مولوی و عرفان


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


مثنوی،فیه مافیه،دیوان شمس، سخنرانی اساتید، معرفی عرفان ها
ادمین
@MolaviAdmin
کانال
@MolaviPoet
.
لینک ابتدا کانال
t.me/molavipoet/1
.
اینستاگرام
Molavipoet
.
خیریه کانال
@hayatmolavi

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


🔊 فایل صوتی


💬 نگاهی به زندگی
و آثار بابا‌طاهر

🎙 دکتر رشید کاکاوند

حجم : 3,7MB


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


🔊 فایل صوتی


💬 نگاهی به زندگی
و آثار بابا‌طاهر

🎙 دکتر رشید کاکاوند

حجم : 27MB


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا

شرح روان ابیات مثنوی معنوی_دفتر چهارم
مژده دادن ابویزید از زادن ابوالحسن خرقانی قَدَّسَ اللهُ رُوحَهُمَا پیش از سال‌ها...


(۱۸۲۰)کَی توان نوشید این مَی زیردست*؟
مَی یقین مر مرد را رُسواگرست

چطور می‌توان این باده را پنهانی نوشید؟ وقتی باده حقیقی انسان را با سرمستی رسوا می‌کند.
*زیردست: پنهان


(۱۸۲۱) بوی را پوشیده و مکنون کند
چشمِ مستِ خویشتن را چون کند؟

اگر بوی تند شراب را با استفاده از مواد مختلف پنهان کند، چشمانش که نماد مستی است را چکار کند ؟


(۱۸۲۲) خود نه آن بوی ست این، کاندر جهان
صد هزاران پرده‌اش دارد نهان

آن باده‌ای که تو نوشیده‌ای بویی نیست که در این جهان صدها هزار حجاب آن بوی پنهان می‌کند.


(۱۸۲۳) پُر شد از تیزیّ او صحرا و دشت
دشتِ چه؟ كز نُه فلك هم در گذشت

دشت و صحرا از تندی (شدت) بوی عشق پُر شده، دشت و صحرا چیست؟ این بو از فلک نهم هم گذشته است.


(۱۸۲۴) این سرِ خُم را به کَهگِل در مگیر
کین برهنه، نیست خود پوشش پذیر


سر خم شرای عشق را با کاهگِل نگیر، این برهنه و عریان پوشش بردار نیست.


(۱۸۲۵) لطف کن ای رازدانِ رازگو
آنچه بازت صید کردش، بازگو

ای کسی که راز دان واسرار حق هستی لطفی کن و هر آنچه روحت دریافت کرده را بازگو کن.


(۱۸۲۶) گفت: بوی بُوالْعَجَب آمد به من
همچنانکه مر نَبی را از یَمَن

گفت: بوی شگفت انگیزی به مشام من رسید همانطور که از جانب یمن بوی معطر حضرت محمد ص به مشامم رسيد.


(۱۸۲۷) که محمّد گفت: بر دستِ صبا
از یَمَن می آیدم بویِ خدا

حضرت محمد (ص) فرمود: باد صبا از جانب یمن بوی خدا را به مشامم می‌رسد.


(۱۸۲۸) بوی رامین* می‌رسد از جانِ وَیس*
بویِ یزدان می‌رسد هم از اُوَیس

از روح و جان ویس بخاطرش زیاد، بو و حرکات رامین می‌آید و بوی خداوند از جان اویس به مشام می‌رسد.



(۱۸۲۹) از اُوَیس و از قَرَن، بویِ عجب
مر نَبی را مست کرد و پُر طَرَب

از اویس و کوی قَرَن رایحه شگرف، پیامبر (ص) را مست و شادمان کرد.


(۱۸۳۰) چون اُوَیس از خویش فانی گشته بود
آن زمینی، آسمانی گشته بود

چون اویس از هستی خودش فانی شده و پر از عشق الهی است، از آدم خاکی، به موجودی آسمانی تبدیل شده است.


(۱۸۳۱) آن هلیله* پروریده در شِکَر
چاشنیِ تلخی‌اش نَبوَد دگر

وقتی هلیله (شیره بادام) را با شکر درست کنند دیگر طعم تلخ و گس آن باقی نمی‌ماند.


