باتای دربارهی ویلیام بلیک، شر و انرژی
آیا انسان تا به حال توانسته حتی برای لحظهای نشانهای از رهایی بیابد که از تیرهبختی فراتر رود؟ در جهانی بلیغ که منطقْ هر چیزی را به نظمی قطعی فرو کاسته، ویلیام بلیک به تنهایی به زبان انجیل یا وداها سخن میگفت. او با این کار توانست زندگی را به انرژی بدیعش بازگرداند. پس، حقیقتِ شر که اساساً طغیان علیه بردگیست، حقیقت او هم هست. او یکی از ماست؛ در میخانه آواز میخواند و با کودکان میخندد. او هرگز پدری غمگین نیست که آویزان اخلاقیات و عقلانیت شود، به خودش و پولش بیندیشد و آرامآرام تسلیمِ اندوه سردِ منطق شود، بیهیچ انرژیای.
اخلاقگرا [همیشه] انرژیای را که از آن بیبهره است، تقبیح میکند. بیشک، بشر ناگزیر بود این مرحله را پشت سر بگذارد. نوع بشر چگونه میتوانست به بقای خود ادامه دهد، اگر فزونیِ انرژی را سرزنش نمیکرد و اگر خودِ همان کسانی که از انرژی تهی بودند، آنهایی را که انرژی فراوان داشتند به تعقل وامیداشتند؟ اما ضرورت سازگاری، در نهایت بازگشت به معصومیت [بیتقصیری] را توجیه میکند. [درواقع] بیاعتنایی شگفتانگیز و کودکانهی ویلیام بلیک، [و] احساس آرامشش در مواجهه با امر ناممکن، [و] غم و اندوهی که هرگز نتوانست بر خیرهسریاش چیره شود، و همهی نقصها و ویژگیهایش، نشانههایی بودند از عصری بیتکلف و بازگشت به معصومیت از دسترفته. حتی فرمی مهملنما از مسیحیت هم میتواند این را نشان بدهد؛ [اینکه] بلیک تنها کسی است که با هر دو دست و از دو جهت مختلف، توانست کژیهای همهی زمانها را به نفع خودش مصادره کند. [کسی که] همهچیزِ درونش را در برابر ضرورتی که فعالیت سخت و ماشینی را ایجاب میکرد، باز ایستاند. او نمیتوانست به چهرهی سردی که از لذت انضباط سرشار بود، پاسخی دهد. این حکیم، که خردش به بیخردی تنه میزد، هرگز از انجامدادنِ کاری که رهاییاش بدان بستگی داشت، خسته نشد. او هرگز خودناچیزپنداریِ کسانی را که «میفهمند»، تسلیم میشوند و از پیروزی دست میشویند، نداشت. انرژی او از هرگونه سازش با روحیهی کاری سر باز میزد. نوشتههایش با شور و هیجانِ طربناکی همراه بود که به احساساتی که بیان میکرد، نشاط و رهایی میبخشید. او هرگز لبهایش را برهم نمیفشرد. و ایمان داشت که وحشت در شعرهای اسطورهایاش عاملیست برای آزادکردن ما و نه برای تحقیر کردنمان؛ آن وحشت، مُمنتم (عزم حرکت) عظیمِ کیهان را فاش میسازد. او انرژی میطلبد، نه حُزن.
◄ ادبیات و شر، ژرژ باتای
◄ نقاشی:
The Ancient of Days, William Blake, 1794
@CineManiaa | سینمانیا
آیا انسان تا به حال توانسته حتی برای لحظهای نشانهای از رهایی بیابد که از تیرهبختی فراتر رود؟ در جهانی بلیغ که منطقْ هر چیزی را به نظمی قطعی فرو کاسته، ویلیام بلیک به تنهایی به زبان انجیل یا وداها سخن میگفت. او با این کار توانست زندگی را به انرژی بدیعش بازگرداند. پس، حقیقتِ شر که اساساً طغیان علیه بردگیست، حقیقت او هم هست. او یکی از ماست؛ در میخانه آواز میخواند و با کودکان میخندد. او هرگز پدری غمگین نیست که آویزان اخلاقیات و عقلانیت شود، به خودش و پولش بیندیشد و آرامآرام تسلیمِ اندوه سردِ منطق شود، بیهیچ انرژیای.
اخلاقگرا [همیشه] انرژیای را که از آن بیبهره است، تقبیح میکند. بیشک، بشر ناگزیر بود این مرحله را پشت سر بگذارد. نوع بشر چگونه میتوانست به بقای خود ادامه دهد، اگر فزونیِ انرژی را سرزنش نمیکرد و اگر خودِ همان کسانی که از انرژی تهی بودند، آنهایی را که انرژی فراوان داشتند به تعقل وامیداشتند؟ اما ضرورت سازگاری، در نهایت بازگشت به معصومیت [بیتقصیری] را توجیه میکند. [درواقع] بیاعتنایی شگفتانگیز و کودکانهی ویلیام بلیک، [و] احساس آرامشش در مواجهه با امر ناممکن، [و] غم و اندوهی که هرگز نتوانست بر خیرهسریاش چیره شود، و همهی نقصها و ویژگیهایش، نشانههایی بودند از عصری بیتکلف و بازگشت به معصومیت از دسترفته. حتی فرمی مهملنما از مسیحیت هم میتواند این را نشان بدهد؛ [اینکه] بلیک تنها کسی است که با هر دو دست و از دو جهت مختلف، توانست کژیهای همهی زمانها را به نفع خودش مصادره کند. [کسی که] همهچیزِ درونش را در برابر ضرورتی که فعالیت سخت و ماشینی را ایجاب میکرد، باز ایستاند. او نمیتوانست به چهرهی سردی که از لذت انضباط سرشار بود، پاسخی دهد. این حکیم، که خردش به بیخردی تنه میزد، هرگز از انجامدادنِ کاری که رهاییاش بدان بستگی داشت، خسته نشد. او هرگز خودناچیزپنداریِ کسانی را که «میفهمند»، تسلیم میشوند و از پیروزی دست میشویند، نداشت. انرژی او از هرگونه سازش با روحیهی کاری سر باز میزد. نوشتههایش با شور و هیجانِ طربناکی همراه بود که به احساساتی که بیان میکرد، نشاط و رهایی میبخشید. او هرگز لبهایش را برهم نمیفشرد. و ایمان داشت که وحشت در شعرهای اسطورهایاش عاملیست برای آزادکردن ما و نه برای تحقیر کردنمان؛ آن وحشت، مُمنتم (عزم حرکت) عظیمِ کیهان را فاش میسازد. او انرژی میطلبد، نه حُزن.
◄ ادبیات و شر، ژرژ باتای
◄ نقاشی:
The Ancient of Days, William Blake, 1794
@CineManiaa | سینمانیا