زیر سقف آسمان


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Telegram


زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه
تماس:
@Ziresagfeasman2017

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


♦️"نیرویِ اصیلِ تاریخی" چه ویژگی‌هایی دارد؟
(پاسخ و نقد و نظری به پرسش دکتر بیژن عبدالکریمی از روشنفکران ایرانی)
[بخش سوم]


✍️دکتر محمدباقر تاج‌الدین

۱۵ بهمن ۱۴۰۳

۶. تاریخ سازی در دوران پیشامدرن با تاریخ سازی در دورۀ مدرن به لحاظ هستی شناسانه(ontological) ، معرفت شناسانه(epistemological) و روش شناسانه(methodological)بسیار متفاوت است به گونه ای که اگر نیرویی در جهان سنتی و پیشامدرن دست به تاریخ سازی و جریان سازی زد لزوماً نمی توان نتیجه گرفت که بتواند در جهان مدرن نیز دست به تاریخ سازی و جریان سازی بزند. تاریخ سازی دورۀ پیشامدرن قواعد، الزامات و الگوهای هستی شناسانه، معرفت شناسانه و روش شناسانۀ خاص خودش را داشت و تاریخ سازی دورۀ مدرن نیز قواعد، الگوها و الزمات مربوط به خود را. با قواعد و الگوهای جهان پیشامدرن بسیار دور از ذهن و انتظار است که بتوان در دورۀ مدرن دست به تاریخ سازی و جریان سازی زد. لذا این که عبدالکریمی انتظار دارد نیروی تاریخی اصیل لزوماً مبتنی بر سنت پیشین خودش باید دست به تاریخ سازی بزند امری غریب و غیر قابل فهم است. نیروی تاریخی ای که در جهان مدرن زندگی می کند و زیست جهان خود را مطابق با الگوها و قواعد این جهان تنظیم می کند به چه دلیل باید براساس سنت پیشامدرن خودش دست به تاریخ سازی بزند و اگر چنین کند به عنوان نیروی تاریخی اصیل شناخته می شود و اگر چنین نکند شناخته نمی شود؟ و مگر تاریخ سازی و جریان سازی پدیده ای دستوری است و فقط یک قالب و کلیشه و فرمول مشخص و از پیش تعیین شده ای دارد؟ عبدالکریمی که بارها بر روشنفکران ایرانی تاخته اند که فهم و درک درستی از موضوع نداشته و این موضوع هستی شناساته، معرفت شناسانه و تاریخی را به امر پیش پا افتاده بدل کرده اند حال چرا خودشان در همان دام گرفتار شده اد؟!

۷. اما برویم سراغ موضوع هویت. هویت(identity) بنا به تعریف روان شناسانه عبارت است از« احساس تمايز شخصي، احساس تداوم شخصي و احساس استقلال شخصي »(جاکوبسن، 1996: 9). به لحاظ جامعه شناسانه نیز :« هویت برساخته اي اجتماعی است. کیفیتی ثابت یا ذاتی نداشته، بلکه ساخته می شود و سپس در تعامل با دیگران تغییر می کند و امری اکتسابی، انعطاف پذیر و توأم با احساس تعلق است. این که بدانیم چه کسی هستیم از یک سو و عضویت در گروه هاي اجتماعی نیز از سوی دیگر اهمیت دارد(جنکینز، 1394/ گیدنز، 1386/تاجفل، 1382). نکتۀ مهم در رابطه با هویت این است که هویت در جهان پیشامدرن متفاوت از هویت در جهان مدرن است. ضمن این که منبع هویت سازی افراد در جهان پیشامدرن واحد، ثابت، یکپارچه و یکدست بود اما در جهان مدرن با منابع متعدد و متکثر هویت سازی روبرو هستیم. برای مثال در جامعۀ سنتی خانواده مهم ترین منبع هویت ساز برای افراد بود یا قومیت و دین که همگی در یک پیوستار مشابه و یکدست و ثابت عمل می کردند. اما در جامعۀ مدرن علاوه بر خانواده منابع دیگری چون نظام آموزشی(از مدرسه تا دانشگاه)، نظام رسانه ای، شبکه های مجازی گسترده، نهادهای حقوقی، مدنی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، روشنفکران، اندیشمندان، سلبریتی های هنری و ورزشی و بسیاری افراد و نهادهای دیگر همگی در حال هویت سازی هستند. به تعبر دکتر داریوش شایگان «در جامعۀ مدرن با هویت چهل تکه مواجه هستیم و هویت های ناب و یکدست و ساده ای که در جامعۀ سنتی وجود داشت همگی دچار فروپاشی شده اند»(شایگان، 1382). از نظر استوارت هال« هويت‏هاي مدرن در معرض نوعي "تمركز زدايي" قرار گرفته‌‏اند. به اعتقاد وي، هويت تمامي گرانيگاه‏ها و خاستگاه‏هاي ثابت خود، نظير، جنسيت، مليت، قوميت و نژاد را از دست داده و تصور فرد از "خود" به عنوان يك فرديت كامل، نيز كاملاً مخدوش شده است. در اين شرايط، هويت تنها زماني مورد بحث قرار مي‌‏گيرد كه در معرض بحران قرار گرفته باشد. استوارت هال با رديابيِ تغييرات مفهومي‌ای كه به وسيلۀ آن ها مفاهيم مدرنيتۀ متأخر يا پست‌مدرنِ سوژه يا هويت ظهور كرده‌اند، به اين سؤال باز می‌گردد كه "سوژۀ پاره‌پاره " چگونه بر حسب هويت‌هاي فرهنگي‌اش به ویژه هويت ملي شناخته می‌شود؟(هال، 1382).

(ادامه دارد....)👇👇👇👇

@tajeddin_mohammadbagher

#مناظره
#روشن‌فکران
#حکم‌رانی_بد
#بیژن_عبدالکریمی
#محمدباقر_تاج‌الدین

@NewHasanMohaddesi


Adibaan EMS Channel dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
📝دوره‌ی کلّیاتی در باره‌ی روش تحقیق
استاد: دکتر حسن محدثی (جامعه شناس) لینک کانال تلگرامی

توضیحات تکمیلی: لمس|کلیک کنید

ثبت نام از سایت: لمس|کلیک کنید

ثبت نام تلگرامی: @toakademi

برگزار کننده:
🏛 زیر سقف آسمان مهر
🏛 نیک‌اندیشان زمان

🔹 هزینه‌ی ثبت نام (حضوری/آنلاین): ۱ میلیون ۵۰۰ هزارتومان
(امکان پرداخت در ۲ مرحله) - ۲۰ درصد تخفیف دانشجویی
🔹 نحوه‌ی برگزاری: حضوری/آنلاین
🔹 ظرفیت حضوری: ۲۰ نفر
🔹 ظرفیت آنلاین: ۳۰ نفر
🔹 تعداد جلسات: ۴ جلسه
🔹 هر جلسه: ۳ ساعت
🔹 تاریخ شروع:۱۶ بهمن‌
🔹 روز برگزاری: سه‌شنبه‌ها
🔹 ساعت برگزاری: ۱۷:۰۰ تا ۲۰:۰۰
🔹 پلتفرم آنلاین: اسکای روم
🔹 آدرس محل برگزاری: خیابان کلاهدوز (دولت)، نبش خیابان یارمحمدی، پلاک ۶۸، طبقه ۴، واحد ۱۷

✅ دسترسی به آفلاین صوتی و تصویری کلاس
✅ گروه تلگرامی پرسش و پاسخ

📌 صدور گواهی
✅ گواهی شرکت در دوره از طرف مؤسسه و با امضای استاد به‌صورت رایگان صادر خواهد شد.
❗️این گواهی صرفاً از طرف مؤسسه و استاد است و صرفاً به منظور تایید شرکت در دوره است و اعتبار دیگری ندارد.


♦️مهاجرت از وطن😭
۱۵
بهمن ۱۴۰۳


ممنون ام از آقایان مومنی‌ی عزیز، مهندس عزیز از ارومیه، و آقای دکتر محمودی‌ی عزیز برای ارسال این تصاویر!
🌺❤️🙏


#مناظره
#مهاجرت
#خودکشی
#حکم‌رانی_بد
#امید_اجتماعی
#بیژن_عبدالکریمی
#فقدان_درهم‌آمیخته‌گی
#sociality

@NewHasanMohaddesi


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
♦️قصه و غصه‌ی خودکشی و مهاجرت: فقدان امید اجتماعی (با سپاس از شاهین عزیز برای ارسال این قطعه از مناظره ام با دکتر عبدالکریمی)
۱۵ بهمن ۱۴۰۳

#مناظره
#مهاجرت
#خودکشی
#حکم‌رانی_بد
#بیژن_عبدالکریمی
#فقدان_درهم‌آمیخته‌گی
#sociality

@NewHasanMohaddesi

738 0 26 13 12

Adibaan EMS Channel dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
📝دوره‌ی کلّیاتی در باره‌ی روش تحقیق
استاد: دکتر حسن محدثی (جامعه شناس) لینک کانال تلگرامی

توضیحات تکمیلی: لمس|کلیک کنید

ثبت نام از سایت: لمس|کلیک کنید

ثبت نام تلگرامی: @toakademi

برگزار کننده:
🏛 زیر سقف آسمان مهر
🏛 نیک‌اندیشان زمان

🔹 هزینه‌ی ثبت نام (حضوری/آنلاین): ۱ میلیون ۵۰۰ هزارتومان
(امکان پرداخت در ۲ مرحله) - ۲۰ درصد تخفیف دانشجویی
🔹 نحوه‌ی برگزاری: حضوری/آنلاین
🔹 ظرفیت حضوری: ۲۰ نفر
🔹 ظرفیت آنلاین: ۳۰ نفر
🔹 تعداد جلسات: ۴ جلسه
🔹 هر جلسه: ۳ ساعت
🔹 تاریخ شروع:۱۶ بهمن‌
🔹 روز برگزاری: سه‌شنبه‌ها
🔹 ساعت برگزاری: ۱۷:۰۰ تا ۲۰:۰۰
🔹 پلتفرم آنلاین: اسکای روم
🔹 آدرس محل برگزاری: خیابان کلاهدوز (دولت)، نبش خیابان یارمحمدی، پلاک ۶۸، طبقه ۴، واحد ۱۷

✅ دسترسی به آفلاین صوتی و تصویری کلاس
✅ گروه تلگرامی پرسش و پاسخ

📌 صدور گواهی
✅ گواهی شرکت در دوره از طرف مؤسسه و با امضای استاد به‌صورت رایگان صادر خواهد شد.
❗️این گواهی صرفاً از طرف مؤسسه و استاد است و صرفاً به منظور تایید شرکت در دوره است و اعتبار دیگری ندارد.


♦️"نیرویِ اصیلِ تاریخی" چه ویژگی‌هایی دارد؟
(پاسخ و نقد و نظری  به پرسش دکتر بیژن عبدالکریمی از روشنفکران ایرانی)
[بخش دوم]

✍️دکتر محمدباقر تاج‌الدین

۱۴ بهمن ۱۴۰۳


۴. به خوبی می بینیم که "نسبتِ  تاریخی" لزوماً پدیده و امر آسانی نیست که با یک کلی گویی تکلیف موضوع را روشن کرده باشیم و خوش خیالی بورزیم که  نیروی تاریخیِ اصیل را  یافته و ساخته و پرداخته ایم. نکتۀ مهم دیگر در همین زمینه این است که هم اکنون درصد  قابل ملاحظه ای از ایرانیان  که گرایش های ملی گرایانۀ  قوی ای دارند خود را به کوروش و دورۀ هخامنشیان نسبت می دهند و می گویند تاریخِ اصیل فقط مربوط به همین دوره است و ضرورت دارد که  ویژگی های فرهنگی و اجتماعی این دوره را مورد توجه قرار داد و هویت ایرانی خود را در این دوره جستجو کرد و بقیۀ دوره های تاریخی را به کنار نهاد. یعنی تاریخ سازی و نیروی اصیل تاریخی را در دورۀ تاریخی مورد اشاره جستجو می کنند. جناب عبدالکریمی بفرمایند این می شود نیرویِ  تاریخیِ  اصیل؟ برخی دیگر که گرایش های دینی قوی ای  دارند می گویند دورۀ پس از اسلام به ویژه دورۀ عباسیان که در پیِ گسترش و عمق دین اسلام در ایران و سایر سرزمین ها بودند نیروی تاریخی اصیل محسوب می شوند و ویژگی ها و مؤلفه های تاریخی و فرهنگی و اجتماعی این دوره را باید به عنوان نیروی اصیل تاریخی به حساب آورد.

۵. به طور خلاصه این که در زمانه و زمینۀ کنونی در جامعۀ ایران سه نیروی تاریخ ساز متفاوت در کنار یکدیگر و حتی در مواقعی مقابل یکدیگر قرار گرفته اند و هر کدام داعیۀ تاریخ سازی و جریان سازی دارند. نیروهای دین گرا، نیروهای ملی گرا و نیروهای مدرن گرا و باید از عبدالکریمی پرسید کدام یک از این سه نیرو را می توان "نیروی تاریخیِ  اصیل" نامید؟ و اگر نیروی مدرن گرا مبتنی بر مؤلفه ها و عناصر جهانی و مدرن از تمام یا بخش قابل ملاحظه ای از سنت تاریخی گذشتۀ خودش فاصله گرفته و از آن عبور اساسی کرده باشد و بخواهد فقط مبتنی بر الگوهای جهان مدرن دست به تاریخ سازی و جریان سازی  بزند نمی توان آن را نیروی تاریخی اصیل نامید؟ هنگامی که نسل های جدید زیست جهان و هویت اجتماعی و فرهنگی شان مطابق با باورها، ارزش ها،  الگوها و قواعد جهان مدرن شکل گرفته و ساخته و پرداخته شده است چرا نتواند تاریخ سازی خودش را داشته باشد؟ و چرا نتواند به عنوان نیروی تاریخی اصیل قلمداد شود؟

ادامه دارد👇👇👇


@tajeddin_mohammadbagher

#مناظره
#روشن‌فکران
#حکم‌رانی_بد
#بیژن_عبدالکریمی
#محمدباقر_تاج‌الدین

@NewHasanMohaddesi


🔸🔸🔸مشارکت🔸🔸🔸



♦️"نیرویِ اصیلِ تاریخی" چه ویژگی‌هایی دارد؟
(پاسخ و نقد و نظری  به پرسش دکتر بیژن عبدالکریمی از روشنفکران ایرانی)
[بخش نخست]

✍️ دکتر محمدباقر تاج‌الدین

۱۴ بهمن ۱۴۰۳

آقای دکتر بیژن عبدالکریمی (از این پس و برای سهولت کار به نام عبدالکریمی) در مناظره ای که با اقای دکتر حسن محدثی داشته اند ادعا  کرده اند که: «من بارها این پرسش بنیادین و مهم را در برابر روشنفکران ایرانی نهاده ام و هیچ پاسخی تاکنون دریافت نکرده ام. آن پرسش این است:  نیروی اصیل تاریخی چه ویژگی هایی دارد؟». لذا در نوشتار حاضر کوشش می شود به این پرسش ایشان پاسخ و یا شاید بهتر است گفته شود نقد و نظری داشته باشم.

۱. پاسخ عبدالکریمی به این پرسش چنین است: «منظور من از نیروی اصیل تاریخی  نیرویی است  که با تاریخ و هویت آن ملت و  کشور نسبت دارد،  نیرویی است که شبکۀ  اجتماعی گسترده دارد،  مفاهیمی دارد، زیست جهانی دارد. اسطوره و قهرمان دارد و بخشی از جامعه را حول آن اسطوره،  قهرمان،  آرمان ها و زیست جهان مورد نظر  جمع می کند».

۲. در نگاه آغازینِ  این بحث ضرورت دارد از عبدالکریمی پرسش شود که منظور ایشان از نیروی تاریخی چیست؟ تاریخ به کدام معنا؟ به معنای گذشته و سنت پیشین؟ یا به معنای نیروی تاریخ ساز؟ نیروی تاریخ ساز در کدام مقطع تاریخی؟ مگر هر مقطع تاریخی نیروی تاریخ ساز خاص خودش را ندارد؟ آیا نیروی تاریخ ساز دورۀ  هخامنشیان یا دورۀ سامانیان یا صفویان لزوماً   به کار دورۀ تاریخی امروزین ما  می آید و می تواند تاریخ سازی کند؟ تاریخ سازی برای چه اهدافی؟   نیرویی که با "تاریخ" آن "ملت" نسبت دارد به چه معنا است؟ تاریخ ملت ایران کد ام است؟ کدام برهۀ زمانی از تاریخ ایران مد نظر است؟ ربط و نسبت با کدام دورۀ  طولانی از دوران تاریخی ایران؟ با کدام ویژگی های تاریخی؟ ایرانیان از کدام مقطعِ  زمانی ملت شده اند؟ ملت به کدام معنا؟ با کدام هویت و ویژگی هایی؟ هویت به کدام معنا؟ هویت قومی؟ هویت دینی؟، هویت ملی؟ یا هویت جهانی (مدرن)؟ منظور  از شبکۀ اجتماعی گسترده چیست؟ منظور از  مفاهیم چیست؟ کدام مفاهیم؟ با چه معناها و تفسیرهایی؟ زیست جهان یعنی چه؟ اسطوره به چه معنایی؟ قهرمان به چه معنایی؟ و چندین پرسش مهم دیگر که همگی نشان از وجود ابهامات فراوانی در تعریف عبدالکریمی از "نیروی اصیل تاریخی" دارد.

۳. واقعیت این است که تاریخ طولانی ایران تاریخی  یکپارچه و یکدست با ویژگی های کاملاً دقیق و مشخصی نیست که به طور کلی بتوان به آن نسبت داد. ضمن این که  نیروی تاریخ ساز و جریان ساز در هر مقطع و دورۀ تاریخی مطابق با مؤلفه ها و عناصر فرهنگی و اجتماعی همان دوره است و بسیار دور از ذهن است که برای دوره های تاریخی دیگر کارساز باشد و تأثیرگذار باشد. به گفتۀ ماکس وبر رویدادهای تاریخی اموری منحصر به فرد بوده و دارای علِیت تاریخی خاص خودشان اند و نمی توان تمام رویدادها و جریان های تاریخی را به صورت یکسان و یکپارچه فرض نمود. به عبارت  دیگر،  در هر  دورۀ تاریخی  اندیشه ها، باورها، آیین ها و آداب و رسوم و سبک زندگی مختلف جریان داشت که مبتنی بر این ویژگی ها تاریخ سازی و جریان سازی صورت می گرفت.

ادامه دارد👇👇👇


@tajeddin_mohammadbagher


#مناظره
#روشن‌فکران
#حکم‌رانی_بد
#بیژن_عبدالکریمی
#محمدباقر_تاج‌الدین

@NewHasanMohaddesi


♦️نمی‌دانستم لایک کردن هم‌ یک نوع روشنفکری‌ است

✍کیاوش حافظی

۱۴ بهمن ۱۴۰۳

سرانجام دکتر بیژن عبدالکریمی واژه‌ی "روشنفکر" را تعریف کرد و در مناظره‌ای با دکتر حسن محدثی گفت: "وقتی من می‌گویم روشنفکران، عموم تولیدکنندگان محتوا در فضای مجازی را مد نظر قرار می‌دهم."

نشان به آن نشانی که ادامه دادند: "آقای محدثی فکر می‌کنند وقتی من می‌گویم روشنفکر، چهار نفر مثل ایشان، آقای سروش و آقای کدیور را مد نظر دارم."

ایشان در ادامه اشاره کردند که در فضای مجازی میلیون‌ها پیام از سوی روشنفکران و سلبریتی‌ها در دفاع از مواضع اسرائیل وجود دارد.

ضمن پوزش از تاریخ اندیشه که واژه‌ی روسی "اینتلیگنتسیا" و واژه‌ی فرانسوی "انتلکتوئل" و سایر ملل را که واژگانشان را یکجا برای چند قرن "روشنفکر" یا "منورالفکر" ترجمه می‌کردیم، چند نکته به ذهنم رسید که آن را به زبان طنز بیان می‌کنم.

آقای عبدالکریمی، از شما ممنونم که باعث شدید متوجه شوم من هم روشنفکر هستم. من هم مثل شما از این کلمه خوشم آمده و برای همین همیشه دوست داشتم شبیه روشنفکرها شوم.

اما من نمی‌دانستم که در ایران "میلیون‌ها" روشنفکر داریم.

این را هم نمیدانستم که تیپ روشنفکرها در ایران عوض شده و دیگر نیازی نیست سبیل بگذارم، بهمن کوچک بکشم و کتاب دستم بگیرم!

اگر می‌دانستم به جای خواندن امثال آلبرکامو،  ژان پل سارتر و نیچه با باز کردن یک حساب اینستاگرام و فحش دادن به سبک سلبریتی‌هایی مثل تتلو و آیسان روشنفکر می‌شوم، یکی دو دهه عمر خود را صرف انتلکت‌بازی نمی‌کردم.

البته حالا هم دیر نشده... همیشه نگران بودم که نکند دغدغه‌ی ارتزاق باعث شود نتوانم فرصت انتلکت‌بازی داشته باشم. الان فهمیدم چون شغلم تا حدی تولید محتواست، روشنفکر محسوب می‌شوم.

متاسفانه دیروز تصمیم گرفتم تولید محتوای  یک صفحه اینستاگرامی در مورد آشپزی را  قبول نکنم. اگر این بخش از صحبت های شما را زودتر شنیده بودم ترجیح میدادم روشنفکر غرب‌زده‌ای باشم که با انواع غذاهای چینی و تایلندی که انواع جانور را به عنوان ناهار میخورند مقابله کنم.

اما جسارتاً من شنیده بودم که روشنفکرها متودولوژی دارند. به نظر شما در اینستاگرام از کدام ابزار استفاده کنم روشنفکر بهتری خواهم بود: لایک، کامنت، استوری، ایموجی یا ...؟

#طنز
https://www.instagram.com/reel/DFjKFhCs95w/?igsh=OHBxZnBzdjljMjho


#مناظره
#روشن‌فکران
#حکم‌رانی_بد
#کیاوش_حافظی
#بیژن_عبدالکریمی

@NewHasanMohaddesi


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
♦️استاد فلسفه و استفاده‌ی نادرست از واژه‌گان: این مورد مفهوم "روشن‌فکران"

✍حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۴ بهمن ۱۴۰۳

در قریب هفت ساعت مناظره با دوست عزیز ام دکتر بیژن عبدالکریمی بارها طرز استفاده‌ی نادقیق و گشاده‌دستانه از واژه‌گان را توسط وی نقد کرده ام. از جمله‌ی این نوع به‌کارگیری‌ی واژه‌ها توسط ایشان، همین مفهوم روشن‌فکران است. وقتی از او خواستم نام ببرد که کدام روشن‌فکران از اسرائیل دفاع کرده اند، دکتر عبدالکریمی این سخنان عجیب را گفت.

آقای کیاوش حافظی‌ی عزیز این قسمت از مناظره را جدا کرده و متنی طنزآمیز در مورد آن نوشته و برای من ارسال کرده است و من محض احترام ایشان آن را در زیر منتشر می‌کنم.

👇👇👇


#مناظره
#اسرائیل
#روشن‌فکران
#حکم‌رانی_بد
#کیاوش_حافظی
#بیژن_عبدالکریمی

@NewHasanMohaddesi


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
♦️مهم‌ترین کژکارکردهای حمله به روشن‌فکران: فرق نقد و حمله

✍حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۳ بهمن ۱۴۰۳


آقای دکتر عبدالکریمی‌ی عزیز، نواب صفوی یک تروریست مسلمان است. او ترورهای متعدد انجام داده و یکی از بزرگ‌ترین کارگزاران فکری‌ی معاصر (احمد کسروی) را به قتل رسانده است.



🔻پس‌نوشت: همین‌جا عرض می‌کنم که ترور و تروریست و تروریسم در همه‌ی اشکال اش محکوم اند. اتفاقا یکی از نگرانی‌های دل‌سوزان کشور این است که به‌خاطر مقاومت در برابر اصلاحات بنیادی، دو باره این اعمال خشونت‌بار به جامعه‌ی ما برنگردد.


#مناظره
#تروریسم
#نواب_صفوی
#احمد_کسروی
#بیژن_عبدالکریمی
#هایدگریسم_اسلامی

@NewHasanMohaddesi

834 0 10 15 25

🔸🔸🔸مشارکت🔸🔸🔸



درودها دکتر محدثی عزیز
به نظر من در برخی حوزه‌ها، مدرنیته تدریجاً از سنت بیرون آمده و یک تحول پیوسته داشته است، اما در برخی حوزه‌های فکری، سیاسی و اجتماعی،  به قول شما یک گسست بنیادین و حتی یک انقلاب معرفتی  رخ داده است. بنابراین، این امر  بستگی به حوزه‌ی مورد بررسی دارد.

۱. دیدگاه گسست تدریجی (تداوم سنت و مدرنیته)

این دیدگاه معتقد است که مدرنیته از دل سنت بیرون آمده و با تحولات تدریجی تکامل یافته است. برخی مثال‌ها:

رنسانس اروپا: بسیاری از مفاهیم مدرن مانند انسان‌گرایی (اومانیسم) و عقل‌گرایی در دوران رنسانس به‌تدریج از دل سنت فکری و دینی قرون وسطایی شکل گرفتند.
انقلاب صنعتی: در این انقلاب، ابزارها و روش‌های تولید از کارگاهی به کارخانه‌ای تغییر کرد، اما این تحول طی چند قرن رخ داد و به‌صورت تدریجی شکل گرفت.

۲. دیدگاه گسست بنیادین بین سنت و مدرنیته

از سوی دیگر، برخی معتقدند مدرنیته یک انقلاب فکری، معرفتی و فرهنگی است که سنت را دگرگون کرده است. مثال‌ها:

ظهور دکارتیسم و فلسفه‌ی روشنگری: دکارت، کانت و دیگر فیلسوفان عصر روشنگری سنت فکری مبتنی بر ایمان و سنت را کنار گذاشته و اساس اندیشه‌ی مدرن را بر عقل خودبنیاد استوار کردند.

سکولاریزاسیون و جدایی دین از سیاست: در دوران مدرن، دین از حکومت جدا شد (مانند انقلاب فرانسه). درحالی‌که در سنت، دین نقش اساسی در سیاست و قانون‌گذاری داشت.

تحول در مفهوم فردیت: در سنت، هویت افراد با جامعه، خانواده و مذهب تعریف می‌شد، اما در مدرنیته، فردگرایی و حقوق فردی اهمیت یافت.

✍دکتر محسن محمودی
استاد فلسفه در دانش‌گاه بندر عباس
۱۳ بهمن ۱۴۰۳


#مناظره
#گسست_رادیکال
#محسن_محمودی
#بیژن_عبدالکریمی
#هایدگریسم_اسلامی

@NewHasanMohaddesi


🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸



https://t.me/bijanabdolkarimi/11896


حسن محدثی:

تأکید می‌کنم که همیشه معارف بشری بر روی پیوستاری یک‌پارچه قرار نمی‌گیرند که الزاماً یکی مقدمه‌ی دیگری باشد بل‌که در طی‌ی دوره‌هایی ما با گسست بنیادین در معرفت بشری مواجه هستیم؛ هم‌چنان‌که با گسست بنیادین در بسیاری دیگر از امور مواجه ایم. ایده‌ی تکامل تدریجی به دلیل نادیده گرفتن گسست‌ها و تحولات بنیادین (انقلابات)، ایده‌ی نادرستی است. در عین این‌که برای تحقّق هر انقطاع رادیکال یا گسست بنیادین، مجموعه‌ای از پیوسته‌گی‌ها و تحولات تدریجی وجود دارد، اما سرانجام گسست‌های بنیادین رخ می‌دهند. مایه‌ی شگفتی است که دکتر عبدالکریمی وجود و تحقق این‌گونه گسست‌های بنیادین را به‌کلی نفی می‌کنند. دست‌کم در حوزه‌ی معرفت‌شناسی در معنای اعم کلمه این گسست‌ها مورد بحث قرار گرفته اند. به‌عنوان مثال، فیلسوف برجسته‌ی امریکایی استفن پِپر از پارادیم‌‌های فلسفی‌ی مختلف در فلسفه‌ی غرب سخن گفته است که بین‌شان تمایزات بنیادین وجود دارد.


‏━━━━━━━━━━━

بیژن عبدالکریمی:

باید عرض کنم که علی رغم آن که بنده از کتاب «ساختار انقلاب های علمی» توماس کوهن و نظریه وی مبنی بر «قیاس‌ناپذیری پاردایم ها» بسیار تأثیرپذیرفته¬ام لیکن به نسبیت‌اندیشی توماس کوهن تن نداده ام و معتقدم که پارادایم ها بی بنیاد نیستند. به بیان دیگر، به نظر می رسد ذهن بنده بیشتر به مبنای انتولوژیک (وجودشناختی) پارادایم ها معطوف بوده است و کوهن بیشتر درکی فرهنگی و اپیستمولوژیک از پارادایم های تاریخی داشته است. بر اساس توجه به همان مبنای انتولوژیک پارادایم ها، که مساوق با مفهوم «نومن» در تفکر کانتی، تعبیر «زیست¬جهان» در اندیشة هوسرل (در مرحله سوم تفکر او)، مفهوم «وجود» در تفکر هایدگر یا تعبیر «حقیقت استعلایی» در سیاه‌مشق‌های اینجانب است، پارادایم‌ها  فاقد مبنای وجودشناختی نیستند، بلکه افق‌هایی فرهنگی و تاریخی برای ظهور وجوه خاصی از هستی بیکران هستند. لذا به اعتقاد اینجانب، برخلاف رأی توماس کوهن پارادایم‌ها، علی‌رغم آن که پارادایم ها ترجمه‌ناپذیرند، لیکن قیاس‌ناپذیر نیستند و ما می‌توانیم در افقی قرار گیریم که به مقایسة پارادایم‌ها بپردازیم. نکتة دیگر این که نومن یا وجود، به منزلة امری استعلایی، نسبت به پارادایم‌ها بی تفاوت نبوده، از خود نسبت به پاردایم ها و احکام حاصل از نظام های اپیستمیک حاصل از پارادایم های گوناگون از خود ملائمت یا مقاومت نشان می دهد.


#مناظره
#گسست_رادیکال
#بیژن_عبدالکریمی
#هایدگریسم_اسلامی

@NewHasanMohaddesi


🔸🔸🔸نقد🔸🔸🔸



♦️نقدی بر مفهوم «گسست بنیادین»: تأملی بر ساده‌ سازی‌های فلسفی

✍راضیه صادقی

۱۳ بهمن ۱۴۹۳

به عنوان یک دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی که به اجبار امتحان جامع،‌ این روزها مشغول خواندن و بررسی افکار مرحوم سید جواد طباطبایی و داوری اردکانی و... است، پرسش های بسیار عمیقی در حوزه اندیشه سیاسی به ذهنم رسید که ترجیح می دهم در آن باره هیچ نگویم و تنها به نکاتی که با خواندن نوشته استاد حسن محدثی با عنوان «معنای گسست بنیادین جدید از قدیم:‌خطای معرفت شناختی ی بزرگ استاد عزیز فلسفه» که در کانال تلگرامی هر دو استاد منتشر شده بود، بپردازم.

در نوشته حسن محدثی، درباره‌ی مفهوم «گسست بنیادین»، تلاشی برای توضیح یکی از پیچیده‌ترین مفاهیم به گمانم فلسفی دیده می‌شود؛ اما این تلاش، به‌رغم ظاهر جدی و متکی بر نقل‌قول‌های فلسفی، در سطحی از ساده‌سازی‌های افراطی، برداشت‌های نادرست و پیش‌فرض‌های خام باقی می‌ماند.

نویسنده برای توضیح از مثالی ساده استفاده می‌کند: «تخریب یک خانه و ساخت خانه‌ای جدید با استفاده از برخی مصالح قبلی». اما این مثال، به‌جای توضیح یک گسست واقعی، به بازسازی تدریجی در دل یک تداوم اشاره دارد. اگر قرار باشد مصالح خانه‌ی قدیمی در بنای جدید استفاده شود، این فرایند بیشتر به تغییر ساختاری شبیه است تا یک انقطاع بنیادین. گسست بنیادین، بر خلاف این مثال، به معنای شکافی عمیق و غیرقابل بازگشت است، نه صرفاً بازچینی مصالح پیشین در قالبی جدید.

محدثی برای توضیح این مفهوم، به مثال‌هایی از تاریخ اندیشه اشاره می‌کند: ظهور اسلام، رنسانس و فلسفه‌ی مدرن دکارتی. اما این مثال‌ها دقیقاً نشان‌دهنده‌ی چیزی برخلاف ادعای او هستند . به طور مثال اسلام، با وجود تفاوت‌های بنیادین خود، در دل سنت‌های پیشااسلامی شکل گرفت و بسیاری از مفاهیم پیشین را بازتفسیر کرد.  رنسانس نیز نه به معنای انکار کامل قرون وسطی، بلکه در تعامل با آن و بازگشت به متون کلاسیک شکل گرفت.   حتی دکارت که به‌عنوان نماد تفکر مدرن معرفی می‌شود، از سنت‌های پیشین فلسفی بهره گرفت. این مثال‌ها نشان می‌دهند که تحولات بنیادین در دل فرآیندهای تدریجی و تاریخی رخ می‌دهند و هرگز به معنای گسست کامل از گذشته نیستند.

علاوه بر این،  مقایسه این مفاهیم از نظر ماهیت و زمینه‌های اجتماعی و معرفتی نیز با یکدیگر متفاوت‌اند. ظهور یک دین جدید یک پدیده‌ی چندلایه‌ی فرهنگی، اجتماعی و الهیاتی است، در حالی که تحول در علم یا فلسفه بیشتر در بسترهای آکادمیک و نظری رخ می‌دهد. این قیاس‌های ناهمگون، به‌جای روشن کردن مسئله، باعث سردرگمی مفهومی می‌شوند.

محدثی در متن خود مرز روشنی بین تحول تدریجی و گسست بنیادین قائل نمی‌شود. او هر تغییری را که عمیق به نظر می‌رسد، به‌عنوان گسست بنیادین معرفی می‌کند. در حالی که بسیاری از تغییرات معرفتی و فلسفی، نتیجه‌ی انباشت تدریجی ایده‌ها و تحولات کوچک هستند. اگر هر تغییری را گسست بنیادین بنامیم، مفهوم خود را از دست می‌دهد و دیگر تفاوتی میان تغییرات جزئی و تحولات رادیکال باقی نمی‌ماند.

نویسنده گویی فرض را بر این گذاشته که تحولات فکری می‌توانند به‌صورت ناگهانی و بدون پیوند با گذشته رخ دهند. این نگاه نادیده می‌گیرد که حتی انقلابی‌ترین تغییرات، مانند انقلاب علمی کوپرنیکی یا ظهور فلسفه‌ی مدرن، در دل فرآیندهای تدریجی و در بستر تحولات فکری پیشین شکل گرفته‌اند.

محدثی نقل‌قول‌هایی از متفکرانی چون توشیهیکو ایزوتسو، ارنست کاسیرر و آرتور برت آورده است، اما به نظر می رسد که این منابع را به‌گونه‌ای انتخاب کرده که صرفاً دیدگاه خودش را تأیید کند.   به طور مثال ایزوتسو، به پیوندهای مفهومی قرآن با پیشینه‌های عربی و یهودی اشاره می‌کند که نشان‌دهنده‌ی تداوم است، نه گسست. پر بیراه نیست اگر بگوییم  این نقل‌قول‌ها را، اگر به‌درستی  تحلیل کنیم شاید بیشتر  باید برای نقد محدثی به کار ببریم تا تأیید سخنان او.
به نظر می رسد در پس استدلال‌ها و هشتگ هایدگریسم اسلامی محدثی در زیر نوشته اش، نوعی تلاش برای بازتعریف هویت فکری یا فرهنگی وجود دارد. این مفهوم در این متن، بیش از آن‌که یک ابزار تحلیلی فلسفی باشد، به ابزاری برای مرزبندی‌های هویتی و ایدئولوژیک تبدیل شده است. این رویکرد فلسفه را از مسیر تفکر آزاد و بی‌طرفانه دور می‌کند و آن را به ابزاری در خدمت یک پیش‌فرض ایدئولوژیک خاص بدل می‌سازد.

یکی از مفاهیمی که نویسنده به آن اشاره می‌کند، «سپهر معرفتی» است. اما هیچ توضیح دقیقی از این اصطلاح ارائه نمی‌دهد. این «ابهام مفهومی» باعث می‌شود استدلال‌های نویسنده فاقد پایه‌های مستحکم نظری باشند.

محدثی به دیدگاه‌های عبدالکریمی اشاره و از آن‌ها ابراز شگفتی می‌کند. نویسنده به‌جای ورود به یک دیالوگ واقعی، صرفاً به ابراز تعجب بسنده می‌کند.


🔸محدثی: صرفا برای تقدیر از تلاش این دانش‌جوی محترم منتشر شده است.

