آیات الهی برای شناخته شدن خلق شدهاند یا نابودی؟ (۵/۵)
نادر تیموری
در این میان زبان مادری هر انسانی زبان اول و اصلی وی بوده و زبانهایی که بعداً یاد میگیرد زبانهای ثانوی و غیر اصلی میباشند. هر شخصی احساسات، عواطف و اندوختههای ذهنی خود را به بهترین وجه با زبان مادری بیان میدارد. آموزش به زبان مادری از نظر پرورش و تکامل ذهنی و همچنین شکل گیری شخصیت و هویت کودک اهمیت فوقالعادهای دارد. بهمین دلیل است که در کشوری مانند سوئد در صورت وجود حداقل پنج دانشآموز، زبان مادری در مدارس آموزش داده میشود ویا کشورهای بسیاری مانند سوئیس، کانادا، بلژیک، آفریقای جنوبی و حتی افغانستان و عراق و ... چندین زبان رسمی وجود دارد.
با توجه به آنچه ذکر گردید هیچ دلیل منطقی، عقلی، حقوقی، اخلاقی، شرعی، قانونی، روانشناختی و ... نمی تواند حقوق فرهنگی و زبانی شهروندان را انکار نماید. درک این مسأله زیاد هم سخت نیست. برای درک دردهای هموطنان خود، کافیست خودخواهی را کنار گذاشته و با هموطنان خود همدلی داشته باشیم. توانایی همدلی با دیگران ـ بدین معنی که بتوانیم خود را جای دیگران قرار داده، دنیا را از دریچه چشم آنان ببینیم و سعی در درک احساسات آنها داشته باشیم ـ یک اصل طلایی اخلاقی است که مولانای بزرگ با گفتن «همدلی از همزبانی بهتر است» ما را بدان توصیه میکند و سعدی با بیان «تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند آدمی» ما را از اهمال آن بر حذر میدارد.
با ارائه مثالی میخواهم به ارتقاء حس همدلی و توانایی درک مسأله توسط آقای علی سعیدی و همفکرانشان کمک نمایم: فرض کنید که انگلیس موفق نمیشد رضا پهلوی را بر مقدرات ایران بگمارد و سلسله قاجار و حکومت ترکان هنوز دوام داشت. همچنین فرض کنید قاجارها بر خلاف سنن حکومتهای ترک، زبان ترکی را تنها زبان رسمی کشور کرده و هیچ امکان و حقی برای رشد و توسعه زبانهای دیگر از جمله فارسی قائل نمیشدند. آیا آقای سعیدی و همفکرانشان باز هم به سیستم اعتراضی نداشتند و قبول مینمودند که قوانین بینالمللی و داخلی حتی بیش از اندازه در مورد زبان فارسی از خود نرمش نشان داده است که اجازه تکلم به زبان فارسی برای فارسزبانها وجود دارد؟ آیا آقای سعیدی و همفکرانشان هیچ تلاشی برای حفظ فرهنگ و زبان فارسی (که به علت غیر رسمی بودن با خطر نابودی روبرو بود) انجام نمیدادند؟ البته که اعتراض نموده و برای حفظ زبان خود تلاش مینمودند. افرادی که به رغم رسمی بودن، به رغم میلیاردها تومان بودجه دولتی، به رغم حمایت دهها سازمان و تشکیلات عریض و طویل دولتی و غیر دولتی و ...، هنوز هم هر از چندگاهی از گوشه و کنار فریاد «زبان فارسی در خطر است» میزنند، مگر آن موقع میتوانستند حرفی نزنند؟
طبیعی است که ایرانیان غیرفارس حق دارند از امکانات حفظ و توسعه زبان و فرهنگ خود برخوردار باشند. این حق خدادادی، طبیعی و انسانی هر ایرانی غیرفارس است و هیچ کس حتی با تصویب قانون نمیتواند آن را سلب یا محدود کند. فراموش نکنیم که «آنچه برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند؛ وآنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران نیز نپسند».
منبع: نشریه آغری، شماره ۱۹۵، صفحه ۵، سال شانزدهم، ۱۹ مرداد ۱۳۹۹
@TurkUygarligi
نادر تیموری
در این میان زبان مادری هر انسانی زبان اول و اصلی وی بوده و زبانهایی که بعداً یاد میگیرد زبانهای ثانوی و غیر اصلی میباشند. هر شخصی احساسات، عواطف و اندوختههای ذهنی خود را به بهترین وجه با زبان مادری بیان میدارد. آموزش به زبان مادری از نظر پرورش و تکامل ذهنی و همچنین شکل گیری شخصیت و هویت کودک اهمیت فوقالعادهای دارد. بهمین دلیل است که در کشوری مانند سوئد در صورت وجود حداقل پنج دانشآموز، زبان مادری در مدارس آموزش داده میشود ویا کشورهای بسیاری مانند سوئیس، کانادا، بلژیک، آفریقای جنوبی و حتی افغانستان و عراق و ... چندین زبان رسمی وجود دارد.
با توجه به آنچه ذکر گردید هیچ دلیل منطقی، عقلی، حقوقی، اخلاقی، شرعی، قانونی، روانشناختی و ... نمی تواند حقوق فرهنگی و زبانی شهروندان را انکار نماید. درک این مسأله زیاد هم سخت نیست. برای درک دردهای هموطنان خود، کافیست خودخواهی را کنار گذاشته و با هموطنان خود همدلی داشته باشیم. توانایی همدلی با دیگران ـ بدین معنی که بتوانیم خود را جای دیگران قرار داده، دنیا را از دریچه چشم آنان ببینیم و سعی در درک احساسات آنها داشته باشیم ـ یک اصل طلایی اخلاقی است که مولانای بزرگ با گفتن «همدلی از همزبانی بهتر است» ما را بدان توصیه میکند و سعدی با بیان «تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند آدمی» ما را از اهمال آن بر حذر میدارد.
با ارائه مثالی میخواهم به ارتقاء حس همدلی و توانایی درک مسأله توسط آقای علی سعیدی و همفکرانشان کمک نمایم: فرض کنید که انگلیس موفق نمیشد رضا پهلوی را بر مقدرات ایران بگمارد و سلسله قاجار و حکومت ترکان هنوز دوام داشت. همچنین فرض کنید قاجارها بر خلاف سنن حکومتهای ترک، زبان ترکی را تنها زبان رسمی کشور کرده و هیچ امکان و حقی برای رشد و توسعه زبانهای دیگر از جمله فارسی قائل نمیشدند. آیا آقای سعیدی و همفکرانشان باز هم به سیستم اعتراضی نداشتند و قبول مینمودند که قوانین بینالمللی و داخلی حتی بیش از اندازه در مورد زبان فارسی از خود نرمش نشان داده است که اجازه تکلم به زبان فارسی برای فارسزبانها وجود دارد؟ آیا آقای سعیدی و همفکرانشان هیچ تلاشی برای حفظ فرهنگ و زبان فارسی (که به علت غیر رسمی بودن با خطر نابودی روبرو بود) انجام نمیدادند؟ البته که اعتراض نموده و برای حفظ زبان خود تلاش مینمودند. افرادی که به رغم رسمی بودن، به رغم میلیاردها تومان بودجه دولتی، به رغم حمایت دهها سازمان و تشکیلات عریض و طویل دولتی و غیر دولتی و ...، هنوز هم هر از چندگاهی از گوشه و کنار فریاد «زبان فارسی در خطر است» میزنند، مگر آن موقع میتوانستند حرفی نزنند؟
طبیعی است که ایرانیان غیرفارس حق دارند از امکانات حفظ و توسعه زبان و فرهنگ خود برخوردار باشند. این حق خدادادی، طبیعی و انسانی هر ایرانی غیرفارس است و هیچ کس حتی با تصویب قانون نمیتواند آن را سلب یا محدود کند. فراموش نکنیم که «آنچه برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند؛ وآنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران نیز نپسند».
منبع: نشریه آغری، شماره ۱۹۵، صفحه ۵، سال شانزدهم، ۱۹ مرداد ۱۳۹۹
@TurkUygarligi