ما حرفهای زیادی داریم که باید بزنیم.
(تونل، ارنستو سوباتو، مصطفی مفیدی)
پ.ن: این جمله را راوی (نقاش) به خانمی میگوید که دقت خاص به یک پنجره در گوشهی یکی از نقاشیهای او در نمایشگاهش داشته و احساس میکند هیچ کس به اندازهی او مفهوم نقاشی او را نفهمیده است.
دارم فکر میکنم آدمهای کمی هستن که تمنای حرف زدن در رابطه رو داشته باشن. من زوجهای زیادی را دیدهام. دغدغهی اصلی بیشتر اونها روانکردن رابطه، کاهش بدفهمیها و تنشها، بهتر کردن مشارکت فعال و بهتر کردن رابطهی جنسی است. شاید تا حالا اصلن زوجی را ندیده باشم که تمنای حرف زدن با هم در مورد خیلی چیزهایی را داشته باشند که هوس همصحبتی را در آنها برانگیزد. ممکن است بگویید خب تو در آدمهایی که برای تراپی میان پیشت انتظار داری چنین رابطهی عمیقی ببینی؟! اگه این طور بود که پیش تو نمیومدن. من هم حرف شما رو قبول میکنم ولی نه صد در صد. نهایتن میتونم ۹۵ درصد حرف شما رو قبول کنم. آخه من حتا رد پای چنین رابطهی عمیقی رو هم ندیدهام. حد اقل باید رد پاش رو میدیدم. مثلن حتا یک نفر به من نگفته که در شروع رابطه اشتیاق به همصحبتی در مورد خیلی چیزها بینشون وجود داشته. نهایتن میگن اولش رابطهی خوبی داشتیم. ولی منظورشون از "خوب" چنین تمنا و هیجاناتی نیست. به قول قدیمیها زن و مرد آتیش و پنبه هستن دیگه. منظور همون آتیشیه که در بقیهی رابطهها گُر میگیره و الان همون آتیش به سردی گراییده. شاید آدمها یاد نگرفتن که به همدیگه مثل یه کتاب نگاه کنن که میشه واژه به واژه خونده بشه و کشف بشه. نمیدونم چطوری میشه چنین انتظاری رو از رابطه در آدمها ایجاد کرد. معمولن جامعه انتظاراتی که برآورده شدنشون سوددهی داشته باشه رو در آدمها ایجاد میکنه. کاری به انتظاراتی که پول توش نیست نداره. همین الان به ذهنم رسید شاید جامعه خیلی هم از رابطههای عمیق خوشش نمیاد. هرچقدر گردش رابطه بیشتر باشه اقتصاد بهتر میچرخه. شروع و پایان رابطهها معمولن هزینه دارن. این هزینهها برای خیلیها نون و آب داره و کلن گردش مالی رو بیشتر میکنه. چرا باید جامعه از چنین موقعیت سودافزایی چشمپوشی کنه؟!
@hafezbajoghli
(تونل، ارنستو سوباتو، مصطفی مفیدی)
پ.ن: این جمله را راوی (نقاش) به خانمی میگوید که دقت خاص به یک پنجره در گوشهی یکی از نقاشیهای او در نمایشگاهش داشته و احساس میکند هیچ کس به اندازهی او مفهوم نقاشی او را نفهمیده است.
دارم فکر میکنم آدمهای کمی هستن که تمنای حرف زدن در رابطه رو داشته باشن. من زوجهای زیادی را دیدهام. دغدغهی اصلی بیشتر اونها روانکردن رابطه، کاهش بدفهمیها و تنشها، بهتر کردن مشارکت فعال و بهتر کردن رابطهی جنسی است. شاید تا حالا اصلن زوجی را ندیده باشم که تمنای حرف زدن با هم در مورد خیلی چیزهایی را داشته باشند که هوس همصحبتی را در آنها برانگیزد. ممکن است بگویید خب تو در آدمهایی که برای تراپی میان پیشت انتظار داری چنین رابطهی عمیقی ببینی؟! اگه این طور بود که پیش تو نمیومدن. من هم حرف شما رو قبول میکنم ولی نه صد در صد. نهایتن میتونم ۹۵ درصد حرف شما رو قبول کنم. آخه من حتا رد پای چنین رابطهی عمیقی رو هم ندیدهام. حد اقل باید رد پاش رو میدیدم. مثلن حتا یک نفر به من نگفته که در شروع رابطه اشتیاق به همصحبتی در مورد خیلی چیزها بینشون وجود داشته. نهایتن میگن اولش رابطهی خوبی داشتیم. ولی منظورشون از "خوب" چنین تمنا و هیجاناتی نیست. به قول قدیمیها زن و مرد آتیش و پنبه هستن دیگه. منظور همون آتیشیه که در بقیهی رابطهها گُر میگیره و الان همون آتیش به سردی گراییده. شاید آدمها یاد نگرفتن که به همدیگه مثل یه کتاب نگاه کنن که میشه واژه به واژه خونده بشه و کشف بشه. نمیدونم چطوری میشه چنین انتظاری رو از رابطه در آدمها ایجاد کرد. معمولن جامعه انتظاراتی که برآورده شدنشون سوددهی داشته باشه رو در آدمها ایجاد میکنه. کاری به انتظاراتی که پول توش نیست نداره. همین الان به ذهنم رسید شاید جامعه خیلی هم از رابطههای عمیق خوشش نمیاد. هرچقدر گردش رابطه بیشتر باشه اقتصاد بهتر میچرخه. شروع و پایان رابطهها معمولن هزینه دارن. این هزینهها برای خیلیها نون و آب داره و کلن گردش مالی رو بیشتر میکنه. چرا باید جامعه از چنین موقعیت سودافزایی چشمپوشی کنه؟!
@hafezbajoghli