@NewHasanMohaddesi


♦️سخنان دکتر عبدالکریمی تکرار هیجانی‌تر سخنان دکتر رضا داوری: نظر ابوذر شریعتی
بازنشر: ۱۳ بهمن ۱۴۰۳


#مناظره
#بیژن_عبدالکریمی
#گسست_رادیکال
#هایدگریسم_اسلامی

@NewHasanMohaddesi


🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸

♦️آیا نقد کی‌یرکگور به مسیحیت رادیکال‌تر از نقد نیچه است؟ نقد کامران آقابزرگ به سخنان دکتر عبدالکریمی
بازنشر: ۱۳ بهمن ۱۴۰۳


#مناظره
#بیژن_عبدالکریمی
#گسست_رادیکال
#هایدگریسم_اسلامی

@NewHasanMohaddesi


♦️شهرنشینیِ مدرن حاصل صنعتی شدن است
(نقدی بر نقد دکتر محدثی دربارۀ عوامانه و شِبْهِ علمی نوشتن)
[بخش دوم و پایانی]

✍️دکتر محمدباقر تاج‌الدین

بازنشر: ۱۳ بهمن ۱۴۰۳


۵. ضمن این که آمارهای رسمی موجود در کشورمان نیز این موضوع را کاملاً تأیید می کنند و با یک مراجعۀ ساده به آمارهای موجود می توان دریافت که شهرنشینی گسترده در ایرانِ معاصر کاملاً مرتبط با روند صنعتی  شدن کشور بوده است.  این هم اسناد مورد نظر: «در سال 1200  خورشیدی تهران به عنوان پایتخت حدود 30  هزار نفر جمعیت داشت. در سال 1300 خورشیدی و در پایان حکومت قاجاریه شهر تهران حدود 200 هزار نفر جمعیت داشت که طی 100 سال فقط   170 هزار نفر به جمعیت تهران اضافه شدند(این افزایش جمعیت البته به دلیل پایتخت بودن تهران بوده است). از سال 1300 تا 1355 خورشیدی  جمعیت تهران از 200 هزار نفر به 4/5 میلیون نفر افزایش یافت یعنی افزایشی معادل چهار میلیون و سیصد هزار نفر(2250 درصد افزایش) طی 55 سال. لطفا مقایسه شود با افزایش جمعیت همین شهر طی 100 سالی که اشاره شد و  هنوز صنعتی نشده بود. آمار مهاجرین به این کلان شهر نیز موجود است و نشان از مهاجرت های گسترده از روستاها و شهرهای کوچک به این کلان شهر طی دورۀ زمانی مورد نظر دارد. از سال 1355 تا زمان فعلی نیز جمعیت تهران از 4/5 میلیون نفر به 12/5 میلیون نفر افزایش داشت(زنجانی، 1368/ اطلس جمعیت تهران، 1400/ مرکز آمار ایران، آمار سرشماری های جمعیت کشور از سال 1335 تا 1403/ وزارت کشور، 1403/  قاسمی اردهایی، 1396/ مرکز پژوهش، سنجش و اسناد ریاست جمهوری، مرکز پژوهش های مجلس، 1403).

۶. لطفا جناب محدثی به این  پرسش پاسخ دهند که  این  همه مهاجرین  مختلف از تمام استان ها و روستاهای کشور به  تهران و سایر شهرها  فقط به دلیل اصلاحات ارضی به تهران مهاجرت کرده اند؟ اگر این گونه بگویند در واقع یک اصل مسلم جامعه شناختی یعنی «شهرنشینی مدرن محصول صنعتی شدن در جهان مدرن است» را قبول ندارند. دوست عزیز چه اصلاحات ارضی در ایران  انجام می گرفت و چه نمی گرفت بدون تردید مهاجرت های گسترده از روستاها به شهرها را داشتیم. مگر در کشورهایی چون هند و پاکستان و بنگلادش و ژاپن و چین و ده ها کشور دیگر جهان اصلاحات ارضی انجام شد که روستاییان به درون شهرها مهاجرت کرده اند؟ تمام این مهاجر ت ها بیش از همه یک عامل  قوی د اشت و آن هم "صنعتی شدن" و روند  "شهرنشینی مدرن" بوده است.

۷.در رابطه با نمونه ای که از روستای پدری آوردم و دکتر محدثی آن را نپدیرفتند و بلکه عوامانه تلقی کردند  باید بپرسم که مگر در علم جامعه شناسی موظف به ارائۀ فکتها(نمونه ها) نیستیم؟ من هم با اطلاع دقیق یک نمونه آوردم و دوباره تأکید می کنم و با تحقیق و علم دقیق می گویم که در تمام 70 روستای منطقۀ ما بدون این که اصلاحات ارضی انجام شود مهاجرت های گسترده پیش و پس از آن  واقعه به تهران و شهرهای دیگر صورت گرفته است. این کجایش عوامانه و شِبه علمی است؟ ضمناً مگر در علم جامعه شناسی مبتنی بر روش های تحقیق کیفی مانند تحلیل روایت داستان زندگی افراد به عنوان روایت ها مورد توجه قرار نمی گیرند؟ دوست عزیز من و شما که با کمک هم تحولات دینداری در ایران  را بر اساس همین روایت ها و د استان هایی که افراد بیان کرده نتیجه گرفتیم و اگر اکنون این گونه بگویید یعنی کار خودتان را هم  زیر سئوال می برید و این یعنی بر سَرِ  شاخ نشستن و بُن بریدن است!!! 

#مهاجرت
#مدرنیته
#شهرنشینی
#اصلاحات_ارضی
#عوامانه_نوشتن
#شبه_علمی
#حسن_محدثی


@tajeddin_mohammadbagher




#انقلاب_سفید
#اصلاحات_ارضی
#محمدباقر_تاج‌الدین

@NewHasanMohaddesi


♦️شهرنشینیِ  مدرن حاصل صنعتی شدن است
(نقدی بر نقد دکتر محدثی دربارۀ  عوامانه و شِبْهِ  علمی نوشتن)
[بخش نخست]

✍️دکتر محمدباقر تاج‌الدین

بازنشر: ۱۳ بهمن ۱۴۰۳

در پی انتشار یادداشتی کوتاه  تحت عنوان «مهاجرت روستاییان به شهرها پدیده ای  مدرن و اجتناب ناپذیر بوده  است» دوست و همکار گرامی اَم آقای دکتر حسن محدثی در یادداشتی تحت عنوان« اهل قلم و پدیده‌ی شبه‌علمی سخن گفتن عوامانه‌» به نقد دیدگاه من و البته برخی دوستان دیگر از جمله جناب مهدی تدینی و بیژن اشتری پرداختند که ضرورت دارد مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

۱. به احتمال زیاد آقای دکتر محدثی تفاوت بین نوشتۀ علمی و پژوهشی با یک یادداشت کوتاه را می دانند و این را هم می دانند که تمام  یادداشت های  کوتاه تلگرامی لزوماً  علمی یا پژوهشی به معنای دقیق کلمه نیستند و شاید نیازی هم به چینن کاری نباشد. علمی و پژوهشی نوشتن مربوط به کتاب ها و مجلات علمی و پژوهشی است که شاید نیازی نباشد در صفحۀ تلگرامی هر آن چه که افراد می نویسند رنگ و لعاب علمی داشته باشد. با این همه اما موافقم که نوشته های افراد دانشگاهی بهتر است که دقیق و مستند باشد تا از نوشته های عوامانه متمایز شوند.

۲. عوامانه یا شِبه علمی نوشتن یعنی این  که نوشته ها هیچ گونه پشتوانۀ فکری و علمی و تخصصی نداشته باشند و بی پایه و اساس و به اصطلاح باری به هر جهت باشند و با هیچ  کدام از اصول و قواعد عقلانی(فلسفی)، علمی و پژوهشی منطبق نباشند. اما نوشته های کسانی که فلسفه و تاریخ و جامعه شناسی و روان شناسی خوانده اند و اکنون استاد و نویسنده و پژوهشگر شده اند  و حاصل سال ها تجربیات و پژوهش ها  و تأملات علمی و پژوهشی خودشان  را در قالب نوشته ای می آورند  لزوماً نوشته ای عوامانه یا شِبْه علمی نیست. این گفته به این معنا هم نیست که هر آن چه که یک فیلسوف یا تاریخ دان یا جامعه شناس می نویسد درست و دقیق است و نباید مورد نقد و بررسی قرار گیرد. 

