#غربت_زیبا
#پارت_16
#فصل_2
ـ خداحافظ
گوشی رو گذاشتم روی میز و ارج گفت:
ـ کی بود ؟
ـ رییسم.
ـ چی گفت ؟
ـ گفت از فردا ساعت ۷ تعطیل میشیم
ـ آهان خوبه!
ـ آره.
همون لحظه غذا رو آوردن
هر کی غذاشو گذاشت جلوی خودش
و شروع کردیم به خوردن غذاهامون،
یه کم خوردم
و یه تیکه از پیتزای مامان برداشتم
و شروع کردم خوردن،
مامان چپ چپ نگام کرد!!
و مظلومانه گفتم:
ـ چیه مامان ؟
ـ هیچی مادر بیا منم بخور
یهو ارج زد زیر خنده
بد نگاهش کردم
و با حرص گفتم:
ـ درد!!
ـ عزیزم؟
ـ کوفت!
یه تیکه هم از سوشی ارج برداشتم و شروع کردم خوردن
ارج چپ چپ نگاهم کرد
و با لحن حق به جانبی گفتم:
ـ دوست داشتم خوردم
ـ منم میخوری یعنی ؟
ـ چرا بخورمت ؟
ـ چون منم دوست داری.
ـ کی گفته ؟
ـ همه!
اومد یه تیکه از استیکمو برداره که محکم زدم روی دستش و گفتم:
ـ غذای خودتو بخور!!
ـ چشم تو غذای منو بخور
من نخورم؟
ـ دقیقا
ـ زهرمار!
شروع کردم غدامو خوردن
و اون دو تا زل زده بودن بهم
که گفتم:
ـ غذام تموم بشه
غذای شما هم میخورم
یهو شروع کردن غذا خوردن
و من آروم خندیدم!!!
و گفتم:
ـ آفرین
و شروع کردیم خوردن همه
بدون سر و صدا
بعد از تموم شدن غذا
همه بلند شدیم
و من رفتم سرویس
ارج و مامان هم رفتن حساب کنن
بعد از اینکه کارام رو کردم،
از سرویس اومدم بیرون.......
🌑 @Dark_moon_story
#پارت_16
#فصل_2
ـ خداحافظ
گوشی رو گذاشتم روی میز و ارج گفت:
ـ کی بود ؟
ـ رییسم.
ـ چی گفت ؟
ـ گفت از فردا ساعت ۷ تعطیل میشیم
ـ آهان خوبه!
ـ آره.
همون لحظه غذا رو آوردن
هر کی غذاشو گذاشت جلوی خودش
و شروع کردیم به خوردن غذاهامون،
یه کم خوردم
و یه تیکه از پیتزای مامان برداشتم
و شروع کردم خوردن،
مامان چپ چپ نگام کرد!!
و مظلومانه گفتم:
ـ چیه مامان ؟
ـ هیچی مادر بیا منم بخور
یهو ارج زد زیر خنده
بد نگاهش کردم
و با حرص گفتم:
ـ درد!!
ـ عزیزم؟
ـ کوفت!
یه تیکه هم از سوشی ارج برداشتم و شروع کردم خوردن
ارج چپ چپ نگاهم کرد
و با لحن حق به جانبی گفتم:
ـ دوست داشتم خوردم
ـ منم میخوری یعنی ؟
ـ چرا بخورمت ؟
ـ چون منم دوست داری.
ـ کی گفته ؟
ـ همه!
اومد یه تیکه از استیکمو برداره که محکم زدم روی دستش و گفتم:
ـ غذای خودتو بخور!!
ـ چشم تو غذای منو بخور
من نخورم؟
ـ دقیقا
ـ زهرمار!
شروع کردم غدامو خوردن
و اون دو تا زل زده بودن بهم
که گفتم:
ـ غذام تموم بشه
غذای شما هم میخورم
یهو شروع کردن غذا خوردن
و من آروم خندیدم!!!
و گفتم:
ـ آفرین
و شروع کردیم خوردن همه
بدون سر و صدا
بعد از تموم شدن غذا
همه بلند شدیم
و من رفتم سرویس
ارج و مامان هم رفتن حساب کنن
بعد از اینکه کارام رو کردم،
از سرویس اومدم بیرون.......
🌑 @Dark_moon_story