♦️تبیین جغرافیاییی بتپرستیی مغولان: نتیجهی تهیدستیی مورخ ملیگرا در دانش دینپژوهی /۳
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۳ مهر ۱۴۰۳
توصیف محقّقان دیگری که از دین مغولان سخن گفته اند، همهگی بیانگر وجود شکلی از چندخداپرستی در میان مغولانی است که به ایران و چین و اروپا و روسیه حمله کرده اند. برتولد اشپولر در توصیف دین مغولان مینویسد:
«هنگامیکه مغولان برسـرزمینهاي پهناور دست یافتند، پیرو عقیدة شـمنی بودند، که در آن اصول معتقدات کاملاً مشـخص نگردیده بود. دین آنان رویهمرفته از اجراي مناسک مخصوص، جادوگري و احضار ارواح تشـکیل میشد. به همین سبب است، که برخی از مـورخین مغولاـن را اصولاً بیدین میخواننـد، و یـا مـورخین روسـی از دیـن آنـان اظهـار بیاطلاعی میکننـد. این اظهـار بیاطلاعی میتوانـد همچنین نشانة آن باشد، که آنان نتوانسـتهاند دین مغول را بشناسـند، و با توجه به اینکه دین مغولان فاقد اصولی بود، که در ادیان جهانی کاملاً تکامل یافته است، این امر موجب تعجب نمیگردد. با اینهمه بیشک دین مغولان داراي اصولی بوده است. مغولان به خـداي یگانه ایمان داشـتند، اگرچه گاهگاه به وجود خدایان فرعی نیز در کنارخداي یگانه معتقد بودند- بیآنکه روابط آنانرا کاملاً مشخص کرده باشند. مغولان آفرینش آسمانها و زمین را به خداي یگانه نسبت میدادند، و او را منشأ خوشبختی و بدبختی میدانستند. آنان پس از مرگ منتظر حیاتی بودند، که به حیات دنیوي شباهت کامل داشت. به عقیـدة مغولان خـداي یکتـا فرمـانروائی روي زمین را به آنهـا اعطاء کرده بود، و خانها رسالت داشـتند، که ارادة خالق را به فعل مبدل کنند، و به همین مناسبت روی نشانها و اسـناد خود این کلمات را مینوشـتند «منگو تنگري کوچونـدور» یعنی «به خواسـتة خداونـد جاوید» و ایـن جمله نیز که «آسـمان را یـک خـدا و زمین را یک فرمانروا شایسـته است» بر پایة همین عقیـده اسـتوار است. این جمله در دهههاي نخست هجوم مغولان نیروي معنوي بزرگی داشته است» (اشپولر، ۱۳۸۶ :۱۷۵-۱۷۴).
امّا مغولان در کنار پرستش تنگری -خدای بزرگ و خدای آسمان- درست مثل ایرانیان باستان، برخی از مظاهر طبیعت را تقدیس میکردند و خدایان دیگری که از نمد ساخته شده بودند را نیز میپرستیدند و وظایفی را در قبال این بتهایشان انجام میدادند:
«صور عبادت نیز بسیار ساده بود. آنان خورشید به خصوص خورشید طالع، ماه و دگرگونیهاي مختلف آسمان را ستایش میکردنـد، و تصـور اژدهـائی در این جریـان نقش بسـیار مهمی را به عهـده داشت. پرسـتش خورشـید مغولان را متوجه جنوب میکرد. آنان در هنگام خسوف و کسوف طبلها را به صدا درمیآوردند، تا نیروهاي شـیطانی را تار و مار کنند. آنان همچنین زمین را بهعنوان مادر همة موجودات تعظیم و تکریم میکردند. مغولان براي پرسـتش خورشـید، به سـمت جنوب سه بـار به حـالت رکوع درمیآمدنـد، و در عین حال انگشتهاي میانه را به کف دست میچسـباندند، و سق میزدند. آنان به مناسـبتهاي مختلف نوشابههاي گوناگون را نثار خـدایان میکردند، به این ترتیب که ظرفهاي مملو از نوشابه را با اداي «ورد» به هوا پرتاب میکردند. سوگند آنان در هنگام عقد قرارداد به این ترتیب بود: از ظرفی که گاهگاه سکهاي زرین در آن قرار داشت، خون میآشامیدند. مغولان موظف بودند، چنانچه به یکی از همقسمان و یا بستگان آنان تجاوز شود، انتقامجوئی