فریده یه نگاه به من انداخت فکر کنم یه جورایی نمیدونست شرتش رو در بیاره یا نه ولی یکم همونطوری مامانم واس خورد ولی طاقت نیاورد سر مامانم رو برد عقب و شرتش رو در آورد رو زمین دراز کشید و گفت جنده بخور مامانم با اکراه و از روی اجبار داشت کص فریده رو میخورد زبونش رو آورده بود بیرون و کصش رو لیس میزد محکم سر مامانم رو فشار میداد صدای آه آه فریده کل خونه رو برداشته بود باورم نمیشد دارم لز مامانم رو میبینم اونم زوری فریده بلند شد بالا سر مامان واستاد گفت بلند شو اونم بلند شد سرش رو گرفت برد لای سینه هاش و تو سینه های میکشید گفت سوتینم رو باز کن مامانمم دستش رو برد پشت فریده و همونطوری که داشت باز میکرد فریده ازش لب میگرفت سوتین باز شد و انداختش زمین و سینه هاش آویزون شد تقریبا سینه های هر دو اندازه بود ولی واس مامانم شل تر و آویزون تر بود ولی کص مامانم یه سر و گردن بالاتر از فریده بود قهوه ای کمرنگ و واس فریده خیلی تیره تر بود فریده محکم از مامانم لب میگرفت دراز کشیدن رو زمین فریده اومد رو مامانم و لب هاش رو میخورد صداش آمدمو دیوانه میکرد سینه های مامانم رو فشار میداد و نوکش رو میمالید اومد پایین تر و سینه هاش رو خورد خیلی خوب میخورد نوکش کامل سیخ شده بود آه مامانم بلند شده بود و نفساش خیلی تند شده بود همین طوری که داشت سینه ها رو میخورد کص مامانم رو انگشت میکرد و میمالید کیرم مثل سنگ شده بود داشتم میمالیدم آوردم از شلوار بیرون و جق زدم سریع آبم اومد و ریختم تو شرتم فریده داست شکم مامان رو لیس میزد سینه هاش کبود شده بود انقدر محکم خورده بود دور نافش رو میخورد رفت سراغ کص مامانم شروع کرد لیس زدن و همزمان انگشت میکرد مامانم آه بلندی میکشید فریده هم میگفت جووون جرت میدم مریم جووون مامانم چند تا آه محکم کشید و جیغ زد و آبش رو تو صورت و دهن فریده خالی کرد فریده یکم خورد و همونطوری اومد بالا و شروع کرد لب گرفتن از مامانم انقدر آب مامانم زیاد بود ییشتر صورت فریده آب کص بود لب تو لب بودن فریده اومد بالاتر با کص روصورت مامانم نشست شروع کرد تکون دادن خودش دستای مامانم روی پاهای فریده بود و از پا تا کون فریده رو میمالید فریده تند تند خودشو تکون میداد و آه میکشید و جیغ میزد خیلی حشری بود موهاش بهم ریخته بود و با هر تکون سینه هاش بالا و پایین میشد خیلی صحنه باهالی بود دیدم فریده داره میلرزه و سرعتش کم شده یه آه کوچیک کشید یکم رو به پایین خم شده بود نمیتونست صاف واسته یکم ریز تکون میخورد هنوز بعد چند دقیقه ثابت واستادن از صورت مامانم بلند شد و کنارش دراز کشید و مامانمو بغل کرد صورت مامانم اصلا آب نبود دیدم رو لباش یکم انگار آب هست خیلی کم بود فکر کنم ریخته بود تو دهنش و چون خیلی زیاد رو صورتش نشسته بود مامانمم مجبور شده بود همش رو بخوره فریده یه لب از مامانم گرفت و بغلش کرد و بوسیدش داشت قربون صدقش میرفت که مامانم بلند شد و رفت حموم فریده هم دنبالش رفت حموم اونجا نمیدونم چی شد ولی مامانم شنیدم چند بار گفت نکن فریده بسه دیگع این داستان لز مامانم هنوز هم ادامه داره ولی من دیگه موفق به دیده شدنش نشدم چند باری هم با فریده سکس داشتم ولی واسم نوشتنش جالب نبود واس همین ننوشتم امیدوارم خوشتون اومده باشه
📕دّاّسّتّاّنّکّدّهّ📘
ĴŐĨŃ☞
@DastankadaaĴŐĨŃ☞
@Dastankadaa