بـنـرامـ dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#رمانبرادرانهطوریباحضورامیرمقارهورهامهادیان
__________________
■کسیکهداداشندارهیعنۍنصفمحبتاۍدنیاازشدریغشده■
___________________
#بخشیازرمان
#section54
#امیر
پاهامو اویزون کردم و دست انداختم دور کمر رهام که چشمش به آسمون بود و لبخند محوی روی صورتش بود نگاه خیرمو که روی خودش حس کرد نگاهم کرد و لبخندشو بیشتر کرد و منتظر نگاهم کرد با عشق نگاهش کردم و لب زدم:داداشی!!!!
رهام خنده قشنگی کرد و گفت:جون داداشی؟
+این ماشین مسابقه ای هارو دیدی که با سرعت میرن یهو ترمز میکنن دور خودشون میگردن؟
رهام سری تکون داد و گفت:اره دیدم
کشیدمش تو بغلم و گفتم:همونجوری دورت بگردم عمر داداشی...
#برایخوندناینرمانماکانیبرادرانهطوریلینکزیرروفشاربدهوجوینشو
https://t.me/joinchat/AAAAAFalkP8mheto93ZJZA
__________________
■کسیکهداداشندارهیعنۍنصفمحبتاۍدنیاازشدریغشده■
___________________
#بخشیازرمان
#section54
#امیر
پاهامو اویزون کردم و دست انداختم دور کمر رهام که چشمش به آسمون بود و لبخند محوی روی صورتش بود نگاه خیرمو که روی خودش حس کرد نگاهم کرد و لبخندشو بیشتر کرد و منتظر نگاهم کرد با عشق نگاهش کردم و لب زدم:داداشی!!!!
رهام خنده قشنگی کرد و گفت:جون داداشی؟
+این ماشین مسابقه ای هارو دیدی که با سرعت میرن یهو ترمز میکنن دور خودشون میگردن؟
رهام سری تکون داد و گفت:اره دیدم
کشیدمش تو بغلم و گفتم:همونجوری دورت بگردم عمر داداشی...
#برایخوندناینرمانماکانیبرادرانهطوریلینکزیرروفشاربدهوجوینشو
https://t.me/joinchat/AAAAAFalkP8mheto93ZJZA