Репост из: پاکدینی ـ احمد کسروی
📖 دفتر «سخنرانی کسروی در انجمن ادبی»
🖌 احمد کسروی
🔸 از گفتههای آیین
دانی چه بود ره نکویی؟.
بشنو ز من و بدل سپارش
آن را که بخود روا نداری
هم بر دگران روا مدارش!
پاکدین
🔸 میانهی پیمان و هوادارانش
بارها رخ میدهد کسانی شعر یا نوشته برای پیمان میفرستند و ما چون آن را چاپ نمیکنیم از اینجا مایهی آزردگی پدید میآید. اینست باین یادآوریها میپردازیم.
دربارهی شعر ـ نخست باید دانست ما آنچه را یک بار گفتیم هیچگاه آن را فراموش نمیسازیم و هیچگاه از آن برنمیگردیم. دربارهی شعر بارها گفتیم ما آن را بخشی از سخن میشناسیم و سخن را جز بهنگام نیاز بیهوده میشماریم. چه نیکو سروده آقای انصاری :
سخن از بهر معنی گو چو گویی
بنزد بخردان اینست معیار
نخستین باید اندیشه بسر داشت
سپس فرسود تن از بهر اشعار
این گفتهی خرد است که جز بهنگام نیاز نباید لب بسخن باز کرد. کسانی که با این گفته نبرد مینمایند و سخن یا شعر را چیز جداگانه میشمارند داستان ایشان داستان کسیست که سر بکوه کوبد و چنین پندارد کوه را خواهد شکست.
خدا خرد بآدمیان بخشیده که آن را راهنمای زندگی گیرند.
بدبختترین مردمان کسانی هستند که با خرد پیکار نمایند.
کسانی که شعر برای پیمان میسرایند این نکته را فراموش ننمایند و تا معنایی پدید نیاید بشعرسرایی نپردازند.
دوم بارها گفتهایم پیمان راهی را برای خود برگزیده که بیرون از آن گامی برنمیدارد. شعرها نیز که چاپ میکنیم باید در همین زمینهها باشد. ما از دوستان خویش چشم داریم با جربزهی خود بما یاری دهند و سخنانی را که ما بنام خرسندی خدا و بآرزوی رستگاری شرقیان مینگاریم آنان با زبان شیرین شعر تکرارش کنند و این کاریست که مزدش را از خدا خواهند دریافت. در این باره سرودههای آقایان صدیقی و گوهری و هدایی و انصاری بهترین نمونه میباشد.
چهبسا شعرهایی که بخودی خود نیکوست ولی چون از زمینهی گفتارهای ما بیرونست ما ناگزیریم آنها را بچاپ نرسانیم.
سوم چهبسا تعبیرهایی که خود گوینده عیب آن را نمیداند ولی نزد ما عیب آن نمایانست. مثلاً یکی چامهای سروده در آنجا میگوید :
تو آن نازنین باز دست شهستی
تو آن طایر لا مکانی مکانی
یا میگوید : رها کن تن خویش از قید هستی.
این تعبیرها ازآنِ صوفیانست و جز نزد ایشان معنای درستی ندارد از این جهت ما ناگزیریم آنها را نپذیریم.
در شعرها نفرین بر چرخ و ناله از گردش روزگار و نکوهش از بخت رواج بسیار دارد و کسانی دانسته و نادانسته آنها را بکار میبرند. ولی باید گفت کار نیکویی نیست و باید بترک آنها گفت. ما همیشه باید زمان خود را از دیگر زمانها جدا گرفته و نادانیهایی را که از قرنهای گذشتهی زبونی یادگار مانده برای زمان خود زیبنده نشماریم.
این نکته را نیز ناگفته نمیگزاریم که ما ستایش را دوست نمیداریم و باید هم دوست نداریم. کسانی که با گفتههای پیمان همداستانند و بنام پاکدلی و گواهی شعرهایی میسرایند از ستایش مهنامه و یا دارندهی آن برکنار باشند و چنین شعرهایی که سروده شود چاپ آن در پیمان شایسته نخواهد بود.
بهترین نمونه در این باره شعرهای آقایان واقف و هدایی است که در شمارههای پارسال و امسال چاپ یافته. مقصود یادآوریست نه خردهگیری و گلهمندی. به هر حال آن دوستان که گاهی شعرهاشان چاپ نمیشود علت را بدانند و دلآزرده نباشند. ...
