Postlar filtri




Don't question why she needs to be so free
She'll tell you it's the only way to be ❤️❤️❤️❤️❤️❤️




Unbreak my heart ((:


یه جایی فرن لیبووتز می‌گفت از نوشتن متنفره و هر نویسنده‌ای می‌دونه از چی حرف می‌زنه، که اگه می‌شد هر کار دیگه‌ای بکنه انجامش می‌داد. بعضی اوقات با لیبووتز موافقم؛ وقت‌هایی که فکر می‌کنم باید نویسنده شم یا حتماً فلان چیز رو بنویسم از نوشتن متنفر می‌شم.
دیوید لینچ درباره‌ی ون گوگ می‌گه برخلاف چیزی که بیشتر‌ی‌ها می‌گن نقاشی‌هاش‌ حاصل دردهاش نیستن بلکه احتمالاً هیچ‌چیز دیگه‌ای این‌طوری‌ خوش‌حالش نمی‌کرده.
فکر می‌کنم حالا بیشتر اوقات از نوشتن متنفر نیستم چون نمی‌خوام نویسنده شم و‌ نمی‌خوام حتماً بنویسم، بلکه بیشتر همون ون گوگی‌ام که لینچ می‌گه.
هیچ‌چیز دیگه‌ای خوش‌حالم نمی‌کنه.
لپ‌تاپ روی پاهام در اتاقی تاریک وسط مهمونی، نشسته روی زمین بین کت‌های مهمون‌ها، لپ‌تاپ روی میز دوستان و کتاب‌خونه‌ها.
موبایلم در دستم هنگام راه رفتن،
دفترم کنار تختم.
همه‌چیز رو عقب می‌اندازم،
تکالیفم رو انجام نمی‌دم،
داستان‌هام شبیه اتودهای طراحی‌ان،
نه مهمه که بده، نه مهمه که خوبه، فعلاً همین یه چیز رو دارم.


My hate is bigger than my love tonight,
Delaying anxiety attacks,
I write about rooms,
Many of them,
All filled with loneliness, sugar and disconnection.
One is whispering,
“Call it whatever you want but please call it.”
The other is mixing purple
with yellow,
Finding the many possible ways,
“Keep it burning”
He said.


مرگ لینچ رو نشونه می‌گیرم و فکر می‌کنم حالا که هم فلینی مرده و هم لینچ، دیگه نوبت منه فیلم بسازم.


عاشق ادبیاتم. بعضی اوقات احساس می‌کنم دیگه واقعاً بیشتر از این نمی‌تونم سرشار شم، خودم رو لایقش نمی‌دونم، گریه می‌کنم، عصبانی می‌شم، آرزو می‌کنم. هرروز آرزو می‌کنم و منتظر می‌مونم.
توروخدا! یک جمله! خواهش می‌کنم!
تقریباً هیچ‌چیز دیگه‌ای این‌طوری اشکم رو در نمیاره.
آخ شاعران، نویسنده‌ها، تمام منتظران! مذهبی و پرشور و احمق و ساده‌دل! همه‌ی کوه‌ها مال شما.
شما که قدر می‌دونید،
قدر عشق رو.


“I cry your mercy—pity—love!—aye, love!
Merciful love that tantalizes not,
One-thoughted, never-wandering, guileless love,
Unmasked, and being seen—without a blot!
O! let me have thee whole,—all—all—be mine!”

— John Keats


امروز‌ خیلی روز قشنگیه. هوا نسبتاً تمیزه و کوه رو از پنجره می‌تونم ببینم. فکر می‌کنم شاید تنها چیزی که می‌تونست باعث شه تا سال‌های زیادی در این شهر بمونم همین کوه‌هاست. اگه نقاش و تهرانی بودم تا یه مدت طولانی هرروز کوه می‌کشیدم.


الان انگار بیشتر در خودم فرو رفتم و چون واقعاً انگار فقط دارم غر می‌زنم احساس شرم می‌کنم.


این‌جا خودم نوزده سالم بود. این‌طوری گفتم که در نهایت فیلم معرفی کنم — به اون دو فیلم ابراز علاقه کنم.




من راستش الان این‌قدر این برام سوال شد که رفتم پست‌های قدیمیم رو بخونم بعد از مدت‌ها و دیدم بیشتر داشتم ابراز علاقه می‌کردم — یعنی مثلاً این رو ببین:



https://t.me/swingerofbirchess/33917
من هم همین‌طور.
قبلا برام مهم نبود زیاد چقدر می‌نویسم یا چی می‌نویسم. الان اونقدر نوشتم هر پیام من رو به فکر میبره و اینطوری می‌شم که آیا واقعا واجبه؟ که کلا نمی‌نویسم، حالا منم یه کانال بزرگ مثل تو مونده رو دستم، نه میتونم پاکش کنم نه زنده‌ش نگه دارم.


کانال داشتن الان خیلی برام احمقانه‌ست و با هر جمله‌ی شخصی و بی‌اهمیتی که می‌گم احساس شرم شدیدی می‌کنم. نمی‌دونم قبلاً چه‌طوری انجامش می‌دادم و این‌قدر باور داشتم که حرف زدن از خودم حرف زدن از دیگریه و به درد می‌خوره و به‌راحتی انجامش می‌دادم.


هفته‌ی دیگه پریود می‌شم، ‌پایان‌نامه‌ی لیسانسم رو تحویل می‌دم و یک سال پیرتر می‌شم. این سه تا با هم واقعاً هر لحظه داره نابودم می‌کنه.


ایده‌ی دانشگاه فوق‌العاده‌ست. عاشقشم. تنها خونه‌ایه که دلم می‌خواست بسازم و حفظش کنم. یه سری آدم به‌خاطر علایق مختلف دور هم جمع شن تا بیشتر سر در بیارن. کاش دانشگاه داشتیم. ):


حالا که در این ترم تحصیلی حتی بیشتر از ترم‌های قبل به‌جای نشستن و خوندن، درگیر نشستن و نوشتن هستم، فکر کردم به‌جز این‌که هنوز واحدهایی برای پاس کردن دارم، چه‌ چیزی باعث می‌شه فکر کنم دانشجوی لیسانسم؟ مگه اگه دانشجو نبودم هم همین کارها رو نمی‌کردم؟ اون چیزی که من رو به دانشجو بودن وصل می‌کنه چیه؟
بین جواب‌هایی که برای خودم داشتم مهم‌ترینش این بود که نمی‌خوام تنها بشینم و بنویسم.
دانشجوام چون رفتن به کتاب‌خونه رو به نشستن پشت میزم ترجیح می‌دم و اگه کتاب‌خونه بسته باشه به‌دنبال دوستانی‌ام که بیان پیشم و کنار هم بشینیم و درس بخونیم و بنویسیم.


Happy Tolkien day 🪵

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.