(۱۸۳۱) آن هلیله رُسته از ما و منی
نقش دارد از هلیله طعم نِی

آن هلیله‌ای که از با ترکیب با شکر بدست آمده، صورت ظاهری خودش (ما و منی) را از دست داده و ترکیب جدیدی بدست آمده که هویت اولیه خودش را از دست داده است.


(۱۸۳۲) این سخن پایان ندارد باز گرد
تا چه گفت از وحیِ غیب، آن شیرمرد

بیان نکات باريك و دقیق پایان ندارد پس برگردیم و ببينيم آن شیر مرد از الهامات غیبی خود چه می‌گوید.



🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


🌹🌹
@MolaviPoet


در تفکراتم  این فرضیه ها به نظرم ساده و راحت آمد و عملا به کار من می خورد. اینکه هر چیزی ماده باشد و مفهوم خیر از مفهوم فایده جدا باشد . ولو فایده اجتماعی - و این خود مبتنی بر مفهوم کیفر باشد، چنین فکری برای من تحمل ناپذیر شد. کیفر به وسیله چه کسی؟ به وسيله دولت یا گروه یا افکار عمومی خوب، اگر دولت یا گروه یا افکار عمومی خود گمراه باشند چه؟ بعلاوه اگر این امکان پیدا شود که انسان بدی کند و مطمئن باشد که کیفر نخواهد دید پس اخلاق بر چه پایه ای استوار خواهد بود؟ پس، هر وسیله ای که بتواند خطر مجازات را از بین ببرد امتیاز بین خیر و شر را نیز از میان بر خواهد داشت؟ چنین فرضیه ای مرا به وحشت می انداخت. کم کم ترس از «بلبشویی» برم می داشت.

✍اینیاتسیو سیلونه_ محمد قاضی

📗نان و شراب_ صفحه ۳۹۷


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


🔊 فایل صوتی



💬پادکست امروز را دریاب

🎙دکتر ایمان فانی


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


🔊 فایل صوتی _1


🎬 پدران غایب، فرزندان گمشده

💬 هر چه این سفر درونی بیشتر رفت و کتاب های جدید بیشتری راهنمای ما شدند، بیشتر درک کردیم که نام درست این سریال «پدران غایب، فرزندان گمشده» است. این رنج مشترک و این سیر درباره ی همه ی ماست فارغ از جنسیت. از خطای رخ داده

✍گای کارنو- ترجمه فرشید قهرمانی
نشر بنیاد فرهنگ زندگی

🎙دکتر مجتبی شکوری

حجم :6,6MB


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


🔊 فایل صوتی _1


🎬 پدران غایب، فرزندان گمشده

💬 هر چه این سفر درونی بیشتر رفت و کتاب های جدید بیشتری راهنمای ما شدند، بیشتر درک کردیم که نام درست این سریال «پدران غایب، فرزندان گمشده» است. این رنج مشترک و این سیر درباره ی همه ی ماست فارغ از جنسیت. از خطای رخ داده

