🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
باری، به رغم آنکه در بین اخیان شهر کسانی چون اخی احمد نمیتوانستند تفوق وی را تحمل نمایند یاران مولانا در او به چشم حرمت و تکریم میدیدند و این هم که او را مانعی برای صحبت بی واسطه خویش با مولانا آن نمیدیدند موجب آن بود که مثل گذشته_ دوران صلاحالدین و شمس تبریزی _بهانه یی برای اظهار ناخرسندی پیدا نکردند.
سلوک مولانا هم در حق او در حقیقت انعکاس بارزی از عشق خود او به مولانا به نظر میآمد. این سلوک به نحوی بود که گویی مولانا مرید حسام الدین بود - نه عکس آن. در یک مجلس سماع که معینالدین پروانه صاحب اختیار روم و تاجالدین معتز امیر بزرگ و منتفذ عصر در آن حاضر بودند تکریم و تعظیم مولانا در حق حسام الدین چنان بود که مایه تعجب شدید آنها شد. در مجالسی که به وسیله اکابر و اعیان منسوب به درگاه سلطان به افتخار مولانا بر پا میگشت اگر حسامالدین دعوت نمیشد مولانا چنان خاموش و بیحوصله میماند که غالباً میزبان ناچار میشدند کس به دعوت چلبی بفرستند و حضور وی را که به قول مولانا "جاذب شیر معانی از پستان حقایق" بود استدعا نمایند. حتی یک بار که بدون حضور او مولانا دعوت دوستی را اجابت کرد تا نامهیی بر سبیل معذرت به وی ننوشت آرام نیافت.
علاقه مولانا به آسایش خاطر و اعتمادش به عدالت و امانت او تا حدی بود که هر هدیه و فتوح که نزد وی میرسید آن را نزد حسام الدین میفرستاد و حتی به اعتراض پسر خود سلطان ولد که ظاهراً از تلقین زوجهاش فاطمه خاتون دختر شیخ صلاح الدین نشئت میگرفت نیز در این باب اهمیتی نمیداد. نفوذ او در خاطر مولانا حتی یکبار موجب شد که به اشارت و درخواست او، با آنکه از عهد شمس جز یک دفعه به درخواست شیخ صلاح الدین به منبر نرفته بود بار دیگر به منبر برود و چون بعد از آن بجد ترک وعظ کرد حتی اصرار معینالدین پروانه و شفاعت سلطان ولد هم نتوانست وی را به قبول درخواست مشتاقان و طالبان راضی نماید.
گویی در تمام این سالها مجالس مثنوی برای مولانا جای مجالس وعظ را پر میکرد و با وجود اشتغال بدان ضرورتی برای اقامه مجالس وعظ که به اشارت شمس از سالها پیش اشتغال بدان را ترک کرده بود نمیدید. به هر حال در طی سالها صحبت حسامالدین، مداومت در نظم و املای مثنوی عمده ترین کار مولانا بود، لیکن اشتغال یگانه او هم نبود. بیرون از آن روزانه مجالس فيه مافيه را داشت. و بعضی شبها نیز همچنان مثل سالهای گذشته مجالس سماع بر پا میشد با قول غزل و ترانه - در خانه یا باغ حسام الدین یا در دعوتهای یاران و دوستداران. اینکه گه گاه بعضی مضمونهای مثنوی در غزلیات هم هست لااقل در بسیاری موارد حاکی است از آنکه غزلیات مقارن اوقاتی انشا شده است که مولانا به نظم و املای آن موضع از مثنوی اشتغال داشته است.
تكريم فوقالعاده مولانا در حق شیخ حسام الدین چلبی نه فقط در دیباچه دفتر اول و در طی ابیات مختلف دفاتر ششگانه مثنوی خاصه در آغاز دفترهای سه گانه اخیر آن جلوه بازر دارد بلکه در مکتوبات شخصی مولانا هم نشانه آن همه جا پیداست. از جمله این نکته که مولانا در طی پارهیی از این نامه ها هم، مثل آنچه در اجزای مثنوی آمده است، حسام الدین را با اوصاف و عنوانهایی نظیر با یزید زمان، شیخ اجل اکمل، شمس الهدی و فخر المشایخ میخواند کمال حرمت و علاقه او را در حق این خلیفه و مرید محبوب خویش نشان میدهد، و لابد اینکه بعد از مولانا (٦٧٢) هم تقریباً بی هیچ خلاف و تردیدی، و به رغم ناخرسندی فاطمه خاتون زوجۀ سلطان ولد و دختر شیخ صلاح الدین، شیخ حسامالدین تا پایان عمر خویش (٦٨٢) در خلافت مولانا مورد قبول مریدان باقی ماند باید بر همین طرز تلقی مولانا از روی، و نه مجرد وصیت که صحت آن محل تردید است، مبتنی بوده باشد.
