یادداشت‌های یک روانپزشک


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Психология


من روانپزشک هستم. قسمت‌هایی از كتاب‌هایی كه می‌خوانم را همرسان می‌کنم و براي‌شان پی‌نوشت می‌نويسم. تلفن منشی برای گرفتن نوبت آنلاین
09120743890
https://t.me/Hafezbajoghli/9569

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Психология
Статистика
Фильтр публикаций



در صورتی که ویدئو در تلگرام قابل دانلود نبود، می‌توانید در اینستاگرام مشاهده کنید.



(بخش سوم و پایانی) سخنرانی من در مورد فرهنگ و اختلال شخصیت به همراه همکاران عزیزم در یک همایش روانپزشکی در اصفهان. ۱۸ بهمن ۱۴۰۳
https://www.instagram.com/reel/DFvPtknKzCt/?igsh=aWNnZWZ5ZWRwcTY=



در صورتی که ویدئو در تلگرام قابل دانلود نبود، می‌توانید در اینستاگرام مشاهده کنید.



(بخش دوم از سه قسمت) سخنرانی من در مورد فرهنگ و اختلال شخصیت به همراه همکاران عزیزم در یک همایش روانپزشکی در اصفهان. ۱۸ بهمن ۱۴۰۳
https://www.instagram.com/reel/DFvPLrzKtIA/?igsh=MWJ0bHpvb3NjZTBiMQ==




در صورتی که ویدئو در تلگرام قابل دانلود نبود، می‌توانید توسط این لینک در اینستاگرام مشاهده کنید.


(بخش اول) سخنرانی من در مورد فرهنگ و اختلال شخصیت به همراه همکاران عزیزم در یک همایش روانپزشکی در اصفهان. ۱۸ بهمن ۱۴۰۳
https://www.instagram.com/reel/DFvEjONqtxX/?igsh=MWtwZ3RmbzAwYTV5aQ==


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


(بخش دوم و پایانی) سخنرانی من در مورد فرهنگ و اختلال شخصیت به همراه همکاران عزیزم در یک همایش روانپزشکی در اصفهان. ۱۸ بهمن ۱۴۰۳


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
(بخش اول) سخنرانی من در مورد فرهنگ و اختلال شخصیت به همراه همکاران عزیزم در یک همایش روانپزشکی در اصفهان. ۱۸ بهمن ۱۴۰۳


آیا زندگی ما چیزی جز یک سلسله زوزه‌های بی‌معنی در بیابانی از ستارگان بی‌اعتنا نبود؟
(تونل، ارنستو سوباتو، مصطفی مفیدی)
@hafezbajoghli



صورتش زیبا بود. ولی چیزی خشک و جدی در چهره‌اش بود. گیسویش بلند و بلوطی رنگ بود. از حیث ظاهری به نظر نمی‌رسید بیش از بیست و شش سال داشته باشد ولی چیزی در وجود او بود که گذر سالیان را نشان می‌دهد. چیزی یادآور شخصی که عمری دراز را گذرانده است. نه موی خاکستری یا علامتی صرفن جسمانی بلکه چیزی تعریف نشدنی، چیزی روحی، شاید حالت قیافه‌ی او بود که چنین می‌نمود. ولی حالت قیافه را مگر می‌توان جسمانی خواند؟ حالت دور دهانش نبود؟ چون هرچند دهان و لب‌ها جسمانی محسوب می‌شوند، حالتی که ما به آن‌ها می‌دهیم، حتا بعضی خطوط پیرامون آن‌ها روحی‌اند... در آن موقع نمی‌توانستم مطمئن باشم. حالا هم نمی‌توانم تعریف کنم که چه چیزی در چهره‌ی او گواه برگذشت سالیان بود. شاید طرز صحبت کردن او بود.
تکرار کردم من خیلی به شما احتیاج دارم.
(تونل، ارنستو سوباتو، مصطفی مفیدی)
پ.ن: بعضی از نویسنده‌ها عیارشون بالاس. نمی‌دونم چیه یاچطوری آنالیز می‌شه. فقط می‌تونم بگم عیارشون بالاس. حتا یک پاراگراف مثل همین که این‌جا اوردم می‌تونه عیار یک نویسنده رو نشون بده.
@hafezbajoghli


ما حرف‌های زیادی داریم که باید بزنیم.

