␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞
زخمِ پیشانی، عطرِ تن، گل..._
اما گلِ سپیدپنبهاش چه بود؟!
او را به نامی چون یاسبرگ صدا کرده و همچنان گلدانهی محبوبِ معشوق را بلد نبود؟!
عطرِ شیرین و درمانِ نفسهای بیمارش را بوییده و رایحهی مست کنندهی دلبندش را بلد نبود؟
یک نه صدباره بر زخم کهنهرنگ پیشانی بوسه کاشته و علت آن زخم را بلد نبود؟
جایجای تنی خسته و محتاجِ بوسه را از بر و روحِ خشکیدهی معشوق را بلد نبود؟
وای بر حال و روز و عاشقی که سخت شکست خورده بود!
「 #Saudade ⁞ #TwT 」
→
@VKook_i ᭧
@vkooki_fic ᭧
زخمِ پیشانی، عطرِ تن، گل..._
اما گلِ سپیدپنبهاش چه بود؟!
او را به نامی چون یاسبرگ صدا کرده و همچنان گلدانهی محبوبِ معشوق را بلد نبود؟!
عطرِ شیرین و درمانِ نفسهای بیمارش را بوییده و رایحهی مست کنندهی دلبندش را بلد نبود؟
یک نه صدباره بر زخم کهنهرنگ پیشانی بوسه کاشته و علت آن زخم را بلد نبود؟
جایجای تنی خسته و محتاجِ بوسه را از بر و روحِ خشکیدهی معشوق را بلد نبود؟
وای بر حال و روز و عاشقی که سخت شکست خورده بود!
「 #Saudade ⁞ #TwT 」
→
@VKook_i ᭧
@vkooki_fic ᭧