یادداشت‌های یک روانپزشک


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Психология


من روانپزشک هستم. قسمت‌هایی از كتاب‌هایی كه می‌خوانم را همرسان می‌کنم و براي‌شان پی‌نوشت می‌نويسم. تلفن منشی برای گرفتن نوبت آنلاین
09120743890
https://t.me/Hafezbajoghli/9569

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Психология
Статистика
Фильтр публикаций


آدم با خودش می‌گه دوستش دارم، بعد می‌بینه فقط یک بغل خواب پیدا کرده.
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)


پ.ن: یک صلوات عنایت بفرمایید.
@hafezbajoghli



زندگی خصوصی به صورت یک‌جور استمناء تلقی می‌شد.
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)
@hafezbajoghli



به قول زیس بزرگ....... :هیچ‌وقت دیوانه‌وار عاشق زنی نشوید. مگر در صورتی که زن و بچه داشته باشید. چون آن وقت راحت‌تر می‌توانید زن و فرزندانتان را رها کنید.
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)
پ.ن: یک صلوات عنایت بفرمایید.
@hafezbajoghli



جس گریه می‌کرد.... لنی با خود می‌گفت آخه من دیگه چه کار می‌تونم بکنم؟ خدایا دیگه چقدر ادب به خرج بدم؟ مدام دارم دروغ جور می‌کنم اما مثل این‌که هیچ وقت کافی نیست. ولی آخه این دخترا چه مرگشونه؟ حق ندارن یه نفر رو این جور مجبور کنن که مدام دروغ بگه.... گفتم و دوباره‌ام گفتم که دوستت دارم. بس نیست؟ باید پاهام رو به سقف ببندم و آویزان بشم؟ یعنی خیال کرده من نمی‌دونم عشق یعنی چی؟ عشق واقعی بیش از همه چیز یعنی باقی قضایا. آدم بمیره بهتره.
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)
پ.ن: ابراز عشق تا حدی شبیه اعتراف اجباریه. حالا پنیک نکنید! منظورم از "تا حدی" فقط یک میلیونیوم درصد بود، نه بیشتر!
@hafezbajoghli


‌‌
توصیه‌ی من به پزشکانی که به وجدان درونی و همچنین به استانداردهای اخلاقی بین‌المللی پایبندند این است که اگر دوست دارند سفر خارج بروند با هزینه‌ی شخصی‌شان بروند. بر اساس مصوبه‌ی سازمان نظام پزشکی آمریکا American Medical Association گرفتن هزینه‌ی سفرهای خارجی از طرف شرکت‌های دارویی برای "شرکت" در کنگره‌های علمی غیر قانونی و غیر اخلاقی است.  AMA در این مصوبه فقط پزشکانی که در کنگره به عنوان "سخنران" دعوت شده‌اند را استثنا کرده است. فقط سخنرانان می‌توانند هزینه‌ی معقول سفر را از شرکت‌های دارویی بگیرند و البته حتمن در اسلاید اول سخنرانی باید به حضار اعلام کنند که چنین پولی را دریافت کرده‌اند.
@hafezbajoghli


آقای ۴۰ ساله‌ای به دلیل فیبرومیالژیا ۳ سال است تحت نظر روانپزشک است. از نوجوانی دیابت تیپ ۱ داشته و انسولین مصرف می‌کند.
- دردهای جسمی‌تون بهتره؟
- بله دکتر خیلی بهترم.
-روحیه‌تون چطوره؟
- خلقم خیلی بهتر شده. دیگه افکار منفی اون قدر سراغم نمیان، اگه هم بیان ردشون می‌کنم.
- خیلی خوشحالم. انرژی جسمی‌تون چطوره؟ هنوز روزی یک ساعت پیاده‌روی می‌کنید؟
- خوب شد گفتید دکتر. پاهام قدرت همیشگی رو نداره.
- چقدر وقته؟
- حدود ۳ ماهه بیشتر شده.
- عجیبه. علامت دیگه‌ای ندارید؟
- نه دکتر. ولی خب داره اذیتم می‌کنه.
- اگه ادامه داشت، جلسه‌ی بعدی در موردش حرف می‌زنیم...فعلن داروهاتون رو تغییر نمی‌دم.
- میشه لطفن انسولین و داروهای دیابت هم برام بنویسید؟
- بله حتمن، لطفن بگید دقیقن چه داروهایی می‌خورید؟
- انسولین NPH و regular. قرص اتورواستاتین ۲۰ هم لطفن برام بنویسید.
- مگه چربی خون‌تون بالاس؟
- بله، دکتر غدد این دفعه برام نوشت.
- خود این قرص می‌تونه ضعف عضلانی بیاره. آزمایش خون‌تون رو دارید؟
- بله، اجازه بدید تو گوشیم پیداش کنم....بفرمایید.
- روانپزشک جواب آزمایش او را با دقت می‌بیند.
LDL 99, TG 130, total chesterol 140
- شما که چربی خون ندارید!
- نمی‌دونم. دکتر غدد برام نوشت...آخر وقت بود سرش شلوغ بود. اصلن نفهمیدم جواب آزمایشم را چقدر با دقت دید.
- نه، شما اصلن چربی خون ندارید. همین اتورواستاتین است که براتون مشکل عضلانی درست کرده. نیاز نیست ادامه بدید. قطعش کنید. فقط براتون انسولین می‌نویسم.
- ممنون دکتر. خوب شد گفتید.
سه ماه بعد مطب دکتر غدد:
- خب قندتون که کنترله. قند سه ماهه هم که خوبه. داروها را مرتب می‌خورید؟
- بله دکتر، انسولین را که مرتب می‌زنم. هر روز هم پیاده روی می‌کنم. فقط اتورواستاتین را دیگه نمی‌خورم. روانپزشکم قطعش کرده.
- به روانپزشکت چه ربطی داشته که این قرصو قطع کرده؟!
- گفت چربی خونت نرماله. به خاطر ضعف عضلانی که پیدا کرده بودم قطع کرد.
متخصص غدد عصبانی می‌شود: به روانپزشکت بگو سرش به کار خودش باشه و تو کار بقیه فضولی نکنه.
- خب دکتر من خودم هم رفتم سرچ کردم دیدم آزمایش چربی خونم نرماله.
- مگه من گفتم نرمال نیست؟!
- اگه نرماله چرا باید قرص چربی بخورم؟!
- مگه نگفتی ۶ ماه پیش ۴۰ سالت شده؟
- بله. درسته.
- خب من هم برای همین برات تجویز کردم. هرکسی که دیابت داره و سنش به ۴۰ سال می‌رسه باید تا آخر عمرش هر روز اتورواستاتین بخوره. ربطی هم به چربی خون نداره. ما این دارو را برای جلوگیری از اترواسکلروز (تصلب شرایین) عروق قلب می‌دیم که خطر سکته‌ی قلبی رو کم بکنیم. به روانپزشکت سلام خاص منو برسون و بگو با سواد ناقصش تو کار همکارهاش دیگه دخالت نکنه.
- چشم دکتر. سلام خاص شما رو به ایشون می‌رسونم. ولی این طوری در موردش نگید. واقعن دکتر خوبیه.
- من نگفتم دکتر بدیه. ولی نباید پاش رو از گلیم خودش درازتر کنه.
پ.ن: این اتفاق برای من نیفتاده، اما اگر من هم به جای آن روانپزشک بودم از اثر "پیشگیری اولیه"ی استاتین‌ها برای بیماری‌های عروق کرونر در بیماران دیابتی بعد از چهل سالگی هیچ اطلاعی نداشتم و نگران عارضه‌ی "میوپاتی" ناشی از اتورواستاتین در مراجعم که از ضعف عضلانی شکایت داشت، می‌شدم و در صورت نرمال بودن پروفایل چربی خون توصیه به قطع آن دارو می‌کردم و به خاطر بی‌سوادیم شرمنده‌ی مراجعم و همکارم می‌شدم. با این‌که به هیچ روی نمی‌خواهم و دوست ندارم پایم را از گلیم خودم بیشتر دراز کنم، اما گاهی واقعن اندازه‌ی گلیم را نمی‌دانم. شاید هم اندازه‌ی پایم را نمی‌دانم.
@hafezbajoghli


-نمی‌تونم.
- نمی‌تونی چه کار کنی؟
-بعضی وقت‌ها می‌خوام بگم جس، دوستت دارم، اما
نمی‌تونم. این جور وقت‌ها مثل اینه که همه جمع شدن و دارن به هم دروغ می‌گن. مثل این‌هایی که دروغ و دبنگ سر هم می‌کنن و به خلق الله وعده‌های قشنگ قشنگ می‌دن تا مردم انتخاب‌شون بکنن.
-لنی هیچ‌وقت به من نگو دوستت دارم. این یک حرف رو به من نزن.
-نترس. کلمه‌ها تله‌های عجیبی هستن. آدم خودش حرف می‌زنه، اما کلمه‌ها مال یکی دیگه‌اس.
- می‌دونی، حتا یک نظریه‌ای هست که می‌گه ما نمی‌تونیم ادعا کنیم که خودمون فکر می‌کنیم‌، ظاهرن فکر کرده می‌شیم.
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)
کنار هم قرار دادن "دوستت دارم" در رابطه با وعده‌های کاندیداهای ریاست جمهوری پیش از انتخابات خیلی خوب بود. به تک تک اون‌هایی که گیر می‌دن چرا رییس جمهور قبل از انتخابات وعده‌های الکی داده، بگید تو خودت به نامزدت نگفتی "برات می‌میرم، همه‌ی زندگیم هستی؟" اون حرف‌ها واقعی بودن؟! حالا زورت به رییس جمهور بدبخت رسیده؟!
@hafezbajoghli



ادامه‌ی پست قبلی:
- دکتر می‌شه اسم مشکل پسرم را بنویسید؟
دکتر روی یک تکه کاغذ می‌نویسد postural proteinuria یعنی پروتئین شاشی وضعیتی.
فردای آن روز مادر امیر پیش روانپزشک می‌رود.
- دکتر می‌دونم نیت‌تون خیر بود. ولی با این نگرانی بیشتر اندازه‌ای که نشون دادید ضربه‌ی زیادی به امیر زدید. یک ماه مونده به امتحاناتشه. هر یک ساعتش براش مهمه. یک هفته از استرس نتونست درس بخونه. دیشب هم تا ۱۱ شب تو مطب نفرولوژیست علاف شدیم. هم دکتر عمومی که قبل از شما آزمایش امیر رو دید، هم نفرولوژیست تا به برگه آزمایش نگاه کردن و شرح حال گرفتن گفتن مشکل خاصی نیست. می‌فهمم که شما به احتمالات نادر هم فکر می‌کنید، ولی حداقل می‌تونستید اجازه بدید بعد از امتحانات امیر مساله را پیگیری کنیم.
- یعنی نفرولوژیست گفت دفع پروتئین از ادرار طبیعیه؟
مادر برگه‌ را نشان روانپزشک می‌دهد. روانپزشک برگه را می‌خواند و با خودش تکرار می‌کند postural proteinuria!!! تا حالا اسمش رو هم نشنیده‌بودم.
- به خاطر این‌که شما اسم این وضعیت نرمال رو نشنیده بودید کلی استرس به خانواده‌ی ما وارد کردید و امتحانات پسرم هم خراب شد. ما پیش شما اومدیم که قبل از امتحاناتش تمرکزش بیشتر بشه ولی متاسفانه بدتر شد. کاش نمیومدیم.
پ.ن: این اتفاق برای من نیفتاده. اما اگر امیر مراجع من بود، من هم دفع پروتئین از ادرار او را جدی می‌گرفتم و اطلاعی از postural proteinuria در نوجوانان نداشتم و به خاطر ایجاد اختلال در تمرکز مراجعم پیش از امتحاناتش شرمنده‌ی او و خانواده‌اش می‌شدم.
@hafezbajoghli