۳. برای مثال همۀ ما که جامعه شناسی خوانده ایم و سال ها در حال تدریس این درس هستیم این اصل اساسی و مسلم را می دانیم که "شهرنشینی مدرن محصول صنعتی شدن در جهان مدرن"  است و در جهان پیشامدرن چنین پدیده ای وجود خارجی هم نداشت. تمام اسناد،  آمارها و نظریه های علمی و پژوهشی جامعه شناسان هم این موضوع را کاملاً تأیید می کنند. آیا از نظر جناب محدثی این نوشته،  نوشته ای عوامانه و شِبه علمی است؟ و در یک یادداشت کوتاه تلگرامی نیازی به ارجاع دادن به این امر بدیهی است؟ و اگر کسی چنین امر بدیهی را ارجاع ندهد عوامانه و شِبه علمی می نویسد؟

۴. باز هم برای یادآوری و اطلاع جناب دکتر محدثی دوباره می گویم که مهاجرت روستاییان  به شهرهای ایران به ویژه تهران و کلان شهرها مطابق با تمام اسناد و مدارک موجود ربط و نسبت چندانی به پدیدۀ اصلاحات ارضی نداشته و بلکه پیش از وقوع این حادثه روند مهاجرت ها به دلیل صنعتی شدذن کشور  آغاز شده بود. این هم سندی از صدها و بلکه هزاران اسناد موجود در این زمینه که پیش از آغاز اصلاحات ارضی در زمینۀ مهاجرت گستردۀ روستاییان به تهران مطرح شده است:«در ﺳــﺎل ۱۳۳۶ﻧﺨﺴــﺖوﻗــﺖ وزﯾــﺮ در مکاتبات خود به وزیر راه  ﯾــﺎدآوری کرد: « یکی از مسائلی که همیشه مورد ﻧﻈــﺮ ﻣــﻮرد دوﻟــﺖ ها بوده و تاکنــﻮن راه حلی برای آن پیدا نشده ﻣﻮﺿــﻮع ﻣﻬــﺎﺟﺮت ساکنین شهرستان ها به تهران است. این مسأله علاوه بر این که مشکلاتی از لحاظ زندگی و جهات دیگر در پایتخت ایجاد کرده، باعث تقلیل جمعیت اغلب شهرستان ها و دهات شده است» (مرکز پژوهش، سنجش و اسناد ریاست جمهوری، 1390).

ادامه دارد👇👇👇


@tajeddin_mohammadbagher

#انقلاب_سفید
#اصلاحات_ارضی
#محمدباقر_تاج‌الدین

@NewHasanMohaddesi


♦️شهرنشینیِ مدرن حاصل صنعتی شدن است (نقدی بر نقد دکتر محدثی دربارۀ  عوامانه و شِبْهِ  علمی نوشتن)


✍️ دکتر محمدباقر تاج‌الدین
بازنشر: ۱۳ بهمن ۱۴۰۳


👇👇👇

#انقلاب_سفید
#اصلاحات_ارضی
#محمدباقر_تاج‌الدین

@NewHasanMohaddesi


🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸






🔸سنت و مدرنیته؛ گسست یا پیوست؟!

✍علی‌ پیرنهاد
۱۳ بهمن ۱۴۰۳


آیا بین دو عالمیت ِ جهان سنت و جهان مدرن یک گسست بنیادین وجود دارد یا اینکه مدرنیته در ادامه ی روند رو به رشد سنت رخ داده و موجب تحول آگاهی بشر شده است؟

در عالم اندیشه هنوز مباحث مربوط به گسست یا پیوست بین سنت و مدرنیته پایان نیافته است ...
بعنوان مثال #عبدالکریم_سروش در یکی از سخنرانی هایش سال قبل مطرح کرد که آیا *مدرنیته* را می توانیم در ادامه و روند رو به رشد *سنت* محسوب کنیم ؟
خود سروش معتقد است خیر ...

خیلی از متفکران معتقدند بین  سنت  و مدرنیته یک شکاف و گسست بنیادین وجود دارد که موجب میشود آنها را از دو جنس و سنخ متفاوت محسوب کنیم ...
مثالی که سروش میزند هم جالب است؛ می گوید آیا می توانیم کشف الکتریسته و روشنایی *لامپ* را در ادامه روشنایی *شمع* محسوب کنیم؟
و پاسخ اش درین زمینه منفی است ...

از سوی دیگر متفکری چون #مراد_فرهادپور در مقاله ی "چگونگی ساخته شدن مفهوم سنت در عصر جدید" (که در ذیل همین نوشتار ارسال خواهم کرد) بیان می کند که این شکاف و گسست بین سنت و مدرنیته ظاهری است و مفهوم کلی سنت یک برساخت  تاریخی در عصر مدرن است و همچنین هنوز ساز و کارهای بینش اسطوره ای در ساحات سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی جهان مدرن حضور دارد ...
همان که #داریوش_شایگان در کتاب "زیر آسمان های جهان" هم بیان می کند ؛ در جهان سنت یک پارچه سبز را متبرک و پاره پاره می کردند و در جهان مدرن، چمن زمین فوتبال را تکه تکه کرده و بین هواداران پخش می کنند و اینها از ساز و کار اسطوره ای مشترک در روان آدمی حکایت دارد ...

خودم به شخصه از طرفداران نظریه گسست هستم و معتقدم سنت و مدرنیته گویی از دو عالمیت و دو جهان نامتجانس سخن می گویند که در طول تاریخ بشری، سرچشمه های وجودی شان ( عقلانیت و شهود) همواره در مقابل یکدیگر قرار داشته اند ...

اما در عین حال با اندیشه اسطوره شناسانی چون #ارنست_کاسیرر همدلی دارم که معتقد است:
در زیر هر دو امر زبان و اسطوره،  گرامر ِ ناخودآگاه تجربه نهفته است که مقوله‌ها و قوانین آن متعلق به تفکر منطقی نیستند و هنوز ساز و کارهای کهن( سنت) بر سخت‌گیرانه‌ترین اندیشه های ما در زبان ( مدرنیته) قدرت عظیمی دارند.

البته با لحاظ این نکته مهم که منظور این نیست که در نظام معرفت شناختی غرب هم به مانند تفکر اسطوره ای نامعرفت بجای معرفت می‌نشیند ؛ خیر ...
بلکه منظور از اسطوره ای بودن تمامی نظام های شناختی (هم در سنت و هم مدرنیته) این است که اسطوره شناسانی چون کاسیرر، کمبل و ...نشان داده اند که لایه زیرین همه نظام های شناختی از جمله تفکر عقلانی، تفکر اسطوره ای، دین ، هنر ...غیرعقلانی و اسطوره ای است و تاکید می کنم این مسئله به این معنا نیست که نامعرفت بجای معرفت ِ عقلانی می نشیند بلکه برعکس؛ معرفت و شناخت عقلانی ما سر جای خودش نشسته اما چیزی که به این شناخت و معرفت شکل می دهد از جنس فاهمه نیست ...

به‌عبارت دیگر این بنیان های غیرعقلانی و معرفت گریز اساسا در لایه ی دیگری از وجود انسانی نقش بازی می کنند و به امر معرفت شناختی شکل می دهند اما خودشان از جنس فاهمه ی عقلانی نیستند ... یعنی معرفت مدرن ما در جای درست خودش قرار گرفته و بنیان‌های معرفت‌ساز (اسطوره ای) هم از جایگاه معرفت گریز خودشان عمل می‌کنند...

البته در مورد تفکر اسطوره ای (به‌عنوان یکی از روش‌های پیشامدرن ِ شناختی) می‌توانیم بگوییم نوع خاصی از شناخت (غیرعقلانی) بجای معرفت عقلانی می نشیند اما در مورد تفکر عقلانی (کانتی)، معرفت ما (به‌عنوان انسان مدرن) درون ِ لایه ی خودمدار وخود محور (مستقل) خودش قرار می گیرد و بنیان های غیرعقلانی و معرفت گریز هم در لایه ی دیگری از این ساختار قرار می گیرند ...