(تونل، ارنستو سوباتو، مصطفی مفیدی)

پ.ن: این جمله را را‌وی (نقاش) به خانمی می‌گوید که دقت خاص به یک پنجره در گوشه‌‌ی یکی از نقاشی‌های او در نمایشگاهش داشته و احساس می‌کند هیچ کس به اندازه‌ی او مفهوم نقاشی او را نفهمیده است.
دارم فکر می‌کنم آدم‌های کمی هستن که تمنای حرف زدن در رابطه رو داشته باشن. من زوج‌های زیادی را دیده‌ام. دغدغه‌ی اصلی بیشتر اون‌ها روان‌کردن رابطه، کاهش بدفهمی‌ها و تنش‌ها، بهتر کردن مشارکت فعال و بهتر کردن رابطه‌ی جنسی است. شاید تا حالا اصلن زوجی را ندیده باشم که تمنای حرف زدن با هم در مورد خیلی چیزهایی را داشته باشند که هوس هم‌صحبتی را در آن‌ها برانگیزد. ممکن است بگویید خب تو در آدم‌هایی که برای تراپی میان پیشت انتظار داری چنین رابطه‌ی عمیقی ببینی؟! اگه این طور بود که پیش تو نمیومدن. من هم حرف شما رو قبول می‌کنم ولی نه صد در صد. نهایتن می‌تونم ۹۵ درصد حرف شما رو قبول کنم. آخه من حتا رد پای چنین رابطه‌ی عمیقی رو هم ندیده‌ام. حد اقل باید رد پاش رو می‌دیدم. مثلن حتا یک نفر به من نگفته که در شروع رابطه اشتیاق به هم‌صحبتی در مورد خیلی چیزها بین‌شون وجود داشته. نهایتن می‌گن اولش رابطه‌ی خوبی داشتیم. ولی منظورشون از "خوب" چنین تمنا و هیجاناتی نیست. به قول قدیمی‌ها زن و مرد آتیش و پنبه‌ هستن دیگه. منظور همون آتیشیه که در بقیه‌ی رابطه‌ها گُر می‌گیره و الان همون آتیش به سردی گراییده. شاید آدم‌ها یاد نگرفتن که به همدیگه مثل یه کتاب نگاه کنن که میشه واژه به واژه خونده بشه و کشف بشه. نمی‌دونم چطوری می‌شه چنین انتظاری رو از رابطه در آدم‌ها ایجاد کرد. معمولن جامعه انتظاراتی که برآورده شدن‌شون سوددهی داشته باشه رو در آدم‌ها ایجاد می‌کنه. کاری به انتظاراتی که پول توش نیست نداره. همین الان به ذهنم رسید شاید جامعه خیلی هم از رابطه‌های عمیق خوشش نمیاد. هرچقدر گردش رابطه بیشتر باشه اقتصاد بهتر می‌چرخه. شروع و پایان رابطه‌ها معمولن هزینه دارن. این هزینه‌ها برای خیلی‌ها نون و آب داره و کلن گردش مالی رو بیشتر می‌کنه.‌ چرا باید جامعه از چنین موقعیت سودافزایی چشم‌پوشی کنه؟!
@hafezbajoghli


هیچ معلوم است چطور بعضی از مردان می‌توانند جلوی زنی را در خیابان بگیرند و با او گرم صحبت شوند و حتی پیشنهاد رابطه‌ی عشقی به او بدهند؟

(تونل، ارنستو سوباتو، مصطفی مفیدی)

