⸂⌜ ᎢᎪᎬKᎾᎾK's fanFIC📣^


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Эротика


این چنل تنها برای اعلام آپ فیک ها و فیک های تمام شدست💜📣
لیست فیک های در حال آپ: #fic
وانشات: #Oneshot
تمام شده: #full
رمز پارت ها: داخل گروه
توییت از فیک ها: #TWT_fic
گروه نظرات:
[ https://t.me/joinchat/ABDAjVb2P9w1YmVk ]
چنل اصلی:
@VKook_i

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Эротика
Статистика
Фильтр публикаций


␥ 𝑯𝒆𝒂𝒍 𝑴𝒆, 𝑲𝒊𝒍𝒍𝒆𝒓 🔜 Part 10


"بیا بشین، یکم شکلات داغ برات درست می‌کنم."
"شکلات داغ؟ همچین چیزی تو خونه من پیدا می‌شه؟"

"خودم خریدم..."




"کدوم گوری بودی؟"
با تندی پسش زد و به سختی سر پا ایستاد:
"وقتی داشتن اون بچه رو می‌بردن کدوم جهنمی قایم شده بودی؟"




"اگه بخوای بگی یه راند دیگه، باید بگم واقعاً جونش رو ندا-"

「 #HealMe ⁞ #Spoil 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ 𝑯𝒆𝒂𝒍 𝑴𝒆, 𝑲𝒊𝒍𝒍𝒆𝒓 🔜 Part 10

"کیم سوکجین!"

بدون اینکه خودش هم بدونه اون شهامت رو از کجا پیدا کرده؛ اسم مرد رو فریاد زد و بعد از حکم‌فرما شدن سکوت عجیب و سنگینی در اطراف، تمام نگاه‌ها به سمتش برگشت.
"هنوز متوجه نشدی؟ هیچ‌کس به جز من نمی‌تونه خرابکاری‌هات رو جمع و رد کثافت‌کاری‌هات رو پاک کنه! پس..."

اما قبل از اینکه فرصتی برای تکمیل جمله‌ش داشته باشه؛ با فرود اومدن دست قدرتمند کیم روی صورتش، به عقب پرت شد و کمرش محکم به دیوار پشت سرش اصابت کرد.
"درسته! من کیم سوکجینم و تو؛ حتی قبل از به زبون آوردن اسمم، باید با خودت فکر کنی که حق این کار و اجازه‌ش رو داری یا نه؟"

جایی بالای سر پسر ایستاد و سایه‌ش روی جسم دردمندش تاریکی انداخت:
"اینکه تمام این سال‌ها زنده موندی و زیر این سقف همراه با ما بودی فقط بخاطر مغز کوچولو و زیادی باهوشته وگرنه پدر حتی یک روز هم زنده نگهت نمی‌داشت و تو رو به همون جهنمی می‌فرستاد که مادرت رفت."
پوزخند پررنگی زد و دستش رو تو جیبش فرو برد:
"یادت باشه؛ روزی که دیگه فایده‌ای برای این خاندان نداشته باشی، مثل یه حشره زیر پاهام لهت می‌کنم!"


「 #HealMe ⁞ #Spoil 」

@VKook_i
@vkooki_fic


1:16

با این اهنگ پارت 20 ازازل رو برای هفته دیگه نوشتم خدا به دادتون برسه از شدت دارک بودنش 😂💪🏻

#Azazel  ❘ #Music

@Vkook_i ༢࿔ུ
@vkooki_fic ༢࿔ུ


سلام شیاطین بهشتی🧡
می‌دونم چشم‌انتظار پارت جدید «ازازل» هستید ولی به‌ دلایلی نشد آپ کنم. ممنون که همیشه با تحلیل و نظرات قشنگتون روحمو اکلیلی می‌کنید.

#Monalisa
#Azazel


ببری که به دنبال آهو است؛ 🪵

0:24 🌿

این تم روسی برایِ قصاب مسکو‌تبار که به شکار آهو علاقه‌منده🍒

#TheKnight  ❘ #Music

@Vkook_i ༢࿔ུ
@vkooki_fic ༢࿔ུ


🖤✨

#Azazel  ❘ #Music

@Vkook_i ༢࿔ུ
@vkooki_fic ༢࿔ུ


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
𝐓𝐡𝐞 𝐀𝐳𝐚𝐳𝐞𝐥 🔜 Part 19

می‌شد رد تاول‌های خشک شده‌ای رو پشت اون تتو روی گردن تهیونگ حس کرد.
جای یک سوختگی قدیمی و کهنه.

