کانال| صبغت الله عاکف


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Религия


دانشجوی دکتری در عقیده و فلسفه.
علاقه‌مندِ حوزه‌های عقیده، فکر، معقولات، علوم آلی، ادبیات، نویسندگی و ترجمه.
ارتباط با من: @a_asir

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Религия
Статистика
Фильтр публикаций


شاید بنر عوض شود؛ اما تاریخ و توضیحات همین است.


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
او شریک خاموش در مبارزه است، شمشیر پنهانی که مجد را ممکن می‌سازد و عشق را با فداکاری گره می‌زند.

در سایهٔ هیبتِ ساکتِ تاریخ، زیر طاق‌های جاودانه و سنگ‌فرش‌های آغشته به قدم‌های مبارزان، دو سایه پیش می‌روند؛ یکی با تفنگی آرمیده بر شانه، قامتش همچون ستون‌های صلابت، نگاهی چون آذرخش و قلبی گداخته از ایمان. دیگری، در پوششی که نمادی دیگر از استقامت در عشق‌ورزی است، بی‌صدا اما استوار، چون نسیمی که کوه را می‌پایَد. اینجا عشق و مبارزه به‌هم گره خورده‌اند، فداکاری چون شعری است که بر دلِ تاریخ حک می‌شود و مهر و وفا، فریادی است که سنگینی آن را تنها قلب‌های مؤمن می‌شنوند. تصویری که رازِ ایستادگی و شکوهِ همدلی را در خود نهفته دارد.

پیش از این‌که غبار مبارزه بریزد و عرق قدم و جبین خشک شود، گفت: یکی که تا آخر با من خواهد بود، باید شکوه تاریخ و زیبایی مجد را بییند؛ زیرا تا رسیدن به اینجا را مدیونِ او هستم!

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


پروندهٔ آقای جویا را همین‌جا می‌بندم

- چون از جانبی به اندازهٔ کافی مصروفیت دارم؛
- از جانبی هدف دل‌سوزی برای جوانانی بود که وقت خود را پای اعتماد به نوشته‌های ایشان تلف می‌کردند که برآورده شد و تاکنون کسی که باید می‌فهمید فهمید؛
- از جانبی ایشان سخنانی بی‌اساس پرتاب می‌کنند و ده بار هم آن را بی‌باکانه تکرار می‌کنند و از شیوۀ سخن‌پراکنی بدون دقت و استحکام، می‌توان به تهور شان پی برد و معذور و معاف شان دانست، بهتر در عالم همان‌بازی و توهم خود باقی بماند؛
- از جانبی اگر گاهی فرصت شد شاید به برخی کارهایش گیر دهم تا شاید روزی الله متعال خیرش را خواسته باشد و به خود آید.

توصیه‌ام به جوانان این است که مردانه بروید آثار موافقان و مخالفان خود را بخوانید و سطح معرفت و دانش خود را بالا ببرید و از نسبت دادن مذهب و دیدگاه و عقیده‌ای به یک مکتب، چه موافق و چه مخالف، بپرهیزید مگر این‌که مطمئن شوید.

مطمئن‌شدن از مذهب دیگران نیز چند مرحله دارد که بارها توضیح داده‌ام:

یک، به اقوال صریح و محکم آن فرد یا مکتب استناد شود؛
دو، تمام اقوال جمع گردد و کنار هم گذاشته شود و پس از تحریر اقوال و تحلیل آن‌ها، حکم شود؛ تا بر اساس اقوال متشابه و برداشت اشتباه خود برای کسی منهج و مذهب نبافیم.
سه، اگر مذهبی را به یک مکتب نسبت دادیم، علاوه بر موارد بالا، نیاز به اتفاق اهل علم معتبر آن مکتب بر آن مذهب نیز هست.

در غیر صورت به روش اهل زیغ و انحراف و فتنه پیش رفته‌ایم. چون به تعبیر قرآن، آویزان‌شدن به متشابهات برای برانگیختن فتنه و بدنام کردن، کار اهل زیغ و انحراف است.

لینک‌های متعلق به آقای جویا را اینجا می‌گذارم👇

این پست با کامنت‌هایی که خودم در آن گذاشتم

https://www.facebook.com/share/1AUAPKHx8L/?mibextid=wwXIfr

این

https://www.facebook.com/share/p/18TX562PoP/?mibextid=wwXIfr

این

https://www.facebook.com/share/p/19ocXN5pKY/?mibextid=wwXIfr

این

https://www.facebook.com/share/p/19ZSZ9vs1u/?mibextid=wwXIfr

این
https://www.facebook.com/share/p/1C6hJqtxZG/?mibextid=wwXIfr

صبغت الله عاکف


این شب‌ها، در دورهمی‌هایی که با عطر چای و طعم واژه‌ها آمیخته است، گاهی می‌نشینیم و به دل‌های خسته، جرعه‌ای از شعر می‌بخشیم. دو قطعه از سهم امشب را خواستم متواضعانه با شما شریک بسازم.


بازنشر در پیوند با شب یلدا👆


Репост из: کانال| صبغت الله عاکف
دو اعتراض مطرح می‌شود:
۱. ما در این شب، مرتکب شرک و بدعت و خرافات و کردارهای حرام نمی‌شویم.
پاسخ: خورشیدپرستان و زرتشتیان نیز، در این شب خورشید و آتش پرستش نمی‌کردند؛ اما خود تجلیل شان کفر بود؛ چون معتقد به این انحرافات مرتبط با این شب بودند!

۲. ما معتقد به باورهای آن‌ها نیستیم و تنها آن را به عنوان یک شب باستانی تجلیل می‌کنیم.
پاسخ: طوری که یادشد، این شب باستانی است، ولی با عقاید خورشید‌پرستان و زرتشتیان، گره خورده است و تجلیل از آن، تجلیل از شبی است که به باورهای کفار بستگی دارد. این می‌شود، مشابت با کفار که شریعت از آن نهی کرده است. اگر مشابهت در این چیزها نیز جایز است، دیگر مشابهت در چه چیزهایی می‌ماند که توسط شریعت حرام باشد؟

نتیجه‌گیری:

تجلیل از شب یلدا، ریشه در اعتقادات آتش‌پرستان و خورشیدپرستان دارد. برای همین، یک بدعت عقیدتی است. به فرض این‌که یک بدعت عقیدتی نباشد، کوچک‌ترین حکم آن، به دلیل مشابهت با کافران در اعیاد و مراسم شان، حرمت است.

پاورقی‌ها:

۱. طبیب‌زاده (۱۳۸۴). یلدا. ص ۹.
۲. مرادی غیاث‌آبادی (۱۳۸۷). جشن‌ها و گردهمایی‌ها. ص ۴۷.
۳. هاشم رضی، گاهشماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۵۵۴ و ۵۵۹.

@Sebghatullah_Akef


Репост из: کانال| صبغت الله عاکف
ریشه‌یابی تجلیل از شب یلدا و رابطهٔ آن با عقیده

نگارش: صبغت الله عاکف

شب یلدا رفت و هر کس، هرکاری که دوست داشت، در این شب انجام داد. صحبت‌کردن از حلیّت و حرمت تجلیل از این شب، پس از پایان آن، مانند اذان‌دادن برای نماز صبح، پس از طلوع خورشید است.

ولی از آن‌جایی که یکی از استادان، با نوشتن فتوایی، در پاسخ به یک استفتاء، بر تجلیل از این شب، بدون مایهٔ استدلالیِ مرتبطِ به موضوع، مهر تایید کوبیده بودند، با این‌که اصلا دوست ندارم در این مورد چیزی بگویم، تصمیم گرفتم خیلی مختصر، تجلیل از این شب را ریشه‌یابی کنم تا چرایی حرمت آن روشن گردد.

بنابر قاعدهٔ «الأصل في الأشياء، الإباحة»، طوری که جناب استاد به آن استدلال نموده بودند، اصل در امور و اشیا، جایزبودن است. تردیدی نیست که در زنده‌داری برخی شب‌های تاریخی و تجلیل از برخی روزهای تاریخی، «موافقت با شریعت» شرط نیست؛ بلکه «عدم مخالفت با شریعت» شرط است. به تعبیری، لازم نیست همه‌چیز موافق شریعت باشد، تا جایز باشد؛ بلکه چیزهایی هستند که اگر مخالف شریعت نبودند، کافی است که جایز باشند. عدم مخالفت با شریعت، عام‌تر از موافقت با شریعت است. زیرا موافقت با شریعت، شامل اشیای جایزی می‌شود که منصوص‌علیه باشد. و عدم مخالفت با شریعت، شامل اشیای جایز منصوص‌علیه و غیر منصوص‌علیه می‌شود.

اما آیا تجلیل از شب یلدا، از آن‌دست اشیایی است که نه موافق شریعت است و نه مخالف آن، تا جایز باشید؟

برای پاسخ به این پرسش، کافی است ریشهٔ تجلیل از این شب را بررسی کنیم.

«یلدا» به‌معنای زایش است¹. ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانسته‌است². خورشیدپرستان این شب را، به عنوان شب پیدایش خورشید، که همان معبود و خدای شان است، زنده‌داری می‌کردند.

و این شب در عقیدهٔ زرتشتیان نیز ریشه دارد، از آن‌جا که این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می‌رسید، آتش می‌افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه می‌گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه‌های خشک در سفره می‌نهادند (دقیقا همان‌کارهایی که مردم ما می‌کنند). سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می‌شد³.

مردم به‌ویژه در تمدن زاگرس رافدین در دوره یکجانشینی (شهرنشینی) متوجه شدند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می‌توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکشند. از این‌روی، معتقد بودند که پس از شب یلدا، در جنگ میان خدای نور (روشنایی روز) و خدای ظلمت (تاریکی شب)، خدای نور پیروز می‌شود و باید برای استقبال از آن، این شب را زنده نگه داریم. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی- هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند، از همین رو آن را شب زایش خورشید (مهر) نامیده و آن را آغاز سال قرار دادند، کریسمس مسیحیان نیز ریشه در همین اعتقاد دارد. و این شب به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است (ر، ک: یلدا آئینی به قدمت تاریخ، مجله میراث فرهنگی ۳۰ آذر ۱۳۹۵، محمد عجم).

باورمندند که در این شب مهر، میترا یا آن‌چنان‌که در اوستا و نوشته‌های پادشاهان هخامنشی آمده، میثرَه (Mithra) به جهان باز می‌گردد. او که از ایزدان باستانی هند و ایرانی است ساعات روز را طولانی کرده و در نتیجه برتری خورشید پدیدار می‌شود.

آئین مهرپرستی یا آئین مهر برپایه پرستش میترا در دوران پیش از آئین زرتشت شکل گرفته‌است و در اروپا به آئین میتراییسم هم گفته می‌شود.

بعضی پژوهشگران هم بر این باورند که در شب یلدا، پیامبری زاده می‌شود: «در سال ۵۱ پادشاهی اشکانیان که مصادف است با سال ۱۹۶ میلادی، پیامبری در شب یلدا زاده می‌شود. او را دو دولفین از آب بیرون می‌آورند، چه آنکه براساس آئین مهر، آب از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده‌است» (ر، ک: ویکی پیدیا دانشنامهٔ آزاد، شب یلدا).

از اینجاست که این شب باستانی است؛ اما هرآن‌چه باستانی بود، بدین معنی نیست که غیردینی است! این شب باستانی است، ولی با عقاید خورشید‌پرستان و زرتشتیان، گره خورده است.


مگر می‌شود با این زبان جنگید و آن را دوست نداشت؟

امروز با استاد ما، دکتر عبد الباسط قریشی، استاد بخش «عقیده و فلسفه» در دانشگاه بین المللی اسلامی اسلام‌آباد، بنا به خواستهٔ رئیس بخش ما، استاد دکتر محمد عارف عبد الرحیم، ضمن برنامه‌ای تعارفی میان دانشگاه ما و‌ دانشگاه مالایا در مالزی، به مرکز مطالعات و پژوهش‌های اسلامی زیر نظر دانشگاه بین‌المللی اسلامی اسلام‌آباد رفتیم.

در بخش نمایش آثار قدیمی مرکز یادشده، سرچشمه‌های ادبیات فارسی را دیدم که درخشنده‌ترین آثار این بخش بود و به زیبایی شگفت‌انگیزی نگاه‌ها را به خود جذب می‌کرد. مهم‌ترین آنها شاه‌نامهٔ فردوسی، مثنوی‌معنوی، دیوان حافظ، تاریخ فرشته و اکبرنامه بود.

زبانی که تاکنون در مدارس دینی پاکستان و هند، مراجع ادبی آن تدریس می‌شود و در نمایشگاه‌های آثار فرهنگی و علمی‌ و ادبی به خوبی حفاظت‌ می‌شود.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


به‌زودی…


طوری که می‌بینید، در هیچ‌جای این سخن گفته نشده است که مرتکب شرک و کفر اصغر از ایمان خارج می‌شود، یا تارک فرض کافر است، یا مرتکب کبیره کافر به کفر اصغر یا اکبر است! بلکه برعکس، این متن کلا برای جلوگیری از تکفیر است. من حیرانم آقای جویا از کجای این سخن، این ادعاهای دروغین خود را تلاش کرده است ثابت کند؟! این برایم جالب بود که می‌گفت: «اگر نقدم بر شما الزام‌آور است کمکی از من بر نمی‌آید»!

تلبیس‌های آقای جویا در نقل و ترجمه‌ی متن

۱. سخن ابن ابی‌العز درباره‌ی انواع کفر است و می‌گوید، کفر تنها اعتقادی نیست، بلکه عملی نیز است. اما آقای جویا هنگام ترجمه در بین قوسین می‌نویسد «در باب مرتکب کبیره»، برای این‌که بگوید ابن ابی‌العز ارتکاب گناه کبیره را به کفر عملی و کفر اعتقادی تقسیم می‌کند. در حالی که این عبارت بین قوسین اصلا در متن ابن ابی‌العز نیست و آقای جویا دست به تحریف عبارت زدند.
۲. آقای جویا یا نمی‌داند که ترجمه‌ی «کفر دون کفر»، می‌شود: کفری پایین‌تر از کفر که با معنای کفر اصغر مساوی است نزد اهل علم، یا می‌داند؛ اما برای این‌که ابن ابی‌العز را افراطی جلوه دهد، آن را به «کفری فراتر از کفر» ترجمه کرده است! من گمانم را نیک‌تر می‌گیرم و می‌گویم به معنای آن جاهل است.
۳. آقای جویا برای این‌که بگوید تقسیم کفر تنها مذهب مکتب سلفی است، آن قسمت از سخن ابن ابی‌العز را حذف کرده است که در آن توضیح داده شده است که تقسیم کفر نزد همه‌ی امت وجود دارد. حتا نزد منکران داخل بودن عمل در ایمان و زیادت و نقصان ایمان! درحالی که این مردمان نیز کفر را به مجازی و حقیقی تقسیم کرده‌اند؛ همان‌طوری که ابن تیمیه و هم‌فکرانش کفر را به اکبر و اصغر تفسیم می‌کنند.
۳. آقای جویا چون مدعی بود که سلفیان و شخصیت‌های مرکزی مکتب شان مرتکب کبیره را کافر می‌دانند، این قسمت از سخن ابن ابی‌العز را نیز حذف کرده است که می‌گوید تکفیر مرتکب کبیره و جاویدانگی آن در دوزخ مذهب خوارج و معتزله است نه اهل سنت.

@Sebghatullah_Akef


این عمل مجازا به ایمان نامگذاری شده، چون صحت آن عمل بر ایمان متوقف است، یا به خاطر این‌که این عمل نشان‌دهنده‌ی ایمان است، چون این عمل نشان می‌دهد که انجام‌دهنده‌ی آن، مؤمن می‌باشد. به همین خاطر به اسلام شخصِ کافر در صورتی که همانند ما نماز بخواند، حکم می‌شود. پس میان فقهای اسلامی راجع به گناهکاران در صورتی که در ظاهر و باطن به آنچه که پیامبر صلی الله علیه و سلم آورده و آنچه از آنان به تواتر رسیده که این گناهکاران از اهل وعید هستند، اعتراف و اقرار بکنند، هیچ اختلافی نیست. اما اقوال باطل و منحرف، قول کسانی است که قائل به جاودانه ماندن آنان در جهنم هستند مانند خوارج و معتزله. ولی پست‌تر از این قول، تعصب از جانب برخی از آنان است و ملزم نمودن مخالفانش به چیزی که در اصل بدان ملزم نیستند و حمله به او. وقتی ما مکلف هستیم که در جدال با کافران جانب عدالت و انصاف را رعایت کنیم و به شیوه‌ی نیکوتر با آنان مجادله شود، پس چگونه در این اختلاف با همدیگر عدالت و انصاف را به کار نمی‌بریم؟ خداوند متعال می‌فرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّٰمِينَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شَنَ‍َٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۖ﴾ [المائدة: 8]» (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! همواره [واجبات] خدا را برپای دارید و شاهدان به عدل و داد باشید. و هرگز دشمنی عده‌ای شما را بر آن ندارد که عدالت نکنید، دادگری کنید که آن به تقوا نزدیک‌تر است).
در اینجا نکته‌ای هست که باید بدان دقت شود و آن، این‌که: حکم به غیر آنچه خدا نازل فرموده، گاهی کفر است و انسان را از دایره‌ی اسلام خارج می‌سازد و گاهی گناه کبیره یا صغیره است، و کفر بنا بر دو قول مذکور، یا کفر مجازی و یا کفر اصغر است. و آن به تناسب حال حاکم است، چون اگر معتقد باشد که حکم به آنچه خداوند نازل فرموده، واجب نیست و در آن مخیر است یا به حکم الهی اهانت نماید با وجودی که یقین دارد که آن، حکم خداست، در این صورت این شرک اکبر می‌باشد، و اگر معتقد باشد که حکم به آنچه خداوند نازل فرموده، واجب است و به حکم خدا در این واقعه علم دارد ولی از آن عدول کند با وجودی که اعتراف می‌کند که او در این صورت مستحق عقوبت و مجازات است، این فرد گناهکار است و به صورت کفر مجازی یا کفر اصغر، کافر نامیده می‌شود. و اگر به حکم خدا در این واقعه علم نداشته باشد با وجودی که نهایت تلاش و توان خویش را جهت شناخت حکم به کار گرفته ولی به خطا رفته باشد، این فرد مجتهد مخطی است و به خاطر اجتهادش یک اجر هم دارد و خطایش بخشوده می‌شود).

تمام آن‌چه در این سخن هست، در موارد ذیل خلاصه می‌شود:

۱. کفر تنها اعتقادی نیست، نزد کسانی که عمل را در مفهوم ایمان داخل می‌دانند و به زیاد و کم شدن آن باور دارند، کفر عملی نیز وجود دارد؛
۲. کفر اعم از اعتقادی و عملی از خود مراتب و درجاتی دارد و به کفر اکبر و اصغر تقسیم می‌شود؛
۳. کسانی که باور دارند ایمان تنها تصدیق است و عمل را در مفهوم ایمان داخل نمی‌دانند و بدین باورند که کفر تنها کفر انکار است و ایمان و کفر زیاد و کم نمی‌شود، کفر را به دو نوع مجازی و حقیقی تقسیم می‌کنند که کفر حقیقی انسان را از ملت اسلام بیرون می‌کند.
۴. برخی از اعمال به نام ایمان نیز یاد شده است.
۵. گناه‌کاران اهل وعید هستند اما بر خلاف خوارج و معتزله کافر نیستند و در دوزخ جاویدان نمی‌مانند (اینجا خود ابن ابی‌العز می‌گوید که مرتکب کبیره نزد اهل سنت همیشگی در دوزخ نمی‌ماند، اما آقای جویا می‌گوید ابن تیمیه و پیروانش مرتکب کبیره بارها تکفیر کرده‌اند و جاویدانه در دوزخ می‌دانند).
۶. برخی را تعصب به به جایی رسانده است که در حق مخالفان خود انصاف را رعایت نمی‌کنند و با دروغ و دغل، تلاش دارند آنان را به چیزهایی ملزم کنند که لازم قول شان نیست. وقتی در مجادله با کافران مامور به عدل هستیم چرا اینجا عدالت نمی‌کنیم؟!
۷ . حکم به غیر ما انزل الله همیشه یک مرتبه ندارد؛ گاهی کفر اکبر است که از ملت اسلام انسان را بیرون می‌کند. گاهی گناه است که در صورت گناه بودنش گاهی گناه کبیره است و گاهی گناه صغیره. گاهی کفری است که برخی به آن کفر مجازی می‌گویند و برخی کفر اصغر؛ بنابر دو قولی که پیرامون مفهوم ایمان گذشت. گاهی نیز به حال حاکم تعلق دارد که اگر منکر وجوب حکم الهی بود و خود را مختار می‌دانست و با این‌هم یقین داشت که این حکم الهی است، در این صورت کفر اکبر است. و اگر به وجوب حکم به ما انزل الله باور داشت و می‌دانست که با روی‌گردانی از آن عقوبت می‌شود؛ مرتکب کفر اکبر نشده است؛ بلکه مرتکب کفر مجازی یا همان اصغر شده است. و اگر به حکم الله متعال جاهل بود؛ ولی تلاش بندگی‌اش را انجام داده و باوجود این تلاش باز هم اشتباه حکم کرد خطایش بخشیده می‌شود و بلکه در برابر تلاش خود اجر نیز می‌برد.


جاهلانه‌های عمر جویا (۳)

چون قافیه تنگ آید، شاعر به جفنگ آید!

برای اثبات مذهب یک فرد یا یک مکتب، باید دو کار اساسی انجام شود:

یک، به اقوال صریح و محکم آن فرد یا مکتب استناد شود؛
دو، تمام اقوال جمع گردد و کنار هم گذاشته شود و پس از تحلیل، حکم شود؛ تا بر اساس اقوال متشابه و برداشت اشتباه خود برای کسی منهج و مذهب نبافیم.

بنده در مطالب پیش‌تر گفته بودم آقای جویا چندین‌ دروغ به مکتب سلفی و شخصیت‌های‌ مرکزی آن نسبت داده‌اند:
۱. در مکتب سلفی و‌ پیروانش مرتکب کفر اصغر از ایمان خارج است؛
۲. مرتکب کبیره نزد شان در کفر اصغر داخل شده است؛
۳. تارک فرض نزد شان کافر است؛
۴. ابن تیمیه در چندین جا از آثار خویش، مرتکبان گناه کبیره و تارک فرایض را از ایمان خارج می‌داند ولی از ملت اسلام خارج نمی‌داند؛
۵. ابن تیمیه زمانی که بعضی‌ از گروه‌های اسلامی را تکفیر می‌کند، تعدادی از آن‌ها را خارج از ایمان و داخل در اسلام می‌شمارد.

آقای جویا برای اثبات همه‌ی این دروغ‌ها رفته است به سخنی از ابن ابی‌العز متوسل شده است که نه تنها صراحتی برای دلالت بر این دروغ‌ها ندارد، که اشارتی نیز به این دلالت ندارد! سخن اصلا ربطی به موارد بالا ندارد!

تردیدی نیست که کفر به دو دسته‌ی «کفر اکبر و کفر اصغر» تقسیم می‌شود و طوری که در عبارت آقای جویا می‌بینید، نه تنها ابن ابی‌العز و ابن تیمیه، که جمع بزرگی از اهل علم حنفی و ماتریدی نیز بدین باور هستند. اما فرق است بین این‌که بگوییم «کفر به اکبر و اصغر تقسیم می‌شود» و این‌که بگوییم «کفر اصغر انسان را از ایمان بیرون می‌کند ولی از اسلام بیرون نمی‌کند».