امیر پسر ۱۶ ساله‌ای است که به علت ADHD (بیش‌فعالی) ۲ سال است مراجع یک روانپزشک است. یک ماه دیگر امتحانات اوشروع می‌شود و برای بهتر شدن تمرکز و آمادگی بیشتر برای امتحانات زودتر از وقت همیشگی مراجعه کرده است.
- دکتر این آزمایش پسرم رو می‌شه ببینید؟ البته به دکتر عمومی نشون دادم گفت مشکلی نداره، ولی ما شما رو قبول داریم.
روانپزشک با دقت آزمایش CBC را می‌بیند. اندکس‌های خونی نرمال هستند. پایین صفحه آزمایش U/A ( آزمایش کامل ادرار) را می‌بیند. رنگ ادرار طبیعی است، خون دیده نمی‌شود، گلبول سفید ندارد، باکتری ندارد، کست ندارد، می‌آید برگه‌ی آزمایش را تحویل مادر بدهد و بگوید مشکلی ندارد که چشمش به پروتئین ادرار می‌افتد. کلیه‌ی بچه پروتئین دفع می‌کند و ۳+ پروتئین دارد.
- خانم حتمن باید پسر شما توسط فوق تخصص کلیه ویزیت بشه.
- مساله‌ی مهمیه؟
- به هر حال کلیه داره پروتئین دفع می‌کنه. اون هم ۳+. بله مساله‌ی مهمیه. حتمن باید بررسی بشه.
- دکتر نمیشه ۲ ماه دیگه بعد از تموم شدن امتحان‌هام برم پیش دکتر کلیه؟
- نه جانم. اصلن نمی‌شه. ادرارت داره پروتئین دفع می‌کنه و این مساله‌ی خیلی مهمیه. حتمن باید زود تکلیفش معلوم بشه.
- شما کسی رو می‌شناسید؟
- نه متاسفانه.
از مطب روانپزشک بیرون می‌آیند. مادر یادش میاد کتی جون یه دکتر کلیه می‌شناخت. به کتی جون زنگ می‌زند.
-کتی جون شماره‌ی اون دکتر کلیه که می‌شناسی را می‌شه بدی؟ امیر باید ویزیت بشه.
- مشکل امیر چیه؟
- ادرارش پروتئین دفع می‌کنه.
- خب دکتری که من با منشیش آشنام به دردش نمی‌خوره. اون جراح اورولوژیسته. مربوط به مجاری ادراره. چون امیر داره پروتئین دفع می‌کنه باید توسط نفرولوژیست (متخصص داخلی کلیه) ویزیت بشه.
- خب دکتر نفرولوژیست می‌شناسی؟
- نه متاسفانه.....آهان صبر کن....چرا یه نفرولوژیست خوب می‌شناسم ولی با منشیش دوست نیستم. خیلی سخت وقت می‌ده.
- اشکالی نداره تلفنشو بده خودم وقت می‌گیرم.
مادر به مطب نفرولوژیست زنگ می‌زند.
- خانم یه وقت برای پسرم می‌خواستم.
- عزیزم وقت‌هامون تا آخر سال پره. اردیبهشت تماس بگیر.
- خانم، دکتر گفته باید پسرم سریع ویزیت بشه.
- آهان نامه از دکتر دارید؟
- بله.
- خب سه‌شنبه هفته‌ی آینده ساعت چهار بعد از ظهر این‌جا باشید بین مریض کارتون رو راه می‌ندازم.
-نمیشه زودتر؟ پسرم امتحان داره.
- خانم مثل این‌که شما متوجه نیستیدها! من اصلن نباید به شما وقت می‌دادم.
- باشه سه‌شنبه می‌آییم.
سه‌شنبه، ساعت چهار بعد از ظهر، مطب دکتر: تمام صندلی‌ها پر. گوش تا گوش مریض نشسته. توی راه‌پله پر از مریض....مادر به سختی خودش را به منشی می‌رساند.
- بفرمایید خانم؟
- من همون کسی هستم که هفته‌ی قبل به شما زنگ زدم.
- امرتون؟
- برای پسرم اومدم. این هم نامه‌ی دکتر. گفتید سه‌شنبه‌ی هفته‌ی بعد بیا.
- من گفتم؟!
- بله.
- امکان نداره من همچین حرفی زده باشم! ما تا اردیبهشت مریض جدید قبول نمی‌کنیم.
- خانم لطفن کار پسر منو راه بنداز. دستم به دامنت. این هم نامه‌ی دکتر.
-ببینم چی کار می‌تونم برات بکنم. می‌بینید که امروز کلی مریض دیالیزی بدحال داریم. بشین بین مریض می‌فرستمتون داخل. ولی طول می‌کشه‌ها. دم به دقیقه نیایی این‌جا بری روی اعصاب من. هر وقت صدات کردم میایی.
- چشم.
امیر دچار اضطراب بود. ترکیبی از بی‌قراری ناشی از بیش‌فعالی، استرس امتحان و استرس بیماری به جانش افتاده بود.
-مامان بیا بریم. تو که می‌دونی من امتحان دارم.
-عزیزم خودت که دیدی به چه سختی وقت گرفتم...یکمی صبر کن الان نوبتمون می‌شه.
ـ. ساعت ۱۰:۳۰ شب منشی آن‌ها را وارد اتاق دکتر می‌کند.
- بفرمایید جانم مشکل چیه؟
مادر برگه آزمایش را به دکتر می‌دهد. کلیه‌ی پسرم پروتئین دفع می‌کند.
- علامت خاصی داری؟
- نه دکتر. فقط به خاطر بیش‌فعالی ریتالین مصرف می‌کنم.
-مفاصلت درد نمی‌کنه.
- نه، مشکلی ندارم.
این یکی دو هفته تب نداشتی؟
- نه.
- ورزش زیاد می‌کنی؟
- نه تو فرجه‌ی امتحان‌ها هستم. یک ماهه هیچ ورزشی نکردم.
- فقط به خاطر این آزمایش اومدید این‌جا؟
- بله دکتر.
- شما مشکلی ندارید پسرم. این یک مساله‌ی طبیعی در نوجوان‌هاست. معمولن در سن شما در حالت ایستاده در طول روز پروتئین دفع می‌شه و شب‌ها خوب می‌شه. برای این‌که خیال‌تون راحت بشه یه آزمایش ادرار ۲۴ ساعته می‌نویسم. ادرار صبح تا زمان خوابیدن را از  ادرار شب تا صبح جدا کنید. هر وقت تونستید این آزمایش رو انجام بدید. عجله‌ای نیست. ادامه در پست بعد.
@hafezbajoghli