کنند، اما این رسم در زمان چنگیزخان رفته رفته رو به فراموشی نهاد. علاوه برخداي یگانه، که او را عقل میپنداشتند، بتهائی از نمد ساخته بودند، و براي تکثیر گلهها هدایائی نثار آنان میکردند، و نیز از آشامیـدنیهاي خـود بـه پیشـگاه این بتهـا میریختنـد. گاهگـاه نیز دهـان آنـانرا بـا چربی -و نیز بـا غـذاهائی که خـود میخوردند-چرب میکردند. بعدها براي آنکه به قوانین چنگیزخان نیرو بخشند، او را نیز در میان خدایان جا دادند. در میـان مغولان از توتمیسم نشانی نیست. شـمنها نقش مشاوران روحانی را به عهـده داشـتند. آنـان رویهمرفته خرافات را رواج میدادنـد، و خـود را بـا جـادوگري سـرگرم مینمودنـد. امـا چنـانکه دیگران به جـادوگري میپرداختنـد، آنـانرا سـرزنش میکردنـد. از آنجـائیکه مغولان از جادوگري بیم داشـتند، جادوگران را سـخت عـذاب میدادنـد. فاطمه نـدیمه توراکینا در اثر شکنجـه اقرار کرد، که جـادوگري میکرده است (1246 م) و پس از آن او را غرق کردنــد. رانـدن عرابة بتها نیز از وظائف شمنها بود. آنهـا اعیـاد را جشن میگرفتنـد، و ویلهلم فن روبروك یک بـار ناظر یکی از این جشنها بوده است (احتمالاً جشـن بهار که تاریـخ آن متغیر بوده است)، که در آن شـمنها مادیانهاي سـفید را (براي تأمین مصـرف شـیر فرمانروا) تبرك میکردنـد، ...
ادامه دارد. 👇👇👇
#دین_مغولان
#شیرین_بیانی
#چندخداپرستی
#تاریخنگاری_ملیگرا
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۳ مهر ۱۴۰۳
توصیف محقّقان دیگری که از دین مغولان سخن گفته اند، همهگی بیانگر وجود شکلی از چندخداپرستی در میان مغولانی است که به ایران و چین و اروپا و روسیه حمله کرده اند. برتولد اشپولر در توصیف دین مغولان مینویسد:
«هنگامیکه مغولان برسـرزمینهاي پهناور دست یافتند، پیرو عقیدة شـمنی بودند، که در آن اصول معتقدات کاملاً مشـخص نگردیده بود. دین آنان رویهمرفته از اجراي مناسک مخصوص، جادوگري و احضار ارواح تشـکیل میشد. به همین سبب است، که برخی از مـورخین مغولاـن را اصولاً بیدین میخواننـد، و یـا مـورخین روسـی از دیـن آنـان اظهـار بیاطلاعی میکننـد. این اظهـار بیاطلاعی میتوانـد همچنین نشانة آن باشد، که آنان نتوانسـتهاند دین مغول را بشناسـند، و با توجه به اینکه دین مغولان فاقد اصولی بود، که در ادیان جهانی کاملاً تکامل یافته است، این امر موجب تعجب نمیگردد. با اینهمه بیشک دین مغولان داراي اصولی بوده است. مغولان به خـداي یگانه ایمان داشـتند، اگرچه گاهگاه به وجود خدایان فرعی نیز در کنارخداي یگانه معتقد بودند- بیآنکه روابط آنانرا کاملاً مشخص کرده باشند. مغولان آفرینش آسمانها و زمین را به خداي یگانه نسبت میدادند، و او را منشأ خوشبختی و بدبختی میدانستند. آنان پس از مرگ منتظر حیاتی بودند، که به حیات دنیوي شباهت کامل داشت. به عقیـدة مغولان خـداي یکتـا فرمـانروائی روي زمین را به آنهـا اعطاء کرده بود، و خانها رسالت داشـتند، که ارادة خالق را به فعل مبدل کنند، و به همین مناسبت روی نشانها و اسـناد خود این کلمات را مینوشـتند «منگو تنگري کوچونـدور» یعنی «به خواسـتة خداونـد جاوید» و ایـن جمله نیز که «آسـمان را یـک خـدا و زمین را یک فرمانروا شایسـته است» بر پایة همین عقیـده اسـتوار است. این جمله در دهههاي نخست هجوم مغولان نیروي معنوي بزرگی داشته است» (اشپولر، ۱۳۸۶ :۱۷۵-۱۷۴).
امّا مغولان در کنار پرستش تنگری -خدای بزرگ و خدای آسمان- درست مثل ایرانیان باستان، برخی از مظاهر طبیعت را تقدیس میکردند و خدایان دیگری که از نمد ساخته شده بودند را نیز میپرستیدند و وظایفی را در قبال این بتهایشان انجام میدادند:
«صور عبادت نیز بسیار ساده بود. آنان خورشید به خصوص خورشید طالع، ماه و دگرگونیهاي مختلف آسمان را ستایش میکردنـد، و تصـور اژدهـائی در این جریـان نقش بسـیار مهمی را به عهـده داشت. پرسـتش خورشـید مغولان را متوجه جنوب میکرد. آنان در هنگام خسوف و کسوف طبلها را به صدا درمیآوردند، تا نیروهاي شـیطانی را تار و مار کنند. آنان همچنین زمین را بهعنوان مادر همة موجودات تعظیم و تکریم میکردند. مغولان براي پرسـتش خورشـید، به سـمت جنوب سه بـار به حـالت رکوع درمیآمدنـد، و در عین حال انگشتهاي میانه را به کف دست میچسـباندند، و سق میزدند. آنان به مناسـبتهاي مختلف نوشابههاي گوناگون را نثار خـدایان میکردند، به این ترتیب که ظرفهاي مملو از نوشابه را با اداي «ورد» به هوا پرتاب میکردند. سوگند آنان در هنگام عقد قرارداد به این ترتیب بود: از ظرفی که گاهگاه سکهاي زرین در آن قرار داشت، خون میآشامیدند. مغولان موظف بودند، چنانچه به یکی از همقسمان و یا بستگان آنان تجاوز شود، انتقامجوئی کنند، اما این رسم در زمان چنگیزخان رفته رفته رو به فراموشی نهاد. علاوه برخداي یگانه، که او را عقل میپنداشتند، بتهائی از نمد ساخته بودند، و براي تکثیر گلهها هدایائی نثار آنان میکردند، و نیز از آشامیـدنیهاي خـود بـه پیشـگاه این بتهـا میریختنـد. گاهگـاه نیز دهـان آنـانرا بـا چربی -و نیز بـا غـذاهائی که خـود میخوردند-چرب میکردند. بعدها براي آنکه به قوانین چنگیزخان نیرو بخشند، او را نیز در میان خدایان جا دادند. در میـان مغولان از توتمیسم نشانی نیست. شـمنها نقش مشاوران روحانی را به عهـده داشـتند. آنـان رویهمرفته خرافات را رواج میدادنـد، و خـود را بـا جـادوگري سـرگرم مینمودنـد. امـا چنـانکه دیگران به جـادوگري میپرداختنـد، آنـانرا سـرزنش میکردنـد. از آنجـائیکه مغولان از جادوگري بیم داشـتند، جادوگران را سـخت عـذاب میدادنـد. فاطمه نـدیمه توراکینا در اثر شکنجـه اقرار کرد، که جـادوگري میکرده است (1246 م) و پس از آن او را غرق کردنــد. رانـدن عرابة بتها نیز از وظائف شمنها بود. آنهـا اعیـاد را جشن میگرفتنـد، و ویلهلم فن روبروك یک بـار ناظر یکی از این جشنها بوده است (احتمالاً جشـن بهار که تاریـخ آن متغیر بوده است)، که در آن شـمنها مادیانهاي سـفید را (براي تأمین مصـرف شـیر فرمانروا) تبرك میکردنـد، ...
ادامه دارد. 👇👇👇
#دین_مغولان
#شیرین_بیانی
#چندخداپرستی
#تاریخنگاری_ملیگرا
@NewHasanMohaddesi