عده‌ای از سر ارادت به کوروش هخامنشی در مقابل آرامگاه او به خاک و سجده می‌افتادند و فقط کم مانده بود به شیشه‌های محافظ بارگاه جناب کوروش دخیل ببندند و طلب حاجت کنند!

باید در نظر داشت که ناسیونالیسم ایرانی عمر درازی ندارد و محصول حکومت دوره‌ی پهلوی است. شاید این ناسیونالیسم دارای نقاط مثبت یا کارکردی مثل شکل گرفتن احساس میهن‌دوستی در دل جوانانی بوده که بعدها به عنوان رزمنده در جنگ هشت ساله به میدان رفتند اما نمی‌توان نقاط منفی آن را مثل طرد هویت‌های قومی و حتی سرکوب آنها به نفع هویت ملی را نادیده گرفت. به هرحال گویا حکومت پهلوی فراموش کرده بود در تبلیغات خود بگوید سجده کردن متعلق به فضای دیگری است نه آرامگاه کوروش!

من با ناسیونالیسم سر سوزنی وجه اشتراک ندارم – البته نه با وطن دوستی – چراکه معتقدم چون هیچ انسانی اختیار تعیین سرزمین برای به دنیا آمدن خود را نداشته است، افتخار ورزیدن به تولد در یک جغرافیای خاص خنده‌دار است. ممکن بود در جای دیگری مثل لندن، زیمباوه یا بورکینافاسو به دنیا بیاییم، که تولد در هیچ کدام‌شان نه عار دارد و نه افتخار، چه برسد به عِرق ناسیونالیستی و احساس برتری نسبت به ملیت‌های دیگری مثل ایران خودمان.

کاش از ملی گرایان بخواهیم کمی از کم و کیف ژن ایرانی برایمان توضیح دهند. البته اگر شدنی باشد، نیز به نفع آن‌ها نیست. چراکه نه تنها در دهه‌های اخیر که با ارتباطات گسترده جهانی رو‌به‌رو شده‌ایم بلکه در گذشته‌ها نیز ژن‌های ساکنان ایران به واسطه وصلت با اقوام دیگر چه داخلی و چه خارجی (مثل یونانیان، مغولان و ... ) آنقدر آمیخته شده که حتی در ناسیونالیست ها هم ژن خالص ایرانی هم پیدا نمی‌شود.

در نهایت چون شخصا دغدغه تحقیق درباره ریشه نوروز نداشته‌ام درباره قضاوت آن خودداری می‌کنم، اما فکر می‌کنم حتی اگر نتیجه محدثی نادرست باشد، دست گذاشتن بر روی چنین موضوعاتی که بتواند در ذهن‌ها سوال، شک و تردید ایجاد کند شجاعت بالایی می‌خواهد و از این رو قابل ستایش است.

https://www.linkedin.com/pulse/%25D8%25AF%25D8%25B1-%25D8%25AF%25D9%2581%25D8%25A7%25D8%25B9-%25D8%25A7%25D8%25B2-%25D9%2585%25D8%25AD%25D8%25AF%25D8%25AB%25DB%258C-%25DA%25A9%25D9%2588%25D8%25B1%25D9%2588%25D8%25B4-%25DA%25A9%25D8%25A8%25DB%258C%25D8%25B1-%25D8%25AD%25D8%25A7%25D8%25AC%25D8%25AA-%25D9%2587%25D9%2585-%25D9%2585%25DB%258C-%25D8%25AF%25D9%2587%25D8%25AF-kiavash-hafezi-gl2of

#کورش
#جشن_نوروز
#کیاوش_حافظی

@NewHasanMohaddesi

1.4k 0 16 24 51

♦️وبینار: «ایرانیان و میراث عرفانی»

▫️محسن یارمحمدی/ ادبیات
▫️حسین محمودی/ فلسفه
▫️حسن محدثی/ جامعه‌شناسی
▫️محمدرضا سرگلزایی/ روان‌شناسی


🔻برگزار شده در کانون نگرش نو

🔻تاریخ: بیست و پنجم
مارچ 2024
۶ فروردین ۱۴۰۳
زمان انتشار: ۸ فروردین ۱۴۰۳

@kanoonnegareshno
@DrHosseinMahmoudi
@drsargolzaei
@niyazestanbarani


#دکتر_محمودی
#دکتر_یارمحمدی
#دکتر_سرگلزایی
#میراث_عرفانی

@NewHasanMohaddesi

1.3k 0 44 31 13

نقدی بر سویه های ظلمانی و ناروشنگرانه پژوهشگری نابه هنگام، از تبار آنان که در مواجهه با بزرگان و دانشمندان فرهیخته، زبان و قلم تند و گزنده ای دارند و در مواجهه با اصحاب قدرت، زر و زور و تزویر و متون مقدس شده، ساکت، منفعل، خاشع و سربه زیر هستند.‌

جناب "پژوهشگر جامعه شناسی دین" در ذیل دانشگاه آزاد و حکومت اسلامی چپ زده، جهان وطن، امتی، پورپیراروار و زهتابی وار، تکاپوها، می کند! جناب "دکتر محدثی گیلوایی" بر بزرگان خرده گرفته اند که ایرانیان، یگانه پرست نبوده اند! در پاسخ باید گفت: چی کسی می تواند ادعا کند ساکنان فلات ایران، در هزاره های پیش از میلاد، ۸۰۰۰سال پیش، ۳۰۰۰۰سال پیش و...موحد بوده اند؟ چه کسی گفته است و اصلا چه کسی می تواند ادعا کند؛ ساکنان فلات ایران، صدهزار سال پیش، نئاندرتال ها و..، یگانه پرست بوده اند؟قطعا یگانه پرست نبوده اند و شیئ، شکل و شمایل و...پرست بوده اند و کسی از بزرگان دانشمند، چنین ادعایی نکرده است که نئاندرتال ها و...موحد بوده اند! و آقای جامعه شناس دین و ادیان و فرق، چیزجدیدی کشف نکرده اند! عسل میل فرموده اند و گفته اند، شیرین است! 

اما، از بدو تاسیس کشور- تمدن ایران، داستان ایرانیان و اهورامزدا و یزدان یگانه، چیز دیگریست؛
سنگ نبشته سترگ و استوار بیستون پیش روی ماست، بندبند کتیبه بیستون را می خوانیم، که بزرگ ترین سنگ نبشته جهان و مهم ترین سند باستانی ما ایرانیان است، کافیست در جای جای این کتیبه سترگ، به جای واژه "اهورا مزدا" واژه خدا یا یزدان یا الله بگذاریم! خواهید دید متن به گونه ای خواهد نمود که توگویی شاه عباس کبیر، نادرشاه، کریم خان زند یا رضاشاه کبیر و ...است که از خدای یگانه و با خدای یگانه خود سخن می گوید. پس به استواری می توان گفت، ایرانیان از همان سپیده دمان تاسیس کشور خود به دست بنیاندگذاران هخامنشی، بیش از ۲۵۰۰سال پیش، به دست کوروش کبیر و داریوش کبیر، یگانه پرست و موحد بوده اند و سخن بزرگان پرشماری چون "دکتر ژاله آموزگار"و "دکتر دینانی" و...درست است.

داریوش بزرگ در کتیبه بیستون، بزرگترین کتیبه جهان باستان، در ستون ۴ آورده:
"داریوش شاه گوید: اهورامزدا از آن روی مرا یاری داد که من بدپیمان نبودم
دروغگو نبودم
زورگو نبودم، نه من، نه خاندان من
با عدالت رفتار کردیم
نه بر ناتوان و نه بر توانا خشونت نورزیدم" و...
- بند ۵ کتیبه؛ به خواست اهورا مزدا من شاه هستم. اهورا مزدا شاهی را به من داد.
- بند ۱۶کتیبه؛ داریوش شاه گوید، اگر این نبشته یا این پیکرها را ببینی، تباهشان نساز و نگاهشان دار، اهورامزدا تورادوست باد و دودمان بسیار و زندگیت بسیار باد، و آن چه کنی آن را به تو اهورا مزدا خوب کناد.
- ستون پنجم، بند ۶؛ داریوش شاه گوید، آن که اهورا مزدا را بپرستد؛ چه زنده و چه مرده، برکت ازآن اوخواهد بود.
-من  داریوش شاه، هرچه کردم، به خواست و اراده اهورا مزدا کردم.
و...

در این کتیبه، عمده استغاثه، توکل و نیایش و پاسداشت داریوش کبیر با اهورا مزدا و به خاطر اهورا مزدااست که ده ها بار از آن در این کتیبه چنان یادکرده است که شاهان معاصر و هر ایرانی معاصر از خداوند یاد کرده اندو یاد می کنند و در مواردی انگشت شمار، یکی دوبار، جز عنوانی کلی، نام و یادی از خداوندان دیگر، همچون خداوندان مصرکه قطعا مورد احترام کوروش و داریوش بوده اند، نبرده است.
فقط کافیست در این سنگ نبشته سترگ و بزرگ،  به جای واژه اهورامزدا، خدا، یزدان یا الله بگذاریم. متن کتیبه بیستون امروزی خواهد شد. به همین سادگی. خوانندگان محترم لطفا متن کتیبه بیستون را جستجو کنند و با همین روش در بندهای مختلف که نام اهورامزدا آمده است، چنین کنند و از پیوستاری فرهنگ ملی خود، در درازنای تاریخ لذت ببرند.

✍️مهدی سلطانی
۵ فروردین ۱۴۰۳
خورشیدی
پی نوشت،
آشکارا باید گفت؛ پیوستار بودن و استمرار همه وجوه فرهنگی قرار نیست، الزاما چیز به دردخور و مثبتی باشد.

https://t.me/jahanvaghei/2551
#ایران‌گرایی
#باستان‌گرایی
#ژاله_آموزگار


@NewHasanMohaddesi

1.4k 0 21 87 55

Репост из: نیلوفر
🔸نقد و بررسی کتاب «فروید در خیابان مدیسن»
_ در نقد مصرف گرایی و حسن و قبح آن از منظر روانشناسی و روانکاوی

🔹 چهارشنبه شب هشتم فروردین ساعت ۲۱ در پیج اینستاگرام دکتر آذرخش مکری👇👇


https://www.instagram.com/azarakhshmokri?igsh=enEzMzc2bjdvYnJk

@neeloofaran


♦️دروغ‌گویی، فریب‌کاری، تفاخر ملّی‌گرایانه، غیریّت‌سازی و تحقیر غیر: در باره‌ی یک اسطوره‌پرداز ایران‌گرا /۳

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۷ فروردین ۱۴۰۳

«گرچه کورش بنیانگذار امپراطوری هخامنشی بود، اما نظام‌دهندة بزرگ آن داریوش (۴۸۶-۵۲۱ ق. م) بود. شاید او مردی یاغی بوده است. در این مورد یقین نداریم، اما مسلماً او رهبر نظامی و مدیر بزرگی بوده است» (همان: ۱۵).

