گام‌ها(مجتبی رجبی)


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Экономика


🌟زمانه، پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است🌟
«رودکی»
این یک قاعده شکست ناپذیر است:
«زمان هیچگاه به عقب برنمی‌گردد.»
گام‌هایی به سوی تعالی

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Экономика
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: Mohammad-Tabibian
اقتصاد هم علم اعداد است

یکم. یک استاد آمار هندی داشتیم بسیار فرهیخته. نقل قولی را مطرح کرد از یک فیلسوف باستانی هند به نام آچاریا پینگالا مربوط به دو یا سه قرن قبل از میلاد که شاعر و از اولین ریاضی دانان و سازندگان سیستم اعداد و الگوهای سنجشی در اعدادمحسوب می شود.
پیوسته این گفته بیاد من مانده است. چه این که یک مبنای شگفت انگیزی را در هنر استنتاج مطرح کرد که امروزه در علوم مختلف، از جمله آمار و ریاضیات و اقتصاد، و اقتصاد سنجی و فراگیری ماشینی… تکامل یافته و قابل کاربرد است. توانی که به شما امکان می دهد سیستم های پیچیده را بشناسید بر حسب اطلاعات محدود. از آچاریا پینگالا نقل شده که در معرفی خود گفته است ‘من علم اعداد را می‌دانم، چنانکه با شمردن برگ‌های یک شاخه تعداد کل برگهای درخت را به شما می‌گویم’.

دوم. باز هم عده‌ای به فکر کشف نرخ ارز واقعی افتاده‌اند و طرح‌های معجزه آسا مطرح می‌کنند، تمرینی از بیهودگی که حد اقل چهل سال است ادامه دارد. نرخ ارز را فرد یا افراد یا سازمان و تشکیلات و بانکی تعیین نمی‌کند. بلکه این‌ها می‌توانند در آن اختلال ایجاد کنند. نرخ حقیقی را تراز تجارت خارجی، و قدرت نسبی اقتصاد داخلی همراه با درجه تلاش مردم برای نگهداری یک دارایی مطمئن و استفاده از ارز برای این منظور تعیین می کند و نرخ ارز اسمی را هم سطح تورم داخلی در مقایسه با نرخ تورم خارجی.
سوم، برخی افراد سطح تورم داخلی و خارجی را می سنجند و به درستی استدلال می کنند نرخ ارز بالاتر از مقدار انتظار است و در حد قابل ملاحظه‌ای متفاوت. دلیل آن چیست؟
چند سال پیش، در جلسه ای از جوانان متخصص، این پرسش همراه با یک پرسش دیگر از این فدوی پرسیده شد که چرا نرخ بهره حقیقی (نرخ بهره بازار آزاد منهای نرخ تورم) در ایران تا این حد بالا است. مثلاً بیش از ۱۰ درصد در حالی که با این اقتصاد وامانده باید در حد ۳ یا ۴ درصد باشد؟
جواب معلوم این که این دو پدیده یک دلیل مشترک دارد، خروج حجیم منابع واقعی از اقتصاد کشور. منظورم فقط خروج سرمایه توسط مردم نیست. این ابعاد اختلاف داستان دیگری را از حجم خروج منابع بیان می‌کند. یعنی وجود سوراخ هایی که از مردم پوشیده است و از چشم اقتصاد پوشیده نیست.
میزان آن چقدر است؟ چه میزان منابع در اینجا و آنجا و آن یکی جا و آن جای دیگر خرج شده رسماً رقمی در دسترس نیست. اما کسانی که به علم اعداد واقف هستند با شمردن برگ‌های شاخه ممکن است تقریبی از تعداد برگ های درخت بدست دهند.
سوم، برای رشد اقتصادی و رفع مشکلات برق و سوخت و نفت و اشتغال، و زیربناها…سرمایه گذاری لازم است. اگر منابع داخلی از دسترس خارج می‌شود و در مورد منابع خارجی هم نه از آن طرف تمایلی و نه از این طرف زمینه ای، پس میزان سرمایه گذاری ناچیز راه حلی برای مشکل نیست. رشد اقتصادی از کجا باید تامین شود؟
سوم، من برای جناب رئیس جمهور احساس همدردی دارم. ماجرا های اخیر سفر اهواز ایشان از وجوه مختلف تاثر انگیز است، چه اگر از دید مردم نگاه کنیم و چه از دید دولت. باید یاد آور شد که اقتصاد یک سیستم بهم پیوسته است. اگر جایی منابع مصرف یا ضایع شود درجای دیگری کمبودش ظاهر خواهد شد، نمی‌شود گفت ای مردم، یا ای اقتصاد کشور! شما به این طرف نگاه نکنید کاری هم نداشته باشید. بلکه آن طرف دیگر نگاه کنید و سعی کنید با هرچه موجود است ثمرات شگرف ایجاد کنید.
برادر جان اقتصاد علم اعداد است این طور نمی شود. باید برخی واره‌ها را بست، خاصه خرجی ها، سوء استفاده ها، رانت ها …را متوقف کرد و جریان منابع را به طرف اقتصاد مردمی جاری ساخت تا بلکه امکان تحرکی فراهم شود.
.


ما عطای تو را دیدیم و خطا کردیم
بر ما مگیر
ما بقای تو را دیدیم و به لقای تو امید بستیم
ناامیدمان مکن
ما صفای تو را دیدیم و بی وفایی کردیم
به دل نگیر
ما راه را ندیدیم و در چاه رفتیم
تویی تو نجات بخش ما

درگذر که تنها تو را داریم

۴ بهمن ۱۴۰۳

#بداهه


Репост из: Mohammad-Tabibian
هوش در دنیای قدیم و جدید

مدتی بود به نظر اینجانب می‌رسید که مفهوم هوش و هوشیاری و رفتار هوشمندانه در دنیای قدیم و جدید دست‌خوش تغییر شده است. دو نوع هوش را در پایین دسته بندی کرده‌ام. آنچه افراد باهوش و زیرک در مورد خود در جوامع قدیمی تلقی می‌کرده اند بر حسب نمایانه های فرهنگی و رایج، این را در گروه یک آورده‌ام. از دو نرم‌افزار هوش مصنوعی هم ویژگی انسان باهوش در دنیای مدرن را پرسیده‌‌ام که خلاصه پاسخ را در گروه دو آورده‌ام:

گروه یکم، در جامعه سنتی و قدیمی منظور از هوش چه بوده است؟ اگر ادبیات قدیم را بخوانیم نمونه یک موجود با هوش روباه است. توان بالای فریب دادن، توان بالای جلب توجه دیگران به جای دیگر خلاف حرکت خود، توان بالای پنهان کاری و حرکت در تاریکی، توان بالای متواری شدن، توان بالای خسارت زدن به دیگران برای منافع معمولی خود.

این در واقع برداشت نمادین فرهنگ ما از هوش است و گرنه روباه یک حیوان ضعیف، زیبا و دوست داشتنی است و در تلاش بقا. به این ویژگی‌ها در جامعه انسانی می توان تجلی‌های دیگری را هم نسبت داد. مانند سرکار گذاشتن و اقدام سرکاری، نشان دادن ظاهر زاهد و پرهیزکار برای جلب اطمینان عموم و استفاده در زمان مناسب. سعی در ایجاد شبکه ذی نفعان و هم‌فکران زیر زمینی و پشت پرده و هماهنگ شدن با آنان و ایجاد تقسیم بندی ما و آن‌ها، آدم فروشی زیر زمینی، بی قیدی در قبال منافع عمومی و فقط حفظ ظاهر، دو دوزه بازی و تفاوت قول و عمل یا تفاوت در ظاهر و اقدامات پشت پرده. جارو زدن مسائل به زیر فرش و انکار وجود مشکلات، عدم قبول مسئولیت و عدم‌ قبول اشتباه و انداختن تقصیر خطاهای خود به عهده دیگران، انکار و برخورد خشونت آمیز وقتی ترفند‌ها رو می‌شود، به دام انداختن آنکه مخالف تلقی می‌شود، از پشت خنجر زدن، عدم وجود حس همدردی و بی تفاوت بودن به درد و رنج دیگران، به خود نسبت دادن خدمات و دست آوردهای دیگران، کلک زدن و فریب دادن…

گروه دوم، از یک نرم افزار هوش مصنوعی پرسیدم که ویژگیهای هوش و افراد باهوش در جامعه مدرن چیست. این فهرست بخشی از پاسخ است؛

کنجکاوی و یادگیری مادام‌العمر
، افراد باهوش تمایل عمیقی به یادگیری و کشف دارند و دائماً به دنبال دانش و درک جدید در موضوعات مختلف هستند.
تفکر انتقادی، آن‌ها اطلاعات را با دقت تجزیه و تحلیل می‌کنند، فرضیات را زیر سؤال می‌برند و با منطق و بی‌طرفی به مشکلات می‌پردازند. هم ذهن نقاد دارند هم نقد دیگران از خود را با علاقه و احترام می پذیرند و بررسی می کنند.
انعطاف‌پذیری، آن‌ها به راحتی خود را با محیط‌ها، فناوری‌ها و چالش‌های جدید وفق می‌دهند و در مواجهه با تغییرات، تاب‌آوری وتحمل نشان می‌دهند.
مهارت‌های حل مسئله، آن‌ها در پیدا کردن راه‌حل‌های خلاقانه و عملی برای مسائل پیچیده مهارت دارند و اغلب خارج از چارچوب فکر می‌کنند. معمولاً یک مسئله را تا یافتن راه حل و دست آورد پیگیری می نمایند.
ذهن باز، آن‌ها آماده پذیرش ایده‌ها، دیدگاه‌ها و باورهای جدید هستند، حتی زمانی که این‌ها باورهای خودشان را به چالش می‌کشند. حل خلاقانه مسائل و تفکر خارج از چارچوب، تولید راه‌حل‌های نوآورانه و سازگاری با چالش‌های جدید را در نظر دارند.
هوش احساسی، آن‌ها احساسات خود را درک و مدیریت می‌کنند و با دیگران همدلی می‌نمایند و روابط سالم و ارتباطات مؤثر ایجاد می‌کنند. تشخیص و درک و به‌حساب آوردن احساسات دیگران و تنظیم احساسات خود، مدیریت مؤثر احساسات، پاسخ مناسب به موقعیت‌های چالش‌برانگیز از ویژگی‌های ایشان است.
خودآگاهی، آن‌ها از نقاط قوت و ضعف خود آگاهند و دائماً روی رشد شخصی کار می‌کنند.
آگاهی و حساسیت فرهنگی، آن‌ها تفاوت‌های فرهنگی را درک و احترام می‌گذارند و در محیط‌های متنوع، همکاری و شمول‌گرایی با دیگران را تقویت می‌کنند.
تواضع فکری، آن‌ها محدودیت‌های دانش خود را می‌پذیرند و آماده‌اند زمانی که اشتباه می‌کنند آن را قبول کنند.

نتیجه، در جوامع سنتی قدیمی کوچک افرادی که از گروه یکم از ویژه‌گیها که برشمرده شد برخوردار بودند می‌فهمیدند که آن شیوه‌ها کار کرد داشته و ممکن بود برای فرد موفقیت کسب کند. شهرت‌های نامناسب ناشی از کاربرد آن ویژگیها در دامنه اجتماعی محدودی می‌ماند و به سرعت در اندک مدتی فراموش می‌شد و فرد زیرک می‌توانست مکرر استفاده ببرد. در جامعه مدرن چنین نیست. انسان با هوش از نوع یکم را جامعه محلی، کلان و بینالمللی سریع می‌شناسد، ترفندها را خنثی می‌کند و در روابط و مراوده‌ها به چنین شخصی اطمینان نمی‌کند. در نتیجه او فری خواهد بود که با شکست‌های زنجیره‌ای مواجه می‌شود.