✍گای کارنو- ترجمه فرشید قهرمانی
نشر بنیاد فرهنگ زندگی

🎙دکتر مجتبی شکوری

حجم :48,6MB


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا

باری، به رغم آنکه در بین اخیان شهر کسانی چون اخی احمد نمی‌توانستند تفوق وی را تحمل نمایند یاران مولانا در او به چشم حرمت و تکریم می‌دیدند و این هم که او را مانعی برای صحبت بی واسطه خویش با مولانا آن نمی‌دیدند موجب آن بود که مثل گذشته_ دوران صلاح‌الدین و شمس تبریزی _بهانه یی برای اظهار ناخرسندی پیدا نکردند.
سلوک مولانا هم در حق او در حقیقت انعکاس بارزی از عشق خود او به مولانا به نظر می‌آمد. این سلوک به نحوی بود که گویی مولانا مرید حسام الدین بود - نه عکس آن. در یک مجلس سماع که معین‌الدین پروانه صاحب اختیار روم و تاج‌الدین معتز امیر بزرگ و منتفذ عصر در آن حاضر بودند تکریم و تعظیم مولانا در حق حسام الدین چنان بود که مایه تعجب شدید آن‌ها شد. در مجالسی که به وسیله اکابر و اعیان منسوب به درگاه سلطان به افتخار مولانا بر پا می‌گشت اگر حسام‌الدین دعوت نمی‌شد مولانا چنان خاموش و بی‌حوصله می‌ماند که غالباً میزبان ناچار میشدند کس به دعوت چلبی بفرستند و حضور وی را که به قول مولانا "جاذب شیر معانی از پستان حقایق" بود استدعا نمایند. حتی یک بار که بدون حضور او مولانا دعوت دوستی را اجابت کرد تا نامه‌یی بر سبیل معذرت به وی ننوشت آرام نیافت.
علاقه مولانا به آسایش خاطر و اعتمادش به عدالت و امانت او تا حدی بود که هر هدیه و فتوح که نزد وی می‌رسید آن را نزد حسام الدین می‌فرستاد و حتی به اعتراض پسر خود سلطان ولد که ظاهراً از تلقین زوجه‌اش فاطمه خاتون دختر شیخ صلاح الدین نشئت می‌گرفت نیز در این باب اهمیتی نمی‌داد. نفوذ او در خاطر مولانا حتی یکبار موجب شد که به اشارت و درخواست او، با آنکه از عهد شمس جز یک دفعه به درخواست شیخ صلاح الدین به منبر نرفته بود بار دیگر به منبر برود و چون بعد از آن بجد ترک وعظ کرد حتی اصرار معین‌الدین پروانه و شفاعت سلطان ولد هم نتوانست وی را به قبول درخواست مشتاقان و طالبان راضی نماید.
گویی در تمام این سال‌ها مجالس مثنوی برای مولانا جای مجالس وعظ را پر می‌کرد و با وجود اشتغال بدان ضرورتی برای اقامه مجالس وعظ که به اشارت شمس از سال‌ها پیش اشتغال بدان را ترک کرده بود نمی‌دید. به هر حال در طی سال‌ها صحبت حسام‌الدین، مداومت در نظم و املای مثنوی عمده ترین کار مولانا بود، لیکن اشتغال یگانه او هم نبود. بیرون از آن روزانه مجالس فيه مافيه را داشت. و بعضی شب‌ها نیز همچنان مثل سال‌های گذشته مجالس سماع بر پا می‌شد با قول غزل و ترانه - در خانه یا باغ حسام الدین یا در دعوت‌های یاران و دوستداران. اینکه گه گاه بعضی مضمون‌های مثنوی در غزلیات هم هست لااقل در بسیاری موارد حاکی است از آنکه غزلیات مقارن اوقاتی انشا شده است که مولانا به نظم و املای آن موضع از مثنوی اشتغال داشته است.
تكريم فوق‌العاده مولانا در حق شیخ حسام الدین چلبی نه فقط در دیباچه دفتر اول و در طی ابیات مختلف دفاتر ششگانه مثنوی خاصه در آغاز دفترهای سه گانه اخیر آن جلوه بازر دارد بلکه در مکتوبات شخصی مولانا هم نشانه آن همه جا پیداست. از جمله این نکته که مولانا در طی پاره‌یی از این نامه ها هم، مثل آنچه در اجزای مثنوی آمده است، حسام الدین را با اوصاف و عنوان‌هایی نظیر با یزید زمان، شیخ اجل اکمل، شمس الهدی و فخر المشایخ می‌خواند کمال حرمت و علاقه او را در حق این خلیفه و مرید محبوب خویش نشان می‌دهد، و لابد اینکه بعد از مولانا (٦٧٢) هم تقریباً بی هیچ خلاف و تردیدی، و به رغم ناخرسندی فاطمه خاتون زوجۀ سلطان ولد و دختر شیخ صلاح الدین، شیخ حسام‌الدین‌ تا پایان عمر خویش (٦٨٢) در خلافت مولانا مورد قبول مریدان باقی ماند باید بر همین طرز تلقی مولانا از روی، و نه مجرد وصیت که صحت آن محل تردید است، مبتنی بوده باشد.

عبور به ماوراء شعر

عشق پر هیجان شمس تبریز و صحبت آرام و دلنواز شیخ صلاح‌الدین پانزده سالی از عمر مولانای روم را (٦٤٢ – ٦٥٧) بکلی در جوّ شعر و موسیقی و سماع غوطه داد اما برخلاف آنچه در اقوال شایع است، ذوق شعر و قریحه شاعری از مدت‌ها قبل از دیدار با شمس (٦٤٢) در وجود خداوندگار جوان شکفتن آغاز کرد و بعد از این سالها هم تا پایان عمر با ذوق سماع و موسیقی بر سراسر حیات مولانا حاکم ماند. درست است که صحبت و خلوت با شمس تبریز این مفتی و مدرس و فقیه قونیه را به یک شاعر عاشق و شیدایی تبدیل کرد و او را به شعر و شاعری نام آور ساخت، اما این پندار که او در فراق شمس و در پی غیبت او ناگهان شاعر شد مبالغه یی آشکار است که ناظر به نفی سـابـقـه اشتغال به شعر و شاعری در نزد مولانای فقیه و مدرس و واعظ است. معهذا حتى نخستین اشعاری آغازین نشان از سابقه تمرین‌های و طبع آزمایی‌‌های طولانی‌ حاکی به نظر می‌رسد.


📗 پله‌پله تا ملاقات خدا درباره زندگی، و اندیشه مولانا جلال‌الدین رومی _ صفحه ۲۳۱ تا ۲۳۶
✍ عبدالحسین زرکوب


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


لینک جلسه قبل 👈 اینجا

🔊 فایل صوتی _8


📗 آگاهی

✍ محمد‌جعفر مصفا

🎙محبوب

حجم : 2,4MB

🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا

تو را غیر این غذای خواب و خور غذای دیگر است که: أَبِیتُ عِنْدَ رَبِّي يُطْعِمُنِی وَ یشقینی (۱). در این عالم آن غذا را فراموش کرده‌ای و به این مشغول شده‌ای و شب و روز تن را می‌پروری. آخر این تن اسبِ توست، و این عالم آخُرِ اوست، و غذای اسب غذای سوار نباشد. او را به سر خود خواب و خوری است و تنعمی است.
اما به سبب آن‌که حیوانی و بهیمی(۲) بر تو غالب شده است تو بر سرِ اسب در آخُرِ اسبان مانده‌ای و در صف شاهان و امیران عالَم بقا مقام نداری. دلت آن‌جاست اما چون تن غالب است حکم تن گرفته‌ای و اسیر او مانده‌ای.
همچنان که مجنون قصد دیار لیلی کرد، اشتر را آن طرف می‌راند تا هوش با او بود. چون لحظه‌ای مستغرق لیلی می‌گشت و خود را و اشتر را فراموش می‌کرد، اشتر را در ده بچه‌ای بود فرصت می‌یافت باز می‌گشت و به ده می‌رسید. چون مجنون به خود می‌آمد دو روزه راه بازگشته بود. همچنین سه ماه در راه بماند، عاقبت افغان کرد که این اشتر بلای من است. از اشتر فروجَست و روان شد.
هُوَىٰ نَاقَى خَلْقِ وَ قُدَّامَى الْهَوَى
فَإِنِّي وَ إِيَّاهَا. لَـمُخْتَلِفَانِ (۳)


۱_من شب را نزد پروردگارم به سر می‌آورم. او مرا خوراک می‌دهد و سیرابم می‌کند. این روایت به چند صورت وارد شده که ظاهراً رسول اکرم روزه وصال می‌گرفتند و روزه وصال آن است که دو یا سه روز بدون افطار روزه بدارند. در روایات آمده است که برخی از صحابه نیز می‌خواستند از آن حضرت پیروی نمایند و او منع فرمود و گفت من با شما فرق دارم من شب‌ها نان و آب از خدا می‌گیرم.

۲_ بهیمی: منسوب به بهیمه به معنی چارپا.