به‌عبارت دیگر حتی اگر ما بپذیریم که بین سنت و مدرنیته گسستی بنیادین اتفاق افتاده است، پذیرش این مسئله (وجود گسست در بعد معرفت‌شناختی) خللی در پیوستاری ساز و کار اسطوره ای تمامی نظام های شناختی در بعد وجودی ایجاد نمی کند ...


#مناظره
#علی_پیرنهاد
#گسست_رادیکال
#بیژن_عبدالکریمی



@NewHasanMohaddesi


https://t.me/shavandanpage


♦️معنای گسست بنیادین جدید از قدیم: خطای معرفت‌شناختی‌ی بزرگ استاد عزیز فلسفه /۲

✍️حسن محدثی‌

۱۲ بهمن ۱۴۰۳


ارنست کاسیرر که در آثار متعدّد خود به تحوّل اندیشه‌ در دوره‌‌های مختلف پرداخته است، در باره‌ی نسبت قرون وسطا و دوره‌ی موسوم به رنسانس که موضوع اشاره‌ی دکتر عبدالکریمی نیز بود می‌نویسد:

«رابطه‌ی رنسانس با قرون وسطی و دوره‌ی باستان دو سو و دو معنا دارد و این دوگانگی خود را هیچ کجا واضح‌تر از موضع‌گیری رنسانس در باره‌ی مسئله‌ی خودآگاهی نشان نمی‌دهد. همه‌ی جریان‌های فکری که رنسانس را می پرورند به این مسئله‌ی مرکزی سرریز می‌شوند. اما اکنون به ناگهان پرسش‌هایی سیستماتیک از وضعیت‌‌های تاریخی متناقض و پیچیده سربرمی‌کشند. البته فرمول‌بندی آگاهانه‌ی این پرسش‌ها یکی از آخرین فرآورده‌های فلسفه‌ی رنسانس است، که نخست دکارت آن را انجام می‌دهد و در حقیقت، به یک معنا، می‌شود گفت نخست لایب‌نیتس این کار را می‌کند. دکارت نقطه‌ی اتکای اهرم ارشمیدسیٍ جدیدی را کشف و تعریف کرد و با تکیه بر آن توانست جهان مفهومی فلسفه‌ی اسکولاستیک را از جا برکند. بدین ترتیب، آغاز فلسفه‌ی مدرن با اصل دکارتی کوگیتو [cogito= می‌اندیشم، پس هستم] رقم زده شد. این کار با واسطه‌ی تاریخی آغاز نشد، بلکه همچنان‌که خود دکارت احساس می‌کرد و می‌گفت، این آغاز بر عمل آزاد ذهن متکی است. اکنون ذهن با یک ضربه، با یک تصمیم‌گیریٍ مستقل و بی‌نظیر، کل گذشته را مردود اعلام می‌کند و در مسیر تازه‌ای به سوی تأمل فکورانه در خود به پیش می‌رود. این مسئله مسئله‌ی تکامل تدریجی نیست، بلکه «انقلابی اصیل در شیوه‌ی اندیشه» را نشان می‌دهد. از اهمیت این انقلاب به‌هیچ وجه کاسته نمی‌شود، اگر تحول و رشد تدریجی آن نیروهای عمومی و فکری را پیگیری کنیم که سرانجام موجب وقوع آن شدند» (کاسیرر، ۱۳۸۸: ۷۳؛ فرد و کیهان در فلسفه رنسانس، چاپ اول، نشر ماهی؛ تأکید از من است).

در این‌جا کاسیرر با تعابیری چون «انقلابی اصیل در شیوه‌ی اندیشه» و نیز از «جا کندن جهان مفهومی فلسفه‌ی اسکولاستیک» که محصول مجموعه‌ای از تحولات پیشین بوده است، از گسستی بنیادین در تاریخ اندیشه سخن می‌گوید.

مثال سوم را از آرتور برت در باره‌ی گسست در سپهر معرفتی ذکر می‌کنم. آن‌چه من از آن تحت عنوان سپهر معرفتی یاد می‌کنم، در کتاب برت با مفهوم «حصار آرا» توضیح داده می‌شود. او بر آن است که «فیلسوفان هیچگاه نمی‌توانند از حصار آراء عصر خود پا بیرون نهند و در آن آراء از بیرون نظر کنند» (برت، ۱۳۶۹: ۵؛ مبادی مابعدالطبیعی علوم نوین، چاپ اوّل، انتشارات علمی و فرهنگی). برت از «دگرگونی عظیم در جریان تفکر بشری» سخن می‌گوید و می‌خواهد این دگرگونی‌ی عظیم را در اثر اش توضیح بدهد. او بر آن است که «تحولی بنیادی» در اندیشه رخ می‌دهد؛ همان که من از آن با تعبیر رفتن یک سپهر معرفتی و جای‌گزین شدن سپهر معرفتی‌ی جدید سخن می‌گویم که بین آن‌ها گسستی بنیادین وجود دارد:

«حتی یک نگاه سرسری به روشهای قدیم و جدید در حل معضلات متافیزیکی، آشکار می‌کند که تحولی بنیادی در مفاهیم مستعمل صورت گرفته است. بجای اینکه اشیاء را در مقولات جوهر، عرض، علیّت، ماهیّت، مثال، ماده و صورت، قوه و فعل بگنجانیم، امروزه می‌آئیم و آنها را در مقولات نیرو، حرکت، قانون، تغییر جرم در فضا و زمان و امثال آنها می‌گنجانیم. از کسب فیلسوفان متجدد، هر کدام را که می‌خواهید بردارید تا ببینید که این تحول، چه خوب انجام پذیرفته است» (همان: ۱۷).

دکتر عبدالکریم سروش مترجم کتاب برت نیز در مقدمه‌ای که بر این کتاب نوشته است، از گسست بنیادین و اساسی‌ی در طبیعت‌شناسی سخن گفته است: «طبیعت‌شناسی پس از رنسانس، تفاوتهای گوهری با طبیعت‌شناسی ارسطویی یافت» (سروش، همان‌جا: بیست و سه).

از ذکر مثال‌های بیش‌تر خودداری می‌کنم، اما تأکید می‌کنم که همیشه معارف بشری بر روی یک پیوستار یک‌پارچه قرار نمی‌گیرند که الزاماً یکی مقدمه‌ی دیگری باشد بل‌که در طی‌ی دوره‌هایی ما با گسست بنیادین در معرفت بشری مواجه هستیم؛ هم‌چنان‌که با گسست بنیادین در بسیاری دیگر از امور مواجه ایم. ایده‌ی تکامل تدریجی به دلیل نادیده گرفتن گسست‌ها و تحولات بنیادین (انقلابات)، ایده‌ی نادرستی است. در عین این‌که برای تحقّق هر انقطاع رادیکال یا گسست بنیادین، مجموعه‌ای از پیوسته‌گی‌ها و تحولات تدریجی وجود دارد، اما سرانجام گسست‌های بنیادین رخ می‌دهند.

مایه‌ی شگفتی است که دکتر عبدالکریمی وجود و تحقق این‌گونه گسست‌های بنیادین را به‌کلی نفی می‌کنند. دست‌کم در حوزه‌ی معرفت‌شناسی در معنای اعم کلمه این گسست‌ها مورد بحث قرار گرفته است. به‌عنوان مثال، فیلسوف برجسته‌ی امریکایی استفن پِپر از پارادیم‌‌های فلسفی‌ی مختلف در فلسفه‌ی غرب سخن گفته است که بین‌شان تمایزات بنیادین وجود دارد.


#مناظره
#بیژن_عبدالکریمی
#گسست_رادیکال
#هایدگریسم_اسلامی

@NewHasanMohaddesi

842 0 10 21 9
20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.