در این‌جا ما می‌بینیم که هینلز می‌کوشد دقیق باشد و به جوانب مختلف داده‌های موجود در باره‌ی داریوش اشاره کند و روایت‌های متفاوت را نادیده نگیرد و بدان‌ها اشاره کند. هم به فرضیه‌ی یاغی بودن او اشاره می‌کند و هم از نبوغ نظامی و مدیریتی‌ی او سخن می‌گوید. این الگویی از کار است که ما از یک دانش‌پژوه انتظار داریم. اما اکنون برویم به سراغ سخن‌رانی‌ی خانم آموزگار در بزرگ‌داشت کورش و ببینیم ایشان در باره‌ی داریوش چه گفته است:

«کشورداری‌ی داریوش، قانون‌مندی و روش‌مندی‌ی حکومت او ... همیشه الگویی برای اداره‌ی کشورها بوده است" (آموزگار، https://t.me/NewHasanMohaddesi/10398).

آموزگار به اسطوره‌پردازی از داریوش می‌پردازد و او را قانون‌مند معرفی می‌کند، در حالی‌که داریوش خود در کتیبه‌ی بیستون اش خود را سرکوب‌گر جنبش‌های مختلف در همان سال اول حکومت اش معرفی می‌کند و هینلز با احتمال و قید «شاید» او را «یاغی» و برخی دیگر از محقّقان غربی او را «قاتلِ» «بردیای راستین» و «غاصب» حکومت او معرفی می‌کنند.

ممکن است کسی بگوید خانم آموزگار نظر خاص خود را دارد و این حق او است که نظر خود را بیان کند. بله کاملاً درست است اما یک محقق دانش‌پژوه اقوال مختلف را ذکر می‌کند و اقدام به برجسته‌سازی‌ی یک‌جانبه و اسطوره‌پردازی از شخصیت تاریخی نمی‌کند.

این است مصداق دیگری از آن مدّعایم که تاریخ‌نگاری‌ی ما ایده‌ئولوژیک است و لذا قابل اعتماد نیست. در تاریخ‌نگاری‌ی ایرانی در یک قرن اخیر (تقریبا از ۱۳۰۳ تا ۱۴۰۳) به‌طور سیستماتیک تاریخ ایران تحریف شده و در باره‌ی آن آگاهی‌ی کاذب تولید شده است؛ حتا به‌دست برخی از برجسته‌ترین استادان دانش‌گاه‌های ما.


#ایران‌گرایی
#دروغ‌گویی
#باستان‌گرایی
#ژاله_آموزگار
#مجید_یونسیان

@NewHasanMohaddesi

1.4k 0 29 401 43

♦️دروغ‌گویی، فریب‌کاری، تفاخر ملّی‌گرایانه، غیریّت‌سازی و تحقیر غیر: در باره‌ی یک اسطوره‌پرداز ایران‌گرا /۲

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۷ فروردین ۱۴۰۳

«گروهی که در سرزمین ما ماندند، نام خود، ایران، را به این سرزمین دادند و فرهنگ و اساطیر و آیین‌هایشان احتمالاً از فرهنگ بومی این سرزمین تأثیر پذیرفت. سپس آیین زردشت در حدود ۱۲۰۰ تا ۱۰۰۰ ق‌‌م ظهور کرد (آموزگار و تفضلی ۱۳۸۰: ۲۰ بب). پیش از آمدن آیین زرتشت، مردمان این سرزمین خدایانی را ستایش می‌کردند که به دوران همزیستی مردم ایران و هند، و به عبارت دیگر به دوران هندوایرانی، تعلق داشتند. این خدایان که در این نوشتار با صفت «کهن» یا پیش‌زردشتی توصیف می‌شوند، در زیر لوای اعتقادات زردشتی قرار می‌گیرند و همگی در متن‌های دینی، آفریدة «مزدا» معرفی می‌شوند. مزدا که به معنی خرد و فرزانگی است و سپس لقب اهوره به معنی سروَر در آغاز نام او قرار گرفت، احتمالاً خود یکی از مجموعه‌ خدایان پیشین بوده است که زردشت مقام بالاترین خدا را برای او قایل شد و خدایان دیگر را، با سلسله‌مراتبی، تحت سلطة او دانست» (آموزگار، ص ۶۷۵؛ تاریخ اساطیری ایران، از کتاب تاریخ جامع ایران).

چرا و به چه دلیل او در آثار دانش‌گاهی‌ی خود از «خدایان ایرانی» (همان: ۶۷۵) سخن می‌گوید ولی در فضای عمومی از «ایمان» «مردم ما» «به خدایی در فراسو» سخن می‌گوید؟ آیا این دروغ‌گویی و فریب‌کاری و عوام‌فریبی نیست؟

اما علاوه بر این، خانم ژاله آموزگار در نوشته‌های خود به آثار مختلفی ارجاع داده است که در آن‌ها بارها از چندخداپرستی‌ی ایرانیان سخن گفته شده است. به‌عنوان مثال، در همین اثر مورد اشاره، او به مهرداد بهار ارجاع می‌دهد. بهار در همین باره نوشته است:

