Postlar filtri




Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


نگفتمت که این جماعت جریده با خط و رد نگاهت غریبه اند؟
#Nicotine






Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


مردم امروز راهی برای دست کشیدن از تحقق آزادی، پشت سرشان نمیبینند
برای بازپس گیری کرامت انسانی خود از چنگال استبداد در خیابان حاضر شده اند
خلقی که کشتار را به چشم می بیند، نمیتواند جز خونخواهی، امّید دیگری داشته باشد
خستگی اگر در پا های ماست، به چشمان دشمن هم میرود؛ میخوابد،
میخوابانیمش.
آنکه رفته یا مانده برای روشن نگه داشتن چراغ این خانه شمع میشود
از قتل دختران نه یکی، هزار لاله می روید
و خانه ی بیدادگر فرو می‌ ریزد.


نمیدانم چگونه پاسخِ این خاکسترِ آماده ی زایش را خواهیم داد، تنها میدانم باور به از نو برخواستن، باز هم در دل ایرانشهر روییده است. تو گویی رازی در این سرزمین هست که هربار پس از فترتی تحمیلی، دوباره فرهنگش زنده میشود.
انگار با هر رنجی پخته تر شده است. گویی خیز بر میدارد برای سروری و باورمندی به والاگهر بودن او را زنده میکند. نام ایران برایمان خواهر یا برادر است. از ما که میکشند، میکوشیم تا جای خالیش را پر کنیم. از ما که میکشند قلبمان را آتش میزنند. مردم‌ این سرزمین داغ را سینه به سینه میچرخانند به امید پیروزی.


امشب "ایران"ِ ما منتظر امیدی ست که فردا، پای در جبهه ی حق طلبی بگذارد.
امشب جماعتی را دیدم که نه تنها ترسی از سرکوب گران نداشت بلکه خود به جوش آمده از ظلمی بود که جوانی و امیدش را پایمال کرده و به دنبال سرکوب مواجب بگیران بود.
امشب "زنان" این نام آورانِ هفت هزار سالگان، رو سفید کردند مردان سینه چاکشان را!
ما بیهوده نمیگیریم، ما راهشان را هموار میسازیم تا در فردای آزادی شانه به شانه مان برقصند و بچرخند!
این امید در دستان ماست. فردا چه کسی وکیل ماست؟ وزیر ماست؟ مگر بهتر از خودمان کسی را میشناسیم؟!
هرکدام نخبگان و کاربلدانی را میشناسیم که نه تنها تبعید و دور از وطن بودن دلسردشان نکرده بلکه لحظه به لحظه اخبار این مملکت را دنبال کرده و با ما نگرانیش را کشیده اند. هرکدام شیر هایی را میشناسیم که کفتار ها بر آنان نائل نیامدند و در این کویر، در "تهران" با ما ماندند!
یاران! چرا در فردای آزادی پزشکی معتمد و حاذق وزارت خانه ی بهداشت ما را سامان نبخشد؟
چرا وکیلی که شجاعتش را نشان داده،-در مجلس- نماینده ی خواسته ی من و شما نباشد؟
ما هیچ‌چیز از اروپای رنسانس کم‌نداریم. ما هنوز فرزندان پیر نیا و کسروی هستیم.
به یاد داشته باشیم جدا از آن دسته ی سرکوبگرِ مفلوک‌ که پا به فرار میگذارند، مذهبی هایی وجود دارند که همسایه و فامیل ما هستند،
این ماییم که آزادی اندیشه شان را تضمین میکنیم.
دین زدایی باشد برای بعدا، فردا کار تمام نمیشود ما ساختن زیر بنای دموکراسی را برای این مملکت در پیش رو داریم.
فردا با شیران ظالم کشِ این بیشه ی هماره آباد و کهن، پا به فتح میگشاییم.
باشد تا آیندگان ناممان را به نیکی یاد کنند یا با آه و افسوس دنباله ی راهمان را بگیرند.
هر دو به دست ماست.

بامداد ۲م مهرماه ۱۴۰۱




همه‌ی این سال‌های زمستانی
درهای خانه برای برگشتنت باز بود؛
آنقدر که سرما مغز استخوانم را تراشید.

با گرمای نفس‌های ته‌کشیده از سیگار، انگشتانم را گرم می‌کنم
و دستی به سر و روی اتاق می‌کشم...

#Nicotine
@no_thing_s






Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


من هیچ جایی در زندگی ات نداشتم.
میان ده دسته آدم آمدم، یکی از هزاران گوینده برای گوش هایت.
تو غرق در خود، سرگرم تکه و پاره کردن من و همه ی پلیدی های روزگاری که طی کرده بوی.
تو سرگرم اعدام چیزی به نام ما! میان من و خودت بودی
حالا هردویمان زنده ایم. بی هم
تو میچرخی و من از سردرد مینشینم.
تو میخندی و من خنده هایت را از اینسوی صفحه داد میزنم
تو خواهی ماند و من اما اوییم که باید نباشد.
نه عاشقت، نه عازم به فتحت، نه درگیر درگیری هات
و نه آدمت.
آمده ام به دنیای دیگری، اویی که بوده ام
با دیدارت فاصله ای میان ما ی دنیای من با ما یی که با تو میخواستم، ایجاد کردی.
نه تو ماندی و نه من.
تو اهل اینجا نبودی و من خون گرم نیستم.
دنیایی که میخواستیم جهانی دو نفره بود، که در آن همه ی عزیزانمان را دفن کرده بودیم و خورشید تنها مقصد هرروز برای رسیدن بود.
من در دنیایی آمده ام که هیچ یک از این نامه ها به تو نخواهند رسید.
من اینجا ما یی دارم که تو هم اگر روزی برگردی خونت را میمکند.
تو نمیدانی؛ ما با خون هم زنده ایم.. مینوشیم تا دیگری مسموم نشود. نمیپوشیم تا دیگری بپوشد.
میخواستم خون تو را بر پیشانی ام بنشانم.
نماندی و نبودم و نیست شد. هرآنکه از من در دنیایت داشتی.
من اینجایم. بی تو.
دنیا تمام شده، هیچکس به جز ما ی به دنیا آمده نیست
وجودی عاری از زنده بودن. حافظه ایست
مغلطه ایست
اساسی ست
کودک است، نه پدر دارد نه مادر
نفس نمیکشد اما میبیند
و بی صدا میشکند.
من اینجا بی تو ام.
تو دنیایی داری که ده ها نفر می بینند ت.
تو دنیایی داری که در غمت، بازی میکنی.
دنیای من با هر غم میمیرد. آهسته، تا کسی بیدار نشود.
میماندی تا ببینی مرا چگونه در آغوش میکشند، همانطور که دستانت را می فشردم.
کلمات این سطور از این آشیانه ی مضحک هم رخت بر خواهند بست و من با تو در این افسانه ی سیاه باقی خواهم ماند.
حالا معنی : نه تو خط مرا خوانی، نه من نامی ز تو دانم. را میدانی.

۱ مرداد ۱۴۰۱





20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

73

obunachilar
Kanal statistikasi
Kanalda mashhur