۳_ناقه من عشقش در پشت سر من است و عشق من در پیش رویم است. من و او در دو جهت مخالف هستیم. من به سویی می‌کشم و او به سوی دیگر می‌رود.
این بیت را مولانا در دفتر چهارم مثنوی نقل کرده و سپس ترجمه آن را آورده است :

میلِ مجنون پیشِ آن لیلی روان
میل ناقه پس پیِ کُرّه دوان

یک دم از مجنون از خود غافل بُدی
ناقه گردیدی و واپس آمدی

در سه روزه ره بدین احوال ها
ماند مجنون در تردد سال ها

گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم
ما دو ضد بس همره نالایقیم


📗 گزیده فیه‌‌مافیه_ صفحه ۴۴و ۴۵
✍ انتخاب و توضیح دکتر محمد علی موحد
نشر ماهی _ ۱۳۹۶

🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


🌹🌹
@MolaviPoet

🌹گاهی احساس می‌ کردم دنیا بر اساس عقل و منطق مردانه می‌ گردد که مردها شوهر زن‌ ها بشوند و صورتشان را چروکیده کنند، اگر توانستند بچه به دامنشان بیندازند و اگر نتوانستند اشکشان را در بیاورند. زن موجودی است معلول و بی اراده که همه جرئت و شهامتش را می‌ کشند تا بتوانند برتریشان را به اثبات برسانند. مسابقه مهمی بود و مرد باید برنده می‌ شد. -صفحه۶۳

🌹زن‌ ها را باید روی صفر نگه داشت، یکی بِدهی، دومی را هم می‌خواهند. -صفحه۸۴

🌹سال‌ ها بعد فهمیدم که مردها همه‌ شان بچه‌ اند، اما بعضی‌ ها ادای آدم بزرگ‌ ها را درمی‌ آورند و نمی‌ شود بهشان اعتماد کرد، به خودشان هم دروغ می‌ گویند. صفحه۱۷۴

عمرباخته ها، عاشق عمر دیگران می شوند. - صفحه۱۸۳


✍عباس معروفی

📗سال بلوا


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


از صنع برآیم بر صانع باشم
حاشا که زبون هیچ مانع باشم

چون مطبخ حق ز لوت مالامالست
تا چند به آب گرم قانع باشم


✍ مولانا_ رباعی شمارهٔ ۱۱۳۴


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


لینک جلسه قبل 👈 اینجا

🔊 فایل صوتی_12


💬 شرح مجالس سبعه مولانا

🎙 زنده یاد دکتر
    علی حاجی بلند

حجم :9,4MB


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


لینک جلسه قبل 👈 اینجا

🔊 فایل صوتی_12


💬 شرح مجالس سبعه مولانا

🎙 زنده یاد دکتر
    علی حاجی بلند

حجم :69,6MB


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا

نتیجه این سیر و سلوک و راه یافتن به حقیقت، «معرفت» است. همان معرفتی که به سیر و عقيده متشرع و متکلمین، احدی تا کنون به کمال آن نرسیده و پیغمبر «ماعرفناک حق معرفتک» فرموده است.
سالک در طی طریق فقط مستعد وصول به معرفت شده است و چون به معرفت نایل شود، آن مقام، مقام علم‌الیقین نامیده می‌شود. سالک صاحب همت باید از این مرحله بگذرد و به آن قانع نشود، زیرا برای وصول به پایان این سفر روحانی، یعنی سفر به سوی خدا، هنوز راه درازی در پیش دارد. بلکه باید از راه کشف و قلب به مشاهده وجود حقیقی یعنی مقام عین‌الیقین برسد.
وصول به مقام «علم الیقین» به مدد انبیا است. ولی وصول به «عین الیقین» که مقام بالاتر معرفت الهی است، بدون هیچ واسطه و وسیله یی مستقیماً از طرف خدا به روح عارف افاضه می‌شود و روح او را محل تجلی قرار می‌دهد.
چون عارف از مرتبه و مقام عین‌الیقین هم بگذرد، و به مقام بالاتری می‌رسد که برترین همۀ مقامات است و آن مقام حق الیقین است در مراحل عالی یقین، نــوع شریعت و نیز نوع طریقت هیچ تأثیری ندارد و آن مقام فوق همه این حرف‌ها است.
صوفی قرآن را با دقت و تفکر و تدبیر بسیار می‌خواند و منظورش از قرائت، پی بردن به اسرار و معانی مخفیۀ آن است. به این معنی که می‌خواهد با منطق قلب و به برکت مکاشفه‌یی که در نتیجه ریاضت و توبه و توجه به خدا و تصفیه باطن برایش پیدا شده، به باطن و سِرّ قرآن برسد و آن معانی را به زبان جاری بسازد.
صوفی معتقد است که اهل ظاهر حرف قرآن را می‌بینند و تفسیر می‌کنند، در حالی که عارف معنی و باطن آن را می‌بیند و و تأویل می‌نماید.
عارف عمل قلب را بر عمل اعضا و جوارح ترجیح می‌دهد و البته در عین حال غالباً عمل جوارح را هم ترک نمی‌کرد ولی اساس را عمل قلب می‌دانست. به عباره اخرى صوفی می‌گفت عضو مخصوص حیات دینی «قلب» است و بس و سایر اعضا و جوارح، اعضای واقعی حیات دینی نیستند. بهترین اعمال آن است که دل را برانگیزد و این است علت آن که غالب بزرگان صوفیه «سماع» را وارد حق دانسته و آن را معمول می‌داشته‌اند. ذوالنون مصری گفته: "سماع وارد حق است که دل‌ها بدو برانگیزد هر که به حق بشنود به حق راه یابد و هر که به نفس بشنود در زندقه افتد" شبلی گفته است: "السماع ظاهره فتنه و باطنه عبرة".(کشف‌المحجوب، باب سماع)
از حکایاتی که از ابوسعید ابوالخیر روایت کرده‌اند، یکی این است که: "هم در آن وقت که شیخ ما (یعنی شیخ ابو سعید) به قاین بود، امامی دیگر بود آنجا سخت بزرگوار، او را خواجه امام محمد قاینی گفتندی. چون شیخ ما آنجا رسید، او به نزدیک شیخ آمد به سلام و بیشتر اوقات در خدمت شیخ بودی و به هر دعوتی که شیخ را بردندی، او به موافقت شیخ حاضر آمدی و به سماع بنشستی. روزی بعد از دعوت سماع می‌کردند و شیخ ما را حالتی پدید آمده بود و جمله جمع در آن حالت بودند و وقتی خوش پدید آمد. مؤذن بانگ نماز پیشین گفت و شیخ هم چنان در حال بود و جمع در وجد. رقص می‌کردند و نعره می‌زدند و در میان آن حالت امام محمد قاینی گفت نماز نماز، شیخ ما گفت که ما در نمازیم و هم چنان در رقص بودند. امام محمد ایشان را بگذاشت و به نماز شد.(اسرار‌التوحید، ص ۱۸۶)
و یکی از بهترین وسائل پی بردن به اینکه صوفی تا چه اندازه عمل قلب، یعنی شور و عشق و وجد را بر عمل اعضا و جوارح، یعنی به جا آوردن ظواهر شرع ترجیح می‌دهد، مطالعه شرح زندگی مولانا جلال‌الدّین رومی و ممارست در اشعار پر معنی و شورانگیز او است که نمونه آن ذکر می‌شود:
هیچ میدانی چه می‌گوید رباب
زاشک چشم و از جگرهای کباب
پوستی‌ام دور مانده من زگوشت
چون ننالم در فراق و در عذاب
چنیرش گوید بدم من شاخ سبز
زين من بشکست و بدرید آن رکاب
ما غریبان فراقیم ای شهان
بشنوید از ما الى الله المآب
ماز حق رستیم اول در جهان
هم بدو وا می‌رویم از انقلاب
بانگ ما همچون جرس در کاروان
یا چو رعدی وقت سیران سحاب
ای مسافر دل منه بر منزلی
که شوی خسته به وقت اجتذاب
ز آنکه از بسیار منزل رفته یی
تو ز نطفه تا به هنگام شباب
سهل گیرش تا به سهلی وارهی
هم رهی آسان و هم یایی ثواب
سخت او را گیر کو سخت گرفت
اول او آخـــر او را بــــــیـاب
خوش کمانچه می‌کشد کان تیر او
در دل عشاق دارد اضطراب
ترک و رومی و عرب گر عاشقاند
هم زبان او است این بانگ رباب
باد می نالد همی خواند ترا
که بیا اندر پیم تا جوی آب
باد بودم آب گشتم آمدم
تا رهانم تشنگان را زین سراب
نطق آن با دست کافی بوده است
آب گردد چو براندازد نقاب
از برون شش جهت این بانگ خاست
کز جهت بگریز و رو از ما متاب
عاشقا کمتر ز پروانه نه‌ای
کی کند پروانه از آتش اجتناب
......


📗 تاریخ تصوف در اسلام_تطّورات و تحوُّلات مختلفه آن از صدر اسلام تا عصر حافظ_ گزیده صفحات ۱۶۶ تا ۱۷۰
✍ دکتر قاسم غنی


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


🔊 فایل صوتی


💬رستگاری
چه کسی رستگار می‌شود؟ تا چه حد هر یک از ادیان می‌توانند امکان رستگاری را به روی پیروان دیگر ادیان بگشایند؟ گوش سپردن به یک پیامبر است که مایه‌ی رستگاری می‌شود یا نیک بودن؟

👥میهمان‌ها:
بهار داوری، استاد تاریخ ادیان
عرفان ثابتی، پژوهشگر جامعه شناسی دین
حسن فرشتیان، پژوهشگر علوم اسلامی

حجم :6,3MB


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


🔊 فایل صوتی


💬رستگاری
چه کسی رستگار می‌شود؟ تا چه حد هر یک از ادیان می‌توانند امکان رستگاری را به روی پیروان دیگر ادیان بگشایند؟ گوش سپردن به یک پیامبر است که مایه‌ی رستگاری می‌شود یا نیک بودن؟

👥میهمان‌ها:
بهار داوری، استاد تاریخ ادیان
عرفان ثابتی، پژوهشگر جامعه شناسی دین
حسن فرشتیان، پژوهشگر علوم اسلامی

حجم :48,4MB


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا

پس همۀ اسما در حضرتِ «الله» جمع شدند. او از آن‌ها پرسید:
- چه شده است؟
آن‌ها حکایت را برای وی نقل کردند. او گفت:
_من اسم جامعی هستم که حقایق شما را در بر دارم و بر مسمائی دلالت دارم که ذات مقدسی است دارای همه اوصاف کمال و تنزیه. پس بمانید تا به مدلول خویش داخل شوم. آن‌گاه به مدلول خویش داخل شد و آنچه را ممکنات گفته بودند و مورد بحثِ اسما واقع شده بود، به او باز گفت. ذات پاسخ داد:
_بیرون رو، و به هر یک از اسما بگو که از میان ممکنات، به هر آنچه اقتضای حقیقت اوست تعلق پیدا کند......
آن‌گاه اسم «الله» خارج شد، در حالی که اسم متکلم، به عنوان سخنگوی او، برای ممکنات و اسما، با او همراه بود و آنچه را مسمّی ذکر کرده بود، برای آنها باز گفت. اسم عالِم، اسم مرید، اسم قائل و اسم قادر متعلقات خویش را یافتند و، در نتیجه، از میان ممکنات، به واسطه تخصیصِ اسم مرید و اسم عالِم، ممکن اول پیدا شد.
هنگامی که اعیان و آثار در اکوان ظاهر شدند، بر حسب اسمی که بدان مستند بودند، برخی از آن‌ها بر برخی دیگر تسلط جُستند، و بعضی از آنها بعضی دیگر را مقهور ساختند. این امر به منازعه و دشمنی انجامید. پس ممکنات گفتند:
_می‌ترسیم نظام ما فاسد شود و به عدمی بازگردیم که در آن ساکن بودیم. لذا ممكنات اسما را از آنچه به واسطه اسم علیم و اسم مدبر بر آن‌ها رفته بود آگاهانیدند و گفتند:
_ ای اسما! اگر حکم شما مطابق میزانی معلوم و حدی معین و همراه امامی باشد (که در اختلافات ) به او رجوع کنید و برای ما وجودمان را و برای شما تأثیرتان بر ما را حفظ کند، هم برای ما اصلح است، و هم برای شما. پس به الله متوسل شوید! شاید کسی را پیشنهاد دهد که برای شما حدی تعیین کند که در آن حد، متوقف شوید. در غیر این صورت، ما هلاک می‌شویم و تأثیر شما نیز تعطیل می‌شود !
اسما پاسخ دادند:
_این عین مصلحت و بهترین رأی است!
پس چنین کردند و به ممکنات گفتند:
_ اسم مدبّر از وضع شما خبر خواهد داد.
آنها اسم مدبّر را خبر کردند و او گفت:
_این کار را خواهم کرد.
اسم مدبّر داخل شد، و سپس خارج گشت و فرمان حق را به سوی اسم "رب" برد و به او گفت:
_در بقایِ اعیان این ممکنات، آنچه را مصلحت است انجام بده تا اعیان ممكنات بتوانند باقی بمانند.
اسم ربّ دو وزیر گرفت تا او را در آنچه مأمور انجام آن شده بود یاری رسانند. وزیر اول، اسم مدبّر بود و وزیر دیگر، اسم مفصِل. خداى تعالى می‌فرماید: " او کار جهان را تدبیر می‌کند و آیات را تفصیل می‌دهد؛ باشد که شما یقین پیدا کنید به لقای رب خویش" که او «امام» است. بنگر که کلام خدای تعالی چقدر محکم است، چرا که لفظی را آورده که مطابق حالی است که سزاوار است چنین باشد!
پس اسم رب برای آنان حدودی تعیین کرد و مراسمی وضع کرد تا مملکت اصلاح شود و " تا آنها را بیازماید، که کدام یک نیکو کردارتر است".
خدا این حدود و مراسم را دو قسم قرار داده است. یک قسم "سیاست حِکمی" نامیده می‌شود که آن را به فطرت نفوسِ اکابر القا کرده است. در نتیجه، این اکابر به واسطهٔ قوّتی که در نفوس خود یافتند، در هر شهر و مکان و اقلیمی، به مقتضای مزاج و طبیعت آن ناحیه، حدودی را معین و "نوامیس" (قوانین)ی را وضع کردند، چرا که به آنچه مقتضای حکمت است علم داشتند. بدین وسیله مال، خون اهل، خویشاوندی و نسبت‌های مردم حفظ می‌شد. این قوانین را "نوامیس" نامیده‌اند که به معنای " اسباب خیر" است، چرا که ناموس، در معنای اصطلاحی، عبارت از کسی است که آورنده خیر است در حالی که جاسوس برای شرّ به کار می‌رود .
این همان نوامیس حکمت آمیزی است که عُقلا با الهام از خداوند، برای مصالح، نظم و ارتباط عالَم وضع کرده‌اند، بدون اینکه خود از این امر آگاه باشند؛ آن هم در جاهایی که شریعت الهی در دسترس‌شان نبود. واضعان این نوامیس نه می‌دانستند که این امور موجب قرب به خدای تعالی هستند، و نه اینکه آنها باعث درآمدن به بهشت یا جهنم‌اند. به چیزی از اسباب آخرت نیز علم نداشتند. اصلاً نمی‌دانستند پس از مرگ، آخرتی و یا بَعثِ محسوسی در کار است، یا اینکه سرایی وجود دارد که محل اکل ،شُرب ،پوشش، نکاح و سرور است و سرایی وجود دارد که محل عذاب و رنج است. چرا که این امور، هم وجودشان ممکن است و هم عدم‌شان. ایشان نیز دلیلی بر ترجیح یکی از دو طرف ممکن بر طرف دیگر، در دست نداشتند. بلکه [ اگر رهبانیتی هم داشتند] "رهبانیتی [ بود که ] به صورت بدعتی در پیش گرفتند".


📗 عوالم خیال ابن‌عربی و مسئله اختلاف ادیان
صفحه ۲۰۷ و ۲۰۹
✍ ویلیام چیتیک _ ترجمه قاسم کاکایی


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


🌹🌹
@MolaviPoet


از دیر باز شادی به چشمم نایاب‌تر، دشوارتر و زیباتر از اندوه جلوه کرده بود و هنگامی که به این کشف نائل شدم -که شاید مهم‌ترین کشفی باشد که بتوان در طول زندگی بدان نائل شد- شادی برایم نه تنها نیازی طبیعی به شمار آمد، بلکه به تعهدی اخلاقی بدل گردید.
آنکه خوشبخت است و می‌اندیشد، به راستی نیرومند نام خواهد گرفت، زیرا برای من سعادتی که بنیانش بر نادانی باشد، چه اهمیتی دارد؟


📗مائده‌های زمینی

✍آندره ژید

🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


لینک جلسه قبل 👈 اینجا

🔊 فایل صوتی _99
(آخرین قسمت )

📗 اسطرلاب حق
   صفحه 272


✍ دکتر محمد علی موحد

🎙 افسانه افشار

🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.