- لنی، تو کس و کاری نداری؟
- نه، متشکرم.


(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)
@hafezbajoghli



در پنجره‌ی گرد قایق کاکایی‌ها را می‌دید که در هوای گرفته‌ی صبحی در دمیدن مردد با پریشانی پرواز می‌کردند و جیغ و ویغ غم انگیز و بی‌معنی‌شان آسمان را پر کرده بود. آدم همیشه به شنیدن شیون‌های کاکایی‌ها خیال می‌کند که بار غم بر دل‌شان سنگین است، حال آن‌که جیغ‌هاشان هیچ معنایی ندارد و مسائل روانی خود آدم است که این احساس را در دلش بیدار می‌کند. آدم همه جا چیزهایی می‌بیند که وجود ندارد. این چیزها همه در دل خود آدم است. آدم به یک جور درون گو مبدل می‌شود که از زبان کاکایی‌ها و آسمان و باد و خلاصه همه چیز حرف می زند.
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)
پ.ن: شاید مهمترین کار تراپیست‌ها اینه که به مراجع‌شون نشون بدن این چیزهایی که فکر می‌کنی داری می‌بینی رو در واقع نمی‌بینی. تصورات درونی خودت هستن. همین.
پ.ن۲: اون چَه‌چَه‌های خیال انگیز پرنده‌ها در یک صبح بهاری لزومن ترانه‌سرایی‌های پرنده‌ی نر برای پرنده‌ی ماده و ناز و عشوه‌ی پرنده‌ی ماده برای پرنده‌ی نر نیست. شاید یه پرنده اسهال داره، یبوست داره، دلش درد می‌کنه، اصلن پرنده‌ی بیچاره سکته کرده یا تنگی نفس و ادم ریه داره. یا داره فحش خوار و مادر می‌ده به اون پرنده‌ی الدنگی که وقتی خودش تو لونه نبوده اومده با جفتش خوابیده. بعد ما می‌شینیم صداشون رو گوش می‌دیم و کیف می‌کنیم و فاز رومانتیک بر می‌داریم. دنیا رو اون طوری که می‌خواهیم می‌بینیم.
@hafezbajoghli



این قیافه رو نگیر. بالاخره یک وقت می‌رسه که اگه درست نگاه کنی عمر هیچ پیشامدی بیست و چهار ساعت بیشتر نیست.
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)

پ.ن: اگه این ذهن صاحب مرده عن‌بازی در نیاره، واقعن عمر هیچ پیشامدی بیشتر از بیست و چهار ساعت نیست.
@hafezbajoghli


