{ZirKhaki_FOotballi}


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha


زیر خاکی فوتبالیستا(شات،ویس،ویدیومسیج،سوژه و...)
اینجا آمار همشون هست🔥😎
Modir: @N_ing
برای تب:
@fati_ar
چنلِ دِپِمون👣
@erore_maghze
چنل ناشناس(جواب سوالاتون و..)🤛🔥
https://t.me/joinchat/AAAAAEZRG9F2uuhEwJu0iA

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


Tb dan repost
#part29
#adrian
✨شيش سال قبل...✨
دستام از شدت عصبانیت #میلرزید.با قدمای بلند به طرفش رفتم که روی صندلی کز کرده بود.درست رفتمو بالای سرش ایستادم.با دیدنم نگاهشو از رو به رو گرفت.لبخندی زدو گفت:
-یه ساعته اینجا معطلم کردی آدرین خان!یخ زدم یه ذره آن تایم باش.
با عصبانیت یه قدم جلو رفتمو بازو هاشو بین دستام گرفتمو با تموم قدرت فشردم.نگاه #وحشت زدشو بهم دوخت:
-چرا....چرا اینجوری می کنی آدرین؟..دستم شیکست.
محکم تر دستشو فشار دادم که #اخش دراومد.
صورتمو به صورتش #نزدیک کردمو گفتم:
-چرا؟
-چی؟ چی چرا.
داد بلندی زدمو گفتم:
-چرا؟ چیه اون #حرومزاده از من بهتر بود؟
تویی که انقدر ادعای #پاکی می کردی پاکیت فقط برا من بود؟
با #بغض نگاهم کردو گفت:
-چی داری میگی؟ چرا اینجوری میکنی؟
تکوتی به بازوش دادمو محکم تر بازوشو فشردم که گریش دراومد.
-#همخواب شدن با اون پسره ی کلاش چه حسی داشت هان؟
با گریه و عصبانیت بین دستام تکون می خورد.
-خفه شو #کثافت عوضی حرف دهنتو بفهم.
پوزخندی زدمو گفتم:
-اگه با اون بودی پس با منم می تونی باشی! مگه نه؟
نگاهش رنگ #ترس به خودش گرفت.برای یه دقیقه دست از #تقلا برداشت اما به ثانیه نکشید که گریه هاش اوج گرفتو محکم تر توی بغلم تکون خورد.
-ولم کن....ولم کن عوضی!
بازو هاشو ول کردمو مچ دستشو توی دستم گرفتمو محکم کشیدم.حالم #خراب تر از حد ممکن بود.چند شبی میشد که بچه ها به دستم نرسونده بودن.تموم تنم درد می کرد.فکرم هیچ جوره کار نمی کرد.تنها راه رسیدن به ارامشم به کمک ساغر عملی میشد.بازوشو محکم تر کشیدمو #پرتش کردم توی ماشین.بلافاصه سوار ماشین شدمو همه ی درارو قفل کردم.مدام جیغ میزدو گریه می کرد.طی یه عمل #ناخواسته با تمام قدرتم توی صورتش کوبیدم که سرش به پنجره برخورد کرد.درد بدنم به اوج خودش رسیده بود عراقای #ریزو درشت روی صورتم بیداد می کرد.ماشینو روشن کردمو به راه افتادم.ساغر با صدای #ضعیفی گریه و ناله می کرد.هیچ #کنترلی روی کارام نداشتم.با رسیدن به خونه در سمت ساغرو باز کردمو #یقه ی مانتوشو توی دستم گرفتم.با هق هق چنگی به لباسم زد.
-آدرین...به خدا من با کسی نبودم...به جون خودم...به جون خودت...تروخدا باور کن.
نگاهمو به صورتش دوختم گوشه ی پیشونیش خراش برداشته بودو از گوشه ی لب بینیش خون میچکید.اخمامو توی هم کشیدمو سرمو به #صورتش نزدیک کردم.
-اما شواهد چیزای دیگه ایی میگن!
در پیه حرفم یقه ی مانتوشو محکم تر کشیدمو به طرف خونه رفتمو درشو باز کردم.ساغرو داخل خونه #هول دادمو بلافاصله خودم وارد شدم.درو پشت سرم قفل کردم.با #ترس نگاهم کردو شروع کرد #عقب عقب رفتن اما با برخورد به دیوار رنگ از روش رفت.از این فرصت استفاده کردمو# محکم کوبوندمش توی دیوار.دلبمو روی #لبای #داغش گذاشتمو عمیق #بوسیدم.انقدربوسیدمو #گازش گرفتم که مطمئن بودم #کبود شده.همزمان باهاش دستمو به طرف# مانتوش بردمو با یه حرکت #پارش کردم که هق هقش بیشتر شد.با دیدن تاپ مشکی رنگی به #بدن سفیدش رو به راحتی نشون میداد #وحشی تر از قبل به دیوار کوبوندمشو بوسیدمش.انقدر گریه کرده بود که به نفس نفس افتاده بود.با عصبانیت #ضربه ایی توی صورتش زدم که با شتاب روی زمین افتاد.
-انقدر #بغل گوش من عر عر نکن بزار کارمو بکنم.
با گریه #تن بی جونشو به عقب کشوند.از فرصت استفاده کردمو#خیمه زدم روش.با این کار با صدای بلند تدی گریه کردو #چنگی توی صورتم انداخت.با دستام دستاشو مهار کردمو سرنو توی گودیه #گردنش فرو بردم.هیچ کدوم از کارام ارادی نبود .فقط هرچه سریع تر دلم می خواست #طعم بودن باهاشو تجربه کنم.با این فکر #سرعتمو بیشتر کردم اما با #جیغ بلند گوش خراشی که کشید....
〰〰〰〰〰〰〰〰
پارت بالا رو خوندی؟🙀🔥
میخوای بدونی چه بلایی سر دختره اومد؟🙊🥀
پس بپر تو چنلوpart29# رو سرچ کن!
رمانی متفاوت که با خوندش پشیمون نمیشی!🙂✨
https://t.me/joinchat/AAAAAFXrn-ON46DOALjqOA


Tb dan repost
#دخترع_تو_ویلا_جلو_پسرع😱🤤💦
#فول___💦🤤

https://t.me/joinchat/AAAAAEbas-uo2XHeZVUFRA


Tb dan repost
___ #ببین_چه_رمانی_اوردم_اووف🤤🤤😱😱💦💦

دختره با پسره تو ویلا #تنها
وااای در روشون #قفل شده و دختره #عادت_ماهانه 😱

___________

وااای لعنتی آخ #دلم وای #کمرم وااای اه چرا من اینجوری شدم مثل مار دورخودم می‌پیچیدم.
نکنه مسموم شدم
هااان!
ولی کمرم پس چرا #درد بگی...

: ایییییی مامان

با #جیغی ک کشیدم ارمیا از کلجار رفتن با در دست برداشت و گفت چته سحر خوبی!

زیر دلمو محکم فشار دادم و با #ناله گفتم : آیی نه دلم درد میکنه

از جام بلند شدم تا قدم بزنم شاید آروم بشم که یهو...

ارمیا از پشت کشیدم و گفت : سحر تو... تو.. #چیزه وااای

من : وای #چی

ارمیا : #خون.. پشتت.. اوممه خب راستش #چیزه

اومد جلوتر و آروم سرشو آورد بغل گوشم و زمزمه کرد :فکر کنم #عادت شدی خانم #کوچولو ..

___
👇🏿#برای_خوندن_ادامش_بزن_لینک 🤤💦


https://t.me/joinchat/AAAAAEbas-uo2XHeZVUFRA


Tb dan repost
با انگشت اشارم آروم هلش دادم روی تخت! خودمم روش #خیمه زدم و نگاهمو به صورت و چشمای بستش انداختم!
دستمو تو موهای لخت مشکش فرو کردم و کشیدمشون که اخی از دهنش خارج شد،
شلوارشو #پایین کشیدم و خودمو روی #مردونگیش #تنظیم کردم. #لبامو روی #لباش گزاشتم و با یه حرکت....
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
ادامه ی این داستان در چنل زیر:🔞♨️
https://t.me/joinchat/AAAAAExQCpv2T_eXIlZFqA


Tb dan repost
سلااااااممممممم بچه ها چطورین😃⚡️
خب
طرف صحبت بنده با مخاطبهای رمان فنفیک و طنز است.📖
ممکنه بعضی از شماها حداقل یه بار اسم قاب عکس خالی و شنیده باشین!🤔
ممکنه خیلیاتونم خونده باشینش🙄
خلاصه خواستم خبر بدم که...
این رمان بعد از 9 ماه😳
با پایانی‌ عجیب🤯
شایدم عادی😪
تموم شد🤷‍♀
و قراره دوباره پر قدرت فصل بعدی این رمانو شروع بشه😍
با اتفاقات عجیبی که برای این اکیپ دیوونه میفته🤪
و همشونو غافلگیر میکنه🙊
شاید طنز😂
شاید درام😞
و اونا موظفن که باهم برن تو دل این اتفاقات💪🏼
و به زیبایی حلشون کنن🥰
هیچکس نمیدونه تهش چی میشه؟😬
ممکنه همه چی خوب تموم شه🥳
ممکنه همه چی خراب شه☹️
پس!
با هم بریم تا این عاشقای جوونو همراهی کنیم و ببینیم چطور به استقبال مشکلات بزرگ زندگیشون میرن😁💙👊🏻
@macanbovelabi
@macanbovelabi
@macanbovelabi


Tb dan repost
فکر کردن به تو شده عادت زندگیم:)
عادت که نه جزء واجباته!
من وقتی به تو فکر میکنم اونقدری هواسم پرتت میشه که کسی نتونه منو از فکرت دربیاره!!!!
موقع فکر کردن به تو میشم همون بچه کوچولویی که معلمش مغزشه و هواسش پی قلبشه:)!
مغزم مثل معلم بد اخلاقا گچو پرت میکنه سمتم و داد میزنه:هواست کجاست؟!
چی بگم بهش؟
بگم هواسم پیش تو بود؟
بگم داشتم به چشات فکر میکردم؟
دوباره داد میزنه:بگو ببینم الان من راجب چی درس میدادم؟
نگاش میکنم...
با صدایی که خواستن رو فریاد میزنه بهش میگم:تو رو نمیدونم ولی من داشتم به درس اِنهِنای اون لبخند دلبرش گوش میدادم:)!
اگه راه فراری هم باشه من نمیخوام از گودال چشمات بیام بیرون:)!!🍃
---------🥀---------
راه فرار فقط یه کلمست ولی مگه من میتونم از بغلت بیام بیرون حتی اگه کاکتوسم باشی به همه ی راه فرار ها یه پشت پا میزنم:)!🌵🌱
@macan_ir


Tb dan repost
دست سرنوشت:)
#part_......
با جیغ ازش وفاصله گرفدم...
+دست نجستو ب مننن نززنن عووضی
_اوخی ترسیدی. پ کجاس اقا امیر؟ کجاس ببینه داری جون میدی؟
+زندتت نمیزاره مطمئن باش مطمئن
_چقدد ساده ای تو اون الان داره با عشقش حال میکنه ولی تو حاضر نیسی مدارکشو ب من بدی؟
+نخیرم داری دوروغ میگی داری دوروغ میگی ک من مدارکو بهت بدم ولی کور خوندی!
اینو گفتم و در با شتاب باز شد و .....
داستانی از جنس سرنوشت :)
برای خوندن ادامه رمان :🖤
https://t.me/joinchat/AAAAAFBZloCbqae2LUoWxA


بـنـرامـ dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#رمان‌برادرانه‌طوری‌با‌حضور‌امیر‌مقاره‌و‌رهام‌هادیان
__________________
■کسیکه‌داداش‌نداره‌یعنۍ‌نصف‌محبتاۍ‌دنیا‌ازش‌دریغ‌شده■
___________________
#بخشی‌ا‌زرمان
#section54
#امیر
پاهامو اویزون کردم و دست انداختم دور کمر رهام که چشمش به آسمون بود و لبخند محوی روی صورتش بود نگاه خیرمو که روی خودش حس کرد نگاهم کرد و لبخندشو بیشتر کرد و منتظر نگاهم کرد با عشق نگاهش کردم و لب زدم:داداشی!!!!
رهام خنده قشنگی کرد و گفت:جون داداشی؟
+این ماشین مسابقه ای هارو دیدی که با سرعت میرن یهو ترمز میکنن دور خودشون میگردن؟
رهام سری تکون داد و گفت:اره دیدم
کشیدمش تو بغلم و گفتم:همونجوری دورت بگردم عمر داداشی...

#برای‌خوندن‌این‌رمان‌ماکانی‌برادرانه‌طوری‌لینک‌زیر‌رو‌فشار‌بده‌و‌جوین‌شو
https://t.me/joinchat/AAAAAFalkP8mheto93ZJZA


Tb dan repost
💔💔💔💔
💔🖤🖤
💔🖤💛
💔
#عشق_تصادفی

-امیر

+جانم

-عشق یعنی چی ؟

+عشق یعنی انقدر یه نفرو دوس داشته باشی تا آخر عمر پاش وایسی

-یعنی منو تو عاشق نیستیم؟

+ چطور؟

-آخه فقط تو خیالم می تونم باهات حرف بزنم):

#عشقـ_بهـ_زیباییـ_چشمانشـ_و_بهـ_تلخیـ_رفتنـ_دلتنگی

#عشقی_بهـ_رنگ_سیاهی

@loversmacan


Tb dan repost
#تکیه_گاهی_از_جنس_عشق

ژانر: #عاشقانه #پلیسی #هیجان_انگیز

خلاصه:

ماجرای زندگی #آنارام_محبی که با #دزدیده شدن مهم ترین شخص زندگیش توسط یک #باند بزرگ قاچاق #انسان، به دنبال اون #باند میگرده و باعث میشه که زندگی خودش هم در معرض #خطر قرار بگیره. اینجاست که #سرگرد_رهام_پارسیان که مسئول این پروندس، در عوضِ پیدا کردن اون #باند برای دخترِ داستانمون شرطی میذاره ولی آیا #آنارام قبول میکنه که با دادن #دخترانگیش، به اون باند برسه؟؟!!
برای فهمیدنش عضو این کانال بشین👇
https://t.me/joinchat/AAAAAE1aXqwZXLdwwTmyqg


Tb dan repost
دوست ندارم؛ولی اسمت که تو جمع میاد دلم هری میریزه...
دوست ندارم؛اما هر کی راجبت بد بگه عصبی میشم.
دوست ندارم؛ولی قلبم هنوز تورو از خودش نرونده.
دوست ندارم؛اما وقتی میبینمت دل کندن از چشات برام سخت میشه!
دوست ندارم!
فقط...
فقط...
میشه برگردی؟:)
------------🖤🥀
دلبرم رفت دلم رفت به دنبال دلش:)
به دور از عاشقآنه های تکراری
https://t.me/joinchat/AAAAAEhBH3629fib_WAA3A


Tb dan repost
این چنل عکسِ خواهرع سروشو گذاشته🥰👇🏻
@ZirKhAki_fOotBaLli
میتونی بیایی اسمع الهه رو سرچ کنی و ببینی😁❤️




Tb dan repost
های گایز👐🏽
چنلِ زیرخاکی فوتبالی سیگار کشیدن سحر قریشیو گذاشتههه😱
با ی عالمه عکسِ زیرخاکی از بازیکنا🏃🏻‍♂
بیا برو سرچ کن نبود لفت بدع👇🏻
@ZirKhAkI_fOotBaLli


بـنـرامـ dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#رمان‌ماکانی‌برادرانه‌طوری
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
من هیچی نمیگم فقط یک دقیقه وقت بزار #کلیپ رو نگاه کن اینجا خبری از #عشق‌و‌عاشقی نیست یه رمان کاملا #برادرانه و #اب‌قند لازم داستان زندگیِ دوتا #داداش که یکیش #رهاممونه یکیش #امیرمونه و این دوتا #شدیدا عاشق همن
⇩⇩⇩⇩⇩⇩
داداش داشتن خودش یه زندگیه
داداش داشتن یعنی بجون داداشم راست میگم
یعنی بجون داداشم که میخوام دنیا نباشه
یعنی داداشمو #عشقه❤️
یعنی دعوا،کتک کاری،خنده،آشتی
یعنی فوتبال نگاه کردن و کل کل های باحال و خنده دار
یعنی مثل #کوه پشت هم بودن💪🏻
یعنی تنها کسیکه بهت نارو نمیزنه
یعنی نمیزاره زمین بخوری
یعنی همه جوره هواتو داره و تنها نیستی😻
داداش یعنی این💋👬
《زو‌د جوین‌ شو‌ برادرانه‌ های‌ امیر‌ و رهاممونو‌ بخون‌ و‌ لذت‌ببر😍》
---------------
https://t.me/joinchat/AAAAAFalkP8mheto93ZJZA


Bnr hay chnl♡ dan repost
+نازی ی چنل میخوام تم از بازیکنا بزاره:/
_خب:/
+ی چنل میخوام بیوگرافی بازیکنا رو بزاره:/
_خب:/
+ی چنل میخوام ادیتای ناب بزاره:/
_خب:/
+ی چنل میخوام کلیپای ناز بزاره:/
_خب:/
+ی چنل میخوام ساعت بازی های همه بازیکنای تیم ملی رو بزاره:/
_خب:/
_ی چنل میخوام همه اینارو داشته باشه:/
_چنل داداش خوبا رو بگیر هرچی ک میخوای رو کافیه توش سرچ کنی:/
@dadashkhobaa 💕✨
@dadashkhobaa 💕✨
@dadashkhobaa 💕✨
@dadashkhobaa 💕✨


Tb dan repost
دخترااا دخترااا ببینید چی براتون آوردم 😊
دنبال اکسسوری های خاص و ناب میگردی؟!؟😍
نمیدونی کادو برای BFF خودت چی بگیری ؟!؟!
میخوای دستبند و گردنبند و نیم ست و بند عینک ودریم کچر و .... لاکچری با قیمت مناسب سفارش بدی؟!؟؟ اما نمیدونی کجا کیفیت کاراش و قیمت محصولاتش مناسب تره
میخوای زیورآلاتت و بند عینکت و بند کفشتو دستبندت باهم ست باشن ؟!؟! اما نمیدونی چجوری؟!؟😏
بیاین میخوام این کانال رو بهتون معرفی کنم دختراا
این کانال پر از وسایل ناب دخترونه و دست ساز و لاکچری و دخترونه است
❌اونم با قیمت های مناسب ❌
حتی سفارش هرچیزیم قبول میکنه که درست کنه
😳😳😳
بیا تو این کانال عضو شو باهات شرط میبندم پشیمون نمیشی 😜😜😜😉😉😉😉
اینم لینکشه عضو نشی از دستت رفته 👇👇👇

@mobinazahmelgallery


Tb dan repost
با استرس گفتم:الان چیکار کنم؟
امیر پوکر فیس سمتم اومدو گفت-پاهاتو وا کن.
با تعجب گفتم-چی؟چرا؟
امیر نچی زدو گفت-من باید وسط پات جا شم یا نه؟
با خنده ریزی اروم لب زدم-مراعاتم نمیکنه! بگه این ذهنش معیوبه یکم...
امیر با خنده گفت-به من چه تو منحرفی. حالا پاتو اروم بزار رو شونه هام بیا پایین! من نمیدونم تو بالای دیوار چیکار میکنی!؟
همونطور که سعی داشتم اروم بشینم رو شونش گفتم-گربه بود خو...
که تعادلمو از دست دادمو موهاشو کشیدم که جفتمون از پشت افتادیمو....😂😐🥳
| زِندِگی‌و‌َ‌رُمآنِ‌مُتِفآوتّ | 🥺👇🏼🌸
@macannovell


Tb dan repost
#پارت۲۹
عسل❤️
شت در چرا باز نمیشه😐حالا چ کنم دست گیره درو چند باز فشار دادم ولی باز نشد
بچه ها بچه ها
بارانا:جانم عزیزم چیزیت شد کمک میخوای
عسل:در دستشویی باز نمیشه
امیر 😐😂پس تا صبح اونجایی
رهام : امیر چرت نگو یعنی چی باز نمیشه... و درو چند بار فشار دادم چرا باز نمیشع
عسل:زنگ بزنید آتش نشانی 👨‍🚀👩‍🚒
امیر:😐اونوقت بگیم الو سلام ببخشید یه نفر از ما توی توالت گیر کرده سریع خودتونو برسونید تا خفه نشده ماسک اکسیژن هم بیارید فقط😂😂
عسل:😭😭امیررررر
امیر :جانممم
عسل:منو نجات بده😐
رهام :وایستید برم چکش و اچار بیارم شاید باز شه
بچه ها:ok
عسل :بچه ها
بارانا:جانم
عسل: من خیلی گشنمه و تشنمع😐
امیر:😁خوراکی اونجا هست بخور اب هم ک شیر هستش روبروت 😆
رهام:امیر خفه شو بیا این اچار درو باز کن
امیر :چرا خودت وا نمیکنی
رهام:آخه گفتش امیر نجاتم بده نگفت رهام ک
بارانا:بچه ها میشه ببندید دهنتونو عسل عزیزم واستا خودن الان نجاتت میدم
امیر ; نه نمیخواد عسل واستا خودم الان میشم فرشته نجاتت😇🤗
عسل; بچه ها بدویید فقط 😫😌

بلخره با هر بدبختی بود عسل رو اوردیمش بیرون داشت گریه میکرد
امیر:حالا خوبه تو دستشویی گیر کردی گریه میکنه آسانسور بود چی کسی هم نمیفهمید
بارانا:الان داری ارومش میکنی مثلا
امیر:اهم😢
رهام:عسل ببین الان ک ساعت ۱۲ ایناس دیر وقته شبم نمیشه با تاکسی رفت امیرم ک اینجا میمونه تو هم بمون با بارانا هستی دیگه صبحم میریم باهم استودیو
بارانل:اره باش خوش میگذره بعدم تو میخوای منو تنها بزاری با این دوتا🙄بمون شبم تازه پیش هم میخوابیم
امیر:شب ۴ تایی رو ۱ تخت چه شود
عسل:هن?


عه عه عه زرنگی😈😂
میخوای بقیشو بخونی؟
کاملا متفاوت با رمان های ماکانی😌✌🏼💜
بیا کانال زیر👇🏻🌸🍃💎

https://t.me/rohamir_artist_star


Tb dan repost
ښݪآݥ✋🏻




ية ڪآناݪ آؤڔدݦ از ݕهټریݩ ݕازیڪڹای ټيݦ ݥݪی ايڔاڹ ݕهټریڹ {17و20} دڹيا😻♥️💫🌈





ݒڔاز عڪښ ؛‌اديت؛‌ ‌ڣيڶݥ ؛‌ و ڪݪے چاݪۺ ۅ ݕآزۍ و ݧظڔښڹجے 💐💜❄️⚡️




بزن ڔو آيدي زيڔ ؤ خۅڋت ݕيا ببيڹ چخݕڔہ ݥطݦعݧم پشيݥۅڹ نݦيشی🙃🧡


👇🏻👇🏻👇🏻

@mehditaremisardar1720

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

468

obunachilar
Kanal statistikasi