#سوال
آیا متن زیر از ابن سینا هست؟ و اگر هست پاسخ علم چیه؟
#پاسخ
اینها مباحث فلسفی برگرفته از فلسفه ارسطویی است که در زمان ابن سینا متداول بود. پس از تحلیل کانت در کتاب «نقد خرد محض» کل این مباحث و استدلال های مشابه از اعتبار افتاد و دیگر محل گفتگوی جهانی فلاسفه نیست گرچه هنوز در میان متکلمین رواج دارد.
مسلما علم از مباحث وجودی جداست. اینکه چرا بجای اینکه هیچ نباشد چیزی هست.
در نظر برخی فلاسفه از جمله اسپینوزا و یا نظریات کیهانشناسی تورمی، کل جهان موسوم به مثابه بسگیتی که جهان ما جزیی ازآنست و خود آنچیزی است که قبلا واجب الوجود نامیده میشد.
@FarazTed
آیا متن زیر از ابن سینا هست؟ و اگر هست پاسخ علم چیه؟
برهان امکان وجوب ابن سینا
در برهان سینوی بیان میکند که هرچیزی که بتوان تصور کرد، اعم از اینکه وجود داشته باشد یا نه، یکی از این ۳ وضعیت را دارد:
واجبالوجود(موجود بالذات): چیزی که وجود نداشتن آن محال است.
ممکنالوجود (موجود بالغیر): آنچه وجود برایش نه محال باشد و نه ضروری، یعنی چیزی که ممکن است موجود باشد و ممکن است موجود نباشد. به عبارت دیگر بودن و نبودن برایش مساوی است.
ممتنعالوجود: چیزی که وجود داشتن آن محال است.
با استفاده از مفهوم واجبالوجود:
واجبالوجود ازلی و ابدی است؛ زیرا با نبود آن در هر زمانی، دیگر نبودنش محال نیست و این خلاف فرض است (یعنی اگر چنین باشد دیگر آن موجود واجب الوجود نیست).
واجبالوجود نمیتواند به هیچ شرطی مشروط و به هیچ چیزی وابسته باشد؛ زیرا اگر اینطور باشد، وجود چیزی که وجود نداشتن آن محال است نقض میشود.
واجبالوجود خالص و یکپارچهاست و مرکب نیست؛ زیرا خلاف فرض است.
واجبالوجود یکتا و واحد است؛ زیرا اگر مثلاً دو واجبالوجود داشته باشیم، باید یکی صفتی داشته باشد که دیگری ندارد، زیرا در غیر این صورت، هردو یکی بودند و دیگر تفاوتی نداشتند؛ پس موجود مذکور متناهی و محدود است و دیگر واجب نیست.
بر این اساس، هر موجودی، یا واجبالوجود بالذات است یا ممکنالوجود بالذات. در فرض نخست، مطلوب، ثابت و حاصل است؛ و در فرض دوم، ممکن برای موجود شدن، نیازمند واجب است.
#پاسخ
اینها مباحث فلسفی برگرفته از فلسفه ارسطویی است که در زمان ابن سینا متداول بود. پس از تحلیل کانت در کتاب «نقد خرد محض» کل این مباحث و استدلال های مشابه از اعتبار افتاد و دیگر محل گفتگوی جهانی فلاسفه نیست گرچه هنوز در میان متکلمین رواج دارد.
مسلما علم از مباحث وجودی جداست. اینکه چرا بجای اینکه هیچ نباشد چیزی هست.
در نظر برخی فلاسفه از جمله اسپینوزا و یا نظریات کیهانشناسی تورمی، کل جهان موسوم به مثابه بسگیتی که جهان ما جزیی ازآنست و خود آنچیزی است که قبلا واجب الوجود نامیده میشد.
@FarazTed