پ.ن: شماره دادن تو خیابون مساله‌ی جالبیه. من دیدم بعضی‌ها از همین طریق رابطه‌ی خوبی پیدا کردن و ازدواج کردن و به خوبی و خوشی زندگی می‌کنن. به قول یکی از مراجعانم اگه بخت باهات یار باشه، با یه شلوار گشاد بری سوپر دریانی، نیمه‌ی گمشده‌ت را پیدا می‌کنی. خیلی‌ها که فکر می‌کنن اگه توی خیابون کسی شماره بده کار بدی می‌کنه، مثلن توی فرودگاه این کارو بد نمی‌دونن، یا توی سالن کنسرت یا نمایش بد نمی‌دونن، یا کافه، یا یه جای باکلاس به هرحال. خب بالاخره یه جایی باید آدما به همدیگه شماره بدن دیگه‌. خیابون خیلی جای بدیه ولی کافه خوبه؟! سالن نمایش خوبه؟! خب شاید یکی نیمه‌ی گم‌شده‌ش را تو مترو دید! چی کار کنه؟! بگه نه این‌جا جاش نیست؟!

@hafezbajoghli




سمینار یک روزه‌ی اختلال شخصیت در اصفهان. سخنرانی من در رابطه با فرهنگ و اختلال شخصیت است. فیلم سخنرانی خودم را این‌جا همرسان خواهم کرد.


شما هم دوست ندارید مهمونی‌های فامیلی رو برید ولی اگه دعوت‌تون نکنن ناراحت می‌شید؟
@hafezbajoghli


ولی بیش از هر گروه دیگری از نقاش‌ها بیزارم. البته تا حدی به آن علت که نقاشی رشته‌ای است که من بهتر از رشته‌های دیگر از آن سر در می‌آورم و معلوم است که برای ما بسیار موجه‌تر است که از چیزهایی که به آن‌ها آشنایی کامل داریم بیزار باشیم. ولی دلیل دیگری هم هست: منتقدان! این‌ها بلایی هستند که من هیچ وقت نشناختم‌شان. اگر من جراح بودم و آدمی که هیچ وقت چاقوی جراحی به دست نگرفته، دکتر نبوده و هرگز برای پنجه‌ی شکسته‌ی یک گربه آتل نگذاشته است می‌خواست به من یادآوری کند که در جراحی‌ام کجا به خطا رفته‌ام مردم چی فکر می‌کردند؟ در مورد نقاشی هم همین طور است. آن‌چه حیرت آور است این‌که مردم نمی‌فهمند که در نقاشی هم وضع همین طور است و گرچه به خودنمایی مردی که از جراح انتقاد می‌کند، می‌خندند با احترام تهوع آور به شیادهایی گوش میدهند که درباره هنر اظهار نظر می‌کنند. شاید برای گوش دادن به آوای منتقدی که زمانی نقاشی می‌کرده هرچند نقاشی‌ای تنک مایه، بتوان عذری تراشید. ولی این هم بی معنی و مهمل است؛ زیرا یک نقاش کم مایه چه رهنمودی می‌تواند به نقاشی چیره دست بدهد؟
(تونل، ارنستو ساباتو، مصطفی مفیدی)
پ.ن: قسمت اول انتقادش که به خود نقاشی بود خیلی خوب بود. آدم تو هر حرفه‌ای که باشه پدرسوختگی‌ها و تکنیک‌های پیچوندن و دور زدن و اغراق و عوام‌فریبی را در اون کار یاد می‌گیره و نسبت به شارلاتان‌بازی‌ها و ادا اطوارها و شوآف‌های حرفه‌ای که خودش و هیچ‌کس دیگری از اون‌ها مبرا نیست، آگاه می‌شه. برای همینه که همکارها منفورترین آدم‌های دنیا هستن. البته بعد از همسایه‌ها. کشف من اینه که منفورتر از همسایه، مخصوصن همسایه‌ی طبقه بالایی در دنیا وجود نداره. رتبه‌ی بعدی منفوریت می‌رسه به همکارها. برای تمام همکاران دنیا در تمام حرفه‌ها طول عمر با عزت و توأم با سلامتی آرزومندم.
پ.ن۲: قسمت دوم تحلیلش خیلی خوب بود. منتقدان هنری هم آدم‌های جالبین. خب بالاخره این هم یه شغلیه برای خودش. بعضی‌ها باید منتقد هنری باشن دیگه. خود هنرمندها که دانش تئوری‌ و اشراف به مکاتب مختلف رو ندارن. از طرف دیگه حوصله و وقت این روده‌درازی‌های هنری را هم ندارن. خب طبیعیه که یه سری میان وارد چنین شغلی می‌شن. این از اون شغل‌هاییه که توی روزنامه آگهی نداره. من یادم نمیاد تا حالا آگهی استخدام برای منتقد هنری جایی دیده باشم. بعضی شغل‌ها هستن که به درجاتی از خودباحال پنداری و خودخفن‌پنداری نیاز دارن. فرض کنید این آدم‌های خودباحال‌پندار وجود نداشتن و طبیعتن هیچ مجله‌ی معتبر هنری هم وجود نداشت که به تحلیل آثار هنری بپردازه. در نتیجه چیزی به اسم رتبه‌بندی هنرمندان وجود نداشت. هنرمندها برای برجسته‌شدن و دیده‌شدن نیاز دارن برده‌ی همین منتقدان بی‌مایه و بچه‌پررو بشن. یعنی اون‌چیزی که به آثار هنری اعتبار می‌ده و اون‌ها رو وارد مافیای هنر می‌کنه همین منتقدان هستن. دنیا همین قدر مسخره‌بازی و قاتی پاتیه. شما با این لنز هر حرفه و تخصص دیگه‌ای رو ببینی همین داستانه. کلن که دنیای چیپی داریم. دنیا مال آدم حسابی‌ها نیست. آدم‌های چیپ و وزه منابع دنیا رو تصاحب می‌کنن. حق هم دارن. دنیا مال خودشونه.
@hafezbajoghli


با لبخند سرزنش‌باری به من نگاه کرد. گفت کجای کاری؟ آن حقه‌بازها را می‌گویی؟ انجمن ما تنها انجمن روانکاوی است که از مقبولیت بین‌المللی برخوردار است.
(تونل، ارتستو ساباتو، مصطفی مفیدی)
پ.ن: برای من عجیبه چرا این‌قدر روانکاوی درگیر فرقه‌گری شده. اون هم در حد تعصبات مذهبی. من هیچ رشته‌ی دیگری را ندیده‌ام که این‌قدر اسیر این ماجرا بشه. مثلن هیچ کس رو ندیده‌م ادعا کنه من تنها درمانگر اعتیاد در ایران هستم. یا فقط در صورتی‌که عضو انجمن ما باشی اجازه داری اسم خودت رو درمانگر اعتیاد بذاری. همین‌طور CBT، DBT ، رابط-مشاوره، زوج‌درمانی....من این در و دکون را در هیچ مکتب دیگر روان‌درمانی ندیده‌م.
@hafezbajoghli


با همان نگاه نافذی که پیروان فروید برای حرفه‌شان لازم می‌دانند در من کاوید....

(تونل، ارنستو ساباتو، مصطفی مفیدی)

پ.ن: این آدم‌های ادایی که با نگاه‌شون ژست می‌گیرن هم جالبن. من این ادا اطوارها رو بیشتر در تراپیست‌ها و نقاش‌ها دیدم.
@hafezbajoghli


هر مثالی که خودتان می‌خواهید انتخاب کنید: روانکاوی، کمونیسم، فاشیسم، ژورنالیسم... من به چیز خاصی نظر ندارم؛ همه‌ی آن‌ها برای من نفرت‌آورند.
(تونل، ارنستو ساباتو، مصطفی مفیدی)
@hafezbajoghli


من یه کشفی کردم!


وقتی کسی جمله‌ش رو این طوری شروع می‌کنه که "من یه تم....."


در ۹۹ درصد موارد ادامه‌ی جمله‌اش  "مذهبی دارم" است.

@hafezbajoghli


نظر شما در مورد مردی که در برابر اشک‌های همسر/پارتنرش دچار به هم ریختگی نشود، کلامی با او همدلی کند، مثلن بگوید عزیزم گریه نکن ولی تحت تاثیر قرار نگیرد، چیست؟
Опрос
  •   ۱- (من زن هستم) اولین چیزی که به ذهنم می‌رسد، یک مرد قوی است.
  •   ۲- (من مرد هستم) اولین چیزی که به ذهنم می‌رسد، یک مرد قوی است.
  •   ۳- (من زن هستم) اولین چیزی که به ذهنم می‌رسد اینه که چنین مردی کنسله.
  •   ۴- (من مرد هستم) اولین چیزی که به ذهنم می‌رسد اینه که چنین مردی کنسله.
  •   ۵- (من زن هستم) نظری ندارم.
  •   ۶- (من مرد هستم) نظری ندارم.
363 голосов


خانم ۳۰ ساله‌ای به دلیل افسردگی ۲ سال است تحت نظر روانپزشک است.

-روانپزشک: چطورید؟
-می‌دونید که کم خونی داشتم. دکتر داخلی تشخیص داد به خاطر کمبود ویتامین B12 است. ۳ روز پیش برام ویتامین نوشت. ولی فکر می‌کنم به من نمی‌سازه.
- چطوری نمی‌سازه؟
- به من تپش قلب می‌ده. من مدت‌ها بود تپش قلب نداشتم.
- خانم ویتامین که تپش قلب نمی‌ده! اصلن ویتامین‌های گروه B در مصرف متعادل هیچ عارضه‌ای ندارن. تپش قلب‌تون احتمالن به خاطر حملات پنیکه.
- آهان. ولی دو روزه واقعن اذیتم می‌کنه.
- نگران نباشید براتون داروی آرام‌بخش می‌نویسم که بهتر بشید.
فردا بیمار در خانه‌اش دچار بیهوشی و زمین خوردگی می‌شود. شانس می‌آورد غیر از زخم سطحی بینی سرش آسیبی نمی‌بیند. شوهرش با اورژانس تماس می‌گیرد و به بیمارستان منتقل می‌شود.
- متخصص طب اورژانس: خانم سابقه‌ی زمین خوردن قبلن داشتید؟
- نه اولین باره.
- داروی جدیدی دارید می‌خورید؟
- بله، ویتامین B12
- چرا؟ مگه ویتامین B12 شما کم بود؟
- بله، کم‌خونی مگالوبلاستیک داشتم. دکتر داخلی تجویز کرد.
- قبل از زمین خوردن متوجه شدید داره یه اتفاقی میفته؟
- نه اصلن. نفهمیدم چی شد.
- بیهوش شدید؟
-شوهر: بله دکتر. من اون‌جا بودم. بیهوش شد و زمین خورد ولی حدود ۱ دقیقه بعد به هوش اومد.
متخصص طب اورژانس در ذهنش به آریتمی ( نامنظمی ضربان قلب) فکر می‌کند. البته وقتی بیمارستان می‌آیند ضربان قلب منظم است و نوار قلب طبیعی است.
- خانم شما این مدت دچار تپش قلب نبودید؟
- چرا بودم. خوب شد گفتید. به خاطر پنیکم بود.
- چطوری فهمیدید به خاطر پنیکه؟
- روانپزشک گفت.
- چقدر وقته تپش قلب دارید؟
- ۲ روزه.
- ۲ روز؟! یعنی یک روز بعد از خوردن ویتامین B12؟!
- بله دکتر. چقدر شما دقیق سوال می‌پرسید. من اولش به فکرم رسید این دارو به من نمی‌سازه ولی روانپزشکم گفت ویتامین B12 هیچ عارضه‌ای نداره. توی اینترنت هم که سرچ کردم عارضه‌ای ننوشته بود براش.
متخصص طب اورژانس مطالبی را در ذهنش مرور می‌کند و می‌گوید باید حتمن به لیست آزمایش‌های شما اندازه‌گیری پتاسیم را اضافه کنم. خودش با آزمایشگاه تماس می‌گیرد و می‌گوید پتاسیم هم چک شود و جوابش را سریع تلفنی بگویند.
تکنسین آزمایشگاه نیم ساعت بعد زنگ می‌زند و می‌گوید پتاسیم بیمار 2.7 است.
-متخصص طب اورژانس: پس درست حدس زده بودم. مصرف ویتامین B12 باعث هایپوکالمی (کم شدن پتاسیم خون) شده و به دنبالش بیمار آریتمی کرده و زمین خورده. وقتی به بیمارستان آمده، آریتمی برطرف شده و نوار قلب و معاینه نرمال است.
- خیلی شانس اوردید. ممکن بود دچار آریتمی خیلی شدیدتر یا حتا کشنده می‌شدید. پتاسیم شما خیلی پایین اومده.
-شوهر بیمار: دکتر مگه ویتامین B12 پتاسیم رو پایین می‌ندازه؟
- همین‌جوری نه. ولی کسی که آنمی مگالوبلاستیک داره، وقتی یه دفعه ویتامین B12 می‌گیره، موتور ساختن گلبول‌های قرمز در مغز استخوانش روشن می‌شه و بدن به سمت وضعیت تولید (آنابولیک) پیش می‌ره. هر تولیدی نیاز به مواد اولیه داره. یکی از مواد اولیه‌ی مهم برای تولید هر سلولی در بدن پتاسیم است. برای همین ممکنه یه دفعه سطح پتاسیم افت کنه. چون برای تولید گلبول‌های قرمز جدید مصرفش بالا می‌ره. پایین اومدن پتاسیم خیلی خطرناکه. می‌تونه آریتمی‌های کشنده بده. متخصص داخلی حتمن باید حواسش می‌بود و از شما می‌خواست که در چند روز اول روزانه پتاسیم خون را چک کنید.
- متخصص داخلی فقط برای من نسخه نوشت. چنین چیزی به من نگفت. روانپزشک هم گفت اصلن ویتامین‌ها عارضه ندارن.
پ.ن: این اتفاق برای من نیفتاده. اما اگر من هم به جای آن روانپزشک بودم، هیچ اطلاعی از کاهش پتاسیم به دنبال مصرف ویتامین B12 نداشتم و صحبت مراجعم که گفته‌بود بعد از مصرف ویتامین دچار تپش قلب شده را جدی نمی‌گرفتم و در کنار متخصص داخلی در میس شدن تشخیص آریتمی مراجعم سهم داشتم و به خاطر بی‌سوادی‌ام شرمنده‌ی مراجعم، همسرش، و همکارم می‌شدم.
@hafezbajoghli



پیش از آن‌که حرفم را ادامه دهم باید بگویم که من از فرقه‌ها، انجمن‌های اخوت، اصناف، گروه‌ها به طور کلی و هر مجمعی از آدم‌های کودن که به دلایل حرفه‌ای، ذوقی یا دیوانگی‌های مشابه دور هم جمع می‌شوند نفرت دارم.
(تونل، ارنستو ساباتو، مصطفی مفیدی)
پ.ن: من که هیچ وقت در خودم نمی‌دیدم تو یه فرقه و گروه صنفی برم و خودم رو با اون‌ها هماهنگ کنم. همیشه تک‌رو بودم. هزینه‌اش رو هم دادم و همچنان دارم می‌دم. به هر حال resource ها در گروه‌ها و فرقه‌هاست. به گفته‌ی سعدی "به دریا در منافع بی‌شمار است/ وگر خواهی سلامت برکنار است" من راه "سلامت برکنار" را انتخاب کردم و خودم رو از چپوندن در هر فرقه و گروه حرفه‌ای و صنفی بیرون کشیده‌م. البته که الان معتاد به تک‌روی شده‌م. آزادی بیان عقیده‌ام و جسارتم در به چالش‌کشیدن مفاهیم جریان اصلی را مدیون تک‌روی هستم. آدم وقتی فرقه‌ای بشه ناچاره خودش رو با مصالح گروه هماهنگ کنه. طبق یک قانون نانوشته کسی نمی‌تونه عقیده‌های متفاوت با جریان اصلی گروهی که بهش احساس تعلق می‌کنه داشته باشه. دلیلش هم مشخصه. هیچ گروهی "گوسفند سیاه" رو تحمل نمی‌کنه. ترس از طرد شدن به خودسانسوری منجر می‌شه. من آزادی‌ بیانی که در تک‌روی به دست اوردم را با هیچ منفعت و مصلحت فرقه‌ای عوض نمی‌کنم. در جامعه‌ی ما به اندازه‌ی کافی خط قرمز هست، آدم عاقل با چسبیدن به یک گروه خط‌قرمزهای اضافی نباید برای خودش درست کنه.
@hafezbajoghli



یک خانم ۳۰ ساله به دلیل حملات پنیک و افسردگی ۳ سال است تحت نظر روانپزشک است.

- خیلی وقته ندیدمتون. حالتون چطوره؟
- بله دکتر، فکر کنم ۹ ماه پیش بود اومدم پیش‌تون. والا خوب که نیستم. اگه خوب بودم که پیش شما نمیومدم.
- خب، من آماده‌ام گوش بدم. در خدمت شما هستم.
- راستش یه مدته دست و پام گز‌گز می‌شه.
- وقتی دچار اضطراب می‌شید این طور می‌شه؟
- نه، اولش موقع اضطراب بود. ولی الان بیشتر وقت‌ها این طوریم. خیلی هم انرژیم کم شده.
- تیروییدتون کنترله؟
- بله، روزی یه لووتیروکسین می‌خورم.
- گفتید چقدر وقته علایم‌تون بدتر شده؟
-حدود ۳ ماهه.
- قبلش اتفاقی افتاده بود؟
- بله، پدرم TIA کرد (سکته‌ی مغزی گذرا) بیمارستان بستری شد. خوشبختانه الان بهترن ولی خیلی استرس کشیدیم.
-احتمالن به خاطر فشارهای روحی باشه که این مدت به شما وارد شده. با این حال براتون یه آزمایش کامل می‌نویسم که خیال‌تون راحت بشه.
- آزمایش تیرویید هم لطفن بنویسید.
- بله، حتمن.
هفته‌ی آینده:
- خب TSH که نرماله. خیال من از تیرویید راحته. چربی و قند هم که ندارید. عه....چرا هموگلوبین‌تون این قدر پایینه؟ هموگلوبین ۹ شده‌. خیلی پایینه. شما که کم‌خونی نداشتید!
- نه نداشتم.
- توی خانم‌ها به خاطر خونریزی ماهیانه خیلی شایعه. یه مدت قرص آهن بخورید.
- برام می‌نویسید؟
- بهتره دکتر داخلی براتون بنویسه.
داماد خواهرش متخصص داخلی است. شب در مهمانی او را می‌بیند و سر میز شام سر صحبت را با او باز می‌کند:
- دکتر، ببخشیدها، سرشام می‌تونم یه سوال پزشکی ازتون بپرسم؟
- بله، بفرمایید.
- علت کم‌خونی چی می‌تونه باشه؟
- خیلی دلایل می‌تونه داشته باشه.
- آزمایشم نشون داده کم خونی دارم. به روانپزشک نشون دادم گفت قرص آهن باید بخورم. گفت دکتر داخلی باید برات بنویسه. شما می‌تونید برام نسخه کنید؟
- بله، حتمن. کد ملی‌تون رو در واتساپ برای من بفرستید امشب براتون نسخه می‌کنم.
-روانپزشک: خب خوشحالم که دکتر داخلی هم نظرش همین بود. در کنار داروهای من روزی یه دونه فروس سولفات بخورید.
۳ ماه بعد در پارک کتی‌جون را می‌بیند.
- کتی جون: چرا مثل همیشه نیستی؟
- یعنی چطوریم؟
- نمی‌دونم، یه چیزی تغییر کرده. رنگ روت رفته.
- کم‌خونی دارم. دارم فروس سولفات می‌خورم.
- آهان پس مال همونه. چقدر وقته داری قرص می‌خوری؟
-۳ ماه.
- پس چرا خوب نشدی؟! به نظر من دکترت رو عوض کن. پیش کی می‌ری؟
- داماد خواهرم برام نسخه نوشت.
