Репост из: اردشیر پشنگ
گناه نابخشودنی کُرد بودن!
اردشیر پشنگ
اردشیر پشنگ
به این کفش لاستیکی زنانه و خرده استخوانهای مانده در او خوب بنگرید
محتملا از آن پیرزنی روستایی است
به آن ژاکت کاموایی قرمز با راهراههای آبی و سرمهای بنگرید
بایست از آن پسر بچهای باشد شاید هم نوه همان مادربزرگ باشد ...
به آن لباسها، استخوانها و جمجمههایی که پس از 36 سال از زیر خاک بیرون کشیده شدهاند!
به آن تسبیحی که عمری با آن صلوات و ذکر و دعا شمرده و خوانده شده تا به وقت حادثه خدایش حافظش باشد اما ...
به آن گردنبند با دانههای پلاستیکی اناریرنگ که محتملا دور گردن دخترکی زیبا با هزاران رویای عاشقانه برای فرداها بوده
به 150 پیرزن، زن و کودک زنده به گور شده ...
اینان تعداد بسیار اندکی از جمع کثیر 182 هزار نفر انفال شده بدست رژیم بعث در عراق هستند
بیایید به آنها خوب بنگریم تا دریابیم معنای دولت ملی در خاورمیانه را
در آنها خوب بنگریم تا بفهمیم مفهوم دولت و رهبر مقتدر را
شما هم حس میکنید تعفن فاشیزم را؟
بوی مرداب ایدئولوژی حالتان را بهم نمیزند؟
میبینید که وطنپرستی، دینپرستی، قومپرستی، زبانپرستی، حکومتپرستی و سلطانپرستی چه وحشتآفرین است؟
متوجه میشوید معنای آسیمالاسیون و سیاست یکدستسازی هویتی را؟
معنای انکار و ممنوعیت زبان مادری دیگری را؟
معنای توجیه استبداد و جنایت توسط روشنفکرنماهای حامی یک ایدئولوژی را؟
نتیجهی مصلحتاندیشی و سکوت یک جامعه در مقابل کشتار و ظلم به بخشی دیگر از جامعه توسط یک حکومت را؟
بیایید یکبار دیگر خوب دقت کنیم به این عکسها،
تا بهتر معنای آن شعر آدونویس سوری را درک کنیم:
«خدایا کُردها را ببخش / که نمیتوانند قرآن را ختم کنند / چون وقتی وقتی به سورۀ انفال میرسند / همه میمیرند!»
خوب بنگرید تا بفهمید وقتی شیرکو بیکس میگوید
«کهس به قهد ئیمه نهمردووه» (کسی به اندازه ما مردن را تجربه نکرده است) به چه معنی است!
راستی این همه گفتم اما فراموش کردم بگویم جرم اینان چه بود؟
خوب بنگریدشان
آنها به جرم «کُرد» بودن اینگونه در بیابانهای «سماوه» عراق دور از روستای سرسبز و آبادشان در کردستان، اینگونه وحشیانه زنده بگور شدهاند؛ بله گناه نابخشودنی کُرد بودن!
خبر: یک گور دسته جمعی متعلق به 150 پیرزن، زن و کودک زنده به گور شده در چارچوب عملیاتهای انفال حزب بعث عراق روز یکشنبه 2 دی 1403در منطقه بیابانی سماوه کشف شد.