وُهومَن اَمشاسِپَند


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: کانال تبادلات مهربانان
❄️ فهرست برترین‌های آموزشی، تاریخی، ادبی و فرهنگی!

🔥 روی لینک زیر بزنید و عضو کانال‌های دلخواه خود شوید:

💎 https://t.me/addlist/A-4t-OUfEfViMjg0 👈🏻


✅ در آن روزگاران قدیم پدران نامدار ما چون مشاهده می نمودند که هرگاه وبا، طاعون یا یکی دیگر از بیماری های واگیردار بروز می نماید عفريت مرگ پس از گرفتن جان یکی از افراد قبیله بلافاصله به نزدیکان آن شخص و یا افرادی که به نحوی با شخص در گذشته تماس نزديک داشتند حمله نموده و آنها را یکی پس از دیگری به دیار عدم می برد و از طرف دیگر چون تشخیص بیماری های گوناگون از هم در آن دوران های اولیه با فقدان وسایل برای شان میسر نبود بهترین راه فرار از مرک را در این دیدند که به طور کلی به هیچ مرده ای دست نزنند و با آن تماس نگیرند اعم از این که آن شخص در اثر ابتلا به بیماری واگیرداری فوت نموده باشد یا به علل دیگر گرچه در آن ایام هنوز علت بروز بیماری های مسری و وجود میکروب به طور علمی آشکار نشده بود با وجود این مردم بواسطه ترسی که از عفريت مرگ داشتند این گونه احتیاط ها را لازم می دانستند و باید اضافه نماییم که این ترس منحصر به پدران ما نبود در سایر نقاط دنیا نیز وضع به همین منوال بود یک هند و موقعی که مرده را می سوزاند با صدای بلند می خواند و دور شو دور شو اى مرگ پسران ما و مردان ما را اذیت مکن. و یا بطوری که پروفسور دار مستتر می نویسد وقتی که یک یونانی از خانه ای که در آن مرگی به وقوع پیوسته بود بیرون می آمد و در آستانه در بادست های خودش آب به اطراف خود می پاشید در حقیقت او بدین وسیله می کوشید تا مرگ را از خود دور کند.

📚 بُن مایه :

برگرفته از نسک ؛ مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان.

✍ نوشته ی ؛ موبد اردشیر آذر گشسب.

✍ رونوشت ؛ بردیا بزرگمهر.

۲۲۰
@khashatra

ادامه دارد...


✅ علت ناپاک دانستن مرده.

در زمان های بسیار دور، هنگامی که در سراسر گیتی نه از علم طب اثری بود و نه از دارو و درمان خبری، هنگامی که مردم دنیا از اصول بهداشت و مراعات نظافت و پاکیزگی بوئی به مشام شان نرسیده بود و در دریای کثافات و آلودگی ها و جهالت و بی خردی ها غوطه می خوردند، درجه ی مرگ و میر در بین ملل دنیا خیلی بالا بود و فرار از چنگال دیو مهیب مرگ کاری بسیار مشکل به ویژه موقع بروز بیماری های واگیر دار مانند : وبا، طاعون، آبله و غیره که هر چند سال یک مرتبه در یکی از نقاط دنیا بروز می نمود و تعداد زیادی از افراد بشر را به کام گور می کشید از دست زندگان به جز دیدن مرگ تدریجی نزدیکان خود با چشمانی خون بار و به جز التجا و راز و نیاز به درگاه خدایان کاری ساخته نبود.
۲۱۹
@khashatra


✅ دخمه :

دخمه که زرتشتیان به زبان خودشان آن را دادگاه می نامندو پارسیان هندوستان آن را
دخمو Dakhmo می خوانند و در کتاب های انگلیسی Tower of Silence یعنی برج سکوت نام گرفته و در روایات زرتشتیان به نام روش خورشید نگرشته معروف می باشد محوطه ای است مدور که در بالای کوه بلندی واقع شده و غالباً از آبادی های اطراف چندین فرسخ فاصله دارد.
دیوار اطراف دخمه را از سنگ و سیمان می سازند و يك درب كوچک آهنی برای ورود و خروج دارد.
محیط دخمه در حدود سد متر است. سطح داخلی آن از دیوار به طرف مرکز سراشیب می باشد و در وسط دخمه چاه عمیق و وسیعی حفر شده است.
در چهار گوشه ی خارجی آن نیز بیرون از دیوار دخمه چهار چاه عمیق تر حفر شده که به چاه وسط دخمه راه دارد.
عمق چاه ها تا حدود یک متر با شن و سنگ ریزه پر شده است.
چاه وسطی دخمه را زرتشتیان ایران سراده Saradeh یا استه دان Asta Dan می نامند. یعنی استخوان دان یا جای استخوان.
واژه ی اخیر را شعرای ایران به شکل ستودان در اشعار خود آورده اند از آن جمله فردوسی در شاهنامه می فرماید.
سر جادوان را بکندم ز تن،
ستودان ندیدند و گور و کفن.
در آن رزم ها یار من رخش بود.
همان تیغ تیزم جهان بخش بود.
واسدی طوسی در گرشاسب نامه گوید :
ستودانی از سنگ خارا برآر،
زبیرون بر او نام من کن نکار.
سطح داخلی دخمه از دیوار گرفته تا استه دان به سه قسمت دایره ای شکل تقسیم شده، قسمت اولی که از دیوار آغاز می شود و بزرگ تر از دو قسمت دیگر است، ویژه ی گذاشتن اجساد مردان است.
قسمت دوم برای زنان و قسمت سوم که وصل به استه دان است برای بچه ها است و هر يک از اين قسمت های سه گانه به قطعات کوچک تر تقسیم شده که هر قطعه ویژه ی گذاردن یک میت است.
شیارهای کوچکی بین این قطعات کنده شده تا آب باران و کثافات از این شیارها به داخل استهدان برود.
این بود شرح مختصری از دخمه.
ضمناً بی فایده نیست یادآور شویم که در عهد باستان در بین هندوها نیز دخمه گذاری مرسوم بوده است. زیرا در فقره ی ۲ از کرده ی هشتم کتاب آثار وأودا (Atharva Veda) از ارواح کسانی که دفن شده، یا دور انداخته شده، یا سوزانده شده، یا دخمه گذاری شده اند گفت و گو می نماید.
۲۱۸
@khashatra


#خورداد_امشاسپند

خورداد پنجمین امشاسپند و پاس دارنده‌ی آب ها و سرسبزی است.
آب در كنار سه آخشیج دیگر (خاک، هوا، آتش) در میان ایرانیان باستان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است.
وجود ایزدان گوناگون موكل بر آن و نوشته‌های ایرانی و انیرانی همه گواه اهمیت این آخشیج است در میان ایرانیان باستان و زرتشتیان.
زاستار (:طبیعت) در نظر ایرانیان جایگاه والایی دارد و عناصر آن شایسته ی گرامی داشت و دارای تقدس ویژه‌ای است.
آب،‌ باد، خاک و آتش در دین اشوزرتشت و در فرهنگ و سنت ایرانی چهار آخشیج سپند است كه برای هر یک از آن ها فرشته‌ی ویژه‌ای تعیین شده و خویش کاری هر فرد زرتشتی ست که محیط زیست را در حد توان پاک نگاه دارد.
آب نه تنها سپند است بلكه آشامیده شده و در امور جاری زندگی به مصرف می‌رسد.
عنصری كه وحدت آن نماد یكتایی اهورامزدا و كثرت آن جلوه‌گاه تمام پدیده‌های جهان هستی است،.
از چكه‌ی باران تا اقیانوس پهناور و از آب آرام چاه تا سیل جاری در بستر رودها موجد و مولد زندگی است.

در ایران باستان تا به امروز ماه سوم سال و روز ششم هر ماه خورداد نام دارد.
یشت چهارم كه به‌ نام خورداد یشت خوانده می‌شود، به طوری كه این فرشته در جهان مینوی نماد كمال اهورامزدا و در جهان جسمانی نگهبان آب است.
خورداد در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» به چم رسایی و کمال است که در گات ها یکی از فروزه‌های اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورا مزدا ست.
بخش هئوروه که صفت است به چم رسا، همه، درست و کامل.
بخش دوم تات که پسوند است برای اسم، بنابراین هئوروتات به چم کمال و رسایی است.
خورداد نماینده ی رسایی و کمال اهورامزداست.

خورداد، امشاسپند بانویی است که نگهداری از آب‌ها در این جهان، خویش کاری اوست و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری می‌کند از این روی در آیین، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد می‌شود و در گیتی به نگهبانی آب گماشته شده است. ایزدان تیر و باد و فروردین از همکاران خورداد هستند.

در گات ها، از خورداد و اَمُرداد پیوسته در کنار یک دیگر یاد می‌شود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند، پاس دارنده ی آب‌ها و گیاهان‌اند که به یاری مردمان می‌آیند و تشنگی و گرسنگی را شکست می‌دهند.

در یسنا، هات ۴۷، آمده‌است که اهورامزدا رسایی خورداد و جاودانگی امرداد را به کسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی ست.

در متن‌های کهن امشاسپند خورداد : چهارمین یشت از یشت های بیست و یک گانه‌ی اوستا، ویژه ی ستایش و نیایش امشاسپند بانو خورداد است که در آن یشت از زبان اهورا مزدا یادآور می‌شود که :
«…یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خورداد را برای مردمان اشون بیافریدم…»
و سپس تاکید می‌شود هر آن کس که خورداد را بستاید همانند آن است که همه ی امشاسپندان را ستایش کرده‌ است.
در بندهش نیز درباره ی خورداد آمده‌است :
«… ششم از مینویان، خورداد است؛ او از آفرینش گیتی، آب را به خویش پذیرفت..»،
چنین گوید : هستی، زایش و پرورش همه ی موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست…»


سروده‌ی مسعود سعد سلمان، بر پایه‌ی کتاب بندهش :

خورداد ‌روز داد نباشد كه بامداد،
از لهو و خرمی بستانی ز باده داد.

از باده جوی شادی و از باده باش خوش،
بی‌باده این جهان، صنما بادگیر، باد.


اندرزنامه ی آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)

جوی کن.


اندرزنامه ی آذرباد مهر اسپندان در سروده‌ی استاد ملک‌الشعرای بهار :

به (خورداد) جوی نوین کن روان،
(امرداد) بیخ نو اندر نشان.

گل سوسن نماد خورداد امشاسپند است.

@khashatra


#امروز


به روز، پیروز و فرخ روز خورداد امشاسپند و بهمن ماه به سال ۳۷۶۲ مزدیسنی

یک شنبه ۳۰ دی ماه به سال ۱۴۰۳ خورشیدی.

۱۹ ژانویه سال ۲۰۲۵ (ترسایی)

✔️ خورداد = هئورتات ، رسایی و کمال.


@khashatra


#زادروز_استاد_هما_ارژنگی

روز سپندارمزد امشاسپند و بهمن ماه برابر با ۲۹ دی ماه زادروز بانو #هما_ارژنگی
ندای میهن‌دوستی در شعر پارسی


بانوهما ارژنگی، شاعره، نویسنده و هنرمند ایرانی، چهره‌ ی برجسته ادبیات امروز ایران است.
او با سروده‌های پرشور و میهن‌دوستانه ی خویش جایگاه ویژه‌ای در دل مخاطبان ایرانی دارد

❇️ زندگی و فعالیت‌های هنری

بانو هما ارژنگی ۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران در خانواده‌ای هنرمند دیده به جهان گشود. پدرش، زنده‌یاد #استاد_رسام_ارژنگی از نوادگان #میرک نقاش نامدار روزگار صفویان بود.
استاد هما که دانش‌آموخته رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران ست، از کودکی به هنر و ادبیات دل بست و در طول زندگی خود، کار‌های هنری بسیار از جمله شعر، نویسندگی، نقاشی و موسیقی را تجربه کرده است.

❇️ ویژگی‌های شعر استاد هما ارژنگی ؛

میهن‌دوستی، شعرهای استاد هما ارژنگی سرشار از عشق به ایران و فرهنگ ایرانی ست.
او در اشعار خود به تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران پرداخته و به ارزش‌های ملی و میهنی تأکید کرده است.
زبان ساده و روان، شعرهای استاد برای عموم مردم قابل فهم است.
شعرهای استاد سرشار از احساسات عمیق و انسانی ست و به خوبی توانسته است احساسات مخاطب را درگیر کند.
مضامین شعرهای هما ارژنگی بسیار متنوع است و شامل عشق، وطن، طبیعت، تاریخ، فرهنگ و انسان‌دوستی ست.

❇️ آثار مهم هما ارژنگی ؛

نخستین کتاب او، پس از مرگ تلخ برادر هنرمندش، با عنوان "زندگی بیست و دو ساله فرهاد ارژنگی" در سال ۱۳۴۰ به‌چاپ رسید.
هما ارژنگی آثار متعددی از جمله مجموعه شعر، داستان و مقالات ادبی منتشر کرده است. برخی از آثار مشهور او عبارتند از:
•  آسمان ایران
•  سروده‌های کوچه باغ
•  آوازه‌خوان پارسی

❇️ جایگاه بانو هما ارژنگی در ادبیات ایران.

بانو هما ارژنگی با شعرهای پرشور و میهن‌دوستانه ی خود، به ادبیات ایران روح تازه‌ای بخشیده، او با استفاده از زبان ساده و روان، به ترویج فرهنگ و ادبیات پارسی در میان نسل جوان کمک کرده است. هم چنین، او با پرداختن به موضوعات اجتماعی و سیاسی، به آگاهی‌بخشی و ایجاد تغییر در جامعه کمک کرده است.

❇️ میراث ماندگار بانو هما ارژنگی

بانو هما ارژنگی با آثار ماندگار خود، میراثی ارزشمند برای ادبیات ایران به جا گذاشته است.
شعرهای او ه مچنان در دل مردم ایران زنده است و نسل‌های جدید نیز از خواندن آن‌ها لذت می‌برند.

زندگی پربارش سرشار از شادی بی پایان و دراز باد.

