✨She will shine✨


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Telegram


در حال عادت کردن به تلاشِ مستمر.
پست معرفی :
https://t.me/apartofmylife/14732
براي ارتباط با این لینك امن پیام بدید💗
https://t.me/BluChtBot?start=6ea7ae09bcd4a38a
لینكِ گودریدز:
https://www.goodreads.com/user/show/83744360-maedeh
۵/۱/۹۷

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


در ۲۴ ساعت اخیر، بیشتر از ۷۰ صفحه کتاب خوندم. بعد از چند وقتش رو، دیگه زشته که بگم 🤧








دلم می خواست الان یه مربی میداشتم، از اونا که بدجور سخت میگیرن، دهن ادمو سرویس می کنن، تا جایی که نفس داری بهت میگن تمرین کن، بعد بهت می گن اگه این مسابقه رو اول نشی ‌پاره‌ات می کنم. ولی خب ندارم الان و نمی دونم کی میشه که داشته باشم ☹️


تو این ۶۰ روز همه چی خوب بود، به جز روز ۵۷ که فقط ۹ ساعت فست بودم.
فعلا همه چیز داره به آهستگی پیش میره و یاد گرفتم تو این مورد کمتر حرص بخورم و بیشتر منتظر نتیجه باشم ☘️




چند برش از زندگی dan repost
از زندگی الان راضی نیستم. برسم به چیزی که میخوام راضی خواهم بود؟ مطمئنا نه! کی به رضایت می‌رسم؟ تو گور حتما.


رسما واردِ “in my weakest era” شدم. 😂
دقیقا همون دورانی که روی در و دیوار باید بنویسی : باید بشکُفم. باید پرواز کنم و رشد کنم.


روزی صدبار جلوی خودم رو میگیرم که فکرم آزاد نشه و به زانوم خیره نشم و نگم: چرا الان؟ چرا الان باید اینجوری می شد؟
مشخصه که هیچ دردی زمان خاصی نداره. اما انگار وقت هایی که نباید مشکلی پیش بیاد، احتمال بوجود اومدنش خیلی بیشتر از وقت های دیگه می شه.
الان دیگه زل زدم به زانوی سمت چپم و به این فکر می کنم که چرا باید دکتر بگه یه مشکلی داری که به سنت نمیخوره، چرا دکتر دومی باید بگه نرمی کشکک داری و چرا باید دکتر اولی بگه مینیسک‌ زانوت آسیب دیده؟ چطور؟ چطوری وقتی من تمام فعالیت های این چند ماه اخیرم، مثل چند سال گذشته بوده و هیییچ تغییری نداشته؟ چطور این اتفاقا پیش اومد؟
واقعا غمگینم. انگاری که توانایی انجام هیچ کاری، جز دنبال دکتر گشتن ندارم.
کاش این یه هفته ده روز بعدی هم بگذره ببینم باید چه غلطی کنم واسه این زانوی بخت برگشته ام‌.


Take a deep breath and MOVE ON from things that are not yours now.


با همکار سابق و دوست عزیزم رفتیم تئاتر مالی سویینی رو دیدیم. تجربه ای که خیلی از نظر احساسی روم تاثیر گذاشت. طبیعتا به “همه” پیشنهاد نمی کنم برن ببینن (البته فکر کنم ظرفیت روزهای باقی مانده اش تمام شده) اما اگر درگیری با درامِ تئاتر رو دوست دارید، حتما این نمایش رو تجربه اش کنید.


آیا مائده می تونه تا قبل از ساعت سه و نیم، ۶ کار با اولویت رو انجام بده؟ بریم ببینیم!
(این قسمت: مائده و قول‌های ابرانسانی در وقت تنگ!)


محروم کرد :))))
حالا علاوه بر فیزیوتراپی که باید برم حتما، این روند رو با یه دکتر دیگه هم پیش می برم چون هنوز تشخیص اولیه اش تو کتم نرفته :)) اخه اصن به قول خودش همچین اتفاقی واسه سن من تقریبا “نادره” 😂😭


منتظرم نوبتم بشه برم تو اتاق دکتر ارتوپدم، از شونصد مدل ورزش محرومم کنه و برگردم خونه.


+ رزومه کاری بسازم یا رزومه تحصیلی؟
- به نظرم زودتر استراحت کن بزنی از خونه بیرون، مغزت هنگ کرده!


اینجانب الان باید بره برای امتحان حسابداری بخونه ولی تا دقیقه نود می پیچونه. پاشو برو دیگه:))))


جلسات مشاوره من هفتگیه. الان به اون حد از راحتی با مشاورم رسیدم که دلم می خواد زود زود وقت مشاوره‌ام برسه. واقعا با مشاور قبلیم که مقایسه اش می کنم می بینم اصلاااا حس راحتی نداشتم. یعنی در برابر اون هم خودسانسوری داشتم و این موضوع خیلی افتضاحه واقعا.


این دو روز که خونه بودم همش به کارای خونه رسیدم. و باید بگم خیلی از این اوضاع خوشم نمیاد :))) از فردا دیگه روالی که تا حدودی به روتین دلخواهم نزدیکه رو پیش میبرم تا دو هفته اول آذر بگذره. زیبا نیست تا من می خوام یه روتینی رو برای خودم شروع کنم، صدتا مانع میافته جلوی پام؟ :)))


دیروز که داشتم با بچه ها خداحافظی می کردم، اینجوری بودم که: ببین مائده ! دمت گرم! اخرش از دایره امنت زدی بیرون! آخرش یه کاری کردی که تو محدوده جدیدی بری!
اما ته ته دلم هنوزم می ترسیدم. انگاری که ریست شده باشم و ندونم ماجرا چیه. ولی خوشحالم که انجامش دادم. ۵ ماه صبر کردم تا این لحظه برسه. پس، قدردانش‌ هستم💗

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.