«از اواخر دوران هخامنشی، تحولاتی که می‌تواند بازتاب عقاید عامه باشد در ایران پدید آمد. زُروان دو باره بر فراز خدایان جای گرفت و ایزدمهر به‌عنوان مظهر مشترک روحانیت و جنگاوری و برکت‌بخشی قدرتی عظیم یافت. این تأثیر عقاید عوام بر خواص را حتی می‌توان در آیین تحول یافتة زرتشتی در این عصر و پس از آن نیز دید. حتی دین هخامنشی نیز از این تحول چندان برکنار نماند. زردشت از ایزدانِ بسیارِ ایرانی که مورد ستایش و اعتقاد ایرانیان بودند، یاد نمی‌کند، ولی پس از او، این ایزدان و در رأس ایشان ایزدمهر و ایزدبانو اناهیتا در دین راه می‌یابند. در کتیبه‌های متأخر هخامنشی ذکر خدایان می‌رود، بی‌آن‌که از ایشان به نام یاد شود؛ ولی در کتیبه‌های متأخر هخامنشی، ایزدان مهر و اناهیتا- و تنها همین دو ایزد- به نام یاد می‌شوند» (بهار، ۱۳۷۶: ۹۵، از اسطوره تا تاریخ. گردآورنده و ویراستار: ابوالقاسم اسماعیل‌پور. تهران: نشر چشمه، چاپ هفتم).


اکنون من از شما می‌پرسم: چرا خانم آموزگار به جای بحث از چندخداپرستی‌ی ایرانیان در عصر باستان، از گرایش یگانه‌پرستانه‌ی آن‌ها («ایمان داشتن مردمان ما به خدایی در فراسو») سخن می‌گوید؟ آیا این دروغ‌گویی‌ و فریب‌کاری و عوام‌فریبی به خاطر تعلّقات ایران‌گرایانه تلقّی نمی‌شود؟!

امّا بگذارید به یک مورد دیگر نیز اشاره کنم تا مجال برای داوری‌ی دقیق‌تر فراهم شود. خانم آموزگار به هم‌راه دکتر احمد تفضّلی کتابی از جان هینلز ترجمه کرده اند به نام شناخت اساطیر ایران (هینلز، ۱۳۶۸، کتابسرای بابل و نشر چشمه، چاپ اول). هینلز در این کتاب نکته‌ی مهمی را در باره‌ی داریوش موصوف به کبیر گوش‌زد می‌کند:


ادامه دارد. 👇👇👇

#ایران‌گرایی
#دروغ‌گویی
#باستان‌گرایی
#ژاله_آموزگار
#مجید_یونسیان

@NewHasanMohaddesi


♦️دروغ‌گویی، فریب‌کاری، تفاخر ملّی‌گرایانه، غیریّت‌سازی و تحقیر غیر: در باره‌ی یک اسطوره‌پرداز ایران‌گرا /۱

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۷ فروردین ۱۴۰۳

بر من خرده می‌گیرند و طعنه می‌زنند که چرا گفتی خانم دکتر ژاله آموزگار در سخنان‌ اش دروغ‌ گفته و فریب‌کاری نموده است. بگذارید قدری توضیح بدهم و بعد داوری را بر عهده‌ی مخاطبان آگاه و متخصّصان امر بگذارم. در کتاب در حال تدوین و در حال ویرایش درآمدی بر جامعه‌شناسی‌ی دروغ‌گویی، در تعریف دروغ‌گویی آورده ام:

«تعریف ام از دروغ‌گویی چنین است: دروغ‌گویی کار-گفتی است که به قصد آنی‌یِ فریب مخاطب یا عدم پاسخ‌گویی در مقابل وی یا عدم پذیرش مسؤولیت راست‌گویی و نیز به قصد آتی‌یِ دست‌یابی‌یِ گوینده به نتیجه‌ی سلبی یا ایجابی‌یِ معیّنی بیان می‌شود که باور کردن شنونده در تحقّق آن فرعی است، امّا عدم باور گوینده به گفته‌ی مورد نظر –صرف‌نظر از صدق و کذب آن- لازمه‌ی دروغ‌گویی است. از این‌رو، دروغ‌گویی چند مؤلّفه دارد:
۱) گوینده
۲) مخاطب
۳) کار-گفت
۴) زمینه
۵) دو قصد: 1) قصد آنی‌یِ فریب مخاطب و یا رفع مسؤولیت و عدم پاسخ‌گویی؛ 2) قصد آتی‌یِ نیل به نتیجه‌ای معیّن.

در این تعریف، دو مؤلّفه‌ی ارتباط یعنی پیام و رمزگان در مفهوم کارگفت مندرج‌ اند. تماس وقتی که ارتباط بالقّوه باشد، وجود ندارد. به‌عنوان مثال، اگر کسی بخواهد در گزارش وقایع، دروغ بگوید و دیگران را در قضاوت‌شان فریب دهد، تاریخ را دروغ‌گویانه می‌نویسد. در چنین حالتی، دروغ‌گویی رخ داده است، امّا تا زمانی که کسی تاریخ او را نخواند، ارتباط تحقّق نمی‌یابد، چون هیچ تماسی وجود نداشته است»
(محدثی، درآمدی بر جامعه‌شناسی‌ی دروغ‌گویی، فصل اول؛ در حال ویرایش نهایی).

اکنون به چند مورد از دروغ‌گویی‌ها و فریب‌کاری‌های ایشان اشاره می‌کنم تا حق مطلب ادا شده باشد. نخست بپردازیم به سخنانی که از ژاله آموزگار منتشر شده و من بحث ام را در باره‌ی او از آن آغازیده ام:

«ما همگی با هم می‌نازیم که به سرزمینی تعلق داریم که از دیرباز مردمانِ آن خوش اندیشیده‌اند و سنگ و بت نپرستیده‌اند. در ژرفایِ اندیشه‌شان به خدایی در فراسو ایمان داشته‌اند» (آموزگار، ۱۴۰۳، https://t.me/shafiei_kadkani/3254).

من عجالتاً بر همین دو جمله‌ی سخن او تمرکز می‌کنم؛ گرچه کل سخنان او در این متن مشکل دارد. از این دو جمله چه می‌فهمیم؟

۱. تفاخر ملّی‌گرایانه‌ی باستان‌گرایانه:
«ما همگی با هم می‌نازیم که به سرزمینی تعلق داریم که از دیرباز مردمانِ آن خوش اندیشیده‌اند.»

۲. غیریت‌سازی هم‌راه با تحقیر غیر: «از دیرباز مردمانِ آن خوش اندیشیده‌اند و سنگ و بت نپرستیده‌اند.» او در واقع، می‌گوید دیگرانی هستند که سنگ و بت پرستیده اند (غیریّت‌سازی). مراد چه کسانی است؟‌ عرب‌ها.

۳. تحریف آشکار تاریخ ایران باستان از ره‌گذر تلاش برای بیان این‌که نشان دهند ایرانیان از دیرباز موحد بوده اند: «در ژرفایِ اندیشه‌شان به خدایی در فراسو ایمان داشته‌اند.» من نمی‌دانم که این چه برتری‌ای دارد که قومی و اجتماعی در سیر تحول اندیشه و زیست دینی‌ اش زودتر به مرحله‌ی یگانه‌پرستی رسیده باشد. اما خانم آموزگار این را مایه‌ی فخر دانسته اند؛ آن‌هم از ره‌گذر تحریف تاریخ ایران باستان و با دروغ‌گویی‌ی آشکار. ممکن است کسی بگوید مراد او از جمله‌ی «در ژرفایِ اندیشه‌شان به خدایی در فراسو ایمان داشته‌اند» موحد بودن ایرانیان نیست. اگر این‌گونه باشد، سخن او عملاً بی‌معنا می‌شود زیرا مردم عرب باستان نیز در بت‌پرستی‌شان به امر مقدس می‌اندیشیدند و بر این گمان بوده اند که امر مقدس در سنگ و چوب و گیاه و آب و صخره و دیگر پدیده‌ها حلول می‌کند. پس تعبیر «خدایی در فراسو» دلالت به امر مقدس در دوردست دارد که این معنا دلالتی بر گرایشی توحیدی و یگانه‌پرستانه دارد.

اما خانم آموزگار نیک می‌داند که مردم ایران از «دیرباز» موحد نبوده اند بل‌که از دیرباز (به معنای «زمان دور و دراز، زمان پیشین») چندخداپرست بوده اند و حتّا دین خود زرتشت هم که گرایشی توحیدی را، آن‌هم به‌زعم برخی از محقّقان، بروز می‌دهد، به‌سرعت پس از مرگ زرتشت دو باره به چندخداپرستی برمی‌گردد. خانم آموزگار پیش‌تر خود از چندخداپرستی‌ی ایرانیان سخن گفته است:

ادامه دارد. 👇👇👇

#ایران‌گرایی
#دروغ‌گویی
#باستان‌گرایی
#ژاله_آموزگار
#مجید_یونسیان

@NewHasanMohaddesi

1.3k 0 30 48 43

Репост из: S-m nejati.hosseini-اندیشه خراسانی ، فلسفه اجتماعی
🔰وضع پارادوکسیکال دین در ایران باستان از منظر جامعه شناسی تاریخی تمدنی دین - تکمله ای بر آرای دین پژوهی تاریخی حسن محدثی گیلوایی🔰 بخش اول

@smnejatihosseini

🔹چالشهای فهم و تحلیل ماهیت دین در ایران باستان( الاهیات دین باستانی ) و موقعیت و مقام دین در ایران باستان( جامعه شناسی تاریخی تمدنی دین باستانی ) و نسبت دین و سیاست و قدرت و سلطه در امپراتوری ایران باستان دوره هخامنشی و اشکانی( جامعه شناسی سیاسی حقوقی دین باستان ) هم چنان حل نشده باقی مانده است.

🔹بطوری که می توان همه داده های موجود در این باره که توسط دانشپژوهان غربی ( اکثر متون ) و ایرانی( اقل متون ) فراهم آمده است را تا اطلاع ثانوی در بهترین حالت ان صرفا فرضیاتی علمی دانست که باید وفق منطق تاریخ نگاری مدرن و فلسفه تحلیلی تاریخ نگاری و منطق پژوهش علم اجتماعی راستی آزمایی متنی و تاریخی شوند.
👇👇👇

https://t.me/smnejatihosseini/8199
https://t.me/smnejatihosseini/8210
https://t.me/smnejatihosseini/8207
https://t.me/smnejatihosseini/8211

🔻برای یک نمونه دم دستی متاخر می توان به این رای همکار دین پژوهم در علوم اجتماعی( حسن محدثی گیلوایی ) از وضع دین در ایران باستان و ‌کتیبه های شاهی اشاره کرد؛ مبنی براین که 👇👇👇

https://t.me/NewHasanMohaddesi/10374

"" هر جا دین توحیدی هست مدارای دینی نیست یا بسیار ناچیز است و هر جا چند خدا پرستی هست مدارای دینی زیاد است و عدم مدارای دینی به حداقل می‌رسد """
(نک پاراگراف آخر مطلب محدثی )👇

https://t.me/NewHasanMohaddesi/10374

🔹ایده مفروض من در این سلسله کوته وب نوشته ها این است که نشان دهم بر مبنای پدیده هنوتئیزم فرض تک خدایی همراه با چند خدایی در ایران باستان (و به اصطلاح اسلامی ان توحید آلوده به شرک) هم برای دیوان عریض و طویل امپراتوری هخامنشی اشکانی صدق می کند و هم برای اجتماع مردمان چند ملیتی و چند فرهنگی و چند نژادی ( دست‌کم ۲۳ قوم و ملیت و سرزمین تشکیل دهنده امپراتوری ایران باستان از آسیا تا آفریقا ) صادق است.

