🎯 چطور بعضی از انسانها دست به خشونتهایی بینهایت سنگدلانه میزنند؟
🔴 تصور عمومی این است که کسانی که دست به خشونتهای دهشتناک میزنند، قلبی سیاه و ذاتی پست دارند. آنها سادیستهای دیوانهای هستند که از رنجکشیدن قربانیانشان لذت میبرند؛ هیولاهای ظالمی که بویی از انسانیت نبردهاند. روی باومایستر، روانشناس مشهور، نام این باور عمومی را «افسانۀ شر مطلق» گذاشته است و به این دلیل آن را افسانه مینامد که واقعیت ندارد: سادیسم چنان پدیدۀ نادری است که واقعاً روانشناسی حرف چندانی دربارۀ آن نمیزند و اکثر آدمهایی که دست به فجیعترین جنایات میزنند، روانهای کاملاً سالمی دارند، در واقع آنها آدمهایی معمولیاند.
🔴 اگر این جنایتکاران خشن آدمهایی مثل بقیهاند، پس چطور میشود رفتارهایشان را درک کرد؟ انگیزۀ آنها چیست؟ در پاسخ به این سوال دو رویکرد رایج و مهم وجود دارد که نقطۀ اشتراکشان این است که هیچکدام جواب نمیدهند. رویکرد اول را میشود «مهارزدایی» نامید و دومی را «انتخاب عقلانی».
🔴 رویکرد مهارزدایی میگوید همۀ آدمهای عادی ممکن است تمایلاتی خشونتبار داشته باشند، ولی در شرایط معمولی این تمایلات را مهار میکنند. اما وقتی عواطف اخلاقیِ افراد به نحوی مسدود میشود، آنان خودشان را تسلیم سمت تاریکِ وجودشان میکنند. در واقع، خشونتهای فجیع حاصلِ دیوانگیهای لحظهای است. پسری را تصور کنید که در حالت عادی رابطۀ خوبی با دوستش دارد، اما دعوایی بین آنها رخ میدهد، دوستش بیهوا ناسزایی رکیک میدهد، او ناگهان از خود بیخود میشود و با چاقو به دوستش حملهور میشود و او را زخمی میکند.
🔴 مطالعات نشان میدهد که رویکرد مهارزدایی شاید توضیحدهندۀ خوبی برای این موضوع باشد که خشونتها «چطور» اتفاق میافتد، اما این سوال را بیپاسخ میگذارد که خشونت «چرا» در وهلۀ اول اتفاق میافتد. آیا واقعاً الگوهای پایدار خشونت در جوامع انسانی فقط حاصل محرکهای لحظهای است؟
🔴 رویکرد انتخاب عقلانی نیز توضیح سادهای دارد: خشونت به کار بسته میشود چون به وسیلۀ آن به اهدافمان میرسیم. برای مثال، اگر کسی بخواهد پادشاه شود، احتمالاً کشتن رقبا ایدۀ خوبی است، حتی اگر شامل برادرانش هم بشود. الگوی انتخاب عقلانی میگوید وقتی خشونت منافع زیاد یا هزینۀ کمی داشته باشد، احتمالش افزایش مییابد. اما مطالعات فراوانی نشان میدهند که وقتی انسانها تصمیم به اعمال خشونت میگیرند، به سود و زیان فکر نمیکنند. در واقع، مردم غالباً زمانی به خشونت متوسل میشوند که وسیلههای غیرخشن از قضا مفیدترند.
🔴 تاگه رای، استاد دانشگاه امآیتی به همراه جمع بزرگی از انسانشناسان و روانشناسان تلاش کرد تا نظریۀ تازهای برای خشونت تدوین کند. تیم آنها با سالها مطالعه بر روی انبوهی از اعمال خشونتآمیز، از شکنجه و نسلکشی گرفته، تا قتل ناموسی، مثلهکردن، تجاوز یا خشونتهای خانگی. نتیجهای که آنها به دست آوردند، ترسناک و افسردهکننده بود.