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 از گفتههای آیین
دانی چه بود ره نکویی؟.
بشنو ز من و بدل سپارش
آن را که بخود روا نداری
هم بر دگران روا مدارش!
پاکدین
🔸 میانهی پیمان و هوادارانش
بارها رخ میدهد کسانی شعر یا نوشته برای پیمان میفرستند و ما چون آن را چاپ نمیکنیم از اینجا مایهی آزردگی پدید میآید. اینست باین یادآوریها میپردازیم.
دربارهی شعر ـ نخست باید دانست ما آنچه را یک بار گفتیم هیچگاه آن را فراموش نمیسازیم و هیچگاه از آن برنمیگردیم. دربارهی شعر بارها گفتیم ما آن را بخشی از سخن میشناسیم و سخن را جز بهنگام نیاز بیهوده میشماریم. چه نیکو سروده آقای انصاری :
سخن از بهر معنی گو چو گویی
بنزد بخردان اینست معیار
نخستین باید اندیشه بسر داشت
سپس فرسود تن از بهر اشعار
این گفتهی خرد است که جز بهنگام نیاز نباید لب بسخن باز کرد. کسانی که با این گفته نبرد مینمایند و سخن یا شعر را چیز جداگانه میشمارند داستان ایشان داستان کسیست که سر بکوه کوبد و چنین پندارد کوه را خواهد شکست.
خدا خرد بآدمیان بخشیده که آن را راهنمای زندگی گیرند.
بدبختترین مردمان کسانی هستند که با خرد پیکار نمایند.
کسانی که شعر برای پیمان میسرایند این نکته را فراموش ننمایند و تا معنایی پدید نیاید بشعرسرایی نپردازند.
دوم بارها گفتهایم پیمان راهی را برای خود برگزیده که بیرون از آن گامی برنمیدارد. شعرها نیز که چاپ میکنیم باید در همین زمینهها باشد. ما از دوستان خویش چشم داریم با جربزهی خود بما یاری دهند و سخنانی را که ما بنام خرسندی خدا و بآرزوی رستگاری شرقیان مینگاریم آنان با زبان شیرین شعر تکرارش کنند و این کاریست که مزدش را از خدا خواهند دریافت. در این باره سرودههای آقایان صدیقی و گوهری و هدایی و انصاری بهترین نمونه میباشد.
چهبسا شعرهایی که بخودی خود نیکوست ولی چون از زمینهی گفتارهای ما بیرونست ما ناگزیریم آنها را بچاپ نرسانیم.
سوم چهبسا تعبیرهایی که خود گوینده عیب آن را نمیداند ولی نزد ما عیب آن نمایانست. مثلاً یکی چامهای سروده در آنجا میگوید :
تو آن نازنین باز دست شهستی
تو آن طایر لا مکانی مکانی
یا میگوید : رها کن تن خویش از قید هستی.
این تعبیرها ازآنِ صوفیانست و جز نزد ایشان معنای درستی ندارد از این جهت ما ناگزیریم آنها را نپذیریم.
در شعرها نفرین بر چرخ و ناله از گردش روزگار و نکوهش از بخت رواج بسیار دارد و کسانی دانسته و نادانسته آنها را بکار میبرند. ولی باید گفت کار نیکویی نیست و باید بترک آنها گفت. ما همیشه باید زمان خود را از دیگر زمانها جدا گرفته و نادانیهایی را که از قرنهای گذشتهی زبونی یادگار مانده برای زمان خود زیبنده نشماریم.
این نکته را نیز ناگفته نمیگزاریم که ما ستایش را دوست نمیداریم و باید هم دوست نداریم. کسانی که با گفتههای پیمان همداستانند و بنام پاکدلی و گواهی شعرهایی میسرایند از ستایش مهنامه و یا دارندهی آن برکنار باشند و چنین شعرهایی که سروده شود چاپ آن در پیمان شایسته نخواهد بود.
بهترین نمونه در این باره شعرهای آقایان واقف و هدایی است که در شمارههای پارسال و امسال چاپ یافته. مقصود یادآوریست نه خردهگیری و گلهمندی. به هر حال آن دوستان که گاهی شعرهاشان چاپ نمیشود علت را بدانند و دلآزرده نباشند. ...
🌸