تبصره‌ای پیرامون سخن ابن ابی‌العز

نخست سخن کامل ابن ابی‌العز را اینجا می‌یاورم و براساس سیاق اصلی‌اش آن را ترجمه می‌کنم تا برخی از تلبیس‌هایی که آقای جویا مرتکب آن شده‌اند، واضح‌تر شود؛ ابن ابی‌العز می‌گوید: «ولكن من قال: إن الإيمان قول وعمل يزيد وينقص، قال :هو كفر عملي لا اعتقادي، والكفر عنده على مراتب، كفر دون كفر، كالإيمان عنده .ومن قال : إن الإيمان هو التصديق، ولا يدخل العمل في مسمى الإيمان، والكفر هو الجحود، ولا يزيدان ولا ينقصان، قال: هو كفر مجازي غير حقيقي، إذ الكفر الحقيقي هو الذي ينقل عن الملة. وكذلك يقول في تسمية بعض الأعمال بالإيمان، كقوله تعالى :وما كان الله ليضيع إيمانكم [ البقرة : 143 ] أي صلاتكم إلى بيت المقدس، إنها سميت إيمانا مجازا، لتوقف صحتها عن الإيمان، أو لدلالتها على الإيمان، إذ هي دالة على كون مؤديها مؤمنا. ولهذا يحكم بإسلام الكافر إذا صلى صلاتنا. فليس بين فقهاء الأمة نزاع في أصحاب الذنوب، إذا كانوا مقرين باطنا وظاهرا بما جاء به الرسول وما تواتر عنهم أنهم من أهل الوعيد. ولكن الأقوال المنحرفة قول من يقول بتخليدهم في النار، كالخوارج والمعتزلة. ولكن أردأ ما في ذلك التعصب من بعضهم، وإلزامه لمن يخالف قوله بما لا يلزمه، والتشنيع عليه! وإذا كنا مأمورين بالعدل في مجادلة الكافرين، وأن يجادلوا بالتي هي أحسن، فكيف لا يعدل بعضنا على بعض في مثل هذا الخلاف؟! قال تعالى : يا أيها الذين آمنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط ولا يجرمنكم شنآن قوم على ألا تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوى الآية [ المائدة : 8 ].
وهنا أمر يجب أن يتفطن له، وهو: أن الحكم بغير ما أنزل الله قد يكون كفرا ينقل عن الملة، وقد يكون معصية: كبيرة أو صغيرة، ويكون كفرا: إما مجازيا، وإما كفرا أصغر، على القولين المذكورين. وذلك بحسب حال الحاكم: فإنه إن اعتقد أن الحكم بما أنزل الله غير واجب، وأنه مخير فيه، أو استهان به مع تيقنه أنه حكم الله -: فهذا كفر أكبر. وإن اعتقد وجوب الحكم بما أنزل الله، وعلمه في هذه الواقعة، وعدل عنه مع اعترافه بأنه مستحق للعقوبة، فهذا عاص، ويسمى كافرا كفرا مجازيا، أو كفرا أصغر. وإن جهل حكم الله فيها، مع بذل جهده واستفراغ وسعه في معرفة الحكم وأخطأه، فهذا مخطئ، له أجر على اجتهاده، وخطؤه مغفور».
ترجمه: (ولی کسی می‌گوید: ایمان به معنای قول و عمل است که کم و زیاد می‌شود، می‌گوید: آن کفر عملی است نه اعتقادی. و کفر از نظر او درجاتی دارد، کفری هست که پایین‌تر از کفری دیگر می‌باشد، همچنان که ایمان از نظر او درجاتی دارد.
و کسی که می‌گوید: ایمان به معنای تصدیق است و عمل در مفهوم ایمان داخل نمی‌شود، و کفر به معنای جحود است و هیچ‌کدام این‌دو کم و زیاد نمی‌شوند، می‌گوید: این کفر مجازی و غیرحقیقی است، چون کفر حقیقی کفری است که فردی را از دایره‌ی اسلام خارج می‌سازد. همچنین در نام بردن برخی کارها به ایمان، نیز این مطلب حضور دارد که مجازی است نه حقیقی، مانند این آیه:﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡۚ﴾ [البقرة: 143] (و خدا بر آن نیست که ایمان شما را ضایع کند).
منظور از ایمان در اینجا، نماز به سوی بیت‌المقدس است.




جاهلانه‌های عمر جویا (۳)

آقای جویا هنوز به تفاوت میان «الوهیت/عبادت» و «توحید الوهیت/توحید‌ عبادت» آگاهی ندارد. وی نمی‌داند که ابن تیمیه و ابن قیم «الوهیت» را از اقسام «توحید» نمی‌دانند؛ بلکه «توحید الوهیت» را از اقسام «توحید» می‌دانند.
و «توحید الوهیت/ عبادت» یعنی این‌که الله متعال را در عبادت خود تنها بدانیم و عبادت را تنها برای او تعالی انجام دهیم. نه این‌که عبادت خودش از اقسام توحید باشد و ترک یک عبادت شرک باشد!
پس «عبادت» در اقسام «توحید»‌ وارد نیست، «توحید عبادت» در اقسام «توحید»وارد است. مقسم اینجا توحید است، پس اقسام نیز باید مقید به توحید باشد. آن‌چه اینجا کفر و شرک است، ترک «توحید عبادت» است نه ترک «عبادت».
فرقش این است که ترک «توحید عبادت»، یعنی انجام عبادت برای غیر الله که این شرک است. اما ترک عبادت، یعنی این‌که الله را عبادت نکنی.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


جاهلانه‌های عمر جویا (۱)

آقای جویا خیلی مشتاق است ابن تیمیه و‌ ابن قیم و هم‌فکران شان به هر نحوی که شده تکفیری باشند، به این‌لحاظ، به هر چیز روا و ناروایی آویزان می‌شود تا تکفیری‌بودن آنان را ثابت کند. گاهی به دروغ، گاهی به تلبیس. بیش‌تر مشتاق است به بسط و تعمیم نظریه‌ی طرف مقابل به یک موضوع کلی بپردازد تا راحت‌تر بشود به آن حمله کند؛ اما به علت جهل، موفق نمی‌شود. مثلا اینجا تقسیم توحید را که داخل در باب تقسیمات علمی و ترتیبی است و در پی آن، داخل در باب اصطلاحات و در نهایت داخل در دایرهٔ اجتهاد است؛ کلی‌تر و عام‌تر و فربه‌‌تر کرده است تا جایی که تکفیری‌گری به روش خوارج را نیز برایش لازمه بافته است و این‌گونه با تکلف بین این دو پیوند بر قرارمی‌کند و در نتیجه، تقسیم توحید را عقیدهٔ خوارج و خطرناک و وحشت‌ناک جلوه می‌دهد و سرانجام لازمه‌اش را نیز تکفیر امت تلقی می‌کند. از این تسلسل‌های جاهلانه و ازدواج‌های ناگوار و تکلف‌آمیز زیاد به راه می‌اندازد، خیلی با تکلف و بی‌ربط تقسیم توحید به ربوبیت و الوهیت را از مجوزهای کشتار مسلمانان نیز معرفی می‌کند. چنین طرحی استدلالی را من همیشه می‌گویم هدر دادن استدلال و خندیدن به ریش عقل و تسلسل استنتاجی!

کشف جهل این ناقدِ ابن تیمیه!

برداشت آقای جویا از تقسیم سه‌گانهٔ توحید (توحید ربوبیت، توحید الوهیت، توحید اسما و صفات) این است که لازمهٔ این تقسیم، داخل‌شدن عمل در توحید می‌باشد و ترک عمل، به معنای ترک توحید است و ترک توحید شرک می‌باشد. پس کسی توحید الوهیت را در اقسام توحید وارد کرده است، درواقع عبادت را از اقسام توحید دانسته و ترک عبادت را ترک توحید می‌داند و شرک!

به این‌لحاظ، براساس این برداشت آقای جویا، تمام کسانی که «توحید‌ الوهیت» را از اقسام توحید می‌دانند، تکفیری هستند؛ چون ترک عبادت نزد شان، ترک توحید است و شرک!

اینجا آقای جویا نسبت به دو امر مهم جاهل است:

نخست: آقای جویا هنوز به تفاوت میان «الوهیت/عبادت» و «توحید الوهیت/توحید‌ عبادت» آگاهی ندارد. وی نمی‌داند که ابن تیمیه و ابن قیم «الوهیت» را از اقسام «توحید» نمی‌دانند؛ بلکه «توحید الوهیت» را از اقسام «توحید» می‌دانند.
و «توحید الوهیت/ عبادت» یعنی این‌که الله متعال را در عبادت خود تنها بدانیم و عبادت را تنها برای او تعالی انجام دهیم. نه این‌که عبادت خودش از اقسام توحید باشد و ترک یک عبادت شرک باشد!
پس «عبادت» در اقسام «توحید»‌ وارد نیست، «توحید عبادت» در اقسام «توحید»وارد است. مقسم اینجا توحید است، پس اقسام نیز باید مقید به توحید باشد. آن‌چه اینجا کفر و شرک است، ترک «توحید عبادت» است نه ترک «عبادت».
فرقش این است که ترک «توحید عبادت»، یعنی انجام عبادت برای غیر الله که این شرک است. اما ترک عبادت، یعنی این‌که الله را عبادت نکنی.

دوم: آقای جویا فرق میان ترک جنس عمل و ترک آحاد عمل را نمی‌داند. ترک جنس عمل، یعنی این‌که انسان به طور کلی عمل را ترک کند، که این به اجماع کفر است. کسی که اصلا هیچ‌عملی‌ انجام ندهد، مرتکب کفر شده است. اما ترک آحاد عمل، یعنی ترک برخی از اعمال، لازمه‌اش کفر نیست.
و کفر بودن ترک جنس عمل نیز، از باب ترک توحید نیست؛ چون ترک توحید یعنی قرار دادن شریک برای الله متعال. بلکه ترک جنس عمل، از این باب است که ما کفر عملی نیز داریم. کفر تنها باطنی و اعتقادی نیست و ترک جنس عمل، یا ترک عمل به طور کلی، از جملهٔ کفر عملی است.

آدم نخست چیزی را می‌فهمد، بعد نقد می‌کند!

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef




دروغ‌های عمر جویا (۳)

دروغ نخست: آقای جویا به سلفی‌ها نسبت می‌دهد که مرتکب گناه کبیره‌ای که دربارهٔ آن وعید مقرر شده است، در کفر اصغر واقع شده است. یعنی به قول ایشان، نزد سلفی‌ها مرتکب کبیره، هم‌زمان مرتکب کفر اصغر است. این سیاق، سیاق نسبت یک مذهب به یک مکتب است. اگر مذهب این مکتب این است که گناه کبیرهٔ وعیدمحور را کفر اصغر می‌دانند، باید قولی صریح در این مورد از شخصیت‌های علمی و معتبر این مکتب نقل می‌کرد. اما این دروغ است. در مکتب سلفی، میان گناه کبیره و کفر اصغر عموم و خصوص مطلق وجود دارد. یعنی هر کفر اصغری، گناه کبیره است؛ ولی هرگناه کبیره‌ای کفر اصغر نیست. جنس کفر اصغر از گناه‌ کبیره بدتر است؛ اما آحاد آن متفاوت است، برخی از اعمالی که کفر اصغر هستند، ممکن است از برخی کبایر بدتر باشد، اما همهٔ اعمال کفر اصغر، بزرگ‌تر از کبایر نیستند.

دروغ دوم: آقای جویا ترک نماز را عطف می‌کند به ترک فرایض و از دروغ و بی‌شرمانه به سلفی‌ها نسبت می‌دهد که تارک فرایض نزد سلفی‌ها کافر است. یعنی می‌خواهد بگوید سلفی‌ها عین خوارج هستند. آنان هم ترک فرایض را کفر می‌دانستند و این‌ها هم. این سخن‌ نیز، یک تعمیم از قبیل نسبت مذهب است. کفربودن ترک فرایض اگر مذهب سلفیت است، پس باید قولی صریح وجود داشته باشد که در آن ترک فرایض، کفر قلم‌داد شده باشد. اما این حرف دروغ است. حتا گفته نشده است که ترک فرض کفر اصغر است. بلکه گفته شده است که ترک جنس عمل، کفر اکبر است. و فرق است بین قول به کفربودن ترک جنس عمل و کفربودن ترک فرایض. چون تعبیر «کفربودن ترک فرایض» این را می‌رساند که ترک هر فرض، مساوی است با کفر! اما «کفربودن جنس عمل» چنین نیست، بلکه قید «جنس» قضیه را روشن می‌کند.

دروغ سوم: آقای جویا می‌گوید که ابن تیمیه در چندین جا از آثار خویش، مرتکبان گناه کبیره و تارک فرایض را از ایمان خارج می‌داند ولی از ملت اسلام خارج نمی‌داند. این نیز دروغی شاخ‌دار دیگر است که آقای جویا از گفتن آن شرم نکرده است. ابن قیم، ابن تیمیه و پیروان شان، یگانه‌فرقی که بین ایمان و اسلام ذکر کردند این است که اگر ایمان و اسلام باهم باشند، ایمان به معنای اعمال قلبی است و اسلام به معنای اعمال ظاهر و اگر جداگانه به کار‌ روند، یک دلالت دارند، یعنی ایمان همان اسلام است و اسلام همان ایمان. از جانبی نیز، در هیچ‌جایی از کتاب‌های ابن تیمیه ثابت نیست که مرتکب کبیره و تارک فرض را از ایمان خارج دانسته باشد و از اسلام خارج ندانسته باشد!

دروغ چهارم: می‌گوید ابن تیمیه زمانی که بعضی‌ از گروه‌های اسلامی را تکفیر می‌کند، تعدادی از آن‌ها را خارج از ایمان و داخل در اسلام می‌شمارد.
این نیز دروغ دیگری است که آقای جویا هیچ سخنی به عنوان شاهد برای اثبات آن نیاورده است و در آثار ابن تیمیه نیز نیست.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef




دروغ‌های عمر جویا (۲)

چندی پیش بود من نوشته بودم: ابن تیمیه تکفیری نیست؛ زیرا تکفیری به کسی می‌گویند که بدون ضوابط شرعی، فرد معینی را تکفیر کند یا تکفیر بالمثل کند. و اگر فردی در سایهٔ ضوابط تکفیر، فردی معین را تکفیر کرد؛ حتا اگر اشتباه کرده باشد، باز هم تکفیری نیست و آن تکفیرِ اشتباهش، یک خطای اجتهادی به حساب می‌آید.

آقای جویا (ناقدِ کوچهٔ خلوت)، از دروغ در صفحه‌اش نوشته کرده بود: که افرادی در صفحات مجازی ادعا دارند که ابن تیمیه تکفیر صریح نکرده است و تکفیر بالمثل می‌کند!

در کامنت‌هایش‌ نوشتم که در کجا و چه کسی گفته است که ابن تیمیه تکفیر بالمثل کرده است؟ یا خود شما نشان دهید که در کجا ابن تیمیه تکفیر بالمثل کرده است؟ طبق عادتش چشم‌پوشی نمود!

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


دروغ‌های عمر جویا (۱)

عمر جویا از دروغ می‌گوید: ابن تیمیه و ابن قیم و سلفی‌های معتقدند که کفر اصغر انسان را از ایمان خارج می‌سازد.

در حالی که در هیچ‌جایی نه ابن تیمیه، نه ابن قیم و نه کسی از اهل علم سلفی، چنین‌چیزی نگفته‌اند.

یا آقای جویا باید سخنی صریح از ایشان نقل کنند که چنین گفته‌اند، یا اعتراف کنند که دروغ می‌گویند!

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef

Показано 20 последних публикаций.