عبور به ماوراء شعر
عشق پر هیجان شمس تبریز و صحبت آرام و دلنواز شیخ صلاحالدین پانزده سالی از عمر مولانای روم را (٦٤٢ – ٦٥٧) بکلی در جوّ شعر و موسیقی و سماع غوطه داد اما برخلاف آنچه در اقوال شایع است، ذوق شعر و قریحه شاعری از مدتها قبل از دیدار با شمس (٦٤٢) در وجود خداوندگار جوان شکفتن آغاز کرد و بعد از این سالها هم تا پایان عمر با ذوق سماع و موسیقی بر سراسر حیات مولانا حاکم ماند. درست است که صحبت و خلوت با شمس تبریز این مفتی و مدرس و فقیه قونیه را به یک شاعر عاشق و شیدایی تبدیل کرد و او را به شعر و شاعری نام آور ساخت، اما این پندار که او در فراق شمس و در پی غیبت او ناگهان شاعر شد مبالغه یی آشکار است که ناظر به نفی سـابـقـه اشتغال به شعر و شاعری در نزد مولانای فقیه و مدرس و واعظ است. معهذا حتى نخستین اشعاری آغازین نشان از سابقه تمرینهای و طبع آزماییهای طولانی حاکی به نظر میرسد.
📗 پلهپله تا ملاقات خدا درباره زندگی، و اندیشه مولانا جلالالدین رومی _ صفحه ۲۳۱ تا ۲۳۶
✍ عبدالحسین زرکوب
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
باری، به رغم آنکه در بین اخیان شهر کسانی چون اخی احمد نمیتوانستند تفوق وی را تحمل نمایند یاران مولانا در او به چشم حرمت و تکریم میدیدند و این هم که او را مانعی برای صحبت بی واسطه خویش با مولانا آن نمیدیدند موجب آن بود که مثل گذشته_ دوران صلاحالدین و شمس تبریزی _بهانه یی برای اظهار ناخرسندی پیدا نکردند.
سلوک مولانا هم در حق او در حقیقت انعکاس بارزی از عشق خود او به مولانا به نظر میآمد. این سلوک به نحوی بود که گویی مولانا مرید حسام الدین بود - نه عکس آن. در یک مجلس سماع که معینالدین پروانه صاحب اختیار روم و تاجالدین معتز امیر بزرگ و منتفذ عصر در آن حاضر بودند تکریم و تعظیم مولانا در حق حسام الدین چنان بود که مایه تعجب شدید آنها شد. در مجالسی که به وسیله اکابر و اعیان منسوب به درگاه سلطان به افتخار مولانا بر پا میگشت اگر حسامالدین دعوت نمیشد مولانا چنان خاموش و بیحوصله میماند که غالباً میزبان ناچار میشدند کس به دعوت چلبی بفرستند و حضور وی را که به قول مولانا "جاذب شیر معانی از پستان حقایق" بود استدعا نمایند. حتی یک بار که بدون حضور او مولانا دعوت دوستی را اجابت کرد تا نامهیی بر سبیل معذرت به وی ننوشت آرام نیافت.
علاقه مولانا به آسایش خاطر و اعتمادش به عدالت و امانت او تا حدی بود که هر هدیه و فتوح که نزد وی میرسید آن را نزد حسام الدین میفرستاد و حتی به اعتراض پسر خود سلطان ولد که ظاهراً از تلقین زوجهاش فاطمه خاتون دختر شیخ صلاح الدین نشئت میگرفت نیز در این باب اهمیتی نمیداد. نفوذ او در خاطر مولانا حتی یکبار موجب شد که به اشارت و درخواست او، با آنکه از عهد شمس جز یک دفعه به درخواست شیخ صلاح الدین به منبر نرفته بود بار دیگر به منبر برود و چون بعد از آن بجد ترک وعظ کرد حتی اصرار معینالدین پروانه و شفاعت سلطان ولد هم نتوانست وی را به قبول درخواست مشتاقان و طالبان راضی نماید.
