برای فروید عشق چندان خطرناک بود که در " تمدن و رنج های آن " که در اواخر حیات خود به رشته تحریر درآورد، از آنکه عشق خود مبادا تهدیدی برضد تمدن ایجاد کند، می هراسد.
عشق تهدید کننده است چه متضمن ترک تسلط بر خویشتن می باشد، و این امر ما را بی اندازه آسیب پذیر بر جای می گذارد:
«هیچگاه هم چون در زمان عاشق بودن در برابر رنج و تالم این چنین بیدفاع نیستیم، و در هیچ زمان دیگری جز در از دست دادن مطلوب عشق یا عشق او این چنین عسرت بارانه اندوهگین نمی شویم.»
فروید در تمدن و رنج های آن چنین می نویسد که این اندیشه که احساس اقیانوس وار مترتب بر یگانگی و اتحاد از رابطه مادر و فرزند به رابطهی زن و
شوهر امتداد می یابد، طفلانه و غیر واقع گرایانه است ؛
خود او به طور قطع در زندگی زناشوییاش بدین احساس اجازه وقوع نداد.
چنین عشقی بنا به ادعای فروید خطرناک است چه پس از گرفتار آمدن در آن مرزهای منِ نفسانی همچنان که در پسیکوز یا دیوانگی نیز روی می دهد، می توانند از میان بروند.
احتمالا غیرت و تملک طلبی شدیدش در مورد مارتا در یک مقطع این ترس را در وی ایجاد کرده است که ممکن است از عشق کارش به جنون کشد. راه چاره فروید برای چنین شور لجام گسیخته ای که می تواند تمدن را به نابودی کشاند، چه بود؟ چنین حالتی از عشق که سخت تمتع بخش است و در عین حال مخاطره آمیز، می بایستی اعتدال یابد و از نظر اجتماع قابل قبول شود، می بایستی از طریق عقل و علم «تصعید» شود. به طور خلاصه، افراد آدمی می بایستی فروید را الگو و سرمشق خود قرار دهند.
دانشنامه فروید
@Spirit_and_life
عشق تهدید کننده است چه متضمن ترک تسلط بر خویشتن می باشد، و این امر ما را بی اندازه آسیب پذیر بر جای می گذارد:
«هیچگاه هم چون در زمان عاشق بودن در برابر رنج و تالم این چنین بیدفاع نیستیم، و در هیچ زمان دیگری جز در از دست دادن مطلوب عشق یا عشق او این چنین عسرت بارانه اندوهگین نمی شویم.»
فروید در تمدن و رنج های آن چنین می نویسد که این اندیشه که احساس اقیانوس وار مترتب بر یگانگی و اتحاد از رابطه مادر و فرزند به رابطهی زن و
شوهر امتداد می یابد، طفلانه و غیر واقع گرایانه است ؛
خود او به طور قطع در زندگی زناشوییاش بدین احساس اجازه وقوع نداد.
چنین عشقی بنا به ادعای فروید خطرناک است چه پس از گرفتار آمدن در آن مرزهای منِ نفسانی همچنان که در پسیکوز یا دیوانگی نیز روی می دهد، می توانند از میان بروند.
احتمالا غیرت و تملک طلبی شدیدش در مورد مارتا در یک مقطع این ترس را در وی ایجاد کرده است که ممکن است از عشق کارش به جنون کشد. راه چاره فروید برای چنین شور لجام گسیخته ای که می تواند تمدن را به نابودی کشاند، چه بود؟ چنین حالتی از عشق که سخت تمتع بخش است و در عین حال مخاطره آمیز، می بایستی اعتدال یابد و از نظر اجتماع قابل قبول شود، می بایستی از طریق عقل و علم «تصعید» شود. به طور خلاصه، افراد آدمی می بایستی فروید را الگو و سرمشق خود قرار دهند.
دانشنامه فروید
@Spirit_and_life