پیوست:
چامه «منم بانوی ایرانی» سروده هما ارژنگی با آوای شاعر.
@khashatra


✅ پس از مطالعه و ژرف بینی در نوشته جات اوستایی به ذهن نگارنده این طور خطور کرد که شاید علت اصلی دخمه گذاری در ایران باستان سردی هوا و یخ بندان سخت و کوهستانی بودن سرزمین ایران ویج بوده، به شرحی که در بالا گفته شد و پس از مقایسه کردن این موضوع با آب و هوا و چگونگی نقاطی که ساکنین آن جا در حال حاضر اموات خود را در بالای کوه های بلند می گذارند. حدس بالا به یقین پیوست.
امروز تا آن جایی که اطلاع داریم در دو نقطه ی دنیا اقوامی زندگی می کنند که با این که زرتشتی نیستند معهذا مرده های شان را در بالای کوه می گذارند و آن ها را دفن نمی کنند.
یکی از این نقاط کشور کوهستانی تبت است که به بام دنیا معروف می باشد در تبت قومی زندگی می کند که مرده های خود را دفن نمی کنند بلکه آن ها را در جاهای بلندی می گذارند که طعمه ی مرغان لاشخور شود.
در دره ی جبال هندو کش که در شمال کابل واقع شده نیز مردمی زندگی می کنند که مراسم و عادات به خصوصی دارند و افغان ها آن ها را به نام کافر می خوانند.
این قوم نیز مرده ی خود را در عوض سپردن به خاک در صندوق هایی گذاشته در بالای کوه های بلند می نهند و به گونه ای که جهانگردان و محققین نوشته اند سرزمین های نامبرده بالا هر دو کوهستانی است و دارای هوای بسیار سرد و یخ بندان.
با شرحی که در بالا داده شد برای نگارنده مسلم است که علت اصلی دخمه گذاری در زمان قدیم تنها سردی زیاده از حـد هوا و کوهستانی بودن محل سکونت آریایی ها وعدم توانایی حفر زمین‌یخ بسته با لوازم و ابزار اولیه بوده است.

📚 بُن مایه :

برگرفته از نسک ؛ مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان.

✍ نوشته ی ؛ موبد اردشیر آذر گشسب.

✍ رونوشت ؛ بردیا بزرگمهر.

۲۱۷
@khashatra

ادامه دارد...


✅ در پرگرد پنجم وندیداد که در موضوع بردن مرده به دخمه بحث می نماید وارد است «اگر تابستان گذشته و زمستان رسیده باشد مزدیسنان باید چکار کنند، و جواب آن را بدین گونه ذکر می کند و در هر محله یا هر ده مزدیسنان باید اتاقی برای مرده بسازند و بدن بی جان را در آن جا بگذارند تا دو روز، تا سه روز، تا یک ماه، تا آن که پرندگان به پرواز در آیند، نباتات شروع به روییدن نمایند، آب ها جریان پیدا کنند و بادها زمین را خشک نمايند بعد مزدیسنان باید مرده را به دخمه برند.»
پس ما می بینیم که ایران ویج محلی بوده است سرد و یخ بندان و به احتمال کلی کوهستانی که بیشتر ماه های سال زمین از برف پوشیده و احتمال دارد گاهی تا یک ماه تمام راه ها بسته بود و بدیهی ست با وسایل و ابزار اولیه که در اختیار آریایی ها بود کندن زمین یخ بسته و کوهستانی به منظور دفن اموات برای شان به سهولت امکان نداشت و از طرف دیگر چون در آن سرزمین یخ بسته جنگل انبوه و یا رودخانه ژرف وبزرگ وجود نداشت سوزاندن مرده یا به آب انداختن آن نیز موردی پیدا نمی کرد.
بنابراین آریایی ها بهترین راه برای از بین بردن اجساد مردگان خود را دخمه گذاری دانستند.
به این معنی که مرده خود را در قله کوه های بلند که دور از آبادی بود می گذاشتند تا مرغان لاشخور آن را بخورند و زودتر از بین ببرند به گونه ای که موجب بروز بیماری های گوناگون نشده و زندگان و بازماندگان را آلوده نکند.
۲۱۶
@khashatra


✅ علت دخمه گذاری.

ما ایرانیان همانند هندی ها و بسیاری از ملت های دخمه گذاری اروپایی از نژاد بزرگ آریان هستیم.
پدران و اجداد همه ی این ملت ها در روزگاران بسیار دور در سرزمینی زندگی می کردند که به گواهی اوستا کتاب مذهبی زرتشتیان، ایران ویج نامیده می شد.
بر سر تعیین محل ایران ویج بين مستشرقين و باستان شناسان اختلاف عقیده بسیار است و ما قصد آن نداریم که در این مقاله در این موضوع بحث نموده محل حقیقی آن را پیدا کنیم.
از روی نوشته های اوستا این گونه نتیجه می گیریم که ایران ویج جایی بوده بسیار سرد به حدی که در آن جا ده ماه در سال هوا سرد و زمین یخبندان بود و تنها دو ماه هوا ملايم ومعتدل.
در پرگرد نخست وندیداد که از پیدایش کشورهای جهان گفتگو می کند چنین می خوانیم که نخستین کشوری که اهورامزدا بیافرید ایران ویج می باشد که هوایش خیلی سرد است. آن جا ده ماه زمستان است و دوماه تابستان.
آن جا هوا سرد است، سرد برای آب، سرد برای زمین، سرد برای گیاه، آن جا زمستان از سخت ترین بلاها است.
۲۱۵
@khashatra


#سپندارمزد_امشاسپند

سپند آرامئیتی یا همان اسپند به چم (: معنی) بی‌نقصی و تندرستی کامل است.
وی نگاهبان و پاسدار زمین و در عین حال نشان فرمان برداری، پرهیزگاری و نیایش است.

این واژه که در اوستایی «سْپِنْتَه آرمَئیتی» (Spenta-Ârmaiti) است و نام چهارمین امشاسپند شناخته می‌شود، از دو بخش «سپنته» (Spenta) یا «سپند» به چم (:معنی) پاک و مقدس و «آرمئیتی» (Ârmaiti) به چم فروتنی و بردباری تشکیل شده است و این دو با هم به چم فروتنیِ پاک و سپند است.
این واژه در پهلوی «سپندارمت» (SpandÂrmat) و در پارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شده است.

سپنته آرمیتی یکی از ایزد بانوان و امشاسپندان زرتشتی است که در زبان اوستایی، سپنته آرمیتی یا سپنت اَرمَیتی یا سپند آرامئیتی خوانده می‌شود، در زبان پهلوی بدان سپندارمذ یا سپندارمت گویند و در پارسی، سپندارمد نیز خوانده شده‌است.
امشاسپند سپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین سرسبز و نشانی از باروری و زایش است.

در فرهنگ پهلوی سپندرمت یا همان سپندارمذ، نام یکی از امشاسپندان و در عین حال نام پنجمین روز ماه و دوازدهمین ماه سال معرفی شده‌ است.
وی را همان الهه ی بسیار قدیمی اسفند دانسته‌اند و گفته‌اند که او را دو امشاسپند دیگر یعنی هورواتات (خرداد) و امرتات (اَمُرداد) همراهی می‌کنند و این سه گروهی از امشاسپندان را می‌سازند که قرینه‌ی سه امشاسپند نخستین، یعنی وهمن (وهومن یا همان بهمن)، اشه وهیشته (اردی بهشت) و خشتره وییریه (شهریور) محسوب می‌شوند.

این فروزه در انسان به گونه‌ی فروتنی و مهر و خدمت به دیگران، نمایان می‌شود.
سپندارمزد در جهان خاکی، نگاه دارنده‌ی زمین و زنان است.
زمینی که بی‌هیچ چشم داشتی هرچه دارد در اختیار جانداران می‌گذارد و زنانی چون مادر که هم چون زمین، مهربان و فروتنند، مهر می‌ورزند بدون این که چشم‌ به راه پاسخی مهرانگیز باشند.

زن و زمین همسانی‌های بسیاری دارند.
زن و زمین هر دو نماد باروری و زایش هستند، زندگی از زن و زمین است که جریان دارد.


سروده‌ی مسعود سعد سلمان، بر پایه‌ی کتاب بندهش :

سپندارمز‌ روز خیز ای نگار،
سپند آر ما را و جام می آر.

می ‌آر از پی آن که بی می‌‌نشد،
دلی شادمان و تنی شاد‌خوار.

سپند آر پی آن که چشم بدان،
بگرداند ایزد ازین روزگار.


اندرزنامه ی آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)

ورز زمین کن.


اندرزنامه ی آذرباد مهر اسپندان در سروده‌ی استاد ملک‌الشعرای بهار :

به (شهریور) اندر شوی شادخوار،
کنی در (سپندارمز) کشت و کار‌.

گل بیدمشک نماد سپندارمزد امشاسپند است.

@khashatra


#امروز


به روز، پیروز و فرخ روز سپندارمزد امشاسپند و بهمن ماه به سال ۳۷۶۲ مزدیسنی

شنبه ۲۹ دی ماه به سال ۱۴۰۳ خورشیدی.

۱۸ ژانویه سال ۲۰۲۵ (ترسایی)

✔️ سپندارمزد = فروتنی پاک و سپند.


@khashatra


✅ وسعت فکر وسعه ی صدر این پیامبر بزرگ آریایی به حدی است که هتا برای پذیرفتن کیش خود فشار وارد نمی آورد و کسی را به زور مجبور نمی کند که دین او را بپذیرد بلکه در گات های خود یسنای ۳۰ فقره ی ۲ به پیروان و شنوندگانی که از دور و نزديک برای شنیدن سخنانش جمع شده اند صریحاً می گوید : « به بهترین سخنان گوش فرا دهید و با اندیشه ی روشن به آن بنگرید سپس هر مرد و زن از شما میان این دو راه نیکی و بدی خود تمیز دهد و پیش از آن که روز واپسین فرا رسد هر کس به شخصه دین خود اختیار کند بشود که در سر انجام کامروا گردیم».
و دریسنای ۳۱ فقره ۱۱ چنین می فرماید : «هنگامی که تو، ای مزدا در روز نخست از خرد خویشن جهان، وجدان و قوه ی اندیشه آفریدی، هنگامی که زندگانی را به قالب مادی در آوردی، وقتی که تو کردار و اراده آفریدی، چنین خواستی که هر کس به حسب اراده ی خود از روی باور باطنی رفتار کند.
روزی با عده ای از دوستان در مجلسی بحث مذهبی داشتیم یکی از رفقا از من پرسید آیا زرتشتی ها باید ریش بتراشند یا نگهدارند؟
من باخنده به پاسخ گفتم پیامبر ما اختیار ریش مان را به دست خودمان داده است که هر وقت خواستیم نگهداریم و هر وقت نخواستیم آن را بتراشيم.
حقیقت امر هم غیر از این نیست. سعی و کوشش اشوزرتشت بیشتر صرف آن شده است که از پیروان خود انسان های واقعی بسازد که اندیشه و گفتار و کردارشان نيک باشد و اذیت و آزارشان به دیگران نرسد و با کار و کوشش خود از راه راستی و درستی از دنیا و هر چه در آن است به نفع خود بهره برگیرند. و در عین حال برای جامعه و میهن خود مفید واقع شوند.
دیگر با مراسم و عادات کاری ندارد و پیروان خود را آزاد گذاشته است کما این که همان گونه که در بالا گفتیم در ایران باستان در بین زرتشتیان هم سوزاندن مرده و دفن اموات و هم دخمه گذاری متداول بود.
اینک ما می پردازیم به شرح قسمت سوم و می کوشیم تا علت اصلی دخمه گذاری و روش ساختمان آن را برای اطلاع هم كیشان عزیز بنویسیم.

📚 بُن مایه :

برگرفته از نسک ؛ مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان.

✍ نوشته ی ؛ موبد اردشیر آذر گشسب.

✍ رونوشت ؛ بردیا بزرگمهر.

۲۱۴
@khashatra

ادامه دارد...


✅ بنا به گواهی وندیداد پرگرد يک فقره ی ۱۳ در شهر کخره Kakhra که در نزدیکی شهر مشهد واقع بود رسم سوزاندن مرده متداول بود و ساکنین شهر هره وايتى Harahvaitl که در جنوب ایران واقع بود اجساد مردگان می نمودند. در حالی که در غرب ایران روش دخمه گذاری مرسوم بود.
پس می بینیم که در ایران باستان اقسام مختلف کفن و دفن اموات مرسوم و متداول بود و هیچ کدام از این روش ها مانع قانونی و مذهبی نداشت.
اصولا باید گفت که تعلیمات و دستور العمل های هر پیغمبر دو قسمت دارد یکی أصول مذهب و تعليمات اخلاقی است که هیچ گاه تغییر نمی کند و همیشه تازه است و پیروان مذاهب موظفند برابر آن ها رفتار نمایند.
مثلا باور به مبدا كل، مهر و محبت ، نوع پرستی، برادری و برابری، راستی و درستی اندیشه و گفتار و كردار نيک و امثال آن ها که از سوی اشوزرتشت به پیروان خود به بهترین وجه تعلیم داده شده از اصولی است که کهنه شدنی نیست و هیچ گاه تازگی خود را از دست نمی دهد و زرتشتیان همواره باید بکوشند که طبق فرموده ی پیامبر رفتار نمایند.
قسمت دوم مربوط به رسوم و عادات و سنت ها است مانند شیوه ی لباس پوشیدن، روش وضو گرفتن، آیین زناشویی، آداب معاشرت، نشست و برخواست و غیره که پیروان هر مذهب باید به مقتضای زمان و مکان در آن ها تغییراتی بدهند.
خوش بختانه تعلیمات اشوزرتشت در قسمت تهذیب اخلاق و تزکیه ی روح پیروان خود کاملا مشخص و بر روی پایه ی عقل و منطق استوار می باشد. به حدی که در سایر مذاهب کمتر می شود نظایری برای آن ها پیدا کرد.
در صورتی که در قسمت مراسم ظاهری و آداب و سنن کمتر دستوری از سوی آن پیامبر صادر شده بلکه آن ها را به عقل سلیم پیروان خود واگذار نموده که هر گونه صلاح دانند رفتار نمایند.
۲۱۳
@khashatra


✅ روش کفن و دفن اجساد مردگان توسط اقوام و ملل گونان در عهد باستان به یکی از طرق نامبرده زیر اجرا می شد، به این معنی که هر قومی بنا به مقتضيات مكان و محل سکونت خود برای از بین بردن اجساد مردگان خود به یکی از روش های زیر دست میزد.
ملتی که در کنار دریا یا رودخانه ی بزرگی زندگی می کرد و از راه دریانوردی و ماهی گیری امرار معاش می نمود بهترین راه از بین بردن اموات خود را به آب انداختن آنان می دانست.
قوم دیگری که در کشوری خوش آب و هوا و دارای جنگل های انبوه می زیست و مواد سوخت فراوان در دسترس خود داشت آن ها را می سوزانید.
مردمی که در ریگ زارها و دشت های بزرگ سكونت داشتند جسد مرده را در زیر خاک دفن می کردند.
و ملت دیگری که در کوهستان هایا نقاط پوشیده از برف زندگی می کرد و کندن خاک به آسانی برایش میسر نبود آن را در دخمه می گذاشت.
در هر حال منظور اصلی از هر چهار روش یکی بود و آن تقلیل خطر سرایت میکرب از جسد مرده به زندگان بود.
به جز طريقه ی اولى یعنی انداختن مرده در آب دریا سه روش دیگر کفن و دفن در بین اجداد و نیاکان ما در ایران باستان مرسوم و متداول بود.
۲۱۲
@khashatra


✅ آیین کفن و دفن در ایران باستان.

باور به روز رستاخیز و زنده شدن کلیه ی مردگان در آن روز و تجدید حیات آن ها در بین بسیاری از ملل در دوران های بسیار دور وجود داشت.
عده ای از اقوام باستانی از روی باوری که به زنده شدن مجدد مردگان با همان اجسام خاکی در روز رستاخیز داشتند در حفظ اجساد مردگان خود نهایت کوشش و جدیت به خرج می دادند و برای این که در گذشتگان آن ها بتوانند در روز رستاخیز پس از زنده شدن احتیاجات زندگی خود را رفع نمایند لوازم زندگی هر کس را از حيث خوراک پوشاک و لوازم و ابزار كار با جسد در سردابه می گذاشتند.
برخی ها باز هم روی باور ذکر شده ی بالا اسب ها و غلامان و کنیزان شخص در گذشته را کشته و با او دفن می کردند تا در روز رستاخیز بتواند از آن ها استفاده نماید.
اقوام دیگری که درجه ی معلوماتشان بیشتر و سطح فکرشان بالاتر بود و باور به جاودانی روان داشتند چون از طرفی می دانستند که زنده شدن در روز رستاخیز با همان جسم خاکی امکان ندارد و از طرف دیگر به تجربه دریافته بودند که تن انسان پس از جدا شدن روح از آن يک چيز بيكاره است و نفعی از آن برای زندگان متصور نیست بلکه بر عکس چه بسا در اثر پوسیدن و پلاسیدن ممکن است وسیله ای برای شیوع امراض گوناگون و نقل و انتقال آن ها به زندگان باشد می کوشیدند که به هر نحوی شده آن را از بین ببرند و از دسترس زندگان دور نگه دارند.
۲۱۱
@khashatra


#شهریور_امشاسپند

خشَتَره وییریه یا شهریور به چم «شهریاری و نیرومندی اهورایی»، نام سومین امشاسپند است.
این امشاسپند نشان از پیروزی دارد، زیرا خویش کاری (:وظیفه‌ی) اصلی او پاسداری از فلزات است.

خشَترا در اوستا نام سومین فروزه ی اهورامزدا از گروه امشاسپندان است.
در اوستا نماد توانمندی و فَر و شکوه پادشاهی اهورامزدا است.
نگهبانی توپال‌ها (فلزات) بر روی زمین به او سپرده شده است.

شهریور (امشاسپند)، خَشَتَرَه وَیریَه نام یکی از امشاسپندان زرتشتی است.
در اوستا «خشَثرَ وَیریَه» و در پهلوی «شَهرِوَر» و در فارسی «شَهریوَر» یا «شَهریَر» است.
بخش نخست این واژه به چم (:معنای) شهریاری و شهر است (مراد از شهر، همانا کشور است، چنان‌که سرزمین ایران را، ایران شهر می‌نامیدند).
بخش دوم این واژه، یعنی «ویریه»، فروزه (: صفت) و به چم مورد پسند است.
بر این اساس، خشتره‌ویریه، به چمار (: معنای) آرمان‌شهر یا شهریاری آرمانی یا توانایی مینُوی آرمانی است.
در اساتیر زرتشتی و ایرانی این امشاسپند نماد شهریاری و فّر و فرمان‌ روایی اهورا مزدا و نگاهبان فلزها و پاسدار فَر و پیروزی شهریاران دادگر و یاور بینوایان و دستگیر مستمندان است.

در جهان مادی پاسبان فلزات است. شهریاری اهورایی از قانون اشا (هنجار هستی) بر می خیزد و همه جهان را در بر می گیرد.
در این روز نیکوست به خواستگاری رفتن و زن خواستن.

در بندهش که از نامه های کهن ایرانی است از دیوی بنام سئورو یاد شده که دیو آشوب و تباهی است و از دشمنان و هماوردان خشَتریور می باشد.
از سوی دیگر ایزدانی مانند : ایزد خور، ایزد مهر و ایزد آسمان از یاران و همکاران او هستند.

در گاه شمار مزدیسنی روز چهارم هر ماه شهریور نامیده می‌شود و برابر آیین، هرگاه نام روز و نام ماه برابر می‌شد آن روز را جشن برپا می‌کردند و به شادمانی و ستایش آفریده های نیک اهورا مزدا می‌پرداختند و آن روز را شهریورگان می‌نامیدند.


مسعود سعد سلمان می‌سراید :

ای تنت را ز نیکویی زیور،
شهره روزی ست روز شهریور.


چکامه ای از «مسعود سعد سلمان»

شهریور است و گیتی از عدل شهریار،
شاد است، خیز و مایه شادی به من بیآر.

باده شناس، مایه شادی و خرمی،
بی باده هیچ جان نشد از مایه شاد خوار.


سروده‌‌ی مسعود سعد سلمان، بر پایه‌ی کتاب بندهش :

این تنت را ز نیكویی زیور،
شهره روزی است روز شهریور.

تا به اقبال شهریار جهان.
بگذرانیم جان به لهو و بطر.


اندرزنامه ی آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)

خوش باش.


اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سروده‌ی استاد ملک‌الشعرای بهار :

به (شهریور) اندر شوی شادخوار،
کنی در (سپندارمز) کشت و کار.

گل شااسپرغم نماد شهریور امشاسپند است.

@khashatra


#امروز



به روز، پیروز و فرخ روز شهریور امشاسپند و بهمن ماه به سال ۳۷۶۲ مزدیسنی

آدینه ۲۸ دی ماه به سال ۱۴۰۳ خورشیدی.

۱۷ ژانویه سال ۲۰۲۵ (ترسایی)

✔️ شهریور = شهریاری اهورایی.


@khashatra


✅ ۴ - دفن میت :

در نمازخانه هفت شمع روشن است و موبدها
(قانوناً باید دو نفر باشند) در حالی که روبه روی میت ایستاده اند به سرودن گات ها می پردازند و وقتی به نقطه ی معین رسیدند با اشاره ی دست آن ها پاکشویان میت را برداشته به سوی محل گور می برند و آن را با تخت آهنی در گور که کنده شده است می گذارند.
روی قبر با سنگ های سیمانی پوشیده و درزهای آن ها با سیمان گرفته می شود و بعد روی آن را با خاک پر می نمایند پس از چند ماه روی گورسنگ انداخته می شود و نام شخص در گذشته روی لوحه حک مي گردد.
در پایان این بخش لازم می دانیم دو نکته را یادآور شویم.
❇️ نخست این که ؛ همه ی گورها شرقی غربی کنده می شوند و مرده را طوری در قبر قرار می دهند که سر او به سوی باختر و رویش به سوی خاور باشد.
❇️ دوم این که ؛ در بیشتر نقاط زرتشتی نشین محلی وجود دارد که دارای دو درب است و زرتشتیان آن جا رازادومرک ado Marg یا پرسش Parsesh می نامند.
جسد بی جان شخص در گذشته پس از انجام تشریفات مقدماتی به شرح گفته شده در این گفتار بر روی دوش پیش گاهنان از یکی از درها وارد این محل می شود.
این جا غسل میت به عمل می آید و نماز ویژه ی (گاتهای اهنود) توسط موبدان برای در گذشته سروده شده و سپس جنازه را از درب دوم خارج نموده به آرامگاه ابدی می برند.
در ایران باستان محل زاد و مرک از امروز بسیار مفصل تر و دارای اتاق ها و وسایل بیشتر بوده است.
این محل را اداره زاد و مرک يعنى اداره ی متولدین و متوفیات می نامیدند که امروز به نام اداره ی ثبت احوال معروف است.
در آن زمان همه ی نوزادان و در گذشتگان به این محل آورده می شدند و از يک در که در ورودی بود وارد و از قسمت های مختلف به ترتیب گذشته، به وسیله ی پزشکان متخصص معاینه می شدند و واقعه ی زایش یا درگذشت در دفاتر ویژه ی ثبت و گواهی لازم نیز صادر میشد و پس از انجام کلیه ی تشریفات از درب دوم بیرون می رفتند ولی امروز تمام قسمت ها و تشریفات آن از بین رفته و تنها استفاده ای که از این محل می شود شستشوی مرده و نماز گذاردن بر آن است.

📚 بُن مایه :

برگرفته از نسک ؛ مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان.

✍ نوشته ی ؛ موبد اردشیر آذر گشسب.

✍ رونوشت ؛ بردیا بزرگمهر.

۲۱۰
@khashatra

ادامه دارد...


✅ ۳ - غسل میت ؛
برای شستن مرده اگر مرد باشد مرده شویان مردانه و اگر زن باشد مرده شویان زنانه دست به کار می شوند و با آب گرم و صابون بدن مرده را می شویند. (زرتشتیان مرده شو را پاکشو می گویند) تعداد پاکشویان هم باید جفت باشد.
در آرامگاه زرتشتیان تهران که در کاخ فیروزه واقع شده است به محض رسیدن ماشين حمل روان پاکشویان میت را از پیش گاهنان تحویل می گیرند و در گرمابه مخصوص با آب گرم و صابون می شویند و پس از خشگ كردن بدن مرده آن را با کفن می پوشانند و کشتی به کمر او می بندند و سپس او را بر روی تخت آهنی می خوابانند و روی آن را با پارچه ی سفید و نظیفی پوشانیده به نمازخانه می برند.
در این جا باید اضافه نمابیم که پارچه ی کفن اگر نو نباشد اشکالی ندارد ولی باید شسته و پاک و سپید رنگ باشد.
معمولا برای مرده اگر مرد باشد  ۱۸/۵ متر ، اگر زن باشد ۱۶/۵ متر و اگر بچه باشد ۳/۵ متر پارچه جهت تهیه ی کفن لازم می شود.
۲۰۹
@khashatra

Показано 20 последних публикаций.