«نه قربانیان، نه جلادان»، سلسله مقالاتی از آلبر کامو 🔻
✍ کامو در پاییز ۱۹۴۳، در حالی که بهتازگی از یکی از حملات بیماری سل بهبود یافته بود، به نهضت مقاومت فرانسه پیوست و به نگارش مقالاتی برای روزنامهی زیرزمینیِ «کُمبا» (نبرد) رو آورد. آن روزها، مقارن بود با پایان جنگ جهانی دوم. فرانسه تازه از اشغال نازیها بیرون آمده بود و دادگاههای تصفیه برای محاکمهی مأموران برجستهی رژیم ویشی، و شبهنظامیان و ژورنالیستها و روشنفکرانی که، از نظر ایدئولوژیک، با آنان همدستی کرده بودند بهراه افتاده بود. کامو، در ابتدا، به نام عدالت از این دادگاهها حمایت کرد. در اواخر ۱۹۴۴، کامو وارد بحثهایی پردامنه با فرانسوا موریاک، نویسنده و روزنامهنگار شهیر فرانسوی، بر سرِ گذشت یا اجرای عدالت در چنین مواردی شد. موریاک معتقد بود که تصفیههای اخیر، اساساً نگرانکننده هستند، زیرا در آنها بیش از آنکه به مسئلهی عدالت توجه شود، دغدغهی قصاص است که خودنمایی میکند.
✍ فقط چند هفته کافی بود تا دادگاههای تصفیه، کامو را نیز نسبت به اجرای عدالت ناامید سازند. در جریان تصفیه، صدها نفر کشته شدند و به زبان کامویی، «قتل، اندک اندک، بهامری دوستداشتنی» و «جنایتی دلپذیر»مبدل گردید. کامو و بسیاری دیگر بهزودی دریافتند که عدالت بهشکل وارونهای اِعمال میشد: در مورد جرائم سبکتر، تقریباً در تمام موارد، عدالت سریعاً و شدیداً اجرا میشد اما در مورد جرائم سنگین، اجرای عدالت بهطرز دردآوری، کُند و آسانگیر عمل میکرد.بیعدالتی در دادگاههای تصفیه سبب شد که کامو اساساً در مورد مشروعیت مجازات اعدام تردید کند و او را به سوی مخالفت قطعی با اعدام سوق دهد. او در این هنگام، طوماری را برای جلوگیری از اعدام روبر برازیاک، امضا کرد. (سیمون دوبووار و ژان پل سارتر از امضای این طومار خودداری ورزیدند.) برازیاک یکی از بدنامترین روشنفکرانی بود که با نازیها همکاری کرده بود و کامو بهشدت از او بیزار بود؛ بنابراین امضای کامو، نه به جهت حمایت از او، بلکه برای متوقفساختن جریان اعدامها بود. کامو حتی در مورد اعدام افرادی که در نظر او شنیعترین جنایات را انجام داده بودند به تردید افتاد. مسئله این بود که وقتی چرخهی اعدامها به راه میافتاد حد یقفی در کار نبود.
✍ بهباور من، خشونت امری است اجتنابناپذیر. این را سالهای اِشغال به من آموخته است ... پس بر آن نیستم که بگویم باید کاربرد هر نوع خشونتی را منع کرد؛ گو آنکه این امر، ایدئال ولی اتوپیایی است. ادعای من، تنها این است که نباید زیر بار پذیرش هر گونه مشروعیتدهی به خشونت برویم ... خشونت در عین ناگزیربودن، ناحق و توجیهناپذیر است. به گمانم لازم است که در همه حال، سرشت استثنائی خشونت را مد نظر داشته باشیم و آن را با تبعید به محدودههایی خاص، در تنگنا قرار دهیم ... در جهانی که مردم تحت استیلای استدلالهای معارض در دفاع از وحشتآفرینی و انجام ترور هستند، بهباور من، باید به توسن خشونت لگام بزنیم، تا وقتی ناگزیر از آن شدیم، بتوانیم محصورش کنیم و با محدودساختن افراطها و تفریطها در کاربرد آن، اثرات دهشتناکش را مهار نماییم. من از خشونتی که راحت اِعمال شود سخت بیمناکم.
@NashrAasoo 💭
✍ کامو در پاییز ۱۹۴۳، در حالی که بهتازگی از یکی از حملات بیماری سل بهبود یافته بود، به نهضت مقاومت فرانسه پیوست و به نگارش مقالاتی برای روزنامهی زیرزمینیِ «کُمبا» (نبرد) رو آورد. آن روزها، مقارن بود با پایان جنگ جهانی دوم. فرانسه تازه از اشغال نازیها بیرون آمده بود و دادگاههای تصفیه برای محاکمهی مأموران برجستهی رژیم ویشی، و شبهنظامیان و ژورنالیستها و روشنفکرانی که، از نظر ایدئولوژیک، با آنان همدستی کرده بودند بهراه افتاده بود. کامو، در ابتدا، به نام عدالت از این دادگاهها حمایت کرد. در اواخر ۱۹۴۴، کامو وارد بحثهایی پردامنه با فرانسوا موریاک، نویسنده و روزنامهنگار شهیر فرانسوی، بر سرِ گذشت یا اجرای عدالت در چنین مواردی شد. موریاک معتقد بود که تصفیههای اخیر، اساساً نگرانکننده هستند، زیرا در آنها بیش از آنکه به مسئلهی عدالت توجه شود، دغدغهی قصاص است که خودنمایی میکند.
✍ فقط چند هفته کافی بود تا دادگاههای تصفیه، کامو را نیز نسبت به اجرای عدالت ناامید سازند. در جریان تصفیه، صدها نفر کشته شدند و به زبان کامویی، «قتل، اندک اندک، بهامری دوستداشتنی» و «جنایتی دلپذیر»مبدل گردید. کامو و بسیاری دیگر بهزودی دریافتند که عدالت بهشکل وارونهای اِعمال میشد: در مورد جرائم سبکتر، تقریباً در تمام موارد، عدالت سریعاً و شدیداً اجرا میشد اما در مورد جرائم سنگین، اجرای عدالت بهطرز دردآوری، کُند و آسانگیر عمل میکرد.بیعدالتی در دادگاههای تصفیه سبب شد که کامو اساساً در مورد مشروعیت مجازات اعدام تردید کند و او را به سوی مخالفت قطعی با اعدام سوق دهد. او در این هنگام، طوماری را برای جلوگیری از اعدام روبر برازیاک، امضا کرد. (سیمون دوبووار و ژان پل سارتر از امضای این طومار خودداری ورزیدند.) برازیاک یکی از بدنامترین روشنفکرانی بود که با نازیها همکاری کرده بود و کامو بهشدت از او بیزار بود؛ بنابراین امضای کامو، نه به جهت حمایت از او، بلکه برای متوقفساختن جریان اعدامها بود. کامو حتی در مورد اعدام افرادی که در نظر او شنیعترین جنایات را انجام داده بودند به تردید افتاد. مسئله این بود که وقتی چرخهی اعدامها به راه میافتاد حد یقفی در کار نبود.
✍ بهباور من، خشونت امری است اجتنابناپذیر. این را سالهای اِشغال به من آموخته است ... پس بر آن نیستم که بگویم باید کاربرد هر نوع خشونتی را منع کرد؛ گو آنکه این امر، ایدئال ولی اتوپیایی است. ادعای من، تنها این است که نباید زیر بار پذیرش هر گونه مشروعیتدهی به خشونت برویم ... خشونت در عین ناگزیربودن، ناحق و توجیهناپذیر است. به گمانم لازم است که در همه حال، سرشت استثنائی خشونت را مد نظر داشته باشیم و آن را با تبعید به محدودههایی خاص، در تنگنا قرار دهیم ... در جهانی که مردم تحت استیلای استدلالهای معارض در دفاع از وحشتآفرینی و انجام ترور هستند، بهباور من، باید به توسن خشونت لگام بزنیم، تا وقتی ناگزیر از آن شدیم، بتوانیم محصورش کنیم و با محدودساختن افراطها و تفریطها در کاربرد آن، اثرات دهشتناکش را مهار نماییم. من از خشونتی که راحت اِعمال شود سخت بیمناکم.
@NashrAasoo 💭