🌹🌹
@MolaviPoet لینک جلسه قبل 👈
اینجاشرح روان ابیات مثنوی معنوی_دفتر چهارم
مژده دادن ابویزید از زادن ابوالحسن خرقانی قَدَّسَ اللهُ رُوحَهُمَا پیش از سالها...
(۱۸۲۰)کَی توان نوشید این مَی زیردست*؟
مَی یقین مر مرد را رُسواگرست
چطور میتوان این باده را پنهانی نوشید؟ وقتی باده حقیقی انسان را با سرمستی رسوا میکند.
*زیردست: پنهان
(۱۸۲۱) بوی را پوشیده و مکنون کند
چشمِ مستِ خویشتن را چون کند؟
اگر بوی تند شراب را با استفاده از مواد مختلف پنهان کند، چشمانش که نماد مستی است را چکار کند ؟
(۱۸۲۲) خود نه آن بوی ست این، کاندر جهان
صد هزاران پردهاش دارد نهان
آن بادهای که تو نوشیدهای بویی نیست که در این جهان صدها هزار حجاب آن بوی پنهان میکند.
(۱۸۲۳) پُر شد از تیزیّ او صحرا و دشت
دشتِ چه؟ كز نُه فلك هم در گذشت
دشت و صحرا از تندی (شدت) بوی عشق پُر شده، دشت و صحرا چیست؟ این بو از فلک نهم هم گذشته است.
(۱۸۲۴) این سرِ خُم را به کَهگِل در مگیر
کین برهنه، نیست خود پوشش پذیر
سر خم شرای عشق را با کاهگِل نگیر، این برهنه و عریان پوشش بردار نیست.
(۱۸۲۵) لطف کن ای رازدانِ رازگو
آنچه بازت صید کردش، بازگو
ای کسی که راز دان واسرار حق هستی لطفی کن و هر آنچه روحت دریافت کرده را بازگو کن.
(۱۸۲۶) گفت: بوی بُوالْعَجَب آمد به من
همچنانکه مر نَبی را از یَمَن
گفت: بوی شگفت انگیزی به مشام من رسید همانطور که از جانب یمن بوی معطر حضرت محمد ص به مشامم رسيد.
(۱۸۲۷) که محمّد گفت: بر دستِ صبا
از یَمَن می آیدم بویِ خدا
حضرت محمد (ص) فرمود: باد صبا از جانب یمن بوی خدا را به مشامم میرسد.
(۱۸۲۸) بوی رامین* میرسد از جانِ وَیس*
بویِ یزدان میرسد هم از اُوَیس
از روح و جان ویس بخاطرش زیاد، بو و حرکات رامین میآید و بوی خداوند از جان اویس به مشام میرسد.
(۱۸۲۹) از اُوَیس و از قَرَن، بویِ عجب
مر نَبی را مست کرد و پُر طَرَب
از اویس و کوی قَرَن رایحه شگرف، پیامبر (ص) را مست و شادمان کرد.
(۱۸۳۰) چون اُوَیس از خویش فانی گشته بود
آن زمینی، آسمانی گشته بود
چون اویس از هستی خودش فانی شده و پر از عشق الهی است، از آدم خاکی، به موجودی آسمانی تبدیل شده است.
(۱۸۳۱) آن هلیله* پروریده در شِکَر
چاشنیِ تلخیاش نَبوَد دگر
وقتی هلیله (شیره بادام) را با شکر درست کنند دیگر طعم تلخ و گس آن باقی نمیماند.
(۱۸۳۱) آن هلیله رُسته از ما و منی
نقش دارد از هلیله طعم نِی
آن هلیلهای که از با ترکیب با شکر بدست آمده، صورت ظاهری خودش (ما و منی) را از دست داده و ترکیب جدیدی بدست آمده که هویت اولیه خودش را از دست داده است.
(۱۸۳۲) این سخن پایان ندارد باز گرد
تا چه گفت از وحیِ غیب، آن شیرمرد
بیان نکات باريك و دقیق پایان ندارد پس برگردیم و ببينيم آن شیر مرد از الهامات غیبی خود چه میگوید.
🆔
@MolaviPoet 🆑 کانال مولوی وعرفان