تفاوت بزرگ میان انگلیس‌ها و آمریکایی‌ها این‌ است که برای آمریکایی‌ها احساس پوچی شخصی‌شان منبع اضطراب‌شان است و برای انگلیس‌ها سرچشمه‌ی آسایش فکرشان.
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)
پ.ن: من خودم هیچ وقت فکر نمی‌کردم پوچ‌گرایی این‌قدر برای من شفابخش باشه. خیلی از اضطراب‌هام رو با پوچ‌گرایی حل کردم. برای من عجیبه چرا بعضی آدم‌ها این‌قدر از پذیرش پوچی می‌ترسن و در به در دنبال معنا می‌گردن.  یه بار برای همیشه این شراب تلخ رو بخور و خودت رو راحت کن و انرژی و وقتت رو صرف دنبال نخود سیاه  رفتن نکن.
@hafezbajoghli



حتا اطمینان ندارم که حقیقتن عاشق این پسره شده باشم. شاید خیلی ساده و برای هوس باش خوابیدم و عشق فقط بهانه ایست که مثل همه‌ی زن‌های آمریکایی جانماز آب بکشم.
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)
@hafezbajoghli



وقتی آدم می‌بینه هیچ جور نمی‌تونه در جامعه‌ای غیر از همین زندگی کند - چون همین جامعه است که تمامی
احتیاجات مارو به وجود آورده و به همین علت فقط خودش می‌تونه اون‌ها را ارضا کنه - باید اول بتونه از خودش صرف‌نظر کنه. من از قرار معلوم مرد این کار نیستم....
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)
@hafezbajoghli


او نمی‌توانست صادقانه دروغ بگوید.
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)
پ.ن: بعضی‌وقت‌ها آدم مجبور می‌شه صادقانه دروغ بگه. مجبووووووووور! منظور دروغ مصلحتی نیست‌ها. منظور دروغ واقعی و بدون مصلحته، ولی خب صادقانه!
@hafezbajoghli


‌‌
حتا از پول و پله می‌ترسید. پول بد تله‌ایست. اول آدم صاحب پول است، بعد پول صاحب آدم می‌شود.
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)
@hafezbajoghli



خوشبختی از آن شیرینی‌هایی است که باید گرم‌گرم خورد. نمی‌شود آن‌را به منزل برد. همین‌که کسی بخواهد آن‌را به هر قیمت شده حفظ کند، گُه‌کاری می‌شود.
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)
پ.ن: یاد یکی از ابیات زیبای مثنوی معنوی مولانا افتادم:
صوفی ابن‌الوقت باشد ای رفیق/ نیست فردا گفتن از شرط طریق
پ.ن۲: چون شعر خیلی زیباییه، چند بیت بعدش رو این‌جا میارم:
صوفی ابن‌الوقت باشد ای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق
تو مگر خود مرد صوفی نیستی؟
هست را از نسیه خیزد نیستی
گفتمش پوشیده خوش‌تر سِرِّ یار
خود تو در ضمن حکایت گوش‌ دار
خوش‌تر آن باشد که سرّ دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
گفت مکشوف و برهنه بی‌غلول
بازگو، دفعم مِدِه ای بوالفضول
پرده بردار و برهنه گو که من
می‌نخسبم با صنم با پیرهن
گفتم ار عریان شود او در عیان
نه تو مانی نه کنارت نه میان
آرزو می‌خواه، لیک اندازه خواه
برنتابد کوه را یک برگ کاه
آفتابی کز وی این عالم فروخت
اندکی گر پیش آید جمله سوخت
فتنه و آشوب و خون‌ریزی مجوی
بیش ازین از شمس تبریزی مگوی
این ندارد آخر، از آغاز گوی
رو تمام این حکایت بازگوی

@hafezbajoghli




پخش زنده‌ی اتاق درمان رادیویی (مصاحبه‌ی روانپرشکی با بیماری که اختلال رفتاری خواب REM
(Rapid eye movement sleep behavior
disorder)
دارد.
شما هم اگر مشکل مشابه را تجربه کرده‌اید، می‌توانید تماس بگیرید و سوال خودتان را بپرسید.
برنامه‌ی "با من بگو"، رادیو سلامت
یکشنبه،  ۲۳ دی، رادیو سلامت، ساعت ده و پنج دقیقه صبح به مدت چهل دقیقه
راديو سلامت موج اف ام رديف ١٠٢ مگاهرتز
برای شنیدن در اینترنت می‌توانید "پخش زنده رادیو سلامت" را گوگل کنید.
@hafezbajoghli



Показано 20 последних публикаций.