#غربت_زیبا
#پارت_17
#فصل_2
که دیدم یه پسر وایساده جلوی در وایساده اومدم رد بشم که
گفت:
ـ کجا جوجه ؟
بودی حالا
لعنتی ایرانی هم بود!!!
ـ آقا برو اونور مزاحم نشو
ـ پس ایرانی هم هستی جوجه!!
ـ آقا برو اونور!
ـ خیلی وقته ایرانی نکردم.
یهو اعصبی شدم
و مشتمو کوبیدم توی دهنش
یهو جوری سمتم اومد که گفتم فاتحم خوندست
و گفت :
ـ امشب جوری میکنمت
تا آخر عمر آدم شی!!!!
همون لحظه صدای مردونه و قشنگ ارج اومد:
ـ پسر جون!!
داری به مال من دست میزنی؛
پس باید دستتو بشکنم نه ؟
پسره برگشت و نگاهی به ارج کرد و گفت:
ـ دیگه ماله منه
ارج لبخندی زد
و گفت:
ـ تو خودت مال منی چی میگی مرتیکه تخم سک ؟!
پسره نگاهی به من کرد و
بعد هم نگاهی به سینم و گفت :
ـ عمراا از یه ۸۵ بگذرم
ارج قرمز قرمز شده بود
و یهو یورش برد سمت اون مرتیکه
و شروع کرد زدنش؛
آنقدر زده بودش،
پسره دیگه جون نداشت
و به زور گفت:
ـ گوه خوردم آقا گوه خوردم
ارج بلند شد و گفت؛
ـ حالا شد !
از روش بلند شد
و گفت:
ـ بار آخرت باشه به جایی که نباید نگا میکنی!!
دفعه ی بعد میگامت پسر چون!
اینو گفت و اومد سمتم و گفت:
ـ خوبی عزیزم ؟
آروم سر تکون دادم
دستمو گرفت و با هم رفتیم بیرون از رستوران!
ـ مامانم کوش ؟
ـ سوییچ دادم بره تو ماشین بشینه
تا بریم،
دیدم نیومدی نگرانت شدم سریع اومدم
ـ ارج یه چی بگم ؟
ـ جانم ؟
ـ عاشقتم.
ـ منم.
یهو وایساد و گفت :
ـ نفس ؟
ـ جانم ؟
ـ میگم حالا که عاشقمی زنم میشی ؟
ـ نمیدونم
ـ نفس!!!......
🌑 @Dark_moon_story
#پارت_17
#فصل_2
که دیدم یه پسر وایساده جلوی در وایساده اومدم رد بشم که
گفت:
ـ کجا جوجه ؟
بودی حالا
لعنتی ایرانی هم بود!!!
ـ آقا برو اونور مزاحم نشو
ـ پس ایرانی هم هستی جوجه!!
ـ آقا برو اونور!
ـ خیلی وقته ایرانی نکردم.
یهو اعصبی شدم
و مشتمو کوبیدم توی دهنش
یهو جوری سمتم اومد که گفتم فاتحم خوندست
و گفت :
ـ امشب جوری میکنمت
تا آخر عمر آدم شی!!!!
همون لحظه صدای مردونه و قشنگ ارج اومد:
ـ پسر جون!!
داری به مال من دست میزنی؛
پس باید دستتو بشکنم نه ؟
پسره برگشت و نگاهی به ارج کرد و گفت:
ـ دیگه ماله منه
ارج لبخندی زد
و گفت:
ـ تو خودت مال منی چی میگی مرتیکه تخم سک ؟!
پسره نگاهی به من کرد و
بعد هم نگاهی به سینم و گفت :
ـ عمراا از یه ۸۵ بگذرم
ارج قرمز قرمز شده بود
و یهو یورش برد سمت اون مرتیکه
و شروع کرد زدنش؛
آنقدر زده بودش،
پسره دیگه جون نداشت
و به زور گفت:
ـ گوه خوردم آقا گوه خوردم
ارج بلند شد و گفت؛
ـ حالا شد !
از روش بلند شد
و گفت:
ـ بار آخرت باشه به جایی که نباید نگا میکنی!!
دفعه ی بعد میگامت پسر چون!
اینو گفت و اومد سمتم و گفت:
ـ خوبی عزیزم ؟
آروم سر تکون دادم
دستمو گرفت و با هم رفتیم بیرون از رستوران!
ـ مامانم کوش ؟
ـ سوییچ دادم بره تو ماشین بشینه
تا بریم،
دیدم نیومدی نگرانت شدم سریع اومدم
ـ ارج یه چی بگم ؟
ـ جانم ؟
ـ عاشقتم.
ـ منم.
یهو وایساد و گفت :
ـ نفس ؟
ـ جانم ؟
ـ میگم حالا که عاشقمی زنم میشی ؟
ـ نمیدونم
ـ نفس!!!......
🌑 @Dark_moon_story