🔹این فرض منطقا باید از طریق راستی آزمایی تاریخی متنی انتقادی ( ارجاع فرضیه به متون منقح مطالعات ایران باستان و تاریخ های همزمان و متون دینی زرتشتی بودایی یهودی مسیحی مانوی هم عصر ایران باستان ) محک زده شود .

🔹فرض دیگر من اینست که وفق سیاست دینی و ایدئولوژی امپریالیستی و جهان گیر و جهان گستر آن بقای نظام مستلزم مدارای دینی در دو دوره هزارساله هخامنشی اشکانی بوده است .

🔹در همین زمینه
فرضیه تکمیلی من نیز اینست که سیاست دینی ساسانیان دو گانه بوده است :

🔻 سیاست دینی شاهی حکومتی بر مدارای دینی با مانویان و بوداییان و یهودیان و مسیحیان استوار بوده است و نوعی پلورالیسم دینی را میتوان سراغ گرفت

🔻اما سیاست دینی دین یاران و دین بانان زرتشتی( موبدان و هیربدان) مسلط بر حکومت بر عدم مدارای دینی و آزار و شکنجه بد دینان( غیر زرتشتی ها ) بنا شده بود با این هدف که بهدینی و دین بهتر یعنی دین زرتشتی تنها دین امپراتوری باشد .در این جا نیز ما با مونوپولی دینی مواجهیم .

🔹نتیجه اینکه
تا آن زمان
منطق جامعه شناسی تاریخی تمدنی دین ایران باستان حکم می کند این ایده ها صرفا فرضیاتی علمی و مهم و راهگشا محسوب شوند
و نه قطعیات اثبات شده و یافته های تایید شده و نتایج بدیهی مورد اجماع اجتماع علمی .

🔻احتمالا ایده ها و مفروضات و منطق استدلال تاریخ پژوهی ما مقبول تاریخ پژوهان غیر انتقادی کلاسیک( غربی و ایرانی )
و ایران گرایان افراطی و ناسیونالیست های پوزیتویست نخواهد بود

( در مورد تاریخ اسلام و تاریخ تمدن اسلامی و تاریخ جهان اسلام و تاریخ نگاری اسلامی هم وضع چنین است که در جای خود به آن خواهیم پرداخت )

چون برای آنان وجود یک هویت تاریخ نگارانه تثبیت شده از ایران باستان و امپراتوری باستان پر شکوه بر کشف حقایق تاریخی به صورت تاریخ پژوهی انتقادی روشن گرانه راهبردی اولویت دارد .

Tehran
7 01 1403
@smnejatihosseini

#دین_پژوهی_تاریخی_تمدنی
#دین_پژوهی_انتقادی_تاریخی_متنی
#جامعه_شناسی_تاریخی_تمدنی_دین
#جامعه_شناسی_تاریخی_دین_باستان
#دین_ایران_باستان
#دین_امپراتوری_ایران_باستان
#راستی_آزمایی_انتقادی_تاریخی_متنی
#جامعه_شناسی_تاریخی_دین_ایران_باستان
#حسن_محدثی_گیلوایی
#نجاتی_حسینی


♦️درباره انتساب واژه دروغ و ریاکاری
به خانم آموزگار

✍ مجید یونسیان

۷ فروردین ۱۴۰۴


تیتر یکی از مطالب دکتر محدثی در نقد خانم ژاله آموزکار انتساب واژه "دروغ وریا کاری"به ایشان است۔

استدلال محوری دکتر محدثی، عدم تطبیق میان سخنان خانم آموزگار در باره کوروش و مطالبی است که در ترجمه اثار منتشر شده ایشان در باره کوروش وجود دارد۔

من مایلم چند نکته ابهام آمیز را که برایم وجوددارد طرح کنم۔
۱_دروغ وریا دو واژه ای است که نمایشگر نوعی رذیلت است۔این رذیلت یا آگاهانه است که کاملا مسولیت آور است یا از روی جهل است ولی من براین باورم که دروغ گویی عملی اگاهانه است که منجر به نفاق وریا می شود۔

کنشی اخلاقی وبرای فریب ومنفعت است۔
ایا خانم آموزگار که منش وروش علم محور در پیشینه وسبقه او پررنگ است به چنین رذیلتی اخلاقی گرفتار است؟

۲_خانم آموزگار در مقام محقق ومترجم آثاری را ترجمه کرده است که در برخی از انها نویسنده آثار به چند خدایی کوروش وایرانیان اشارت دارد اما ایا لزوما هرکه اثری را ترجمه می کند از قبل به باورها های صاحب اثر ایمان دارد؟

ایا نمی تواند به اثر نویسنده ای باور کامل نداشته باشد ولی لازم بداند که انرا منتش کند چون این  ترجمه می تواند راهگشا باشد؟

بطور مثال ایا همه کسانی که اثار بزرگانی چون وبر ومارکس را ترجمه کرده اند لزوما باید همه نظریات انها را قبول داشته وبه ان وفادار باشند؟ مثلا اگر یک غیر مارکسیست کتاب سرمایه را ترجمه کرد ریا کار است یا اگر مترجم کتاب های وبر،وبری نباشد دروغ گو ومزور است؟

۳_خانم آموزگار یک ایرانی کاملا باستان گراست واین باور اوست. این باور درست یا غلط قابل نقد است اما تناقضی میان انچه ترجمه کرده وانچه باور دارد نیست چون ترجمه یک عمل محققانه ویک مسولیت علمی است وتکریم کوروش، نوعی باور شخصی است۔

لذا خانم آموزگار هیچ نوع عملی که بتوان ان را دروغ نامید مرتکب نشده ولذا تزویر وریا را به او نمی توان نسبت داد۔

نقد رویکرد ها وباورهای باستان گرایان منجمله خانم آموزگار وظیفه یک محقق است وبران نمی توان خرده گرفت اما ایا انتساب رذیلتی اخلاقی به یک نفر در چارچوب نقد علمی می گنجد یا قضاوت و داوری اخلاقی است۔من با داوری اخلاقی اقای محدثی همراهی ندارم گرچه  در برابرهر نوع نقد علمی و مستند و محققانه سر تعظیم فرود می آورم چون نقد بهترین شیوه آموختن از دیگران است۔
ارادتمند

#باستان‌گرایی
#ژاله_آموزگار
#مجید_یونسیان

@NewHasanMohaddesi

1.3k 0 12 38 30

دکتر محدثی، مدرس جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی، یادداشت من درباره‌ی عظمت‌طلبی و باستان‌گرایی توده‌ای را بازنشر کرده‌ و مطابق انتظار، کامنت‌های مطلب به جدل پان‌ترکیسم و پان‌ایرانیسم انجامیده است.
بدین بهانه، متنی طولانی‌تر در همین موضوع را که گرایشات عظمت‌طلبانه را افزون بر فارس‌ها در اقوام عرب و ترک ایران و خارج از ایران را هم بررسی می‌کند، بازنشر می‌کنم: «در باب رویای عظمت در ملتی خواب‌رفته»👇👇👇

https://t.me/RezaNassaji/3337

https://t.me/RezaNassaji/3338

https://t.me/RezaNassaji/3339

https://t.me/RezaNassaji/3340

#رضا_نساجی

@NewHasanMohaddesi


♦️در باره‌ی ریشه‌های جشن نوروز: نقدی از مهندس حمید احراری /۲

۶ فروردین ۱۴۰۳

دوست عزیز: فایل صوتی ارسالی، علیرغم احترامی که برای شما و گوینده قائلم، برایم حجت نیست.
زمو/زموک/ زگموک اصولاً سومری است (تصویر پیکتوگرافش را هم برایتان می‌فرستم) که پس از تصرف سومر، اکدیان با تغییراتی آن را ادامه دادند، زمو/زگمو علاوه بر قربانی، همزمان با خراج  سالانه بود و حاکمان اکدی خراج‌گیری را ادامه دادند؛ منابعش را نیز در مقاله معرفی کردم.
( 88 کتبیه مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد و 92 کتیبه مربوط به هزاره دوم قبل از میلاد حاکی از سومری بودن زموک است. فهرست این کتیبه‌ها توسط دانشگاه پنسیلوانیا منتشر شده و در ASD منتشر شده است.)

احتمال می‌دهم که عید قربان با جشن زگموک مرتبط  باشد، آغاز سال قمری در جوامع سامی با فستیوال حج و قربانی آغاز می‌شد و هر سه سال یک بار با افزودن یک ماه تصحیح  و به همین دلیل، در برج جدی (ابتدای زمستان) برگزار می‌شد؛ در حالیکه از هزاره اول قبل از میلاد، نوروز در ابتدای بهار برگزار می‌شد. جشن نوروز با درختکاری آغاز می‌شد و جشن زمو با قربانی. تمامی کتیبه‌های سومری و اکدی را مجدداً بررسی کردم؛ هیچ دلیلی وجود ندارد که زمو با نوروز مرتبط باشد، حدثیات یک مستشرق ناآشنا با زبانهای بین‌النهرین؛ دلیل قانع‌کننده‌ای نیست.

در یادداشتهای قبلی چهار دلیل برای اینکه جشن نوروز ایرانی است، مطرح کردم  که در یادداشتها و پست‌های ارسالی رد نشد:

1- دلیل اتیمولوژیک: واژه نوروز از سده پنج قبل از میلاد در فلات ایران رایج بوده و ریشه‌های واژه نیز هندواایرانی است.
2- دلیل گاهشماری اول: جشن زمو براساس تقویم قمری است و جشن نوروز براساس تقویم خورشیدی.
3- دلیل گاهشماری دوم: جشن زمو زمستانی است و جشن نوروز بهاری.
4- دلیل آیینی: به لحاظ آیینی، جشن زمو جشن دامداری است و بسیار مشابه با عید قربان در فرهنگ سامی است؛ و جشن نوروز جشن کشاورزی است و با بهار و سبز شدن زمین آغاز می‌شود.

در مقاله‌ای که حدود ده سال قبل در باره یلدا نوشتم، به ریشه‌های آشوری آن اشاره کردم. بنابراین اصراری ندارم که هر رسم خوب را به ایران نسبت بدهم. گرچه در همان مقاله به تحولات و تغییرات یلدای ایرانی و یلدای سامی اشاره کردم.

