نماز و مراقبه
نمی دانم از چه زمان _ شاید از خیلی قدیم، از زمان «بودا» در مشرق زمین، از جمله در هندوستان اصطلاحی رواج پیدا کرده است به نام «Meditation» این اصطلاح از شرق به غرب صادر شده و در بین گروه وسیعی از روشن فکران مخصوصاً بین جوان ها مقبولیت خاصی یافته. ترجمه محتوایی این اصطلاح همان چیزی است که در عرفان سنتی این دیار (ایران)، «مراقبه» نامیده می شود. می گویند مراقبت از ذهن و توجه به فعل و انفعالات آن، ذهن را در سکوت و آرامش فرو می برد. چون ذهن ساکت شود، تهی از اندیشه مانده است و چون اندیشه نباشد، «من» نیست!؛ مرده است.
یکی از اساسی ترین کیفیت های نهفته در خود یا بازی ذهنی «هویت»، بی صداقتی و غیر صمیمی بودن است. هویت فکری یک دروغ، ریا، وانمود و نمایش است. و غیر صمیمی بودن، ریا کاری و نمایش تنها در رابطه با انسان ها که القا کننده «هویت فکری» به یکدیگر و در حقیقت القا کننده دروغ و نمایش و ریا به یکدیگر هستند وجود دارد. هر یک از ما انسان ها برای دیگری نقش «صاحب کار» را داریم و کارگر مجبور است به صاحب کار خود دروغ بگوید، در مقابل او نمایش بازی کند، تظاهر و ریا کاری کند!
انسان ها در رابطه با یکدیگر اساسی ترین وظیفه خود را سودا گری «ارزش» های اعتباری می دانند و عادت مزمن به این سوداگری ـ سودا گری دروغ ـــ دست کشیدن از نمایش و بازی «هویت» را فوق العاده مشکل می گرداند.
حال من نمازگزار لااقل ساعتی از یک رابطه سوداگرانه _ که کالای آن دروغ ریا و نمایش است - منفک گشته ام و خود را در حضور ذاتی می بینم که می دانم در رابطه با او باید راست و صمیمی باشم و سرمایه سودا گری «هویت» یک دروغ کلان است ـ دروغ «هستی روانی» ـ به وسیله فکر! در راستی و صمیمیت جایی برای خود باقی نمانده است زیرا «من» چیزی جز ریا، نمایش، دروغ و غیر صمیمیت نیست. و اگر من در محضر ذاتی که می دانم بر باطنم آگاه است آن قدر بی شرم باشم که دروغ بگویم که غیر صمیمی باشم، چگونه در تمرین یک سیستم ابداع بشری ـ یعنی در مثلاً Meditation _ می توانم راست و صمیمی باشم!؟
در این جا بار دیگر بر حکمت کیفیت «دریافت» و «شنیدن» تأکید کنیم و بگوییم تا زمانی که کیفیت «گفتمان» و اندیشمندی _ که هر دو ابزار عرضه یک «من» دروغ، نمایشی و ریا کارانه است ـ حاکم است نباید انتظار راست و صمیمیت داشت. صمیمیت در کیفیت شنیداری است. در کیفیت شنیدن و دریافت ذهن باز است و بدون قصد و اندیشۀ «شدن» و «رسیدن» که از ابزار «من» است - همه چیز را دریافت می کند. ناراستی و بی صداقتی در کیفیت دریافت و شنیدن غیر قابل تصوّر است؛ وقتی ذهن را به کیفیت شنیداری رها کردی برای اولین بار رابطه ای را با مجموعه هستی، از جمله با خودت تجربه می کنی که هرگز تجربه نکرده ای در جریان اندیشه گری گفتمان و یک کیفیت سرهم بندی کردن سطحی و بگو و در رو وجود دارد. در آن کیفیت شخص حتی به درون خودش دروغ می گوید، حتی با خودش نیست ولی در کیفیت شنیداری و دریافت، رابطه با جریانات هستی صمیمی یک رابطه عمیق پر و پیمان و صمیمانه است.
وقتی ذهن را باز گذاشتی و آن را به کیفیت «دریافت» (محتوای «دریافت» نیز مترادف است با مدیتیشن) رها کردی راز های شگفت انگیز زندگی خود را بر ذهن و قوای مدرکه تو باز می نمایانید؛ مثل یک آینه روشن! اندیشه و گفتار به شخص تصوّر تعيّن، تشخص و تفرد می دهد. ولی در وضعیت شنیداری تعیّن مفقود است تعیّن و تفرّد منجر به احساس ترس و تنهایی می شود. و ترس و تنهایی شعله عشق را خاموش می کند!
از آغاز نماز، یعنی از شروع اقامه بستن و قصد و نیت خود را به درون خود یاد آور شدن، تو در هر قدم در هر حرکت و در ادای هر آیه بیش از آن چه قبلاً بوده از دنیای شناخته ها و تعینات خارج شده ای دور شده ای، و در یک ساحت غیر مادی قدسی، ناشناخته و الهی حضور یافته ای هر چه این حضور عمیق تر و پر تر باشد، تو بیش تر از عالم مادیات تعینات روزمرگی شناختگی و دانستگی دور گشته ای و وارد یک فضای خالی شده ای این فضای خالی یعنی آن جای (بی جایی) که در آن «من» دیگر نیست؛ جایی است که این ارگانیسم نسبت به هستی خود نسبت به بودش خود مشعر نیست!
محمد جعفر مصفا
نامه ای به ندیده ام
ص 444 و 445 و 446 و 447
🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی
نمی دانم از چه زمان _ شاید از خیلی قدیم، از زمان «بودا» در مشرق زمین، از جمله در هندوستان اصطلاحی رواج پیدا کرده است به نام «Meditation» این اصطلاح از شرق به غرب صادر شده و در بین گروه وسیعی از روشن فکران مخصوصاً بین جوان ها مقبولیت خاصی یافته. ترجمه محتوایی این اصطلاح همان چیزی است که در عرفان سنتی این دیار (ایران)، «مراقبه» نامیده می شود. می گویند مراقبت از ذهن و توجه به فعل و انفعالات آن، ذهن را در سکوت و آرامش فرو می برد. چون ذهن ساکت شود، تهی از اندیشه مانده است و چون اندیشه نباشد، «من» نیست!؛ مرده است.
یکی از اساسی ترین کیفیت های نهفته در خود یا بازی ذهنی «هویت»، بی صداقتی و غیر صمیمی بودن است. هویت فکری یک دروغ، ریا، وانمود و نمایش است. و غیر صمیمی بودن، ریا کاری و نمایش تنها در رابطه با انسان ها که القا کننده «هویت فکری» به یکدیگر و در حقیقت القا کننده دروغ و نمایش و ریا به یکدیگر هستند وجود دارد. هر یک از ما انسان ها برای دیگری نقش «صاحب کار» را داریم و کارگر مجبور است به صاحب کار خود دروغ بگوید، در مقابل او نمایش بازی کند، تظاهر و ریا کاری کند!
انسان ها در رابطه با یکدیگر اساسی ترین وظیفه خود را سودا گری «ارزش» های اعتباری می دانند و عادت مزمن به این سوداگری ـ سودا گری دروغ ـــ دست کشیدن از نمایش و بازی «هویت» را فوق العاده مشکل می گرداند.
حال من نمازگزار لااقل ساعتی از یک رابطه سوداگرانه _ که کالای آن دروغ ریا و نمایش است - منفک گشته ام و خود را در حضور ذاتی می بینم که می دانم در رابطه با او باید راست و صمیمی باشم و سرمایه سودا گری «هویت» یک دروغ کلان است ـ دروغ «هستی روانی» ـ به وسیله فکر! در راستی و صمیمیت جایی برای خود باقی نمانده است زیرا «من» چیزی جز ریا، نمایش، دروغ و غیر صمیمیت نیست. و اگر من در محضر ذاتی که می دانم بر باطنم آگاه است آن قدر بی شرم باشم که دروغ بگویم که غیر صمیمی باشم، چگونه در تمرین یک سیستم ابداع بشری ـ یعنی در مثلاً Meditation _ می توانم راست و صمیمی باشم!؟
در این جا بار دیگر بر حکمت کیفیت «دریافت» و «شنیدن» تأکید کنیم و بگوییم تا زمانی که کیفیت «گفتمان» و اندیشمندی _ که هر دو ابزار عرضه یک «من» دروغ، نمایشی و ریا کارانه است ـ حاکم است نباید انتظار راست و صمیمیت داشت. صمیمیت در کیفیت شنیداری است. در کیفیت شنیدن و دریافت ذهن باز است و بدون قصد و اندیشۀ «شدن» و «رسیدن» که از ابزار «من» است - همه چیز را دریافت می کند. ناراستی و بی صداقتی در کیفیت دریافت و شنیدن غیر قابل تصوّر است؛ وقتی ذهن را به کیفیت شنیداری رها کردی برای اولین بار رابطه ای را با مجموعه هستی، از جمله با خودت تجربه می کنی که هرگز تجربه نکرده ای در جریان اندیشه گری گفتمان و یک کیفیت سرهم بندی کردن سطحی و بگو و در رو وجود دارد. در آن کیفیت شخص حتی به درون خودش دروغ می گوید، حتی با خودش نیست ولی در کیفیت شنیداری و دریافت، رابطه با جریانات هستی صمیمی یک رابطه عمیق پر و پیمان و صمیمانه است.
وقتی ذهن را باز گذاشتی و آن را به کیفیت «دریافت» (محتوای «دریافت» نیز مترادف است با مدیتیشن) رها کردی راز های شگفت انگیز زندگی خود را بر ذهن و قوای مدرکه تو باز می نمایانید؛ مثل یک آینه روشن! اندیشه و گفتار به شخص تصوّر تعيّن، تشخص و تفرد می دهد. ولی در وضعیت شنیداری تعیّن مفقود است تعیّن و تفرّد منجر به احساس ترس و تنهایی می شود. و ترس و تنهایی شعله عشق را خاموش می کند!
از آغاز نماز، یعنی از شروع اقامه بستن و قصد و نیت خود را به درون خود یاد آور شدن، تو در هر قدم در هر حرکت و در ادای هر آیه بیش از آن چه قبلاً بوده از دنیای شناخته ها و تعینات خارج شده ای دور شده ای، و در یک ساحت غیر مادی قدسی، ناشناخته و الهی حضور یافته ای هر چه این حضور عمیق تر و پر تر باشد، تو بیش تر از عالم مادیات تعینات روزمرگی شناختگی و دانستگی دور گشته ای و وارد یک فضای خالی شده ای این فضای خالی یعنی آن جای (بی جایی) که در آن «من» دیگر نیست؛ جایی است که این ارگانیسم نسبت به هستی خود نسبت به بودش خود مشعر نیست!
محمد جعفر مصفا
نامه ای به ندیده ام
ص 444 و 445 و 446 و 447
🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی