کانال| صبغت الله عاکف


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Религия


دانشجوی دکتری در عقیده و فلسفه.
علاقه‌مندِ حوزه‌های عقیده، فکر، معقولات، علوم آلی، ادبیات، نویسندگی و ترجمه.
ارتباط با من: @a_asir

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Религия
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: ابو زینب، محمد بهرامی
💥 عنوان کتاب : فرمانده نامرئی

✍ نویسنده : مهندس عبدالله البرغوثی

📝 مترجم : صفی الله پایا

✅ ويراستار : حامد فاتح

📇 انتشارات دولت علم

تعداد صفحات : ۲۱۱

توضیح : کتاب فرمانده نامرئی اثر مهندس عبدالله البرغوثی هست که در حال حاضر در زندان های رژیم صهیونیسم به سر میبرد ، وی مهندس در رشته الکترونیک است که مدتی را در کره جنوبی زندگی میکرده است و بسیار اهل ورزش بوده است . وی در روش ساخت انواع بمب ها مهارت داشته است و بسیار عملیات های سهمگینی را علیه رژیم اشغالگر انجام داده است ، همچنین بسیاری از اطلاعات مهم دشمن را با هک کردن سایت های ایشان بدست آورده بود . بعد از دستگیری اش به علت فعالیت های مهم جهادی اش به مدت ( ۵۲۰۰ ) سال ( ۶۷ ) حبس ابد به زندان محکوم شد . وی زندگینامه خود را در سلول انفرادی در زندان نوشته است و تمام سیر تحولات خود را در کتاب مکتوب کرده است .
خواندن این کتاب شور و حماسه را در شما بسیار شدت میدهد . بعد از ایجاد آتش بس در غزه پس از طوفان الاقصی ۷ اکتبر و در پی تبادل اسرا امید است که مهندس عبدالله البرغوثی هم آزاد شود . در چنین زمانی این کتاب واقعا خواندنی است که پر از اطلاعات مفید است  .

جهت دریافت نسخه چاپی کتاب از آیدی زیر اطلاعات مورد نیاز را کسب کنید :
@Abdol114




Репост из: دكتر اياد قنيبى
💥 عنوان کتاب : داستان ایناس

✍ نویسنده : دکتر ایاد قنیبی

📝 مترجمین : استاد محمد بهرامی ، استاد صفی الله پایا
✅ ویراستار : حامد فاتح

📇 انتشارات دولت علم

تعداد صفحات : ۲۸۵

توضیح : کتاب داستان ایناس روایت زندگی خانواده ای است که بعد از فوت پدر و مادر هر کدام از فرزندان مسیر متفاوتی را انتخاب می‌کنند و داستان کاملا بر اساس محور جهان بینی اسلامی جلو میرود .
جالب است که بدانید این داستان کاملا بر اساس واقعیت مکتوب شده است ، اما نام های افراد بنابر مصلحت تغییر داده شده است  .
افراد زیادی که این کتاب را خواندند از برانگیخته شدن احساساتشان ما را باخبر کردند ، دکتر ایاد قنیبی کاملا هنرمندانه داستان را در قالب کلمات به تصویر کشیده است که خواننده را کاملا مجذوب خود میکند . چندی قبل این کتاب به مدت کوتاهی چاپ شد که خیلی زود جلوی چاپ آنرا گرفتیم به علت اینکه کتاب از جهت های گوناگون نیاز به ویرایش داشت که الحمدالله کتاب به بهترین وجه ویرایش شد و از زیر نظر اساتید متعددی هم عبور کرد . اینک کتاب جواز چاپ را دریافت کرده است و توسط انتشارات خوب دولت علم در دسترس خوانندگان است .

جهت دریافت نسخه چاپی کتاب از آیدی زیر اطلاعات مورد نیاز را کسب کنید :
@Abdol114


Репост из: دكتر اياد قنيبى


دربارهٔ قانون جذب، این دو پادکست را حتما بشنوید.


Репост из: Pezhvaak | پژواک
🎙 قانون جذب در قرآن

پیش‌تر دربارۀ تعریف جذب و تفاوت آن با مفاهیمی چون شکرگزاری و نیک‌گمانی به خداوند صحبت کرده بودم. بسیاری از مبلّغان و کاسبان جذب ادعا می‌کنند که جذب نه تنها با اسلام سازگار است، بلکه دلایلی قرآنی و حدیثی گواه حقانیت آن است. واقعیت چیست و چه کسی راست می‌گوید؟
__________________
@pezhvaak_ch


Репост из: Pezhvaak | پژواک
🎙 قانون جذب را نمی‌شناسی!

قانون جذب یعنی چه؟ گاهی ابهام و پوشیدگی در تعریف مفاهیم است که شنونده را به اشتباه می‌اندازد. آیا جذب همان شکرگزاری، حسن ظن، مثبت‌اندیشی یا تفکر است؟ در این عنوان سری به کتاب The Secret یا همان «راز» اثر رندا برن می‌زنیم و دور قانون جذب دیوار می‌کشیم.
__________________
@pezhvaak_ch


هرگاه دربارهٔ جنبش زنانهٔ «القُبَیسِیّات» می‌خوانم، ذهنم مستقیم سراغ فعالانِ «مکتب فیضانی» می‌رود؛ دقیقا عین باورها و اعتقادات و عین سرچشمهٔ فکری و حمایتی را دارند و همچنان، عین سرانجام و نتایج.

این مقاله واقعا خواندنی است، به‌ویژه برای جوانان و خواهران نیک‌سیرت و مخلصی که بی‌خبر‌ دچار «مکتب فیضانی» شده‌اند.👇

https://t.me/Hamim_erfani/34


نزد عده‌ای از طلاب علم، اگر از فردی پرسیده شود: چه علومی را می‌دانی و خوانده‌ای؟

اگر‌ در پاسخ، علومی‌ را که خوانده و در آن‌ توانایی و مهارت تدریس دارد، نام بگیرد، انسان پخته و فهمیده‌ای نیست؛ جاهلی مغرور و نادان است که خودستایی می‌کند.

و اگر در پاسخ گفت: من چیزی نخوانده‌ام، نادان و بی‌سوادی بیش نیستم؛ این نشانهٔ تواضع‌ و علم و پختگی است!

الله متعال می‌فرماید: وَأَمَّا بِنِعۡمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثۡ/ و از نعمت پروردگارت (که به تو داده) سخن بگوى.

هر انسان چیزفهمی، برای آن‌چه می‌داند نیازمند مخاطب و شنونده است، وگرنه حق داشته‌هایش ادا نکرده است. مقصد بزرگ بازگویی‌ نعمت‌های‌ الهی، ایجاد اطمینان در دل‌های مخاطبان است، تا به حرفت توجه کنند و چیزی را که در دست داری، به اختیار شان بگذاری.

اینجا الله متعال به پیامبر صلی الله علیه و سلم، دستور‌ می‌دهد که از‌ نعمت نبوت که من به تو بخشیده‌ام، برای مردم سخن بگوی؛ تا مردم به رسالت تو گوش بسپارند.

جایی خوانده بودم که شخصی همواره خودش را تحقیر می‌کرد و گاهی به خود دشنام می‌داد و می‌گفت: من خیلی بیچاره و ذلیل و بدبخت و کودن و غیره هستم!

شیخی برایش گفته بود: چرا خودت را تحقیر می‌کنی، این را تواضع نمی‌گویند، خداوند متعال برایت کرامت و عزت و‌ نعمت داده است!

در پاسخ گفت بود: راست می‌گویید جناب شیخ، من خیلی احمق و نادان و جاهل و خر بودم که این را نفهمیدم و‌ رعایت نکردم؛ تشکر که‌ منِ نجس و پلید را متوجه ساختید.

شیخ گفته بود: انگار تو دوست نداری هرگز از این بیماری‌‌ات شفایاب شوی!

غرور و تکبر و تواضع و فروتنی و مانند آن، از کردارهای قلب است. و تنها خداوند متعال از قلب‌ها باخبر است. خودستایی اگر به نیت تکبر و غرور و تحقیر دیگران نباشد؛ رذیلت نیست. گاهی فضیلت است و حتا ضرورت است. نیت‌ها را نیز الله متعال می‌داند، پس به الله رهایش کنید و ما مسئول قضاوت دربارهٔ نیت کسی نیستیم.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


موارد کاربرد حرف «ی» در زبان فارسی 👆

از سلسله‌درس‌های دستورزبان فارسی در دورهٔ «بوستان پارسی».

شنیدن آن، حتا برای دوستانی‌ از آغاز هرگز‌ دستور نخوانده‌اند، بی‌فایده نخواهد بود.






Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
دو تا لُپ که یک بچه به آن چسبیده

برای کسانی که مشکل قلبی دارند، توصیه نمی‌شود.


عمق علم، تدبر در بندبند عبارت‌های علما و پیوند آن‌ها به یک‌دیگر است، تا رسیدن به فراسوی عبارت‌ها.

کسی که از تدبر در قیدها و الفاظ و تعبیرها خسته می‌شود؛ هرگز از صورت دانش فراتر نمی‌رود و به مغز آن دست‌ نمی‌یابد.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
هم به باباش می‌گه با من دعوا کن برم بخوابم؛ هم وقتی باهاش دعوا می‌کنه، می‌شینه گریه می‌کنه 😍❤️


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
فرمان‌روایی دل بر پیکر بزرگ!

جهان، در این لحظه‌، به تماشا می‌ایستد: دستانی کوچک‌تر از برگ‌های جوانه‌زدهٔ بهار که فرمانروای شوق است و نماد و تندیس نجابت که با شکوه زمین می‌خرامد و فرمانبرِ مهر است.

صبغت الله عاکف


این شعر سعدی، از محبوب‌ترین اشعار وی نزد بند است و از جایگاه خاصی در دلم برخوردار است.
هربار آن را می‌خوانم یا می‌شنوم؛ ساحت تازه‌ای از معنی و معرفت را لمس می‌کنم.

خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان
کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان

بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم
کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان

دلداده را ملامت گفتن چه سود دارد
می‌باید این نصیحت کردن به دلستانان

دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوشرو
تا دامنت نگیرد دستِ خدای‌خوانان

من ترک مهر اینان در خود نمی‌شناسم
بگذار تا بیاید بر من جفای آنان

روشن‌روان عاشق از تیره‌شب ننالد
داند که روز گردد روزی شبِ شبانان

باور مکن که من دست از دامنت بدارم
شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان

چشم از تو برنگیرم ور می‌کشد رقیبم
مشتاق گل بسازد با خوی باغبانان

من اختیار خود را تسلیم عشق کردم
همچون زمام اشتر بر دست ساربانان

شکّرفروش مصری حال مگس چه داند
این دست شوق بر سر، وان آستین‌فشانان

شاید که آستینت بر سر زنند سعدی
تا چون مگس نگردی گِرد شکردهانان

@Sebghatullah_Akef


بین شاعران بزرگ و مدعیان امروزین شعر

بار معنایی برخی از اشعار بزرگان، اگر دل را به آتش نکشد، بی‌گمان روح را صیقل می‌دهد و انسان را پخته‌تر می‌سازد.

مراد من از شاعران بزرگ، چهره‌هایی چون سعدی، حافظ، مولانا، فردوسی، خیام و دیگر مشعل‌داران اندیشه و سخن است.

این بزرگان، نه تنها کلامی موزون و منظوم می‌سرودند، که جان خود را در ترازوی اندیشه می‌گذاشتند. چراغ فکرتشان می‌سوخت و عرق تفکر از پیشانی جانشان می‌چکید تا معنایی ژرف را در جام شعر بریزند و با دمیدن روح خویش، آن را زنده کنند.

این همان تفاوت بزرگی است که میان قله‌های بلند ادب پارسی و مدعیان نوپای امروزین شعر و شاعری رخ می‌نماید؛ آن بزرگان، با جان خویش می‌سرودند و اینان، بیش‌تر تنها با زبان.

بسیار اتفاق افتاده است که در اشعار مدعیان امروزین، نظم‌ و وزن بوده است؛ اما پیوند و بکارگیری بجای واژه‌ها و تعبیرها و معنی ‌و مادّه نه!

به قول رند شیراز:

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دستِ غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


بیایید پادکست راه‌اندازی کنیم!

هیچ ملتی در جهان بدون کتاب‌ها به پیشرفت نرسیده است؛ آنچه پیش از نوشتن بود، با آنچه پس از آن آمد، بسیار متفاوت است. ملت‌ها با پژوهش‌های جدی و کتاب‌ها، تفکری ماندگار و میراثی فکری می‌آفرینند. ویژگی کتاب‌های جدی این است که خلاصه کردن آن‌ها دشوار است؛ نمی‌توان آن‌ها را به چند مطلب کوتاه محدود کرد و ارزش خود را از ابتدا تا انتهای صفحات حفظ می‌کنند.

این است ارزش کتاب‌های مادر و گنجینه‌های دانش، که هیچ مطلب کوتاهی نمی‌تواند ارزش کتاب‌هایی را که منظومه‌ای فکری و تفاوتی معرفتی ایجاد کرده‌اند، خلاصه کند. این سخن به معنای کم‌اهمیت دانستن مقالات یا کوچک شمردن نقش آن‌ها نیست، اما هر یک جایگاه خاص خود را دارند که قابل رقابت با کتاب‌ها و پژوهش‌ها نیست.

در دهه‌های هفتاد و هشتاد، معنای «شخصیت فرهنگی» تا حدودی به رمان‌نویس و شاعر محدود شد، که می‌توان آن را نوعی انحطاط معرفتی و فرهنگی توصیف کرد. شعر و رمان جایگاه خاص خود را دارند، اما تعمیم یافتند؛ تا جایی که میان بسیاری از نویسندگان مترادف با «فرهنگ» شد و شاعران و رمان‌نویسان خود را فریب دادند که گمان کردند عقل جامعه و امانت‌دار افکار آن هستند.

سپس به دوران ویدئوهای کوتاه و بلند رسیدیم که فضای فرهنگی را با مصاحبه‌های پیاپی پر کردند، بدون اینکه دانشی واقعی ارائه کنند، یا معرفت را ساده‌سازی کنند؛ بلکه بیشتر شبیه انتقال فضای کافه و میخانه به اینترنت بود! بله، می‌توانید به گفت‌وگویی با پژوهشگری متخصص گوش دهید که عمر خود را در کتاب‌ها و پژوهش‌ها گذرانده تا تجربیاتش را با ما در میان بگذارد، آن‌هم بعد از این‌که با کتاب‌ها و افکارش شناخته شده است.

اما اینکه کسی بدون پشتوانه، از این پادکست به آن پادکست بپرد و نشست‌های طولانی برگزار کند، سپس از پروژهٔ فکری و فرهنگی‌اش سخن بگوید، در حالی که زمانی را که در لبخند زدن و خلاصه کردن اخبار در این نشست‌ها می‌گذراند، می‌توانست به ساخت دانش و تولید محتوای عمیق اختصاص دهد، ولی این چیزی جز بازاریابی و هیاهو نیست. این افراط، شکلی از انحطاط معرفتی و فرهنگی است، نه نشر آن.

خلاصه اینکه: پژوهشگر، «یوتیوبر» نیست، و ما بیش از هر چیزی، به پژوهشگر نیاز داریم، نه مجری‌ها و رقابت‌کنندگان برای تعداد بازدید در یوتیوب.

یوسف سمرین
ترجمه: صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


عرب‌ها می‌گویند: «فلانی کندتر از فِند است».
(فِند) خادمی یا غلامی بود نزد عائشه بنت سعد بن ابی وقاص (رضی الله عنهما) که هیچ‌گاه کاری را که به او محول می‌شد، به موقع انجام نمی‌داد. از شگفت‌انگیزترین حکایاتی که دربارهٔ او نقل شده، این است که روزی بانوی او، عائشه، او را فرستاد تا آتشی بیاورد که بتواند با آن اجاق را روشن کند. فِند بیرون رفت و در این میان، کاروانی را دید که به سوی مصر می‌رفت. او همراه این کاروان به مصر رفت و یک سال تمام در آنجا ماند. سپس به حجاز بازگشت و به یاد درخواست بانویش افتاد. با عجله ظرفی از زغال‌های مشتعل برداشت و به سوی خانهٔ عائشه دوید. اما در راه پایش به سنگی گیر کرد و زمین خورد، زغال‌ها بر روی زمین پراکنده و پخش شدند. او با صدایی غمگین گفت: «عجله کار را خراب کرد»!

برگردان‌: صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef

Показано 20 последних публикаций.