ادامه ...
به اصول باور داشتم، اما نه به سنگ دلی و نمی توانستم این دو را با هم آشتی بدهم با این حال، دهه ها بعد ريسا من را با این اشاره غافلگیر کرد :
آن کاهویی که یادم رفته بود به من کمک کرد تا دانشکده پزشکی و دوره سخت اینترنی را بگذرانم. اشتباهات فراوان بود، اشتباهاتی بسی بزرگ تر _ که توانستم بپذیرم و بدون پنهان کردن نتایج با آن ها کنار بیایم. می توانستم "انتقاد" را بپذیرم بی آن که بیخودی آزرده شوم و از کاری دست بکشم. کاری که می کردم همیشه عالی نبود. لازم بود آن را ببینم و با این حال ادامه دهم.
یک شنبه ای در آرمونک به این فکر افتادیم که راه دشوارتری را برای پیش بردن کاری آشنا برگزینیم. این به ما کمک می کرد تا به ملالت کار آشنا رخنه کنیم، چیز ها را از نو ببینیم. از آن جا که پرداختن به ریزه کاری های کار آشپزخانه با من بود تصمیم گرفتم برای ناهار یک شنبه تیمم برای خرید سبزیجات دست کم چهار کیلومتری تا سبزی فروشی راه برود به جای آن که آن را از شهر و با ماشین بیاوریم.
ادامه دارد ...
لیلیان فایراستون
زبان فراموش شده کودکان
ص 70 و 71
کانال گرجیف
@Gordjief
به اصول باور داشتم، اما نه به سنگ دلی و نمی توانستم این دو را با هم آشتی بدهم با این حال، دهه ها بعد ريسا من را با این اشاره غافلگیر کرد :
آن کاهویی که یادم رفته بود به من کمک کرد تا دانشکده پزشکی و دوره سخت اینترنی را بگذرانم. اشتباهات فراوان بود، اشتباهاتی بسی بزرگ تر _ که توانستم بپذیرم و بدون پنهان کردن نتایج با آن ها کنار بیایم. می توانستم "انتقاد" را بپذیرم بی آن که بیخودی آزرده شوم و از کاری دست بکشم. کاری که می کردم همیشه عالی نبود. لازم بود آن را ببینم و با این حال ادامه دهم.
یک شنبه ای در آرمونک به این فکر افتادیم که راه دشوارتری را برای پیش بردن کاری آشنا برگزینیم. این به ما کمک می کرد تا به ملالت کار آشنا رخنه کنیم، چیز ها را از نو ببینیم. از آن جا که پرداختن به ریزه کاری های کار آشپزخانه با من بود تصمیم گرفتم برای ناهار یک شنبه تیمم برای خرید سبزیجات دست کم چهار کیلومتری تا سبزی فروشی راه برود به جای آن که آن را از شهر و با ماشین بیاوریم.
ادامه دارد ...
لیلیان فایراستون
زبان فراموش شده کودکان
ص 70 و 71
کانال گرجیف
@Gordjief