دلیل اصرار شما بر انتساب نوروز به تمدنهای دیگر را درک نمی‌کنم. هر تمدنی خواه کنعانی (فنیقی)، چینی، یا سبایی (یمنی)، برای خود ارزشهایی دارد که میراث بشری محسوب می‌شوند. ما ایرانی‌ها نیز میراث فرهنگی ارزشمند خود را داریم.

برای نقد نظریه ایرانشهری بهتر است دلایل دیگری اقامه کنید. این یکی مستند نیست.

#نوروز
#حمید_احراری

@NewHasanMohaddesi


♦️در باره‌ی ریشه‌های جشن نوروز: نقدی از مهندس حمید احراری /۱

۶ فروردین ۱۴۰۳

آقای محدثی عزیز.
شما نوشته‌اید: «مقاله‌ای که در اول فروردین امسال در باره‌ی نوروز، آن هم در مجالی محدود نوشته ام و صرفا سرخط‌های بحث را نمایان ساخته ام، بسیاری را به تکاپو انداخته است که پاسخی دست و پا کنند. لاجرم، تلاش برای وارونه‌نمایی‌ی ماجرا آغاز شده است تا جشن نوروز را مختص به ایرانیان معرفی کنند.»
همان طور که در یادداشت قبلی نوشتم، مستندات شما، معتبر نیستند. هیچ دلیلی وجود ندارد که جشن نوروز جشنی فراملی و غیرایرانی باشد. به دلیل اینکه یک شباهت ساده میان زگموک/ زموک / زگمو  با نوروز نمی‌توان نتایج و ادعای شما را تایید کرد.
1- دلیل اول در باره ایرانی بودن نوروز، نام آن است. نوروز (نو+روز) ترکیب دو واژه فارسی است. "نو" در زبانهای هندواروپایی این واژه به کار رفته و در سانسکریت nava در یونانی neos، در لاتین nevus، در تخاری nuwe و آلمانی کهن niuwi، در ارمنی nor، در اوستایی nava و در پارتی nw'g و در سغدی nw'y است. [فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی 4، 2787؛ فرهنگ سغدی 6125؛ KEWA II/144y ؛ νέος,-α,-ον در نسخه‌های یونانی کتاب مقدس Gn 9,24; 19,31.34.35.38] در واژه "روز" در فارسی میانه roc(بخوانید روچ) ؛ در اوستایی rocah (بخوانید روچا)؛ و در فارسی میانه ترفانی rwc/ rwz؛ در پارتی rwc/rwz و در سغدی rwz؛ در بلوچی ros [فرهنگ ریشه شناختی 3، 1484، دهخدا ذیل روز، حواشی برهان قاطع ذیل روز]
2- دلیل دوم، ویژگی گاهشماری آن است. از حدود 5 قرن پیش از میلاد مسیح نوروز براساس گاهشماری خورشیدی در تمدن هخامنشی و با نشانگان گذر خورشید از برج حمل پایه‌ریزی شد. در حالیکه جشن آغاز سال نو در بین‌النهرین براساس تقویم قمری و مطابق با جشن یلدا پایه‌ریزی شد. همان طور که در یادداشت قبلی نوشتم، زگموک/زگمو در برج جَدْی و در پایان پاییز و ابتدای زمستان بود و به روش قمری محاسبه می‌شد و اساس آن خراج بر غلات و دام و براساس زادآوری دامها و انسانها استوار بنا شده بود. یلدا با سنت‌های دامداری و نوروز با سنت‌های کشاورزی مرتبط است. ویژگی‌های زگموک (جشن سال نو در میانرودان) در کتیبه‌های سومری و اکدی زیر آمده و ارتباطی با نوروز ندارد.
ELA/ED IIIb/Girsu 2,  VS 14, 016 o ii 7»  za3-mu
ELA/ED IIIb/Nippu, TMH 5, 026 o i 1 »  za3-mu
در جشن زمو یا زگموک برای دور کردن ارواح قربانی می‌کردند و پیش‌کش‌هایی برای اموات می‌بردند. چیزی شبیه به عید قربان بود. در حالیکه در سنت هندوایرانی قربانی کردن نهی شده بود. در سنت نوروز نیز هیچ نشانه‌ای از قربانی کردن وجود ندارد.
[مرجع اصلی من در باره زمو و زگموک، کتیبه‌های زیر است که توسط دانشگاه پنسیلوانیا آوانویسی و رمزگشایی شده است:
ETCSL, c.4.06.1/Tr/Gl
ETCSL, c.4.07.4/Tr/Gl
ETCSL, c.5.3.3/Tr/Gl

جمعبندی: تلاش شما برای به رسمیت شناختن اقلیت‌ها و میراث اقوام ایرانی، با هدف خوبی انجام می‌شود، اما بر مطالبی که منتشر کرده‌اید دو نقد وارد است: نخست اینکه مبتنی بر شواهد معتبر و دست اول نیست. برای پژوهش در این زمینه‌ها باید به منابع معتبر مراجعه شود. و دوم اینکه این آن هدف خوب را با نفی هویت و میراث ملی می‌خواهید اثبات کنید. نقدهای تند و تیز خوانندگان خشمگین از طردشدگی و نابرابری رایج را ممکن است، خشنود کند، اما از سوی دیگر، هیمه بر آتش قومیت‌گرایی و نژادپرستی می‌نهد. دموکراسی، برابری و همزیستی مسالمت‌آمیز و صلح با نفی هویت ملی به دست نمی‌آید.

ادامه دارد.👇👇👇

#نوروز
#حمید_احراری

@NewHasanMohaddesi

Показано 20 последних публикаций.