🔴 تاگه رای میگوید در زیرِ همۀ انواع رنگارنگ خشونت، یک الگوی وحدتبخش وجود دارد: محرکِ آنها «اخلاقی» است و هدفِ آنها «تنظیم روابط اجتماعی». اخلاقی است به این معنی افراد مرتکب خشونت میشوند، چون احساس میکنند «باید» چنین کنند. آنها میدانند دارند آسیب میزنند و رنج میآفرینند، اما فکر میکنند «چارهای نیست». به عبارت دیگر در همۀ اقدامات خشونتآمیز، حتی جنونبارترینهایشان، از نظر مرتکبین، تماشاچیان -و در برخی موارد، خود قربانیان- اقدامی عادلانه در جریان است.
🔴 اما مرتکبین دنبال چه میگردند؟ طبق نتایج این تحقیق عظیم، «هدفِ خشونت حفظِ نظم اخلاقی است.» مرتکبین از خشونت استفاده میکنند تا روابطی که ارزشمند میدانند را خلق کنند، انتقال بدهند، حفظ کنند، تقویت کنند، تغییر بدهند، محترم نگه دارند، اصلاح کنند، یا پایان بدهند و برایش سوگواری کنند.
🔴 این روابط ممکن است رابطۀ والدین و فرزندشان باشد، یا رابطۀ زن و مرد، رابطۀ خانواده و جامعه، انسانها و خدا، یا رابطۀ میان ملتها و گروهها. اگر آدمها وقتی دست به خشونت میزنند، در عمق وجودشان معتقدند دارند کار درستی انجام میدهند، آنگاه شیوۀ مبارزه با خشونت نیز عمیقاً تغییر خواهد کرد. مجازات، زندان یا کارگاههای مشاورۀ روانی، شاید تأثیر داشته باشند، اما این تأثیر اندک و موقت است، راهحل در تغییر نحوۀ اندیشیدن مردم دربارۀ روابطشان نهفته است. اگر مردم روابط انسانی سالم و صلحآمیزی بسازند، خشونت خودبهخود بلاموضوع میشود.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/k22294
↪️ @commac
🔴 تصور عمومی این است که کسانی که دست به خشونتهای دهشتناک میزنند، قلبی سیاه و ذاتی پست دارند. آنها سادیستهای دیوانهای هستند که از رنجکشیدن قربانیانشان لذت میبرند؛ هیولاهای ظالمی که بویی از انسانیت نبردهاند. روی باومایستر، روانشناس مشهور، نام این باور عمومی را «افسانۀ شر مطلق» گذاشته است و به این دلیل آن را افسانه مینامد که واقعیت ندارد: سادیسم چنان پدیدۀ نادری است که واقعاً روانشناسی حرف چندانی دربارۀ آن نمیزند و اکثر آدمهایی که دست به فجیعترین جنایات میزنند، روانهای کاملاً سالمی دارند، در واقع آنها آدمهایی معمولیاند.
🔴 اگر این جنایتکاران خشن آدمهایی مثل بقیهاند، پس چطور میشود رفتارهایشان را درک کرد؟ انگیزۀ آنها چیست؟ در پاسخ به این سوال دو رویکرد رایج و مهم وجود دارد که نقطۀ اشتراکشان این است که هیچکدام جواب نمیدهند. رویکرد اول را میشود «مهارزدایی» نامید و دومی را «انتخاب عقلانی».
🔴 رویکرد مهارزدایی میگوید همۀ آدمهای عادی ممکن است تمایلاتی خشونتبار داشته باشند، ولی در شرایط معمولی این تمایلات را مهار میکنند. اما وقتی عواطف اخلاقیِ افراد به نحوی مسدود میشود، آنان خودشان را تسلیم سمت تاریکِ وجودشان میکنند. در واقع، خشونتهای فجیع حاصلِ دیوانگیهای لحظهای است. پسری را تصور کنید که در حالت عادی رابطۀ خوبی با دوستش دارد، اما دعوایی بین آنها رخ میدهد، دوستش بیهوا ناسزایی رکیک میدهد، او ناگهان از خود بیخود میشود و با چاقو به دوستش حملهور میشود و او را زخمی میکند.
🔴 مطالعات نشان میدهد که رویکرد مهارزدایی شاید توضیحدهندۀ خوبی برای این موضوع باشد که خشونتها «چطور» اتفاق میافتد، اما این سوال را بیپاسخ میگذارد که خشونت «چرا» در وهلۀ اول اتفاق میافتد. آیا واقعاً الگوهای پایدار خشونت در جوامع انسانی فقط حاصل محرکهای لحظهای است؟
🔴 رویکرد انتخاب عقلانی نیز توضیح سادهای دارد: خشونت به کار بسته میشود چون به وسیلۀ آن به اهدافمان میرسیم. برای مثال، اگر کسی بخواهد پادشاه شود، احتمالاً کشتن رقبا ایدۀ خوبی است، حتی اگر شامل برادرانش هم بشود. الگوی انتخاب عقلانی میگوید وقتی خشونت منافع زیاد یا هزینۀ کمی داشته باشد، احتمالش افزایش مییابد. اما مطالعات فراوانی نشان میدهند که وقتی انسانها تصمیم به اعمال خشونت میگیرند، به سود و زیان فکر نمیکنند. در واقع، مردم غالباً زمانی به خشونت متوسل میشوند که وسیلههای غیرخشن از قضا مفیدترند.
🔴 تاگه رای، استاد دانشگاه امآیتی به همراه جمع بزرگی از انسانشناسان و روانشناسان تلاش کرد تا نظریۀ تازهای برای خشونت تدوین کند. تیم آنها با سالها مطالعه بر روی انبوهی از اعمال خشونتآمیز، از شکنجه و نسلکشی گرفته، تا قتل ناموسی، مثلهکردن، تجاوز یا خشونتهای خانگی. نتیجهای که آنها به دست آوردند، ترسناک و افسردهکننده بود.
🔴 تاگه رای میگوید در زیرِ همۀ انواع رنگارنگ خشونت، یک الگوی وحدتبخش وجود دارد: محرکِ آنها «اخلاقی» است و هدفِ آنها «تنظیم روابط اجتماعی». اخلاقی است به این معنی افراد مرتکب خشونت میشوند، چون احساس میکنند «باید» چنین کنند. آنها میدانند دارند آسیب میزنند و رنج میآفرینند، اما فکر میکنند «چارهای نیست». به عبارت دیگر در همۀ اقدامات خشونتآمیز، حتی جنونبارترینهایشان، از نظر مرتکبین، تماشاچیان -و در برخی موارد، خود قربانیان- اقدامی عادلانه در جریان است.
🔴 اما مرتکبین دنبال چه میگردند؟ طبق نتایج این تحقیق عظیم، «هدفِ خشونت حفظِ نظم اخلاقی است.» مرتکبین از خشونت استفاده میکنند تا روابطی که ارزشمند میدانند را خلق کنند، انتقال بدهند، حفظ کنند، تقویت کنند، تغییر بدهند، محترم نگه دارند، اصلاح کنند، یا پایان بدهند و برایش سوگواری کنند.
🔴 این روابط ممکن است رابطۀ والدین و فرزندشان باشد، یا رابطۀ زن و مرد، رابطۀ خانواده و جامعه، انسانها و خدا، یا رابطۀ میان ملتها و گروهها. اگر آدمها وقتی دست به خشونت میزنند، در عمق وجودشان معتقدند دارند کار درستی انجام میدهند، آنگاه شیوۀ مبارزه با خشونت نیز عمیقاً تغییر خواهد کرد. مجازات، زندان یا کارگاههای مشاورۀ روانی، شاید تأثیر داشته باشند، اما این تأثیر اندک و موقت است، راهحل در تغییر نحوۀ اندیشیدن مردم دربارۀ روابطشان نهفته است. اگر مردم روابط انسانی سالم و صلحآمیزی بسازند، خشونت خودبهخود بلاموضوع میشود.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/k22294
↪️ @commac