- من یه دکتر داخلی خیلی خوب می‌شناسم. بهتره اون هم تو رو ببینه.
- حوصله‌ی منتظر شدن تو مطب دکترها رو ندارم.
- نگران نباش، من با منشیش دوستم. برات وقت می‌گیرم. فقط یه آزمایش جدید بگیر و برو پیشش.
هفته‌ی بعد در مطب دکتر متخصص داخلی:
- خانم عدد هموگلوبین شما در این ۳ ماه تغییری نکرده. روی همون ۹ مونده.
- علتش چیه؟
دکتر از او برای معاینه اجازه می‌گیرد. اول چشم‌های اورا معاینه می‌کند و متوجه می‌شود که زردی ندارد.
-لطفن زبون‌تون رو بیرون بیارید.
زبون‌تون چقدر صاف و براق شده! لازمه معاینه‌ی عصبی انجام بدم.
دکتر متوجه می‌شود که حس لرزش در هر دو پا کم شده. حس درد و حرارت نرمال است. در معاینه‌‌ی رفلکس‌ها، رفلکس آشیل خیلی ضعیف است. رفلکس‌های زانو افزایش یافته‌اند.
خانم بخوابید من رفلکس کف پاتون رو معاینه کنم.
دکتر متوجه می‌شود رفلکس بابنسکی مثبت است.
- بلند بشید بایستید. من هوای شما رو دارم که زمین نخورید. لطفن هر دو دست را به جلو بکشید، حالا چشم‌هاتون رو ببندید.
وقتی بیمار چشمانش را بست، تعادلش را از دست داد و نزدیک بود بیفتد که دکتر دستش را گرفت و کمک کرد روی صندلی بنشیند.
- تست رومبرگ هم در شما مثبته. علایمتون به کاهش ویتامین B12 می‌خوره.
- علتش چیه؟
- باید یه سری آزمایشات براتون درخواست بدم.
روز بعد دکتر جواب آزمایش ا می‌بیند:
- ویتامین B12 در آزمایش کم است....من حدسم اینه که مشکل معده داشته باشید. با توجه به این‌که کم کاری تیرویید دارید، احتمال بیماری‌های اتوایمیون (خودایمنی) دیگه هم دارید. اگه معده دچار اتروفی ( نازک شدن لایه‌ی مخاطی به دلیل خودایمنی) بشه، به خاطر عدم ترشح یک ماده به نام "فاکتور داخلی" ویتامین B12 از روده جذب نمی‌شه. کم خونی شما از نوع فقر آهن نیست. به خاطر کمبود ویتامین B12 است.
- با این‌که به خاطر بیماریم ناراحتم ولی خیلی خوشحالم که بیماریم رو تشخیص دادید. هیچ دکتری این طوری منو معاینه نکرد و دقت نشون نداد.
پ.ن: این اتفاق برای من نیفتاده، اما اگر من هم به جای آن روانپزشک بودم بیمارم را معاینه نمی‌کردم، و صرفن بر اساس نظر متخصص داخلی اول قانع می‌شدم که مراجعم کم‌خونی فقر آهن دارد و نیازی به توصیه برای second opinion از یک پزشک دیگر نمی‌دیدم و به نوبه‌ی خودم در میس شدن تشخیص پزشکی مراجعم سهم داشتم و شرمنده‌ی او می‌شدم.

@hafezbajoghli

Показано 20 последних публикаций.