🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
آرپاگاون که سلطنتش پایه و مایهئی نداشت، بغداد خاتون را که به نظر حقارت به او مینگریست، به بهانه این که ابو سعید را مسموم ساخته است در همان اوائل سلطنت در حمام به دست خواجه لؤلؤ کشت. زن دیگر ابو سعید دلشاد خاتون دختر دمشق خواجه که بعد از وفات ایلخان حامله بود، به علی پادشاه پناه برد و نیز حاجی خاتون، مادر ابوسعید و جماعتی از امرای هنگامه جو به تدریج گرد علی پادشاه جمع شدند و او را به مخالفت با آریاگاون برانگیختند.
امیر علی پادشاه، موسی خان نواده بایدوخان را به ایلخانی برداشته، از دیار بکر عازم آذربایجان گردید و در یک جنگ که در کنار رودخانه جغاتو در تاریخ هفدهم رمضان ۷۳۶ روی داد، لشکریان آرپاگاون و خواجه غیاث الدین محمد پسر خواجه رشیدالدین فضل الله را که وزیر آرپا گاون بود، منهزم نموده، غلبه کامل یافت. خواجه غیاث الدین محمد مانند پدر خود خواجه رشیدالدین فضل الله از وزرای بزرگ ایران به شمار است و علاوه بر فضائل شخصی، اهل فضل و کمال را بسیار میپرورده است. خلاصه این خواجه بزرگ پس از شکست در نزدیکی مراغه دستگیر شده در بیست و یکم رمضان ۷۳۶ به امر علی پادشاه به قتل رسید.
آرپاگاون هم در همان روزها در اطراف زنجان گرفتار شد و امیر علی پادشاه او را به کسان محمود شاه اینجو تسلیم نمود که به قصاص خون پدر او را به سزا رسانند و امیر جلالالدین مسعود شاه، ارشد فرزندان شاه شرفالدین اینجو، در روز چهارشنبه سوم شوال همان سال او را کشت. حکومت موسی خان دو سه ماهی بیشتر دوام نیافت و سلطنت اسمی او که در شوال ۷۳۶ شروع شد، در چهاردهم ذی الحجه همان سال از میان رفت. به این معنی که به زودی اشخاصی سر به نافرمانی برداشتند. مخصوصاً دو نفر از امرای مقتدر، یکی امیر شیخ حسن بزرگ ایلکانی، پسر امیر حسین گورکان، حکمران بلاد روم و دیگری حاجی طغای پسر امیر سونتای که از سال ۷۳۲ حکومت ارمنستان و دیاربکر را داشت. هر دو بر مخالفت موسی همت گماشتند.
امیر شیخ حسن ایلکانی، محمدخان نبیرۀ منگوتیمور پسر هولاکو را به ایلخانی نامزد نموده عازم آذربایجان گردید. در چهاردهم ذی الحجه ۷۳۶ اردوی طرفین در حوالی آلاتاغ به هم رسیدند و ختم دعوی موکول به جنگ تن به تن بین موسی خان و محمدخان گردید. موسی خان زبردست تر بود. محمدخان در این جنگ تن به تن مغلوب شده، خیال فرار داشت. ولی امیر شیخ حسن ناگهان علی پادشاه را کشت. موسی خان در آن گیر و دار فرار نموده، به طرف بغداد رفت. امیر شیخ حسن، محمدخان را به تبریز آورده به تخت ایلخانی نشانید و در واقع خود زمام کار را در دست گرفت.
امیر شیخ حسن در تبریز بازماندگان خاندان خواجه رشیدالدین فضل الله و پسرش خواجه غیاث الدین محمد را مورد محبت و نوازش قرار داد. از جمله وزارت محمدخان را به داماد خواجه یعنی امیر جلال الدین مسعود شاه اینجو و دختر زاده خواجه یعنی خواجه محمد زکریا واگذاشت.
در سال ۷۳۷ جمعی از امرای ابوسعید بر ضدّ محمدخان قیام نموده، به تدریج از آذربایجان و عراق گریخته، به خراسان رفتند و با امیر شیخ علی قوشچی، حکمران خراسان همدست شده، یکی از شاهزادگان چنگیزی یعنی یکی از نبیره زادگان یکی از برادران چنگیز موسوم به طغاتیمور را که در مازندران اقامت داشت، ایلخانی خوانده و در مقابل محمدخان و امیر شیخ حسن ایلکانی او را علم مقاصد جاه طلبانه خویش قرار دادند و به طرف آذربایجان حرکت نمودند. موسی خان هم در حدود آذربایجان به آنها ملحق شد و قرار دادند که در صورت موفق شدن، موسی خان پادشاه عراق و آذربایجان باشد و طغا تیمور پادشاه خراسان .
در نیمه ذیالقعده ۷۳۷ در نزدیکی مراغه، بین این دسته و اردوی محمّدخان و امیر شیخ حسن، جنگ در گرفت طغاتیمور منهزم شده، به خراسان گریخت و در آنجا به کمک امرای محلی ایلخان شد و به حکومت خراسان پرداخت. تا در سال ۷۵۴ که به دست خواجه یحیی کرّابی، یکی از امرای سربداران سبزوار کُشته شد و به این طریق سلطنت طغا تیمورخان در خراسان و جرجان خاتمه یافت.
موسی خان هم به چنگ امیر شیخ حسن ایلکانی افتاده، در دهم ذی الحجه آن سال مقتول شد.
به طوری که ملاحظه میشود، در سال ۷۳۸ در ممالک ایلخانی دو نفر مدعی تاج و تخت بودند. یکی طغاتیمورخان که جرجان و خراسان را مالک بود و دیگری محمدخان، برگزیده و آلت دست امیر شیخ حسن بزرگ.
در این سال فتنه دیگری بروز نمود و آن قیام شیخ حسن چوپانی پسر امیر تیمورتاش بن امیر چوپان است در بلاد روم.
امیر شیخ حسن چوپانی که برای تمیز از شیخ حسن بزرگ ایلکانی، شیخ حسن کوچک نامیده شده است، بعد از کشته شدن پدر خود امیر تیمورتاش به دست کسان ملک ناصر، پادشاه مصر در بعضی از بلاد روم مختفی میزیست، در این سال قیام نمود.
📗 تاریخ عصر حافظ یا تاریخ فارس و مضافات و ایالات مجاوره در قرن هشتم_ صفحه ۷۳ تا ۷۶
✍ دکتر قاسم غنی
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
آرپاگاون که سلطنتش پایه و مایهئی نداشت، بغداد خاتون را که به نظر حقارت به او مینگریست، به بهانه این که ابو سعید را مسموم ساخته است در همان اوائل سلطنت در حمام به دست خواجه لؤلؤ کشت. زن دیگر ابو سعید دلشاد خاتون دختر دمشق خواجه که بعد از وفات ایلخان حامله بود، به علی پادشاه پناه برد و نیز حاجی خاتون، مادر ابوسعید و جماعتی از امرای هنگامه جو به تدریج گرد علی پادشاه جمع شدند و او را به مخالفت با آریاگاون برانگیختند.
امیر علی پادشاه، موسی خان نواده بایدوخان را به ایلخانی برداشته، از دیار بکر عازم آذربایجان گردید و در یک جنگ که در کنار رودخانه جغاتو در تاریخ هفدهم رمضان ۷۳۶ روی داد، لشکریان آرپاگاون و خواجه غیاث الدین محمد پسر خواجه رشیدالدین فضل الله را که وزیر آرپا گاون بود، منهزم نموده، غلبه کامل یافت. خواجه غیاث الدین محمد مانند پدر خود خواجه رشیدالدین فضل الله از وزرای بزرگ ایران به شمار است و علاوه بر فضائل شخصی، اهل فضل و کمال را بسیار میپرورده است. خلاصه این خواجه بزرگ پس از شکست در نزدیکی مراغه دستگیر شده در بیست و یکم رمضان ۷۳۶ به امر علی پادشاه به قتل رسید.
آرپاگاون هم در همان روزها در اطراف زنجان گرفتار شد و امیر علی پادشاه او را به کسان محمود شاه اینجو تسلیم نمود که به قصاص خون پدر او را به سزا رسانند و امیر جلالالدین مسعود شاه، ارشد فرزندان شاه شرفالدین اینجو، در روز چهارشنبه سوم شوال همان سال او را کشت. حکومت موسی خان دو سه ماهی بیشتر دوام نیافت و سلطنت اسمی او که در شوال ۷۳۶ شروع شد، در چهاردهم ذی الحجه همان سال از میان رفت. به این معنی که به زودی اشخاصی سر به نافرمانی برداشتند. مخصوصاً دو نفر از امرای مقتدر، یکی امیر شیخ حسن بزرگ ایلکانی، پسر امیر حسین گورکان، حکمران بلاد روم و دیگری حاجی طغای پسر امیر سونتای که از سال ۷۳۲ حکومت ارمنستان و دیاربکر را داشت. هر دو بر مخالفت موسی همت گماشتند.
امیر شیخ حسن ایلکانی، محمدخان نبیرۀ منگوتیمور پسر هولاکو را به ایلخانی نامزد نموده عازم آذربایجان گردید. در چهاردهم ذی الحجه ۷۳۶ اردوی طرفین در حوالی آلاتاغ به هم رسیدند و ختم دعوی موکول به جنگ تن به تن بین موسی خان و محمدخان گردید. موسی خان زبردست تر بود. محمدخان در این جنگ تن به تن مغلوب شده، خیال فرار داشت. ولی امیر شیخ حسن ناگهان علی پادشاه را کشت. موسی خان در آن گیر و دار فرار نموده، به طرف بغداد رفت. امیر شیخ حسن، محمدخان را به تبریز آورده به تخت ایلخانی نشانید و در واقع خود زمام کار را در دست گرفت.
امیر شیخ حسن در تبریز بازماندگان خاندان خواجه رشیدالدین فضل الله و پسرش خواجه غیاث الدین محمد را مورد محبت و نوازش قرار داد. از جمله وزارت محمدخان را به داماد خواجه یعنی امیر جلال الدین مسعود شاه اینجو و دختر زاده خواجه یعنی خواجه محمد زکریا واگذاشت.
در سال ۷۳۷ جمعی از امرای ابوسعید بر ضدّ محمدخان قیام نموده، به تدریج از آذربایجان و عراق گریخته، به خراسان رفتند و با امیر شیخ علی قوشچی، حکمران خراسان همدست شده، یکی از شاهزادگان چنگیزی یعنی یکی از نبیره زادگان یکی از برادران چنگیز موسوم به طغاتیمور را که در مازندران اقامت داشت، ایلخانی خوانده و در مقابل محمدخان و امیر شیخ حسن ایلکانی او را علم مقاصد جاه طلبانه خویش قرار دادند و به طرف آذربایجان حرکت نمودند. موسی خان هم در حدود آذربایجان به آنها ملحق شد و قرار دادند که در صورت موفق شدن، موسی خان پادشاه عراق و آذربایجان باشد و طغا تیمور پادشاه خراسان .
در نیمه ذیالقعده ۷۳۷ در نزدیکی مراغه، بین این دسته و اردوی محمّدخان و امیر شیخ حسن، جنگ در گرفت طغاتیمور منهزم شده، به خراسان گریخت و در آنجا به کمک امرای محلی ایلخان شد و به حکومت خراسان پرداخت. تا در سال ۷۵۴ که به دست خواجه یحیی کرّابی، یکی از امرای سربداران سبزوار کُشته شد و به این طریق سلطنت طغا تیمورخان در خراسان و جرجان خاتمه یافت.
موسی خان هم به چنگ امیر شیخ حسن ایلکانی افتاده، در دهم ذی الحجه آن سال مقتول شد.
به طوری که ملاحظه میشود، در سال ۷۳۸ در ممالک ایلخانی دو نفر مدعی تاج و تخت بودند. یکی طغاتیمورخان که جرجان و خراسان را مالک بود و دیگری محمدخان، برگزیده و آلت دست امیر شیخ حسن بزرگ.
در این سال فتنه دیگری بروز نمود و آن قیام شیخ حسن چوپانی پسر امیر تیمورتاش بن امیر چوپان است در بلاد روم.
امیر شیخ حسن چوپانی که برای تمیز از شیخ حسن بزرگ ایلکانی، شیخ حسن کوچک نامیده شده است، بعد از کشته شدن پدر خود امیر تیمورتاش به دست کسان ملک ناصر، پادشاه مصر در بعضی از بلاد روم مختفی میزیست، در این سال قیام نمود.
📗 تاریخ عصر حافظ یا تاریخ فارس و مضافات و ایالات مجاوره در قرن هشتم_ صفحه ۷۳ تا ۷۶
✍ دکتر قاسم غنی
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان