Репост из: فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
✍🏻 فخرالسادات محتشمیپور
✅همسرجان که از زندان آزاد شد دست او را گرفتم و با هم رفتیم دستبوس استاد عزیزم بانو منیره گرجی که برای ما «ماهمنیر» بود.
✅به او گفته بودم دوران سخت دوریاش را با وصل شدن به یک منبع انرژی شگرف سپری کردهام. البته اندکی بعد از آسمانی شدن دوست و خواهر عزیزم فریده جان ماشینی که از بهترین و باهوشترین و پرتلاشترین شاگردان استاد بود.
✅فریده که رفت به همه گفتم باید فعالیتهای اثرگذارش ادامه پیدا کند. او فعال حقوق زنان بود با تکیه بر آموزشهای قرآنی.
✅یکی از آخرین روزهای عمر کوتاه ولی پربرکتش که دیگر نمیتوانست بیماریاش را کتمان کند، به دیدنش رفتم. توان استقبال نداشت. روی تختش نشسته بود و قرآن جلویش گشوده و برگههای کاغذ دور و برش پراکنده. تصویر اثرگذاری بود کاش ثبتش کرده بودم.
😱آن روز با لحن التماسآمیزی به من گفت فخریجان! حالا که با توجه به موقعیتی که داری(بعنوان همسر تاجزاده زندانی سیاسی) حرفهایت شنیده میشود و قلمت تأثیرگذار است و مخاطب دارد بیا و از قرآن بیشتر بگو. دلم میسوزد که روز به روز تعالیمش محجورتر میشود. دلم لرزید و گفتم فریدهجان! من سواد و توانش را ندارم تو نکتههای قرآنی را به من بده تا به زبان جوانان بیان کنم.
✅از این توافق خواهرانه چندی نگذشته او پرکشید و اندوه و افسوس را در دل ما تلنبار کرد.
✅وقتی او رفت، گفتم باید راهش را ادامه دهیم. همسر وفادارش و فرزندان عزیزش در این زمینه بسیار کوشیدند. و من تصمیم گرفتم شاگرد کوچک خانم گرجی که نه، یک درماندهی راه یافته به محضرش شوم تا نکات قرآنی را در مکتب او بیابم و پاسخ هزاران سوال را که متأسفانه دیگران، جز معدود بزرگانی، خود را ملزم به پاسخگویی آنها نمیدانستند.
✅هرچند با مسمومیت فضای فرهنگی و اجتماعی، حاصل از انحرافات حاکمیت و مسئولین، هرگز ازعهدهی کار شاق انتقال مفاهیم بلند قرآنی به نسل جوان برنیامدم اما لااقل از پس بازسازی روحی خودم و پایداری شرافتمندانه تا رهایی همسر عزیزم از بند ستم برآمدم. و به شکرانهی آن بود که دست همسرجان را گرفتم و با هم رفتیم به دستبوس استاد.
✅و چه لحظات خوبی گذشت با دیدن او و چهرهی خندانش و دعای معروفش که تا عمق جانمان را نوازش داد. خداوند درهای رحمتش را بسوی شما بگشاید.دعایی که پس از آن هم در هر دیدار و تماس تلفنی تکرار شده شیرین بر جانمان مینشست.
✅دیروز در آیین نکوداشت استاد، با چشمانی اشکبار گوش به گفتههای شاگردان مکتب او سپرده دل غوغایی و یاد پریشانم را به آن روزهای خوش سپردم که خانهاش و پیامهای قرآنیاش التیام بخش دردهایمان بود.
✅جایش خالی است برای همیشه
#منیره_گرجی
@MostafaTajzadeh
✅همسرجان که از زندان آزاد شد دست او را گرفتم و با هم رفتیم دستبوس استاد عزیزم بانو منیره گرجی که برای ما «ماهمنیر» بود.
✅به او گفته بودم دوران سخت دوریاش را با وصل شدن به یک منبع انرژی شگرف سپری کردهام. البته اندکی بعد از آسمانی شدن دوست و خواهر عزیزم فریده جان ماشینی که از بهترین و باهوشترین و پرتلاشترین شاگردان استاد بود.
✅فریده که رفت به همه گفتم باید فعالیتهای اثرگذارش ادامه پیدا کند. او فعال حقوق زنان بود با تکیه بر آموزشهای قرآنی.
✅یکی از آخرین روزهای عمر کوتاه ولی پربرکتش که دیگر نمیتوانست بیماریاش را کتمان کند، به دیدنش رفتم. توان استقبال نداشت. روی تختش نشسته بود و قرآن جلویش گشوده و برگههای کاغذ دور و برش پراکنده. تصویر اثرگذاری بود کاش ثبتش کرده بودم.
😱آن روز با لحن التماسآمیزی به من گفت فخریجان! حالا که با توجه به موقعیتی که داری(بعنوان همسر تاجزاده زندانی سیاسی) حرفهایت شنیده میشود و قلمت تأثیرگذار است و مخاطب دارد بیا و از قرآن بیشتر بگو. دلم میسوزد که روز به روز تعالیمش محجورتر میشود. دلم لرزید و گفتم فریدهجان! من سواد و توانش را ندارم تو نکتههای قرآنی را به من بده تا به زبان جوانان بیان کنم.
✅از این توافق خواهرانه چندی نگذشته او پرکشید و اندوه و افسوس را در دل ما تلنبار کرد.
✅وقتی او رفت، گفتم باید راهش را ادامه دهیم. همسر وفادارش و فرزندان عزیزش در این زمینه بسیار کوشیدند. و من تصمیم گرفتم شاگرد کوچک خانم گرجی که نه، یک درماندهی راه یافته به محضرش شوم تا نکات قرآنی را در مکتب او بیابم و پاسخ هزاران سوال را که متأسفانه دیگران، جز معدود بزرگانی، خود را ملزم به پاسخگویی آنها نمیدانستند.
✅هرچند با مسمومیت فضای فرهنگی و اجتماعی، حاصل از انحرافات حاکمیت و مسئولین، هرگز ازعهدهی کار شاق انتقال مفاهیم بلند قرآنی به نسل جوان برنیامدم اما لااقل از پس بازسازی روحی خودم و پایداری شرافتمندانه تا رهایی همسر عزیزم از بند ستم برآمدم. و به شکرانهی آن بود که دست همسرجان را گرفتم و با هم رفتیم به دستبوس استاد.
✅و چه لحظات خوبی گذشت با دیدن او و چهرهی خندانش و دعای معروفش که تا عمق جانمان را نوازش داد. خداوند درهای رحمتش را بسوی شما بگشاید.دعایی که پس از آن هم در هر دیدار و تماس تلفنی تکرار شده شیرین بر جانمان مینشست.
✅دیروز در آیین نکوداشت استاد، با چشمانی اشکبار گوش به گفتههای شاگردان مکتب او سپرده دل غوغایی و یاد پریشانم را به آن روزهای خوش سپردم که خانهاش و پیامهای قرآنیاش التیام بخش دردهایمان بود.
✅جایش خالی است برای همیشه
#منیره_گرجی
@MostafaTajzadeh