هوش مصنوعی همچون شیطانی از آینده (بخش اول)
در سکانسی از فیلم دیمین: طالع نحس ۲ معلم تاریخ، دیمینِ دجال را -که عجالتاً در کالبد یک نوجوان ۱۴ ساله گیر افتاده و روند رشد منطقی یک انسان را طی میکندــ به پای تخته سیاه فرامیخواند تا به گمان خودش، او را ــکه توجهی به بحث کلاسی نشان نمیدهدــ توبیخ و تحقیر کند. پس بلافاصله شروع میکند به سوالپیچکردنِ او، که به نظر زیادی از خودش مطمئن است. «تلفات لشکر ناپلئون در روسیه چقدر بود؟ / ۴۵۰۰۰۰ نفر آقا / چه زمانی این اتفاق افتاد؟ / ۱۸۱۲. ناپلئون دو سال بعد از امپراتوری خلع شد. / و بعد؟ / به اِلبا تبعید شد و سپس به فرانسه بازگشت و جنگ هزار روزهای به راه انداخت و سرانجام در واترلو شکست خورد. / در چه تاریخی؟ / ۱۸۱۵ / ناپلئون چه سالی درگذشت؟ / ۱۸۲۱ / جنگ نیل؟ / ۱۷۸۹ / ترافلگار؟ / ۱۸۰۵ / جنگ سی ساله؟ / شروع یا پایانش؟ / شروع. / ۱۶۱۸ ... اینجاست که معلم ترس برش میدارد: مرگ سیاه؟ / ۱۳۳۴ / زمان مرگ آبراهام لینکلن؟ / ۱۸۶۵ / چارلز اول؟ / ۱۶۴۹ / اولیور کِرامول؟ / ۱۶۵۸ / تامس مور؟ / ۱۵۳۵ / تامس بکت؟ / ۱۱۷۰ / ... ژان پل مارا؟ / ۱۷۹۴ / دانتون؟ / ۱۷۹۴ و... حالا وحشتْ سرتاپای معلم را فرا گرفته. این چه موجودیست که همهی تاریخ را حفظ است و احتمالاً از چیزهای دیگر هم سر در میآورد؟ این چه شریست؟!
کشیشی انگلیسی و اوانجلیست در سال ۱۹۹۱ نوشته بود که دانش توجیهناپذیر در کنار لبخند نابجا، تبار اسکاتلندی، انتخابِ از سر عادتِ رنگ سیاه و چند مورد دیگر، از نشانههای آشکار تسخیرشدن به دست شیطان است. مواردی که مطلقاً معنایی ندارند جز اینکه هر کدام بهشکلی به شر مربوط شدهاند. هر چه بیمعناتر به شر نزدیکتر. انگار که شر هیچ رابطهای با بیرون از خودش نداشته باشد؛ هیچ علت بیرونیای نداشته باشد، مثل یک لبخند نابجا، یا دانش توجیهناپذیر، که میتواند غیرعرفی/غیرعقلانی یا بسیار عظیم و مهیب باشد. چیزی شبیه به تصور عموم از مفهوم اینترنت، یا وسعت ذکاوتِ هوش مصنوعی. یعنی سامانهای بزرگ از شبکههای کامپیوتری که همهجا هست بیآنکه دیده شود. این سامانه دائماً دانشِ توجیهناپذیرش را بهواسطهی ربات دستآموز شما -که مغز جدیدتان است- ارزانیتان میدارد. انگار که به ارتکاب گناه وسوسه شده باشید. و وسوسه شر است.
@CineManiaa | سینمانیا
در سکانسی از فیلم دیمین: طالع نحس ۲ معلم تاریخ، دیمینِ دجال را -که عجالتاً در کالبد یک نوجوان ۱۴ ساله گیر افتاده و روند رشد منطقی یک انسان را طی میکندــ به پای تخته سیاه فرامیخواند تا به گمان خودش، او را ــکه توجهی به بحث کلاسی نشان نمیدهدــ توبیخ و تحقیر کند. پس بلافاصله شروع میکند به سوالپیچکردنِ او، که به نظر زیادی از خودش مطمئن است. «تلفات لشکر ناپلئون در روسیه چقدر بود؟ / ۴۵۰۰۰۰ نفر آقا / چه زمانی این اتفاق افتاد؟ / ۱۸۱۲. ناپلئون دو سال بعد از امپراتوری خلع شد. / و بعد؟ / به اِلبا تبعید شد و سپس به فرانسه بازگشت و جنگ هزار روزهای به راه انداخت و سرانجام در واترلو شکست خورد. / در چه تاریخی؟ / ۱۸۱۵ / ناپلئون چه سالی درگذشت؟ / ۱۸۲۱ / جنگ نیل؟ / ۱۷۸۹ / ترافلگار؟ / ۱۸۰۵ / جنگ سی ساله؟ / شروع یا پایانش؟ / شروع. / ۱۶۱۸ ... اینجاست که معلم ترس برش میدارد: مرگ سیاه؟ / ۱۳۳۴ / زمان مرگ آبراهام لینکلن؟ / ۱۸۶۵ / چارلز اول؟ / ۱۶۴۹ / اولیور کِرامول؟ / ۱۶۵۸ / تامس مور؟ / ۱۵۳۵ / تامس بکت؟ / ۱۱۷۰ / ... ژان پل مارا؟ / ۱۷۹۴ / دانتون؟ / ۱۷۹۴ و... حالا وحشتْ سرتاپای معلم را فرا گرفته. این چه موجودیست که همهی تاریخ را حفظ است و احتمالاً از چیزهای دیگر هم سر در میآورد؟ این چه شریست؟!
کشیشی انگلیسی و اوانجلیست در سال ۱۹۹۱ نوشته بود که دانش توجیهناپذیر در کنار لبخند نابجا، تبار اسکاتلندی، انتخابِ از سر عادتِ رنگ سیاه و چند مورد دیگر، از نشانههای آشکار تسخیرشدن به دست شیطان است. مواردی که مطلقاً معنایی ندارند جز اینکه هر کدام بهشکلی به شر مربوط شدهاند. هر چه بیمعناتر به شر نزدیکتر. انگار که شر هیچ رابطهای با بیرون از خودش نداشته باشد؛ هیچ علت بیرونیای نداشته باشد، مثل یک لبخند نابجا، یا دانش توجیهناپذیر، که میتواند غیرعرفی/غیرعقلانی یا بسیار عظیم و مهیب باشد. چیزی شبیه به تصور عموم از مفهوم اینترنت، یا وسعت ذکاوتِ هوش مصنوعی. یعنی سامانهای بزرگ از شبکههای کامپیوتری که همهجا هست بیآنکه دیده شود. این سامانه دائماً دانشِ توجیهناپذیرش را بهواسطهی ربات دستآموز شما -که مغز جدیدتان است- ارزانیتان میدارد. انگار که به ارتکاب گناه وسوسه شده باشید. و وسوسه شر است.
@CineManiaa | سینمانیا