▪️♦️ *با مرگ هم شوخی میکرد*
🌱*برای سیدابراهیم نبوی*
*کلمات را خمیر میکرد*
*و از آنها خنده میساخت*
*یأس را میخندانْد*
*نومیدی را به رقص میآورد*
*و در تنهایی میگریست*
*طنز نو کاشت و شکفت*
*باغی از طنز برآمد*
*مهربانیاش لحظهای بود*
*لحظهها را زندگی میکرد*
*شورش طنازانهای بود*
*علیۀ دنیا و بودن*
*بسیار اما دلتنگِ نبودن میشد!*
*شتاب داشت همیشه*
*میگفت*
*نمیخواهم «در انتظار گودو» بمانم*
*زود عاشق شد*
*با عاشقاش هم به بازی نشست*
*بیوفایی کرد*
*اما فراموش نکرد*
*مُعلّق*
*میان نبوغ و جنون*
*نابغهها «نرمال» نیستند*
*چیزی شبیه*
*گاو نُه من شیرده*
*که گاهی لگد میزند*
*به تغار شعر و زندگی!*
*نان قدرت را هم خورده بود*
*اما نمکدانش را بارها شکست*
*جرأت دانستن داشت*
*و جسارت عریانسازی رذالت*
*دردسر شده بود*
*قدرت به او گفت برو و رفت*
*رفتناش آغازِ پایان بود*
*همه چیز را تجربه میکرد*
*ریا نمیکرد*
*درونش دعوای سختی بود*
*تناش تحمل روح بیتاب او را نداشت*
*جسم خود را فدای جاناش کرد*
*با مرگ هم شوخی میکرد*
*با آن کشتی میگرفت*
*و بالاخره زمیناش زد*
*وصیت کرد بعدِ مُردن*
*مرا بسوزانید*
*آتش سرکشی بود*
*که خود را سوخت*
*و خاکسترش خندید*
*✍️بهروز گرانپایه*
٣٠ دیماه ١۴٠٣▪️
@MostafaTajzadeh
🌱*برای سیدابراهیم نبوی*
*کلمات را خمیر میکرد*
*و از آنها خنده میساخت*
*یأس را میخندانْد*
*نومیدی را به رقص میآورد*
*و در تنهایی میگریست*
*طنز نو کاشت و شکفت*
*باغی از طنز برآمد*
*مهربانیاش لحظهای بود*
*لحظهها را زندگی میکرد*
*شورش طنازانهای بود*
*علیۀ دنیا و بودن*
*بسیار اما دلتنگِ نبودن میشد!*
*شتاب داشت همیشه*
*میگفت*
*نمیخواهم «در انتظار گودو» بمانم*
*زود عاشق شد*
*با عاشقاش هم به بازی نشست*
*بیوفایی کرد*
*اما فراموش نکرد*
*مُعلّق*
*میان نبوغ و جنون*
*نابغهها «نرمال» نیستند*
*چیزی شبیه*
*گاو نُه من شیرده*
*که گاهی لگد میزند*
*به تغار شعر و زندگی!*
*نان قدرت را هم خورده بود*
*اما نمکدانش را بارها شکست*
*جرأت دانستن داشت*
*و جسارت عریانسازی رذالت*
*دردسر شده بود*
*قدرت به او گفت برو و رفت*
*رفتناش آغازِ پایان بود*
*همه چیز را تجربه میکرد*
*ریا نمیکرد*
*درونش دعوای سختی بود*
*تناش تحمل روح بیتاب او را نداشت*
*جسم خود را فدای جاناش کرد*
*با مرگ هم شوخی میکرد*
*با آن کشتی میگرفت*
*و بالاخره زمیناش زد*
*وصیت کرد بعدِ مُردن*
*مرا بسوزانید*
*آتش سرکشی بود*
*که خود را سوخت*
*و خاکسترش خندید*
*✍️بهروز گرانپایه*
٣٠ دیماه ١۴٠٣▪️
@MostafaTajzadeh