آروم گرفتن کنار بدن تهیونگ عبادت بود؛ بوسیدن لب‌هاش وردی مقدس بود که روحش باهاش ذکر می‌گفت و صحبت‌های عاشقونه‌اشون ذکری بود که گناهان ساموئل رو پاک می‌کرد.


- قربان گذشته شما پاک نمی‌شن...حتی با خون.

- پاک شدن یا نشدن خاطراتم مهم نیست...مهم اینه که کسی زنده نمونه که بهشون اشاره کنه.


「 #Azazel  ⁞ #spoil 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞 🦋

_فقط منم..._ اون "یه‌نفر" برای تو فقط منم، مگه نه تهیونگ؟
_دست‌هات؛ مگه صدای قلبم رو ضبط نکرد؟ به من، به عشقمون، به چشم‌های عاشقت، اعتماد نداری؟


یه ارسالی زیبا و بوسیده شده با غم. ممنون از فاطمه‌ی شیرینم برای محبتی که به سوداد داره. 🥹❤️

「 #Saudade  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞


‌«ببوس..._»
«باز زخم کردی. تو دیگه فقط مالِ خودت نیستی! حواست هست جئون؟»


「 #Saudade ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞


‌«می‌شنوی هیونگ..._ قلبت داره تند می‌کوبه‌؛ خیلی‌خیلی تند می‌زنه!»
«نگرانمی؟»

گلوله‌ی بی‌دفاع و ناخواسته‌ی اشک‌، میان لبخندِ غمگین جونگکوک به رقص نشست.
حال باید چه پاسخ می‌داد؟
چطور باید می‌گفت؟
چطور می‌گفت که گوش‌ سپردن به آوای تپش‌های زخمی و درمانده‌ی معشوق، در میان نفس‌های مطرودش بغض و نگرانی نه، بلکه چون ریز بلور‌های شفاف باران، در تیله‌هایش اشکِ شور گنجانده بود؟
چطور باید توضیح می‌داد که آن ضربانِ ساده و ناچیز، برای روح خسته و بی‌پناهش، معنای کاملِ زیستن بود؟
صادقانه؟ دگر حتی قلمِ خالقش هم برای توصیف احساسی آنچنان بی‌آلایش، جوهر کم آورده‌ بود.


「 #Saudade ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ 𝑯𝒆𝒂𝒍 𝑴𝒆, 𝑲𝒊𝒍𝒍𝒆𝒓 🔜 Part 9


می‌تونست قسم بخوره همین الان هم صدای شکسته شدن چندتایی از استخون و دنده‌هاش رو شنیده بود. خون گرم درست مثل آب روان از گوشه دهانش به بیرون می‌ریخت و جریان خونی که از زخم عمیق روی پیشونیش نشأت می‌گرفت، مسیر دیدش رو سد کرده بود و البته که تمام اون زخم‌ها و شکستگی‌ها درد داشتن اما فقط تا زمانی که غول مرحله آخر خودش رو نشون داد! یعنی چاقویی که تا دسته تو شکمش فرو رفت و همزمان با پیچش شدید یک رعدوبرق نامرئی تو تک‌تک عصب‌های بدنش و درد فلج‌کننده‌ای که نفسش رو دزدید؛ با شکافته شدن پوست و گوشتش، فریاد زد.

خش‌خش کمرنگی از اون طرف خط به گوش رسید.
"با کی صحبت می‌کنم؟"

「 #HealMe ⁞ #Spoil 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
𝐓𝐡𝐞 𝐀𝐳𝐚𝐳𝐞𝐥 🐐


یکم به محتوای ویدئو دقت کنید و بعد از خوندن این قسمت از پارت چهارده فیکشن ازازل، بهم بگید نکته و داستان اصلی این دیالوگ‌ها چیه؟🦉🩸

تهیونگ مثل یک توریست، با دیدن هر صحنه‌ای توی اون جنگل تاریک ابروهاش بالا می‌رفت و انگشت به دهان می‌شد.

ـ این چیه رزالین؟

یک مجسمه غول‌پیکر جغد که اطرافش تعدادی میز و صندلی چیده شده بود و انقدر به این مکان سر نزده بودن که روی اون مجسمه سنگی، خزه و گیاه‌ها نشسته بودن.

ـ‌محل دورهمی و تجمع کت و شلواری‌های بچه‌باز!

-چی!؟

- پدر رافائل بهشون می‌گه کت و شلواری‌های بچه‌باز، من این افراد رو تاحالا ندیدم اما اونا هرسال در میلاد مسیح می‌اومدن اینجا.


「 #Azazel 」

@VKook_i
@vkooki_fic


سلام به پلوتونی‌هام،
متاسفانه امشب دیسگایز آپ نمیشه.
ممنون صبر میکنید💚

#Yasna
#Disguise

Показано 13 последних публикаций.