تیلی جز آلمانی سوییسی و فرانسه زبانی بلد نبود و لنی هم هیچ یک از این زبانها را نمیدانست. به علت این حجاب بیزبانی که میانشان کشیده شده بود منظور هم را خوب میفهمیدند. در زمینهی روابط انسانی از این بهتر نمیشد تصور کرد، اما دخترک به او حقهی کثیفی زده بود. صفحه چهای لینگافون را خریده بود و پنهانی زبان یاد میگرفت تا اینکه یک روز بی آنکه لنی آمادگی داشته باشد ناغافل زرتی شروع کرده بود انگلیسی حرف زدن. این کار او مثل مشتی بود که توی صورت لنی زده باشند. کلک روابطشان کنده شده بود. مردم ملاحظهی هیچ چیز را نمیکنند. حتا فکر این نیستند که روابط انسانی را حفظ کنند. به زودی کار به اینجا کشید که: «آره تیلی جان منم تو رو دوست دارم. معلومه تیلی تا آخر عمر. قول میدم. تو دختر نازی هستی. میدونم تیلی، میدونم که حاضری هر کاری برام بکنی. فوندویی که تو درست میکنی جدن لنگه نداره. حالا دیگه بگذار برم. اینجا خیلی گرمه. آدم خفه میشه. آخه میدونی یک نفر جلوی هتل دورف منتظرمه. باید برم اسکی یادش بدهم. حتما باید برم. خداحافظ. باز میبینمت. خاطر جمع. خیلی زود. خاطرت جمع باشه. مال توام تیلی. خوب دیگر خداحافظ و همین، تمام شد. دیگر هیچ جور نمیشد دو نفر همدیگر را دوست داشته باشند. مخترع روش لینگافون دشمن بشر بوده. حجاب بی زبانی را دریده. توی روابط شیرین عاطفی خرابی کرده و زیباترین ماجراهای عاشقانه را به هم زده.
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)
@hafezbajoghli
(خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری، سروش حبیبی)
@hafezbajoghli