گویی در تمام این سالها مجالس مثنوی برای مولانا جای مجالس وعظ را پر میکرد و با وجود اشتغال بدان ضرورتی برای اقامه مجالس وعظ که به اشارت شمس از سالها پیش اشتغال بدان را ترک کرده بود نمیدید. به هر حال در طی سالها صحبت حسامالدین، مداومت در نظم و املای مثنوی عمده ترین کار مولانا بود، لیکن اشتغال یگانه او هم نبود. بیرون از آن روزانه مجالس فيه مافيه را داشت. و بعضی شبها نیز همچنان مثل سالهای گذشته مجالس سماع بر پا میشد با قول غزل و ترانه - در خانه یا باغ حسام الدین یا در دعوتهای یاران و دوستداران. اینکه گه گاه بعضی مضمونهای مثنوی در غزلیات هم هست لااقل در بسیاری موارد حاکی است از آنکه غزلیات مقارن اوقاتی انشا شده است که مولانا به نظم و املای آن موضع از مثنوی اشتغال داشته است.
تكريم فوقالعاده مولانا در حق شیخ حسام الدین چلبی نه فقط در دیباچه دفتر اول و در طی ابیات مختلف دفاتر ششگانه مثنوی خاصه در آغاز دفترهای سه گانه اخیر آن جلوه بازر دارد بلکه در مکتوبات شخصی مولانا هم نشانه آن همه جا پیداست. از جمله این نکته که مولانا در طی پارهیی از این نامه ها هم، مثل آنچه در اجزای مثنوی آمده است، حسام الدین را با اوصاف و عنوانهایی نظیر با یزید زمان، شیخ اجل اکمل، شمس الهدی و فخر المشایخ میخواند کمال حرمت و علاقه او را در حق این خلیفه و مرید محبوب خویش نشان میدهد، و لابد اینکه بعد از مولانا (٦٧٢) هم تقریباً بی هیچ خلاف و تردیدی، و به رغم ناخرسندی فاطمه خاتون زوجۀ سلطان ولد و دختر شیخ صلاح الدین، شیخ حسامالدین تا پایان عمر خویش (٦٨٢) در خلافت مولانا مورد قبول مریدان باقی ماند باید بر همین طرز تلقی مولانا از روی، و نه مجرد وصیت که صحت آن محل تردید است، مبتنی بوده باشد.
عبور به ماوراء شعر
عشق پر هیجان شمس تبریز و صحبت آرام و دلنواز شیخ صلاحالدین پانزده سالی از عمر مولانای روم را (٦٤٢ – ٦٥٧) بکلی در جوّ شعر و موسیقی و سماع غوطه داد اما برخلاف آنچه در اقوال شایع است، ذوق شعر و قریحه شاعری از مدتها قبل از دیدار با شمس (٦٤٢) در وجود خداوندگار جوان شکفتن آغاز کرد و بعد از این سالها هم تا پایان عمر با ذوق سماع و موسیقی بر سراسر حیات مولانا حاکم ماند. درست است که صحبت و خلوت با شمس تبریز این مفتی و مدرس و فقیه قونیه را به یک شاعر عاشق و شیدایی تبدیل کرد و او را به شعر و شاعری نام آور ساخت، اما این پندار که او در فراق شمس و در پی غیبت او ناگهان شاعر شد مبالغه یی آشکار است که ناظر به نفی سـابـقـه اشتغال به شعر و شاعری در نزد مولانای فقیه و مدرس و واعظ است. معهذا حتى نخستین اشعاری آغازین نشان از سابقه تمرینهای و طبع آزماییهای طولانی حاکی به نظر میرسد.
📗 پلهپله تا ملاقات خدا درباره زندگی، و اندیشه مولانا جلالالدین رومی _ صفحه ۲۳۱ تا ۲۳۶
✍ عبدالحسین زرکوب
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان