جامعهشناسیای جدید در خدمت عدالت اجتماعیمایکل بوراووی، جامعهشناس بریتانیایی، که اخیراً (۱۵ بهمن ۱۴۰۳) درگذشت، برای پژوهشگران علوم اجتماعی در ایران چهرهای شناخته شده بود. به همین مناسبت، در دانشکده ترجمهی مقالهای از او را در اختیار خوانندگان قرار دادهایم.
بوراووی در این مقاله استدلال میکند ما در عصری زندگی میکنیم که بازار، در ادامهروندهای بازاریسازی که از انتهای قرن هیجدهم میلادی آغاز شده، اکنون بیرقیب میتازد و هر چه را در مسیرش باشد، نابود میکند. او معتقد بود جنبشهای اجتماعی عصر حاضر هم، با وجود تنوع جغرافیایی و موضوعی، اشکل مختلف واکنش سیاسی به روندهای بازاریسازی هستند. این جنبشها، از جنبش اشغال والاستریت گرفته تا جنبش دانشجویی در شیلی و جنبش علیه ریاضت اقتصادی در جنوب اروپا، از اعتراضات به سلب مالکیت زمین در هند گرفته تا قیام علیه تصاحب زمینها برای شهرسازی در مناطق روستایی در چین، در اعتراض به بیعدالتیهای اجتماعی ناشی از ابعاد متفاوت بازاریسازی شکل گرفتهاند.
بوراووی بر آن بود که یک «جامعهشناسی جدید جنبشها» عرضه کند که بتواند این جنبشها را با وجود اهداف سیاسی گوناگون، با دیدگاهی وحدتبخش کنار هم قرار دهد. برای نشان دادن این موضوع، بوراووی شباهتهای کلیدی جنبشهای اجتماعی قرن حاضر را برمیشمرد.
۱. همهی این جنبشها شاخصهای ملّی دارند، حال چه از جنس مبارزه با دیکتاتوری باشد، چه در راستای مبارزه با ریاضت اقتصادی، یا علیه خصوصیسازی آموزش. این جنبشها در سطح جهانی از طریق شبکههای اجتماعی به هم متصل شدهاند و حتی سفیرانی بینشان رفتوآمد میکنند. گرچه چارچوب این جنبشها معمولاً ملّی بوده است، اما این جنبشها از یکدیگر الهام گرفتهاند.
۲. این جنبشها از فکر مشترکی الهام میگیرند؛ اینکه دموکراسی نیابتی را سرمایهداری، و مشخصاً سرمایهداری مالی، ربوده است. بازاریسازی باعث شده که با وجود متمرکز ماندن قدرت در دستشبکهی سرمایه-دولت،سازوکارهای انتخاباتی به آیینی بیاثر فروکاسته شوند.
۳. این جنبشها دموکراسی صوری را رد میکنند و در عوض دموکراسی مستقیم را برمیگزینند؛ سیاستی که گاه آن را سیاست «نگاه به آینده» میخوانند. این سیاست همانقدر که در حال مبارزهی عمودی با حاکمان است، روی برقراری پیوندهای افقی با همگنان خود هم متمرکز است.
۴. با اینکه به پیوندهای مجازی میان این جنبشها توجه بیش از حدی شدهاست، این پیوندها ضرورت حضور و پیوند در فضاهای واقعی را برجستهتر میکنند. اما همین امر لزوم حضور و و برقراری پیوند در فضای انضمامی واقعی را برایشان بیشتر عیان کرده است. پیوند مجازی برای اینکه مؤثر باشد نیازمند مکمل خود است؛ نقاطی که مردم در فضای واقعی در آن جمع شوند، مثل پارک زاکوتی در نیویورک، میدان کاتالونیا در بارسلون، میدان تحریر قاهره، میدان تقسیم استانبول.
۵. در همگی این جنبشها، اشغال فضای عمومی باعث شد که این جنبشها در برابر حملات شدید و سرکوبگرانهی متقابل پلیس، که اغلب با پشتیبانی ارتش هم صورت گرفت، بسیار آسیبپذیر شوند. چنین سرکوبهایی در امتداد ویرانکردن فضاهای عمومی در همه جا و برکشیدن فضاهای خصوصی بود. این جنبشها به شکل «اعتراضات سیال» هستند که در جایی ناپدید میشوند و از جای دیگری سربرمیآورند.
از نظر بوراووی، وحدت بخشیدن به این جنبشها مستلزم داشتن جامعهشناسی جدیدی است که فقط به نمایشهای سیاسی که این جنبشها بهکار میگیرند، ناظر نباشد، بلکه همچنین به فشار بازاریسازی نظر کند که این جنبشها علیهاش واکنش نشان میدهند. در این وضعیت، جامعهشناسان دیگر نمیتوانند وانمود کنند ناظرانی عینینگر از بیرون جامعه هستند. آنها جزئی از جامعهای هستند که مطالعهاش میکنند. باید به جامعهشناسی در مقام جنبشی اجتماعی و همزمان در مقام رشتهای علمی بیندیشیم، و خواهان مداخلهی انتقادی جامعهشناسی در دنیای پیرامونش باشیم.
بوراووی میگوید جامعهشناسی برای اینکه بتواند این نقشهای دوگانه پژوهش و کنش را به انجام برساند، باید سازوکارهای خود را برای گفتگویی در درون خود این رشته پدید آورد؛ سازوکارهایی که نه فقط در سطح محلی در درون دانشگاه، بلکه در سطح ملّی و از همهمهمتر سطح جهانی نیز کار کنند. به این ترتیب، جامعهشناسی خود باید تبدیل به جنبش اجتماعی شود. این مقاله را در زیر بخوانید:
https://daneshkadeh.org/global/14005/ @Daneshkadeh_org