Репост из: روزنامه دنیای اقتصاد
🔹 سرمقاله امروز «دنیای اقتصاد»:

دوایر شوم افزایش مهاجرت

🔹 دکتر علینقی مشایخی؛ اقتصاددان

✍️ یک دسته از عوامل موثر بر مهاجرت، شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

✍️ در حوزه اقتصادی، عواملی نظیر بیکاری، تورم و عدم‌کفایت حقوق‌‌‌ها برای تامین زندگی مناسب دانش‌‌‌آموختگان مهاجرت را به دو صورت تشویق می‌کند: یکی آنکه تحمل شرایط موجود دشوار و موجب مهاجرت می‌شود؛ دوم آنکه با ادامه مسائل اقتصادی امید به اصلاح شرایط نیز بسیار ضعیف می‌شود و ناامیدی نسبت به آینده، مهاجرت نیروهای متخصص و دانش‌‌‌آموختگان را بیشتر می‌کند.

✍️ در حوزه اجتماعی تبعیض در پذیرش دانشگاه‌‌‌ها و گرفتن شغل به نفع گروه‌‌‌های خاص موجب نارضایتی و ناامیدی افراد می‌شود.

✍️ به علاوه، تحمیل سبک زندگی یا نوع پوشش خاص به جوانان، فشار بر آنها را زیاد می‌کند و در نتیجه به علت ناامیدی و احساس فشارهای اجتماعی مهاجرت زیاد می‌شود.

✍️ در حوزه سیاسی بسته بودن راه‌‌‌های مشارکت در فرآیندهای سیاسی نظیر انتخاب شدن و انتخاب کردن برای مسوولیت‌‌‌های سیاسی، نسبت به شرایط جامعه بی‌‌‌تفاوتی به‌وجود می‌‌‌آورد.

✍️ با مهاجرت افراد نخبه، متخصص و دانش‌‌‌‌‌‌آموخته بر اثر عوامل مزبور متوسط کیفیت نیروهایی که در ایران می‌‌‌مانند، کاهش پیدا می‌کند و میدان برای به عهده گرفتن نقش‌‌‌های مهم در تصمیم‌‌‌سازی و تصمیم‌گیری برای نیروهای با کیفیت پایین‌‌‌تر باز می‌شود.

✍️ باز شدن میدان برای نیروهای با کیفیت کمتر از یک‌طرف و گزینش‌‌‌های عقیدتی و مبتنی بر وابستگی‌‌‌های سیاسی و فامیلی، از طرف دیگر کیفیت نیروی انسانی فعال در تصمیم‌‌‌سازی و تصمیم‌گیری و اجرایی را کم می‌کند.

✍️ حضور نیروهای با کیفیت پایین در تصمیم‌‌‌سازی و تصمیم‌گیری منظومه فکری حاکمیت را در جهت اعمال گزینش و تبعیض در انتخاب را مستدام و دایره شوم بالا را تقویت می‌کند.

✍️ ضعف آموزش و پرورش عامل دیگری است که افراد متخصص و شایسته‌‌‌ای را که بازار بین‌المللی به آنها نیاز دارد به خاطر دستیابی به آموزش بهتر برای فرزندانشان به فکر مهاجرت می‌‌‌اندازد.

✍️ راه از کار انداختن دوایر شوم بالا، باز کردن میدان برای نیروهای شایسته موجود در ایران در اداره امور کشور در سطوح مختلف است.

✍️ هنگام استخدام استادان و معلمان، استخدام کارشناسان، انتخاب مدیران و گزینش دانشجویان باید تاکید بر شایستگی‌‌‌های حرفه‌‌‌ای و تخصصی آنها باشد تا وابستگی‌‌‌های سیاسی و عقیدتی.

#دنیای_اقتصاد #سرمقاله #مشایخی #مهاجرت

کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den_ir


Репост из: ✍️ محسن جلال‌پور
چرا نسل زد علاقه به فعالیت‌های سنتی ندارد؟

نسل زد به سه دلیل آمادگی لازم را برای کار در بخش‌های قدیمی اقتصاد ایران ندارد:

🔹 دلیل اول به رقابت ناسالمی برمی‌گردد که در اقتصاد کشور وجود دارد. درآمدهای هنگفتی که عمدتاً آقازاده‌ها و آقازاده آقازاده‌ها در طول سال‌های اخیر برای خود دست‌وپا کردند باعث می‌شود فضای سالمی برای رقابت وجود نداشته باشد. تقریباً همه مزیت‌های اقتصاد ایران در اختیار گروه‌های خاص و به‌طور مشخص در اختیار آقازادگان است. جریان ناسالمی که در اقتصاد ایران شکل گرفته، باعث شده که بی‌انگیزگی جدی میان جوانان به وجود بیاید. این بی‌انگیزگی هم شامل تحصیل‌کرده‌های جوان می‌شود که عمدتاً به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی، راه مهاجرت را در پیش گرفته‌اند و هم باعث سرخوردگی نیروی کار جوان می‌شود. نیروی جوان کشور نابرابری را با همه وجود خود احساس می‌کند و در عین حال با خودش می‌گوید که اگر همه عمرش را هم کار کند، نمی‌تواند به اندازه یک ماه منتفعان بد کار کردن اقتصاد ایران درآمد داشته باشد. فرض کنید جوانی که با اتوبوس در حال رفتن به محل کار خود است، پشت چراغ قرمز، جوانی را پشت فرمان ماشین لوکس می‌بیند و اولین چیزی که به ذهنش می‌رسد این است که وارد یک بازی ناعادلانه شده است. با خودش می‌گوید من اگر 30 سال کار کنم، نمی‌توانم از مسیر درست، به چنین درآمدی برسم و در نتیجه یا دست از کار می‌کشد یا کسب درآمد از مسیر نادرست را برمی‌گزیند. این یک واقعیت است که وقتی ما جوان بودیم، منابع برای شروع کار جدید کم بود اما فضای سالم‌تری وجود داشت و در نتیجه یک جوان می‌توانست با چند سال کار کردن در مسیر پیشرفت قرار گیرد اما در حال حاضر فضای کار کردن به قدری ناسالم شده که جوانان امید خود را از دست می‌دهند. اگر نسل‌های قبل با پدیده آقازادگی مواجه بودند، نسل جوان امروز با آقازاده‌های نسل زد مواجه است که تعدادشان هم کم نیست. مشخصاً این شرایط، بی‌انگیزگی جدی به وجود می‌آورد.
این نارضایتی تنها در مورد نسل زی هم نیست؛ بلکه حتی ما که سه یا چهار نسل با آنان فاصله داریم هم با آن درگیریم. بی‌انگیزگی برای امثال من هم زمانی پیش می‌آید که می‌بینم 60 سال فعالیت خانوادگی پدر با 40 سال فعالیت خانوادگی خودم که روی هم می‌شود 100 سال؛ با یورش آقازاده‌ای به محاق می‌رود. یکی می‌آید و یک‌شبه از همه این سابقه و تلاش سبقت می‌گیرد. علتش هم فقط رانت‌ها، درآمدهای بی‌بنیان و پول‌های حاصل از بده‌بستان‌های رانتی است. ضمن اینکه ما مسیری را آغاز کردیم و امروز مجبور هستیم در امتداد آن حرکت کنیم؛ ولی آنها بعد از مدتی دیگر نیازی به پیشرفت نمی‌بینند.

🔹 دلیل دوم؛ مقایسه درآمد در برابر هزینه‌هاست. به نظر من یکی از بزرگ‌ترین ناترازی‌ها در سطح افراد و خانوارها، ناترازی درآمد و هزینه است؛ یعنی امروز درآمد کارمند دولت و کارگر صنعتی به هیچ عنوان با هزینه‌هایشان مطابقت ندارد. طرف حساب می‌کند که اگر یک ماه در شهرستان‌ها کار کند 15 تا 20 میلیون تومان و در تهران 30 تا 35 میلیون تومان حداکثر درآمد دارد (آن هم اگر در بالاترین جایگاه کاری و بهترین شرایط کار کند)، باز هم درآمدش با خرج زندگی‌اش جور درنمی‌آید، یعنی دخل‌وخرج نمی‌خواند. جوان نسل جدید وقتی می‌بیند کار کردن و نکردنش در زندگی‌اش چندان تاثیری ندارد نسبت به آینده ناامید می‌شود.


🔹 دلیل سوم که به نظر من از دو دلیل اولی هم مهم‌تر است به مقایسه «خود» در برابر یک جوان خارجی بازمی‌گردد. جوان نسل زد از طریق اینترنت و شبکه‌های اجتماعی به راحتی می‌تواند خود را با جوانان کشورهای دیگر مقایسه کند. امروز اینترنت همه را به هم وصل کرده است. در قدیم این‌طور نبود و نهایت شما از شهر و روستای خودت خبر داشتی. یادم هست زمانی که بچه بودیم، روزنامه، هفتگی به شهرمان می‌آمد و هفته‌نامه‌ها به صورت ماهانه دستمان می‌رسید. بزرگ‌ترهای ما هفته‌ای یک‌بار می‌رفتند پای ماشین‌های بین‌راهی می‌ایستادند تا مجله اطلاعات هفتگی یا مجله جوانان را بخرند اما امروز خبرها لحظه‌ای منتقل می‌شود. بنابراین جوان نسل زد، وقتی خودش را با همسن‌و‌سال خود در یک کشور دیگر مثل ترکیه و امارات یا کشورهای اروپایی و آمریکایی مقایسه می‌کند، می‌بیند خیلی با رفاه او فاصله دارد. بنابراین دلیلی نمی‌بیند برای کار در سطح عادی تلاشی کند. نهایتاً سعی می‌کند شرایط را به سمتی ببرد که حداقل اگر جایی کار می‌کند، درآمدش با شرایط زندگی، رفاه و آزادی عملش مطابقت داشته باشد.

متن کامل گفت‌وگو را اینجا بخوانید


☑️ محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour


🎧نامه‌ای به الیز
🎙️افیسیو کروس


Репост из: روزنامه دنیای اقتصاد
🔹 سرمقاله امروز «دنیای اقتصاد»:

خاویر میلی ایران کجاست؟

👤 پویا جبل‌عاملی؛ سردبیر روزنامه دنیای اقتصاد

✍️ وقتی خاویر میلی قدرت را در آرژانتین به دست گرفت، کمتر کسی باور داشت وی بتواند با راه‌حل «اره‌ای» خودش برای قلع‌وقمع دستگاه بوروکراتیک دولتی، بیش از چند صباحی در کاخ ریاست‌جمهوری بماند.

✍️ رسانه‌های لیبرال با وجود باور به منطق درست استراتژی وی، بیم آن را داشتند که خط‌مشی افراطی باعث شود تا او به‌زودی توسط گروه‌های ذی‌نفع، پرونیست‌ها و دیگر رقبای سیاسی به زیر کشیده شود.

✍️ اما وی توانست همچنان بر اریکه قدرت باشد و به مردم نشان دهد مشکل دقیقا کجاست. مشکل تورم سه‌رقمی خیره‌کننده آرژانتین و بی‌ثباتی‌های پولی و فقر گسترده، دولت عریض و طویل و ناکارآمد است. مشکل کسری بودجه است. مشکل اقتصاد حمایتی، تعرفه‌محور و دولتی است.

✍️ میلی در گام اول تعداد وزارتخانه‌ها را از ۱۹به ۹ کاهش داد. همراه با این کاهش، ۳۰هزار کارمند دولتی راهی خانه‌هایشان شدند.

✍️ در پی این تحول میلی توانست کسری بودجه شدید دولت را به مازاد تبدیل کند؛ امری کم‌سابقه در تاریخ آرژانتین.

✍️ آخرین آمار عملیاتی بودجه نشان می‌دهد با وجود تورم ۱۶۶درصدی نقطه به نقطه، هزینه دولت به شکل واقعی کاهش و درآمد دولت نیز ۲۵۶درصد رشد داشته است. این اقدامات باعث شد تورم ۲۹۲درصدی آوریل در آخرین آمار به ۱۶۶درصد برسد.

✍️ پس از ثبات بودجه‌ای دولت، میلی به سمت باز کردن فضای کسب‌وکار از طریق اره کردن مقررات و مجوزهای دولتی و همچنین برداشتن موانع تعرفه‌ای و غیرتعرفه‌ای تجارت رفته است.

✍️ نکته آنجاست که استراتژی مشخص از سوی میلی و توانایی وی در اعمال سیاست‌هایش باعث شده زمین بازی اقتصاد در آرژانتین به کل با پیش از حضور وی تغییر کند.

✍️ این سوی دنیا اما، مایی هستیم که شباهت‌های بسیاری با آرژانتینی‌ها داریم.

✍️ عزمی باید پیدا شود که واقعا اره به دست گیرد و وزارتخانه‌ها و نهاد‌ها و ارگان‌هایی را که از دولت بودجه می‌گیرند، مانند آرژانتین قلع‌وقمع کند.

✍️ عزمی که بتواند حداقل ۳۰درصد هزینه دولت را کاهش دهد؛ که بتواند روزگاری رویایی را برای ما رقم زند و بودجه دولت مازاد بیاورد.

✍️ عزمی که بتواند دیوار تعرفه‌ها را از بین ببرد، واردات کالاها مانند خودرو را آزاد کند؛ که بتواند فرآیند بی‌ثمر و رانت‌خیز پیمان‌سپاری ارزی را بردارد و حق مالکیت و آزادی را به فعالان اقتصادی بازگرداند. عزمی باید پیدا شود که راه تنفس اقتصاد ایران را باز کند؛ که بتواند ایران را به جرگه اقتصاد جهانی بازگرداند؛ که بتواند حسرت عقب‌ماندگی شمال و جنوب خلیج‌فارس را رفع کند؛ راه‌حل را بدون ترس روی میز بگذارد و برای اجرایش دست به‌کار شود و از ریسک‌ها و خطراتش نهراسد.

#دنیای_اقتصاد #سرمقاله #آرژانتین #خاویر_میلی #اصلاحات_اقتصادی #اقتصاد_دولتی #تورم

کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den_ir


Репост из: Negintourism
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
خوانندگان : وحید تاج ، سارا نائینی ، نگینا امانقلوا
آهنگساز و رهبر ارکستر : آرش فولادوند
شاعر : مولانا

با همراهی ارکستر پاریس شرقی و گروه کر بهار

اجرای پاریس یونسکو

🫥برای دیدن ویدیوهای بیشتر از مناطق زیبای ایران و همچنین برای آشنایی بیشتر با مناطق طبیعی و بکر ایران به کانال ایرانگردی نگین توریسم  به آدرس های زیر بپیوندید

🌐✈️تلگرام
https://t.me/negintourism
🌐📷اینستگرام
https://instagram.com/negintourism


Репост из: هفته‌نامه تجارت‌فردا
چه کسانی مسیر توسعه صنعتی ایران را مسدود کردند؟

✍️ محمد طاهری/ سردبیر هفته‌نامه تجارت‌فردا

🔹 21 سال پیش شرایط برای این‌که در مسیر توسعه صنعتی گام برداریم، مهیا بود. سیاستگذار دیپلماسی تصمیم‌های خوب می‌گرفت؛ قانون برنامه سوم توسعه ظرفیت خوبی ایجاد کرده بود، سرمایه‌گذار خارجی هم انگیزه داشت و اقتصاد هم به ثبات رسیده بود. اما یک چیز کم بود، نقشه راهی برای صنعتی شدن. ماموریت تهیه نقشه راه به مسعود نیلی سپرده شد که پس از نگارش برنامه سوم توسعه، از سازمان برنامه خارج شده بود و در دانشگاه حضور داشت.

نامش را «طرح استراتژی توسعه صنعتی کشور» گذاشتند و در بهمن 1379 مطالعات اولیه آن آغاز شد. 68 اقتصاددان و پژوهشگر به نیلی کمک کردند که نتیجه آن تدوین 11 پروژه مطالعاتی با مدیریت مسعود نیلی، محمد طبیبیان، حسن درگاهی، کورس صدیقی، فرید کیمرام، محمد مدرس و سعید کلانترنیا بود. سند مکتوب این طرح بزرگ در اوایل سال 1382 آماده و در 22 تیر 1382 در همایشی یک‌روزه رونمایی شد. اسحاق جهانگیری که در آن مقطع وزیر صنایع بود، این مطالعه را «سند برنامه کشور در 20 سال آینده» اعلام کرد.

🔹 آن روزها ایران مشخصات یک کشور نیمه‌صنعتی را داشت و تدوین‌کنندگان طرح ‌دنبال این بودند که اقتصاد ایران را با استفاده از مزایایی که در صنعت داشت در مسیر توسعه صنعتی قرار دهند. سندی که تهیه شد، سه ویژگی داشت؛ نکته اول این بود که تمرکز زیادی بر پارادایم توسعه صنعتی داشت؛ به این معنی که مشخص کرده بود با چه نگاهی باید به مسیر صنعتی شدن اندیشید و چه مسیری را برای رسیدن به آن باید انتخاب کرد.
این پارادایم، نوع نگاه نظام حکمرانی را به سه مقوله «جهان»، «دولت» و «بخش خصوصی» مشخص کرده بود. مشخص شده بود که اگر نظام حکمرانی دنیا را تهدید ببیند یا فرصت، چه دستاوردهایی عاید اقتصاد و جامعه می‌شود. همچنین مشخص کرده بود که اگر نظام حکمرانی دولت را سرمایه‌گذار ببیند یا هدایت‌کننده، یا بخش خصوصی را پیمانکار دولت ببینید یا محرک اصلی توسعه صنعتی، چه تغییری در وضعیت اقتصاد کشور ایجاد می‌شود. این سند باعث شد مرزبندی دقیق‌تری در رویکردهای اقتصادی، آینده کشور و مفهوم توسعه به وجود آید. به‌طور مشخص یکی از دستاوردها این بود که تفاوت‌ها در تفکرات اقتصادی و شیوه اداره کشور را مشخص کرد. اما چه چیزی باعث شد تفاوت‌ها آشکار شود؟

🔹 از همان روز رونمایی سند استراتژی توسعه صنعتی، مخالفت‌ها علنی شد. ساعاتی پس از برگزاری همایش، مسعود نیلی برای تشریح سند، به تلویزیون دعوت شد و فردی که کتاب استراتژی توسعه صنعتی را نخوانده بود و از محتویات آن اطلاعی نداشت، به مخالفت با رویکردهای آن برخاست.
از فردای رونمایی، تحلیل‌های تندی علیه سند و تهیه‌کنندگان آن منتشر شد و مدتی بعد هم نامه‌ای سرگشاده از سوی 10 استاد دانشگاه خطاب به رئیس‌جمهور وقت منتشر شد که نسبت به محتوای سند استراتژی توسعه صنعتی هشدار داده بود.

این نامه به امضای حسین پوراحمدی، احمد توکلی، محمد خوش‌چهره، پرویز داوودی، فرامرز رفیع‌پور، حسن سبحانی، عباس عرب‌مازار، محمدعلی کفایی، الیاس نادران و حسین نمازی رسید که همه آنها در دسته‌بندی‌های رایج یا مدافعان اقتصاد اسلامی بودند یا گرایش‌های چپ داشتند.

امضاکنندگان نامه معتقد بودند سند استراتژی توسعه صنعتی، «استقلال اقتصادی کشور» را نقض می‌کند. همچنین نسبت به این احتمال که «شرکت‌های فراملیتی و دولت‌های آنها بر مقدرات ملت سلطه پیدا کنند» هشدار داده شده بود. نویسندگان همچنین از این که «استراتژی مورد بحث بر مبنای الگوی آزادسازی اقتصادی نئوکلاسیک» تدوین شده و به دنبال «کاهش نقش دولت» در اقتصاد است، ابراز نگرانی کرده بودند.

🔹 فشارها باعث شد این سند از سوی دولت وقت کنار گذاشته شود و دیگر هرگز نمونه مشابه آن در دولت‌های بعد هم تهیه نشد.

🔹 21 سال از آن روزها می‌گذرد. جامعه ایران در این مدت به صورت مداوم رفاه خود را از دست داده و نرخ فقر بر اساس آمارهای رسمی، به بالای 30 درصد جمعیت ایران رسیده است. یعنی در حال حاضر از هر سه نفر ایرانی، یک نفر زیر خط فقر مطلق قرار دارد.

از میان 10 استادی که آن نامه را نوشتند و نظام حکمرانی را نسبت به استراتژی توسعه صنعتی بدبین کردند، هشت نفر در قید حیات هستند و خوب است یک‌بار مقابل نسل‌های جوان قرار گیرند و به این پرسش پاسخ دهند که چگونه حاضر شدند مسیر توسعه ایران را مسدود کنند و اگر به گذشته برگردند، باز هم آن نامه را می‌نویسند و امضا می‌کنند؟


#تجارت_فردا
@tejaratefarda


برخیز مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در دور فلک اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران

#۲۰۲۵


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
یک بیتکوین چند سکه می‌ارزد؟
۱۳۹۳ تا ۱۴۰۳


حدود ۵۰ درصد از جمعیت در سن ۲۴ تا ۵۰ سال ایران کار نمی‌کنند

👈براساس داده‌هایی که مرکز پژوهش‌های مجلس از کل جمعیت در سن ۲۴ تا ۵۰ سال ایران منتشر کرده، بین ۴۵ تا ۵۰ درصد از آن‌ها غیرفعال بوده و در بازار کار حضور ندارند (نه شاغلند نه دنبال شغل).


تهران، آخرالزمان!

۲۸ آذر ۱۴۰۳
بعد از یک هفته همچنان تعطیل


چشمانت چه دارد
که هم خواب می‌کند و هم بیدار
کلامت چه دارد
که هم درد است و هم درمان
دست از سرم بر ندار
سرم به دستت معتاد شده
نوازشت را دریغ نکن
هم خماری دارد و هم نشئه‌گی...

۲۶ آذر ۱۴۰۳

#بداهه


اقتصاد ۱۱۵ تریلیون دلاری جهان در ۲۰۲۵


Репост из: روزنامه دنیای اقتصاد
ساختار رانتی با جامعه چه می‌کند
بیچاره نسل جوان

✅ محسن جلال‌پور که هم کارآفرین است و هم تاجر و سال‌ها مدیریت بنگاه‌های خصوصی را بر عهده داشته، به این پرسش پاسخ می‌دهد که چرا نسل زد با محیط کسب‌وکار به مشکل خورده و چرا کارگران این نسل با مدیران قدیمی سر ناسازگاری دارند. چکیده گفت‌وگوی صدف صمیمی با جلال‌پور را بخوانید:

🔹«همه چیز تحت تاثیر آنها دگرگون شده است»؛ این تعبیری است که پرده از رابطه نسل زد با اجتماع سنتی برمی‌دارد.

🔹هرچند دو سال از اوج‌گیری بحث‌های اقتصادی درباره نسل زد گذشته؛ اما هنوز از تمام چالش‌های جامعه با این نسل گفته نشده است.

🔹جوانان نسل زد در محیط‌های کاری کمتر اهل تعامل هستند و الگوهای رایج را برنمی‌تابند. قوانین کار هم کهنه و قدیمی است و به مذاق کارگران این نسل خوش نمی‌آید.

🔹برخی معتقدند راه‌حل، در تسهیل دورکاری نسل جوان است و عده‌ای دیگر این ایده را غیربهره‌ور و ناممکن می‌دانند.

🔹اینکه نسل زد حوصله کار کردن در فضای کارگاهی را ندارد یک طرف قضیه است و روی دیگر این است که آینده نیروی کار جوان در بنگاه‌های قدیمی چه می‌شود؟

🔹ابتدا جوانان نسل زد را به دو گروه کارگران و متخصصان تقسیم کنیم و بعد درباره مطلوبیت‌های آنها در محیط کار سخن بگوییم.

🔹به گمانم نیروی متخصص نسل زی آمادگی کار کردن در فضای سنتی را ندارد. البته نمی‌شود حکم کلی داد و آماری هم در کار نیست اما برخی شواهد نشان می‌دهد که به‌طور کلی نسل زد به سه دلیل آمادگی لازم را برای کار در بخش‌های قدیمی اقتصاد ایران ندارد.

🔹دلیل اول به رقابت ناسالمی برمی‌گردد که در اقتصاد کشور وجود دارد. درآمدهای هنگفتی که عمدتاً آقازاده‌ها و آقازاده آقازاده‌ها در طول سال‌های اخیر برای خود دست‌وپا کردند باعث می‌شود فضای سالمی برای رقابت وجود نداشته باشد.

🔹تقریباً همه مزیت‌های اقتصاد ایران در اختیار گروه‌های خاص و به‌طور مشخص در اختیار آقازادگان است.

🔹جریان ناسالمی که در اقتصاد ایران شکل گرفته، باعث شده که بی‌انگیزگی جدی میان جوانان به وجود بیاید.

🔹این بی‌انگیزگی هم شامل تحصیل‌کرده‌های جوان می‌شود که عمدتاً به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی، راه مهاجرت را در پیش گرفته‌اند و هم باعث سرخوردگی نیروی کار جوان می‌شود.

🔹نیروی جوان کشور نابرابری را با همه وجود خود احساس می‌کند و در عین حال با خودش می‌گوید که اگر همه عمرش را هم کار کند، نمی‌تواند به اندازه یک ماه منتفعان بد کار کردن اقتصاد ایران درآمد داشته باشد.

🔹فرض کنید جوانی که با اتوبوس در حال رفتن به محل کار خود است، پشت چراغ قرمز، جوانی را پشت فرمان ماشین لوکس می‌بیند و اولین چیزی که به ذهنش می‌رسد این است که وارد یک بازی ناعادلانه شده است.

🔹با خودش می‌گوید من اگر ۳۰ سال کار کنم، نمی‌توانم از مسیر درست، به چنین درآمدی برسم و در نتیجه یا دست از کار می‌کشد یا کسب درآمد از مسیر نادرست را برمی‌گزیند.

🔹این یک واقعیت است که وقتی ما جوان بودیم، منابع برای شروع کار جدید کم بود اما فضای سالم‌تری وجود داشت و در نتیجه یک جوان می‌توانست با چند سال کار کردن در مسیر پیشرفت قرار گیرد اما در حال حاضر فضای کار کردن به قدری ناسالم شده که جوانان امید خود را از دست می‌دهند.

🔹علتش هم فقط رانت‌ها، درآمدهای بی‌بنیان و پول‌های حاصل از بده‌بستان‌های رانتی است.

🔹ضمن اینکه ما مسیری را آغاز کردیم و امروز مجبور هستیم در امتداد آن حرکت کنیم؛ ولی آنها بعد از مدتی دیگر نیازی به پیشرفت نمی‌بینند.

🔹به نظر من یکی از بزرگ‌ترین ناترازی‌ها در سطح افراد و خانوارها، ناترازی درآمد و هزینه است؛ یعنی امروز درآمد کارمند دولت و کارگر صنعتی به هیچ عنوان با هزینه‌هایشان مطابقت ندارد.

🔹اولین مسئله این است که در هر خانواده ایرانی یک نفر بیکار وجود دارد. دوم اینکه از هر خانواده ایرانی یک نفر مهاجرت کرده است. سوم اینکه در هر خانواده ایرانی یک جوان ورشکسته و زمین‌خورده کاری وجود دارد. چهارم اینکه در هر خانواده ایرانی یک بیمار وجود دارد که متاسفانه بیماری‌اش صعب‌الاعلاج یا لاعلاج است یا مشکلات جدی دارد. پنجم هم اینکه در هر خانواده ایرانی یک پسر یا دختر مطلقه وجود دارد.

🔹در چنین خانواده‌هایی، دورکاری واقعاً سخت است. باز محیط کار واقعی، مقداری روحیه به انسان می‌دهد؛ فرد آدم‌ها را می‌بیند، فضا را می‌بیند، صحبتی می‌کند، درد‌و‌دلی می‌کند و روحیه‌اش بهتر می‌شود. بنابراین اطمینان دارم که فضای کار واقعی، با همه مشکلاتی که دارد، برای نسل زد مناسب‌تر از دورکاری است.

منبع: تجارت فردا، شماره ۵۷۱

کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den


قانون گودهارت چیست؟

🔺در دهه ۱۹۷۰ چارلز گودهارت، اقتصاددان انگلیسی، موضوعی را مطرح کرد که بعدها به قانون گودهارت مشهور شد. البته این مفهوم در ابتدا برای انتقاد به سیاست‌های پولی دولت مارگارت تاچر، نخست‌وزیر بریتانیا، مورد استفاده قرار گرفت و در حال حاضر نیز در بسیاری از حوزه‌های اقتصادی کاربرد دارد. به طور کلی، این قانون بیان می‌کند:

"وقتی یک شاخصِ اندازه‌گیری به یک هدف تبدیل شود، دیگر شاخص خوبی نخواهد بود."

مثالی برای قانون گودهارت

🔺مدیر یک مرکز تماس خدمات مشتریان به منظور افزایش درآمد، سیاست کاری جدیدی را آغاز می کند: "از این پس هر کارمند به جای پرداخت دستمزد ساعتی، حقوق خود را بر حسب تعداد تماس های تلفنی دریافت می کند."

🔺این سیاست باعث شد تا بعد از گذشت یک هفته تعداد تماس ها در روز به دو برابر افزایش یابد و به نظر می‌رسید که موفقیت‌آمیز بوده است. مدیر مربوطه که پیش از این هیچ‎گاه به درخواست‌های کارمندان خود توجهی نداشت، از نتیجه این سیاست بسیار راضی بود.

🔺بنابراین، یک روز تصمیم گرفت که به کارمندانش سر بزند، اما با صحنه شوکه کننده ای مواجه شد! کارمندان او برای پاسخ دادن به تماس مشتریان، تلفن را برمی‌داشتند و بعد از چند پاسخ کوتاه و حتی بدون خداحافظی تلفن را قطع می‌کردند. پس تعجبی نداشت که چرا تعداد تماس ها دو برابر شده بود!

🔺در واقع این مدیر افزایش تعداد تماس ها را هدف و مبنای اصلی قرار داد. در نتیجه بدون آنکه خودش بخواهد به کارمندانش این انگیزه را داد که کیفیت را فدای سرعت کنند. او قربانی پدیده‌ای شد که به قانون گودهارت معروف است.


چک‌های برگشتی رکورد زد!

▫️بر اساس جدیدترین گزارش بانک مرکزی از آمار چک‌های مبادله شده، در مهر ماه ۱۴۰۳ بیش از ۱۰.۲ میلیون فقره چک مبادله شده است. از این تعداد چک مبادله شده، ۹.۲ میلیون چک وصول شده و ۹۸۲ هزار چک برگشت خورده‌اند. تعداد چک برگشت خورده از اردیبهشت ۹۹ رکورد بوده و به بیشترین مقدار خود رسیده است.

▫️ارزش کل چک‌های مبادله شده برابر با حدود ۷۸۸.۹ هزار میلیارد تومان بوده که تقریبا ۶۷۴ هزار میلیارد تومان از آن وصول شده و ۱۱۴.۹ هزار میلیارد تومان از آن برگشت خورده است. به عبارتی دیگر، از مبلغ کل چک‌های مبادله شده ۸۵.۴ درصد وصول شده و ۱۴.۶ درصد برگشت خورده است.


فیلسوف کسی است که تصدیق می کند، دانش زیادی ندارد و این موضوع او را آزار می دهد. با این حال او داناتر از همه کسانی است که در مورد دانستنی ها و مهارت خودشان، در زمینه هایی که هیچ اطلاعی از آنها ندارند، سر و صدا می کنند. من می گویم که دانا کسی است که می داند که نمی داند. سقراط خودش اعتراف می کرد که فقط یک چیز می داند و آن اینکه هیچ چیز نمی داند. این گفته را آویزه گوش کن، چون این اعتراف حتی بین فیلسوفها خیلی کمیاب است. یادت باشد که این اعتراف بین مردم، می تواند به قیمت از دست دادن جان آدم تمام شود. همیشه خطرناکترین آدمها کسانی هستند که می پرسند. جواب دادن تا این اندازه خطرناک نیست. در یک سوال می تواند بیش از هزاران جواب، باروت خشک وجود داشته باشد.

یاستین گوردر


دلم می‌خواهد در آفتاب سرد آذر
جلوی پنجره‌ای که مرا از جهان جدا می‌کند
دراز بکشم
و چشم در چشم خورشید همدیگر را تماشا کنیم...

دلم می‌خواهد تمام ساعت‌های خانه را از در و دیوار جمع کنم
تا تو خودت به من بگویی که زمان متوقف شده است...

دلم می‌خواهد تمام دیوارهای خانه را از شیشه بسازم
تا نور از هر کجا که دلش خواست وارد شود...

دلم می‌خواهد سقف خانه را بردارم
تا آسمان فیروزه‌ایِ روز و سرمه کشیده‌ی شب خودش سقف خانه‌ام باشد...

دلم می‌خواهد تمام راههای منتهی به خانه را بردارم
تا مبدأ و مقصد یکی باشد...

دلم می‌خواهد تنهایی‌ام را تنها و تنها با تو قسمت کنم...

دلم می‌خواهد در شب تاریکی که تو مرا در بر گرفته‌ای، نور هیچ شمع و شب‌تابی نباشد...

دلم می‌خواهد، دلم تنها تو را بخواهد...

#بداهه

Показано 20 последних публикаций.